تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
9

شعر جهان/ولادیمیر ناباکوف

  • کد خبر : 44775
  • 30 بهمن 1392 - 23:09

      شعر   خود به زمانی آغاز گشت   که کودک غارنشین   دوان   دوان   از میان علف های بلند   به مغاره بازگشت   و فریاد برکشید:   “گرگ!گرگ!”   و گرگی در میان نبود.

images

 

 

 

شعر

 

خود به زمانی آغاز گشت

 

که کودک غارنشین

 

دوان

 

دوان

 

از میان علف های بلند

 

به مغاره بازگشت

 

و فریاد برکشید:

 

“گرگ!گرگ!”

 

و گرگی در میان نبود.

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=44775

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 5در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۵
  1. چه زیبا!
    فکر کنم ما جد اندر جد با چوپان‌های دروغگو رابطه داشته‌‌ایم.
    و همیشه گرگی هم در میان نیست!

  2. آشنایی با گرگها ؛ سالهاست !

    عالی بود.

  3. سلام دوست عزیز.
    به نظر بنده: شعر احساسی است جوششی که نقاش عالم آن را در بنیاد آدم نهادینه کرده که البته این جوشش در همه به یک اندازه نیست و تحت تاثیر دو عامل درونی و بیرونی قرار می گیرد و اثر خلق می کند.
    به نظر بنده :شعر یعنی سیر آفاق و انفس یعنی حس حضور.

  4. از سرعت عمل و لطف آقای مدیر هم ممنونم اما در مورد بیان دیدگاه قبلیم: یادم رفت که بگم کودک غارنشین بیچاره قصدش دروغ گفتن نبود فقط نمی دانست که چطور تنهایش را بیان کند.

  5. این گرگ سالهاست که با گله آشناست

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.