تاریخ : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
7

دلاوران لرستان / بخش نهم / سردار شهید حاتم آزادبخت

  • کد خبر : 45099
  • 06 اسفند 1392 - 9:15

اکنون  که اسلام  در خطر می باشد و بارها امام عزیزمان متذکر شده است و در خطر بودن اسلام را اعلام داشته بدین وسیله برادران از باند بازی و گروه  گرایی اعتنا ورزید. چون خدا می داند  بسیار خطرناک است و در مقابل این گونه  کارها اعلام خطر می نمایم و خون هزاران شهید جوان […]

اکنون  که اسلام  در خطر می باشد و بارها امام عزیزمان متذکر شده است و در خطر بودن اسلام را اعلام داشته بدین وسیله برادران از باند بازی و گروه  گرایی اعتنا ورزید. چون خدا می داند  بسیار خطرناک است و در مقابل این گونه  کارها اعلام خطر می نمایم و خون هزاران شهید جوان مانند علی اکبرها در میدان جنگ ریخته شده به هدر ندهید ” فرازی از وصیت نامه سردار شهید حاتم آزادبخت “

 

 1277 018

سردار شهید حاتم آزادبخت ” قائم مقام گردان عاشورا “

 

زندگی نامه سردار شهید حاتم آزادبخت
در سال ۱۳۲۱ در شهرستان کوهدشت دیده به جهان گشود ایشان از همان اوان کودکی از لحاظ انجام دادن فرائض دینی در بین اقوام و آشنایان الگو بودند و همیشه نسبت به ائمه معصوم عشق می ورزیدند.
 دوران جوانی ایشان مصادف شده بود با تظاهرات سیل آسای مردم برعلیه رژیم طاغوتی، ایشان هم مانند دیگر مردم در این راهپیمایی ها شرکت می کردند.
بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی به عضویت رسمی سپاه درآمد و مدتی بعد به عنوان  مسئول ستاد نماز جمعه شهرستان انجام وظیفه نمود.
شهید بعد از ماه ها رشادت و نبرد سرانجام در تاریخ ۶۶/۱۱/۶ در منطقه ماهور به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی باد

1277 022

 

1277 024

 

1277 006سرداران شهید علی محمد کوشکی و حاتم آزادبخت

1277 025

 

PIC_0003

پیش نماز جعفر حسن پور

صف سوم سمت چپ سردار شهید حاتم آزادبخت

1277 015

 

1277 016

 

وصیت نامه سردار شهید حاتم آزادبخت
انا لله و انا الیه راجعون
همه از خداییم و به سوی خدا خواهیم رفت
با درود فراوان بر کلیه شهدای اسلام از هابیل تا کنون و درود بر امام امت و تمام پیروان مکتب اسلام و راه حق و عدالت. چون در این لحظات سرنوشت ساز از زمان که با کاروان امام حسین(ع) و همراه سبز پوشان راه حسینی عازم جبهه حق علیه باطل می باشم وصیت نامه ام را آغاز می کنم امت حزب الله بیدار باشید دشمنان اسلام نقشه هایی طرح می نمایند و می خواهند انقلاب اسلامی ایران را که عدالت حضرت مهدی می باشد به بیراهه بکشاند که امت حزب الله باید جلو این گونه توطعه ها را بگیرند خواهر تو با حجابت و برادر تو با خون سرخ حسینی ات  پدر و مادر تو با پرورش جوانان  مکتبی و خدا خواهی که به جامعه تحویل می دهید صحنه را خالی نکنید و به مبارزه علیه دشمنان اسلام ادامه دهید اکنون  که اسلام در خطر می باشد و بارها امام عزیزمان متذکر شده است و در خطر بودن اسلام را اعلام داشته بدین وسیله برادران از باند بازی و گروه گرایی اعتنا ورزید.
چون خدا می داند بسیار خطرناک است و در مقابل این گونه کارها اعلام خطر می نمایم و خون هزاران شهید جوان مانند  علی اکبرها در میدان جنگ ریخته شده به هدر ندهید و چون می خواهم هر چه زودتر خود را به خاک کربلای حسینی برسانم وقت ندارم توضیح بیشتری بدهم اما برادران خواهران پدران و مادران دست از امام برندارید به حق می گویم امام خمینی نائب امام زمان می باشد
اما سخنی دارم با پدر و مادرم اگر به شهادت رسیدم جسد اینجانب را در قبرستان گلگون کفنان راه حسین دفن نمایید چون که کلیه پیروان این مکتب در این نقطه آرمیده اند و در سخن بعدی ام با خانواده ام می خواهم که بعد از شهادت من فرزندانم را طوری تربیت کنید که پیرو رهبر و مقلد امام باشند و بچه هایم را در حد مطلوب تربیت نمایید و دخترانم را  فاطمه گونه و پسرانم را حسین وار تحویل جامعه دهید و چنان در تربیت آن ها کوشش نمایند که همواره در مسیر اسلام راستین حرکت کنند. در پایان از خداوند می خواهم  ما را از یاران حسین بن علی قرار دهد و مرگی نصیبم نماید که رضایت خدا در آن باشد
ان شاءالله

1277 014

شهیدان حاتم آزادبخت وعلی محمد کوشکی

سرداران شهید حاتم آزادبخت و علی محمد کوشکی

نفر وسط مرتضی قبادی

1277 017

 

1277 004

 

خاطره ی مجتبی آزادبخت فرزند سردار شهید حاتم آزادبخت

سال ۱۳۶۵ بمباران های رژیم بعثی عراق خیلی زودتر از سال های قبل شروع شد و مردم هم مثل سالهای قبل مجبور به ترک خانه و کاشانه خود جهت در امان ماندن از بمباران هواپیماهای دشمن شدند. خانواده ما هم در بهشت زهرا(س) کوهدشت در آرامگاهی که مرحوم حاج محمد کوشکی رحمانی پدر بزرگ مادری بنده ۱۵ سال قبل از فوتشان ساخته بودند ساکن شده بودند، آرامگاه پشت غسالخانه بهشت زهرا(س) واقع شده بود. ( پدر ) هم کمافی سابق در مناطق عملیاتی به سر می بردند و ما هم مثل سال های گذشته در نبود ایشان مجبور به فرار از شهر و پناه بردن به اطراف شهر می شدیم.  اتفاقاً آن ایام مصادف شده بود با عملیات کربلای ۵. پدر موقعی که در مناطق عملیاتی حضور داشتند ما به ندیدنشان برای مدت طولانی عادت داشتیم.

آن زمان ۱۳ ساله بودم و به اتفاق هم سن وسال هایم در بین درختان بهشت زهرا(س) مشغول بازی بودیم. یکی از بچه ها صدایم زد مجتبی بابات! یک لحظه سرم رو بلند کردم، پدر رو دیدم. حقیقتاً از دیدن ایشان بعد از چند روزی که از رفتنش گذشته بود شوکه شدم. مثل همیشه به طرفش دویدم. برخلاف همیشه که پدر به من و دوستانم ابراز محبت می کرد، این بار آمدنش با همیشه فرق داشت. با سر باند پیچی شده، خیلی سرد و بی روح و آشفته به نظر می رسید.

یک کیسه پلاستیکی دستش بود که از دستشان گرفتم. با سابقه همیشگی هر بسته و پاکتی را که دست پدر می دیدم حسب عادت کودکی در ذهنم خوراکی و ملعبه کودکانه تداعی شد. داخل کیسه را نگاه کردم!! محتویات آن چند قلم دارو و چند باند برای پانسمان بود.

ماجرا از این قرار بوده که پدر در جریان عملیات کربلای ۵ مجروح و دچار موج گرفتگی شدیدی می گردد که پس از انتقال به بیمارستانی در اصفهان و انجام مراحل درمانی در آنجا جهت گذراندن دوران نقاهت به کوهدشت منتقل می گردند.

از ناحیه گوش دچار خونریزی می شدند و سردردهای شدیدی داشتند. پدر بزرگ و مادرم جویای حال شهید علی محمد کوشکی از وی شدند که از پسر عموهای مادرم بودند. با توجه به ارتباط عمیق عاطفی و رفاقت بین این دو شهید، پدرم از شهادت قریب الوقوع علی محمد به خاطر شرایط سخت جنگ در آن عملیات و حالات روحانی شهید علی محمد خبر داد. فردا یا پس فردای روز برگشت ایشان، صبح زود برای شستن دست و صورت به بیرون از محل اقامتمان رفتم. با وجود آمبولانس لندکروز خاکی رنگ که شیشه هایش گل اندود شده بود و چند نفری که در ورودی غسالخانه تجمع کرده بودند کنجکاو شده و جلو رفتم. تابوت های حامل پیکر مطهر دو شهید جلوی در غسالخانه بود و تابوت دیگری را به داخل غسالخانه انتقال داده بودند. اسامی (شهیدان علی مروت طرهانی و غلام عباس ضرونی ) را از روی تابوت ها خواندم. با اینکه همیشه بی پروا وارد غسالخانه می شدم، آن روز به علت اینکه شهید سوم را روی سکوی غسالخانه گذاشته بودند و چون شخص دیگری داخل نبود حقیقتاً جرأت ورود و خواندن اسم شهید سوم را پیدا نکردم. می دانستم سردار شهید طرهانی دوست و همرزم پدرم است. سریعاً دویدم  و خبر آوردن پیکر مطهر سه شهید و از جمله شهید طرهانی را به ایشان دادم. سراسیمه اورکتش را پوشید و بیرون رفت . چند دقیقه ای نگذشته بود و با چشمانی گریان برگشت و به پدر بزرگ ومادرم گفت علی محمد هم شهید شده. پدر این اتفاق رو پیش بینی کرده بود و گوی هر لحظه انتظار خبر شهادت دوستان و همرزمانش را می کشید.

من از انتهای جنون آمدم            من از زیر باران خون آمدم

همه خانواده ما از بزرگ و کوچک علاقه شدیدی به سردار شهید علی محمد کوشکی با توجه به نسبت فامیلی و ارتباطات عمیق عاطفی و خلق نیکوی ایشان داشتند. عینیت این موضوع را در روز شهادت این دو شهید می توان به وضوح درک کرد. این دو عزیز به فاصله یکسال از همدیگر و در روز ۶ بهمن ماه ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶ دوری دوستان و همرزمان شهیدشان را تاب نیاورده و به خیل آنها پیوستند.

uii0eydeaur9xwlupki

 

حاتم آزادبخت

 

با تشکر از آقای مجتبی آزادبخت

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=45099

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 81در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۸۱
  1. آخرین اعزام به جبهه
    آخرین نهار را با شهید صرف نمودیم اشک در چشمانش حلقه زد از او پرسیدم چرا گریه می کنی چون تو هر وقت به جبهه رفته ای خوشحال و خندان بوده ای درجواب گفتند به خدا قسم این آخرین سفر من به جبهه است و می دانم که شهید می شوم به من الهام شده است که بعد از شهادت من خانه ام بمباران می شود و پسر کوچکم امین مجروح می شود ولی نمی دانم که بعد از من چه کسی به داد او خواهد رسید.
    بعد از چهلم شهید بود که منزل ما مورد اصابت بمبهای هواپیماهای عراق قرار گرفت و فرزند کوچکم امین از ناحیه چشم مجروح کردید به این امر پی بردیم که عارفان و عاشقان راستین خدا که به درجه رفیع شهادت نائل شده اند همگی از حوادث بعد از خود خبر داشتند،به طوری که تمام الهامات شهید حاتم به واقعیت پیوست.

    شادی روح سالکان الی الله وعارف کوی یار شهید معظم حاتم آزادبخت قرائت کن سوره الرحمن .

  2. روحش شاد و یادش گرامی باد .

  3. باسلام خدمت کلیه پیروان راه راستین شهدا وهمرزمان وخانواده های معظم ومعزز شهدای سرافراز .
    راوی خاطره فوق (آخرین اعزام به جبهه)همسرمکرمه شهید والامقام حاتم آزادبخت می باشد.

  4. اقامجتبی:یادگاردوست بااخلاص وخوش اخلاقمان شهیدحاتم ازادبخت /سلام وعرض ارادت
    وقتی خاطره ات رامی خواندم اشک درچشمانم حلقه زدبیاداشک های چشمان قشنگ ومعصومت به هنگام شهادت پدربزرگوارت افتادم
    برایت ارزوی موفقیت درتمام سطوح زندگی رادارم /شادی روح شهداءصلوات

    • با عرض سلام و ادب و آرزوی توفیق از درگاه باری تعالی برای جنابعالی که از یادگاران و مجاهدین سالهای غرور آفرین حماسه و دفاع مقدس ایران اسلامی می باشید . جناب آقای امرایی ، از ابراز لطف شما سپاسگزارم و امیدوارم که بتوانیم رهروان صدیق راه شهدا باشیم.

  5. خداوندکلیه شهدای شهرمان ،علی الخصوص شهید حاتم آزادبخت را باشهدای کربلا محشورگرداند. باتشکراز زحمات بیدریغ آقا سعیدبالنگ

  6. سلام این شهیدوالا مقام انسانی وارسته وسرزنده وهمیشه تبسمی برلب بود،این شهید ازافتخارات کوهدشت وطایفه بزرگ آزادبخت است،ایشان دارای روح بزرگی ومردم دار بود،این شهیدعزیزازدوستان خوب وصمیمی ابویم بود. روح بلندشان شادویادوخاطره اش گرامی باد.درودبرشماسعیدآقای دوست داشتنی

    • جناب آقای نظریان سلام علیکم و رحت الله، از ابراز لطف و محبت جنابعالی کمال تشکر را دارم. توفیق روز افزون جنابعالی و خانواده محترمتان را از پروردگار بزرگ مسئلت می نمایم

  7. سلام‏ ‏ودرود‏ ‏خداوند‏ ‏تبارک‏ ‏وتعالی‏ بر‏ ‏شهید‏ ‏مهربان‏ ‏و‏ ‏مخلص‏و‏ ‏شجاع‏ ‏.‏ ‏حاتم‏ ‏ازادبخت‏ ‏که‏ ‏در‏ ‏منطقه‏ ‏ماهوت‏ ‏عراق‏ ‏در‏ ‏سال‏ ‏۶۶ به‏ ‏فیض‏ ‏عظمایی‏ ‏شهادت‏ ‏رسید‏ ‏.‏ ‏مجتبی‏ ‏عزیز‏ ‏‏ ‏من‏ ‏در‏ ‏زمان‏ ‏شهادت‏ ‏پدرت‏ ‏همراه‏ ‏او‏ ‏بودم‏ ‏.‏ ‏روز‏ ‏قبل‏ ‏از‏ ‏شهادتش‏ ‏در‏ ‏دره‏ ‏اولاق‏ ‏لو‏ ‏عراق‏ ‏بودیم‏ ‏.پدرت‏ ‏عزیزت‏ ‏به‏ ‏چادر‏ ‏ما‏ ‏آمد‏ ‏حال‏ ‏و‏ ‏هوای‏ ‏شهادت‏ ‏پیدا‏ ‏کرده‏ ‏بود‏ ‏.دقیق‏ ‏یادم‏ ‏نیست‏ ‏خودم‏ ‏بودم‏ ‏یا‏ ‏یکی‏ ‏دیگر‏ ‏از‏ ‏همرزمان‏ ‏از‏ ‏او‏ ‏پرسید‏ ‏.آقای‏ ‏آزادبخت‏ ‏گرفته‏ ‏ای‏ ‏سرحال‏ ‏به‏ ‏نظر‏ ‏نمیایی.‏ ‏آن‏ ‏شهید‏ ‏عزیز‏ ‏در‏ ‏حالی‏ ‏که‏ ‏متفکرانه‏ ‏دست‏ ‏به‏ ‏محاسن‏ ‏زیبایش‏ ‏می‏ ‏کشید‏ ‏گفت‏ .حالم‏ ‏عادی‏ نیست‏ ‏.شب‏ ‏همان‏ ‏روز‏ ‏به‏ ‏ملکوت‏ ‏اعلی‏ ‏پیوست‏ ‏.مجتبی‏ ‏عزیز‏ ‏دوست‏ ‏دارم‏ ‏دلبند‏ ‏دوست‏ ‏شهیدم‏ ‏‏را ‏‏زیارت‏ ‏کنم‏ ‏.هر‏ ‏موقعی‏ ‏به‏ ‏خرم‏ ‏اباد‏ ‏آمدی‏ ‏من‏ ‏در‏ ‏دانشگاه‏ ‏علو‏ ‏پزشکی‏ ‏خرم‏ ‏ابادم‏ ‏سری‏ ‏به‏ ‏ما‏ ‏بزن‏ ‏.سراافراز‏ ‏وپاینده‏ ‏باشید ‏‏

    • جناب آقای سوری سلام علیکم و رحمت الله. از ابراز لطف جنابعالی کمال تشکر و قدردانی را دارم. بی شک عزتی بالاتر از شهادت در راه خدا نبوده و خداوند سبجان مژده لقای خویش را به بنده برگزیده برای شهادتش می دهد که همین مژده وصل، حالات روحی شهدا قبل از شهادت را از معنویت وصف ناپدیری برخوردار می نماید . انشاالله به شرط بقا عمر ، سعادت دیدار جنابعالی را داشته باشم.

  8. خدایا ما را از ادامه دهندگان راه شهدا قرار بده

  9. استاد شهید مطهری (ره)

    شهادت به حکم این که عملى آگاهانه و اختیارى است و در راه هدفى مقدّس است و از هر گونه انگیزه‏ى خودگرایانه منزّه و مبراست، تحسین‏انگیز و افتخارآمیز است و عملى قهرمانانه تلقّى مى‏شود. در میان انواع مرگ و میرها این نوع از مرگ است که ارزش آن از حیات و زندگى برتر و مقدّس‏تر است .
    وظیفه مهم ما گام برداشتن در راه نورانى شهدا و الگو قرار دادن آنها در زندگى است. دفاع از دین و ارزش هاى الهى و اسلامى و انجام وظایفى که از طرف خداوند به عنوان مسلمان مؤمن بر عهده ما گذاشته شده و منطبق کردن برنامه زندگى با دستورات دین و قرآن و سنت معصومین (ع) همان راه روشن و سعادت بخش شهدا است. اگر در این راه گام برداریم در مسیر شهادت قرار گرفته ایم و از ثواب و پاداش شهیدان بهره مند مى شویم هر چند به شهادت هم نرسیم. باید روحیه شهید و شهادت را همواره در وجود خویش حفظ کنیم و این وظیفه مهم کنونى ما است. اگر در راه شهدا و در مسیر تحقق بخشیدن به هدف عالى آنها که همان حاکمیت دین الهى و دستورات قرآن و ایجاد جامعه اى توحیدى و اسلامى گام برداشتیم، به مسؤلیت مهم خود عمل شویم هر چند به ظاهر به شهادت هم نرسیم. همین روحیه موجب مى گردد که اگر زمانى زمینه شهادت و جانبازى در راه خدا فراهم گردد، با شوق و اشتیاق این مقام را پذیرا باشیم

    • سپاس از حضورتون حاج آقا
      التماس دعا

  10. در کنار همه عکس ها، عکس هفتم جالب و پر از رمز و راز است . برای حقیر که افتخار آشنایی و معاشرت با خانواده شهید را داشته ام تلخ ودردناک است که یادآوری کنم امین آقا ( کوچک ترین فرزند شهید حاتم ) در سنین خردسالی پدر را از دست داد . اگرچه این تلخی با شیرینی دیدن امین که امروز جوان برومند و محجوبی است قدری تعدیل می شود .
    در عکس هفتم امین است که در آغوش پدر می خندد و دلبری می کند . امین خردسال چند ماه بعد خود بر اثر اصابت ترکش در بمباران کوهدشت از ناحیه چشم مجروح شد و از سنین طفولیت و نوباوگی جانباز جنگ تحمیلی و استقلال میهن است و این برش حیرت انگیز دیگری از تاریخ انقلاب ماست . قطعه اعجاب آور و رازآلود دیگری از راه ما . مینیاتور پرشکوهی از جلالِ جنگ و به تعبیر آقامصطفی چمران : جمالِ دفاع
    بهترین درودها بر بال ملائک برسد به روح پرفتوح اسوه وقار و نجابت و حیا، مظهر ادب و صفا، عبد صالح خدا ، زنده ی جاوید شهید ” حاتم آزادبخت ”
    و صمیمانه ترین ارادت ها خدمت خانواده شهید. فرزندان ذکور مجتبی ، ابوذر و امین ، خواهران گرامی شان که در کودکی داغ پدر دیدند و مادر چون کوه استوارشان حاجیه خانم رحمانی آزادبخت که خواهر بزرگ تر همه ماست
    و ممنون از زحمات میرملاس

    • ممنون از حضورتون آقای عبد
      ممنون میشیم اگر خاطرات و تصاویری که از شهدا دارید در اختیارمون بگذارید

    • سلام علیکم و رحت الله. سپاسگزارم از ابراز لطف جنابعالی. قطعاً تاریخ دفاع مقدس سرشار از وقایع حیرت انگیزی است که جز مردان بزرگ قادر به خلق آن نبودند و این خلاقیت را مدیون مکتب عاشورا و کسب فیض از این واقعه ی عظیم و برکات خون سالار شهیدان (ع) می باشند.

  11. خوشا آنان که الله یارشان بی
    به حمد وقل هوالله کارشان بی
    خوشا آنان که دائم در نمازند
    بهشت جاودان بازارشان بی

    روحش شاد ویادش گرامی باد

  12. شهدا تک ستارگان شب ظلمانی این دوران هستند که بانور خود فطرت انسان را روشن میکنند کبوتران حریم آسمان وحدتندکه دلها را بهم پیوند میدهند .ای ستارگان درخشان تاریخ . نور وجود شما زینت بخش آسمان دنیاست . درود خداوند بر شهیدان درود خداوند برشهیدان شهرمان کوهدشت درود وسلام برسرداران شهید حاتم آزادبخت وعلیمحمد کوشکی درود بر خانواده معظم این شهیدان بزرگوار

    • سپاس از حضورتون آقای باقری
      درود بر شما فرمانده دلاور که یادگار شهدا هستین

    • سردار دلاور جناب حاج حسن باقری ، سلام علیکم و رحمت الله. از ابراز لطف جنابعالی کمال تشکر را دارم. بی شک وجود یادگاران با ارزش دفاع مقدس همچون جنابعالی و برادران بزرگوارتان ، گنجینه ای تمام نشدنی از یاد و خاطره و حماسه سازی مردان مرد ایران اسلامی بوده که تا ابد همچون خورشید در آسمان ایران روشنایی بخش زندگی ما می باشد. انشاالله رهروان صدیق شهدا باشیم

  13. سلام و درود خداوند به تمامی شهدا الخصوص شهید حاتم عزیز که همیشه بجای برادر بزرگتری برای ما بود
    شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
    که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
    پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
    گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
    با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
    که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
    گفت حافظ من و تو محرم این راز نه ایم
    از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

    • جناب آقای باقری سلام علیکم و رحمت الله، از ابراز لطف جنابعالی متشکرم. امیدوارم که خداوند متعال به جنابعالی و سایر رزمندگان عزیز خیر دنیا و آخرت و هم نشینی با شهدا را عنایت فرماید

  14. سلام، امام خمینی (ره) من به جرآت مدعی هستم که ملت ایران وتوده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ص وکوفه وعراق درعهد امیرالمومنین ع وامام حسین ع میباشد.یکی از شاخصهای این کلام قاطع امام ایثارگریهای شهدا ورزمندگان عزیز است وشهید حاتم آزادبخت هم نمونه ای تام وتمام از شهادت وایثار است واز افتخارات ارزشمند وبا اخلاص منطقه است روحش شاد وتشکر از آقا سعید عزیز . فرزندان برومند و شایسته ایشان هم خوشبختانه در تهران و جاه های دیگر ضمن حفظ انیشه های پدر باعث افتخار ایران سرافراز هستند.

    • ممنون از حضورتون حاج آقا

    • جناب آقای جعفری سلام علیکم و رحمت الله، از ابراز لطف جنابعالی متشکرم. خون پاک شهیدان دارای برکاتی می باشد که قطعاً عزت و سربلندی ایران اسلامی جز با این برکات میسر نگردیده است . انشاالله مورد شفاعت شهدا قرا گیریم.

  15. با درود فراوان بر شهید گرانقدر حاتم آزادبخت آن اسوه اخلاص و شهامت
    آن روزها را هیچگاه فراموش نمی کنم ، زمستان سال ۱۳۶۶منطقه پوشیده از برف با ارتفاعات سر به فلک کشیده و شرایط آب و هوایی بسیار سرد آن منطقه کوهستانی به گونه ای که هر گروهانی در یک زمان ۱۲ ساعته وظیفه پدافند ارتفاعات الاغلو را به عهده داشت و این نشانگر سختی آن بود به طوری که برای پدافند ،سنگری وجود نداشت بلکه محل استقرار چاله ها و گودال هایی بود پوشیده از برف با ظرفیت نشستن دو نفر با تکه مشمایی برای بر سر کشیدن که نیرو می باید آن مدت را در آن شرائط سپری کند . از طرفی چون منطقه در دید دشمن بود جابجایی گروهان ها برای استقرار در محل مأموریت پدافندی می باید در تاریکی صورت گیرد یعنی صبح قبل از طلوع آفتاب و غروب بعد از تاریک شدن هوا . ما در گروهانی بودیم که فرماندهی آن را شهید ابراهیمی به عهده داشت ، سر شب در بالای ارتفاع در درون آن سنگرها مستقر و صبح هم قبل از طلوع آفتاب منتظر گروهان بعدی بودیم که شهید حاتم آزادبخت فرماندهشان بود ، فرمانده عزیزی که همه برایش احترام خاصی قائل بودند.
    جابجایی قدری بطول انجامید به گونه ای که هوا در حال روشن شدن بود و دشمن هم که متوجه جابجایی شده بود شروع کرد به شلیک خمپاره ، به صورتی که نیروها زمینگیر شده و حرکت ستون به سختی صورت می گرفت . شهید ابراهیمی فریاد می زد نیروها سریع تر بسمت پایین ارتفاع بدوند . ما که به سمت پایین می رفتیم تندتر می دویدیم اما نیروهای جایگزین در شرائط سخت تری بودند ، آتش دشمن هم خیلی سنگین شده بود . در این هنگام چند خمپاره به ستون نیروها اصابت کرد و فرمانده مخلص حاتم آزادبخت که در حال هدایت نیروهایش به بالای ارتفاع بود به شهادت رسید . من و چند نفر دیگر به همراه فرمانده مان حمید ابراهیمی بر بالینش رفتیم در همان لحظه به شهادت رسیده بود در آن شرائط به هیچ عنوانی امکان انتقال به پشت خط نبود و توقف نیروها تلفات را بیشتر می کرد لذا شهید ابراهیمی سریع باقیمانده نیروهایش را به پایین هدایت کرد و به من گفت : من برمی گردم بالا برای هدایت نیروهای شهید حاتم آزابخت ، شما خودت را برسان به چادر فرماندهی لشگر و به حاج نوری شهادت او و برگشت مراخبربده .

    ********************************************
    با آرزوی علو درجات آن سردار شهید
    به فرزندان عزیزش خصوصاً آقا مجتبی ، آقا ابوذر و آقا امین و همسر صبورش عرض ادب می نمایم .

    • جناب آقای قبادی عرض سلام و ادب این برادر کوچکتان را پذیرا باشید. از ابراز محبت و لطف شما سپاسگزارم
      امیدوارم با توکل بر خداوند متعال و توجهات حضرت ولی عصر (عج) ادامه دهنده راه پرخیر و برکت اثار و شهادت باشیم انشالله

  16. درود خداوندبرهمه شهیدان،به ویژه شهیدان شهرمان کوهدشت قهرمان.
    درودخدابرخانواده شهیدگرانقدر سردارحاتم آزادبخت وفرزندش امین آقا،که هم افتخارجانبازی دارند وهم مدال خانواده شهیدبودن رادارند.
    رشادت ها ودلاورمردی های سردارشهید حاتم آزادبخت درکنار مهربانی هاوگذشت هاوخوش اخلاقی ایشان هیچ وقت فراموش نمی شود.روحش شادویادش گرامی باد.
    آرزوی توفیق وسربلندی برای فرزندان عزیزش را ازخداوندبزرگ خواستارم.
    ودرپایان به روح بلندوپاک شهید علی محمدکوشکی نیزدرود می فرستم.وازتلاش های بی وقفه وشبانه روزی سایت میرملاس بسیار سپاسگذارم.

    • سلام آقای پیرزادی
      ممنون از حضورتون

    • جناب آقای پیرزادی عرض سلام و ارادت اینجانب را از راه دور پذیرا باشید. از لطف جنابعالی ممنونم. امیدوارم که به حق خون پاک شهیدان بتوانیم روز به روز بر عزت و سربلندی ایران اسلامی بیفزاییم انشالله

  17. شهید سید مرتضی آوینی:

    هرشهید کربلایی دارد … خاک آن کربلا …. تشنه خون اوست…. و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا برسد و آنگاه….

    خون شهید ، جاذبه خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد

    که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد……

    http://gordanmohebin.mihanblog.com

  18. ای شهید

    ای روشنای خانه امید، ای شهید
    ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
    چشم ستارگان فلک از تو روشن است
    ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
    « زهره » به نام توست غزلخوان آسمان
    با یاد توست مشعل « ناهید » ای شهید
    « قد قامت الصلاه » به خون تو سکه زد
    در گسترای ساحت تحمید ای شهید
    تیغ سحر زجوهره خونت آبدار
    گشت و شکست لشکر تردید، ای شهید
    آئینه‌دار خون تو اند آسمانیان
    رنگین‌کمان به شوق تو خندید ای شهید
    ایمن شدند دین و وطن تا به رستخیز
    فارغ شدند زآفت تهدید، ای شهید
    در فتنه‌خیز حادثه‌ها جان پناه ماست
    بانگی که در گلوی تو پیچید، ای شهید
    صرافی جهان زتو گر نقد جان گرفت
    جام شهادتش به تو بخشید، ای شهید
    نام تو گشت جوهر گفتار عارفان
    « عارف » زبان گشوده به تأکید، ای شهید

  19. حوالی اذان صبح بود درپایین کوه بودیم دشمن متوجه حضور جابجای ماشدبه صورت ستونی حرکت می کردیم شهید حاتم پشت سرمن بودندهوا درحال روشن شدن بود شهید به من فرمودندحرکت کن من برم جلو ستون ببینم چه خبره که دشمن مارو زیر گلوله های خمپاره قرار داد چندین نفر از همرزمان ازشهرهای دیگروشهیدحاتم وشهید بسه پورهم درکنار هم به شهادت رسیدند خداوند به فرزندان شهید آزادبخت سلامتی عنایت کند انشاءاله که یادگاری ارزشمند ی برای پدر باشند.از خواهر زاده عزیزمان سعید بالنگ تشکر می کنم که مارا به خاطرات آن دوران میبردخاطرات آن دوران برای مامثل مصائب کربلااست خداوند شهدای مارابا شهدای کربلا محشور وهمنشین کند.

    • سپاس از حضورت دایی جان
      برایتان آرزوی سلامتی و موفقیت دارم

    • جناب آقای یگانه سلام علیکم و رحمت الله. ممنون و سپاسگزارم از ابراز لطف جنابعالی. همنشینی با شهدا سعادتی است که خداوند سبحان به بندگان خالص و بی ادعای خویش همانند شما عطا فرموده و این سعادت خیر دنیا و آخرت را در پی خواهد د اشت.

    • درود بریادگار جبهه های جنگ اقا ی حاج حسن یگانه عزیزمدااح اهل بیت که همیشه درمراسمات مذهبی ازشهدا ورزمندگان کوهدشتی یادمی کند.درپناه حق موفق باشید

      • برادرعزیزم مصیب آزادبخت خادم اهل بیت عصمت وطهارت ازلطف شما تشکر میکنم انشاءاله که خداونداین نوکری ها را از همه ما قبول کند.

  20. ای کاش در عصر این مردان خدایی می زیستیم
    افسوس…

    • باسلام بر حسین آقای عزیز
      امثال بنده باید افسوس بخوریم که با آنها بودیم و از قافله جا ماندیم
      چندی پیش در پاسخ به جوانی که او هم مشابه شما ناله سر داده بود نوشتم که :
      انسان باید همیشه بین خوف و رجاء باشد . در همه سالهای پس از جنگ ، خدا می داند خوف ، بیشتر بر من مستولی بوده است که چرا ما از کاروان ره یافتگان جا ماندیم . اما اخیراً با تمام ناملایماتی که در کشورمان وجود دارد من امید و رجایم بیشتر شده بخاطر ظهور نسلی جنگ ندیده اما دردمند و دغدغه ارزشهای راستین آن دوران پرافتخار داشته و اهل شعور ونه شعارهای دروغین گوش فلک کر کرده .
      نمی دانم شاید امثال ما مانده ایم و سالها غم هجران یاران مان را به دوش کشیده ایم تا امروز مشوّق این نسل نوظهور که خدای شهیدان نگه دارشان باشد باشیم . نمی دانم ای کاش که این چنین باشد .

  21. سلام خدا بر شهیدان ، سلام خدا برمجاهدان راه حق ، سلام خدا بر آن کسانی که که آن حماسه وشور را آفریدند .
    سلام ودرود بر روح بلند و ملکوتی سردارشهید حاتم آزادبخت دایی عزیز‏ مهربان‏ ‏و‏ ‏مخلص‏و‏ ‏شجاع‏ ام . وصمیمانه ترین ارادت ها خدمت پسر دایها ودختر دایها.که ادامه دهنده راه پدر بزرگوارشان هستن.وعرض ادب واحترام خدمت زن دایی صبورواستوارام. ممنون از زحمات میرملاس

    • جناب آقای میرزاپور سلام علیکم و رحمت الله. ممنون از ابراز لطف شما. انشاالله راه شهدا را ادامه داده و با شهدا محشور شویم

  22. و او می رفت آهسته به سوی خاکریز عشق
    جبهه از حضور او پر از احساس باور بود

    دو چشمش خیس از اشک و دلش لبریز از احساس
    میان جمع بود اما دل او جای دیگر بود

    عجب حال عجیبی داشت آن شب در دل سنگر
    و او آماده پرواز مثل یک کبوتر بود

    زمان حمله نزدیک و همه آماده رفتن
    نوای کاروان آن شب پر از الله اکبر بود

    چپیه روی دوش او به سر سربند یا حیدر
    و او در کارزار جنگ چو سربازی دلاور بود

    زمین دریایی از خون شد،زمرگ لاله های سرخ
    و او مانند یک ماهی به شط خون شناور بود

    که ناگه ترکشی خورد و تبسم کرد و پرپر شد
    از او در ذهن من باقی، همان لبخند آخر بود.

  23. بسم رب الشهدا و الصدیقین

  24. درودبر شهیدان جنگ تحمیلی بردلاوران لرستان وبخصوص شهید حاتم آزادبخت

  25. با عرض سلام و ادب خدمت تمام سروران و بزرگوارانی که نسبت به مقام شامخ شهید حاتم آزادبخت ادای احترام نموده و اینجانب و خانواده ام را مورد لطف و عنایت قرار داده اند کمال تشکر و قدردانی را می نمایم. بی شک تاریخ ایران اسلامی یاد و خاطره رشادت ها و حماسه های خلق شده به واسطه فرزندان غیور و برومندش را از یاد نخواهد برد و به فرموده مقام معظم رهبری (مدظله العالی) هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است. امید است که با الطاف بیکران الهی و در سایه ی عنایات حضرت ولی عصر (عج) ادامه دهنده راه شهدا و ایثارگران سرافراز ایران اسلامی باشیم.
    بدین وسیله از جنا آقای آزادبخت، مدیریت محترم و جناب آقای بالنگ دبیر محترم سرویس ایثار و شهادت سایت وزین میرملاس نیوز که به نحو شایسته نسبت به بیان فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای گرانقدر شهرستان کوهدشت اقدام نموده اند ، کمال تشکر و قدر دانی را دارم.
    امیدوارم که راه شهدا را ادامه داده و شاهدعزت و سربلندی روز افزون ایران اسلامی باشیم .

    • درود بر روح بلند سردار شهید حاتم آزادبخت
      مجتبی جان شما فرزندان شهدا یادگاران ارزشمندی هستین که به فرموده امام خمینی (ره) : خانواده شهدا، چشم و چراغ این ملتند.
      با آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای شما و سایر فرزندان سردار شهید حاتم آزادبخت

  26. آفای بالنگ با سلام لطفاً عارف بزرگوار سردار جعفر یگانه را وارد مرور خاطرات جنگ کنید

    • سلام آقای دارابی
      چشم حتما باهاشون صحبت میکنم
      شما هم خاطرات و تصاویر رو در اختیارمون بگذارید

    • مرحبا آقای دارابی
      پیشنهاد شایسته ای است
      درود خدا بر حاج جعفر
      درود خدا بر حاج جعفر
      درود خدا بر حاج جعفر

    • باسلام بر دارابی عزیز
      سال گذشته خاطرات مختصری از آقای یگانه ضبط شد که در فرصت مناسبی به آقای بالنگ ارائه خواهد شد .
      امسال هم با بزرگواری تمام ، آلبوم تصاویر و آرشیو مکاتباتشان را در اختیار قرار دادند که اسکن شده و گزارش مختصر آن در وبلاگ یاد نیکان آمده است .
      http://www.yadenikan.blogfa.com/

  27. سلام درود خدواند بر روح همه ی شهدا بویژه سر دار شهید حاتم آزادبخت که عشق به لقای دوست و وصال یار را در اوج ایثار و از خود گذشتگی قرار داده بود . از خدای متعال می خواهم که به ما توفیق درک مقامات معنوی رزمندگان و شهیدان را عنایت فرماید.

  28. درود خدابرهمه شهیدان جنگ و شهید والامقام حاتم آزادبخت که آن روز(روز شهادتش)بنده در منطقه بودم برای فرزندعزیزشان آقاامین وخانواده محترمشان آرزوی سلامت دارم .

    • عرض سلام و ادب خدمت جناب آقای نصیری ، ممنون از بذل توجهات جنابعالی . از درگاه پروردگار متعال عزت، سلامت و سربلندی شما را خواستارم

  29. سلام درود خدا بر همه مجاهدان خط سرخ شهادت .آنهای که آرزوی شهادت را داشتند شهید شدند یقینا شهید حاتم آزادبخت هم یکی از آن سرداران بود یادش به خیر .

  30. ما هر چه داریم از این شهدا داریم /عزت افتخار

  31. السلام علیک یا اباعبدالله (ع)
    ضمن عرض سلام و ادب خدمت تمام عزیزان و بزرگوارانی که با جملات زیبا به بیان احساسات پاک خویش در مقام شهید والامقام حاتم آزادبخت پرداخته و خانواده شهید و بنده به عنوان کوچکترین فرزند ایشان را مورد لطف و عنایت قرار داده ، متشکر و سپاسگزارم.
    انشالله فردای قیامت مورد شفاعت شهدا قرار بگیریم
    برادر بالنگ و برادر آزادبخت خدا قوت ، زحماتتان مورد قبول خداوند متعال

  32. سلام و دورود بی کران بر پیکرهای عاشورایی شهیدان ایران اسلامی
    دورود بر قله اهی سر به فلک ساییده سرداران رشید جوانمردی، عزت، شرف و خداخواهی
    به راستی خامه بر خود می شکند آنگاه که بر آن است تا به پندار خود به یاد خوبان امین درگاه حق، یعنی شهیدان مظلوم، بر این سرای فانی یاد و یادگاری بنگارد شاید سپاس بگزارد و ووظیفه شناسی نماید.
    از حاتم آزادبخت آن سردار بی ادعا، مردم مدار و پرهیزگار و مخزن مهر، صفا و سرزندگی چه می توان گفت. از جنس همین مردم خوب و عادی پیرامون ما بود. با آن سیمای جذاب مظهر اقتدار و ابهت کم نظیر در برابر دشمن بود اما در بین بسیجیان او را «دایی حاتم» می شناختند. بر چوبدستی خود به جای جنگ افزار تکیه می کرد و فضای پیرامونی به ظاهر خشن را به شدت دلنشین،پر نشاط و گوارا می نمود. از نخستین پاسدارانی بود که در تقویت نظم و نظام و توانمندسازی مهارت های نظامی عزیزان پاسدار نقش آفرین بود. بی تردید او مزد فروتنی، اخلاص، پاکبازی، مردم گرایی، عشق به خاندان عصمت و طهارت (علیه السلام) را با مدال شهادت دریافت نمود. او در راه سرداران شهیدی چون علی محمد کوشکی مرگ شکار و بی باک، فیروز و حجت اله سرتیپ نیا دلیر و شجاع، حمیدرضا ابراهیمی مظلوم و دلاور، علی مروت طرهانی آزادبخت و علی مردان آزادبخت مهربان و قهرمان، حسین کریمی(شاه طهماس یار کفراج) مظلوم و خستگی ناپذیر، یوسف زاده، شمس اله اهرود، حمید سوری خدا باور و با صفا و …جام می وصال جانان را سر کشید و جاودانه شد. حاتم جان! یادت سپیده دمی است که بر کنگره های جانمان می درخشد. متبرک باد نامت! خدایا ما را شرمنده راه و مرامشان منما.
    دایی حاتم عزیزم! امید فراوان داریم خدای بزرگ شما را بر سفره برترین نیکان و پاکان عالم همنشین و ما را نیز وامدار شفاعت شما فرماید (انشاالله)

    • عرض سلام و ادب خدمت جناب آقای آزادبخت، ابراز لطف شما را صمیمانه سپاسگزارم. بی شک تاریخ ایران به وجود مردان مردش که در ۸سال دفاع جانانه با دست خالی ولی قلبی پر از امید و یاد خداوند متعال ، حماسه ها آفریده ، افتخار خواهد کرد . تمام شهدا مظهری از جلوه ی قدرت پروردگار بوده که تا ابد همچون خورشید تابناک روشنایی بخش راه و زندگی دنیوی و آخری ما می باشند . انشاالله رهروان صدیق راه شهدا و نیکان عالم باشیم

  33. سلام و دورود بی کران بر پیکرهای عاشورایی شهیدان ایران اسلامی
    دورود بر قله های سر به فلک ساییده سرداران رشید جوانمردی، عزت، شرف و خداخواهی
    به راستی خامه بر خود می شکند آنگاه که بر آن است تا به پندار خود به یاد خوبان امین درگاه حق، یعنی شهیدان مظلوم، بر این سرای فانی یاد و یادگاری بنگارد شاید سپاس بگزارد و ووظیفه شناسی نماید.
    از حاتم آزادبخت آن سردار بی ادعا، مردم مدار و پرهیزگار و مخزن مهر، صفا و سرزندگی چه می توان گفت. از جنس همین مردم خوب و عادی پیرامون ما بود. با آن سیمای جذاب مظهر اقتدار و ابهت کم نظیر در برابر دشمن بود اما در بین بسیجیان او را «دایی حاتم» می شناختند. بر چوبدستی خود به جای جنگ افزار تکیه می کرد و فضای پیرامونی به ظاهر خشن را به شدت دلنشین،پر نشاط
    و گوارا می نمود. از نخستین پاسدارانی بود که در تقویت نظم و نظام و توانمندسازی مهارت های نظامی عزیزان پاسدار نقش آفرین بود. بی تردید او مزد فروتنی، اخلاص، پاکبازی، مردم گرایی، عشق به خاندان عصمت و طهارت (علیها سلام) را با مدال شهادت دریافت نمود. او در راه سرداران شهیدی چون علی محمد کوشکی مرگ شکار و بی باک، فیروز و حجت اله سرتیپ نیا دلیر و شجاع، حمیدرضا ابراهیمی مظلوم و دلاور، علی مروت طرهانی آزادبخت و علی مردان آزادبخت مهربان و قهرمان، حسین کریمی(شاه طهماس یار کفراج) مظلوم و خستگی ناپذیر، حسن رضا یوسف زاده، شمسعلی اهرون، حمید سوری خدا باور و با صفا و …جام می وصال جانان را سر کشید و جاودانه شد. حاتم جان! یادت سپیده دمی است که بر کنگره های جانمان می درخشد. متبرک باد نامت! خدایا ما را شرمنده راه و مرامشان منما.
    دایی حاتم عزیزم! امید فراوان داریم خدای بزرگ شما را بر سفره برترین نیکان و پاکان عالم همنشین و ما را نیز وامدار شفاعت شما فرماید (انشاالله)

  34. یاد و خاطرات مرحوم حاتم آزادبخت در شب های قبل از عملیات بیت المقدس ۲کردستان برایم فراموش نشدنی است که میگفت بچه ها هر شبی که سیب زمینی پخته بیارن اون شب عملیات است و همین طور بود روحش شاد باد…

    • ممنون از حضورتون آقای کونانی
      ممنون میشیم اگر تصاویر و خاطرات ارزشمندتون رو در اختیارمون بگذارید

    • جناب آقای کونانی سلام علیکم. از ابراز لطف شما سپاسگزارم

  35. بنده یکی از جانبازان جنگ تحمیلی هستم در عملیاتهای مختلفی از جمله کربلای ۵-فتح ۵-نصر ۸-بیت المقدس ۲-حضور داشتم یاد و خاطرات عملیات بیت المقدس ۲-مورخ۶/۱۱/۶۶برایم فراموش نشدنی است قبل از شروع عملیات ما را به دره ای در میان کوه های سر به فلک کشیده عراق کنار یه رود خانه که پر از جنازه های عراقی بود اسکان دادن. هوا بارانی وبرفی بود اونجا چادر زدیم از بس که زمین پر از آب بود امکان نشستن در چادر امکان پذیر نبود برای اینکار از شاخ وبرگ درختان بلوط برای زیر انداز در داخل چادر وروی شاخ وبرگ نایلون کشیدیم فرمانده گردان روحش شاد آقای حمید رضا ابراهیمی بود و معاون گردان مرحوم آزادبخت .قبل از شروع عملیات مارا به ۳دسته و گورهان تقسیم کردن فرماندهی ومعاون فرماندهی ودسته ها در یک چادر و بقیه بچه های گردان در چادرهای دیگر.چند تا ماشین ریو غنیمتی عراقی آماده کرده بودن که ما را به نزدیکی های خط عملیات منتقل کنند بی احتیاطی یکی از راننده ها که ماشین را کنار چادرها زده بود و ناچار در خواب استارت ماشین را زده بود و روی یکی از چادرها اومده بود که ناگهان شب ساعت ۱۲سروصدایی بلند شد و ما همه بیدار شدیم و چرخ ماشین روی سر یکی از بچه ها که نمخوام اسمش را ببرم شهید شد و چندتا از بچه های دیگر همون چادر زخمی شدن.وهمون شب اونا رابه عفب برگردوندندکه ساعت ۴صبح مارا آماده کردند و سوار همون ماشین های غنیمتی کردن و تا نزدیکی های دشمن که دیگر جاده ای نبود که با ماشین بریم .ناچار بودیم که پیاده شویم و با پیاده حرکت کنیم و به فاصله ۲ متر از هم نزدیک به یک ساعتی زیر توپ وخمپاره های دشمن حرکت کردیم وبه پای تپه که دشمن در بالای آن قرا داشت رسیدیم که منو آقای ابراهیمی و مرحوم عباس درویشی تکاور گردان و مرحوم آزاد بخت جلو حرکت می کردیم و هر لحظه خمپارهای دشمن روی سر ما ریخته میشد و مجبور بودیم برای در امان ماندن. خود را بر روی زمین پهن میکردیم که من تیربار به دست داشتم و دوتا هم کمکی در حال حرکت بودیم.ناگهان یه گلوله کاتیوشا بغل ستون .جلو ما زد و همه روی زمین خوابیدن که سروصدای بچه ها بلند شد و آقای حاتم ازادبخت و عباس بسه پور و سه نفر دیگر از بچه ها که اسمشون فراموش کردم شهید شدن.و کمک تیر بارچی من که پشت سرم بود به همراه ۱۰نفر ازبچه ها زخمی شدند خلاصه توی اون دره. دشمن از آتش زیادی علیه ما استفاده کرد و بالای تپه که رسیدیم نه سنگری بود و نه جان پناهی و دشمن در ۱۰۰متری ما قرارداشت و مرتب تیر مستقیم میزد که ناچار بودیم با همون کلاه آهنی یه چاله ای برای خودمون کندیم که اون هم پر از آب و برف شد و مجبور بودیم در داخل سنگرهای پر از آب به دشمن تیر اندازی کنیم که تپه توسط گردان عاشورا و گردان های دیگر از دست دشمن تسخیر شد. یاد و خاطرات شهدای گردان گرامی باد

    • سپاس از حضورتون و همچنین تشکر بابت ذکر خاطره
      آقای کونانی ممنون میشیم اگر خاطرات و تصاویر ارزشمند رو در اختیارمون بگذارید
      لطفا شماره همراتون رو بگذارید تا تماس بگیریم خدمتون

    • آقای کونانی
      ممنون از اینکه باذکر برخی از جزئیات : جنازه عراقی ها ، نحوه انتقال به خط و استقرار در سنگرهایی پر از برف که بنده نیز به آن اشاره نموده ام و … زوایای بیشتری ازخاطرات آن روزها را زنده نمودی .
      اگر با آقای بالنگ مرتبط شوید این مجموعه خاطرات کامل تر و زیباتر می شود .

    • ایثارگر سرافراز جناب آقای کونانی سلام علیکم و رحمت الله. از ابراز لطف شما صمیمانه سپاسگزارم. انشاالله موفق و پیروز باشید.

  36. سلام ودرود خدا برشهدا وشهید عزیز حاتم آزادبخت
    هم خانواده محترم شهید وهم شهرمان به وجود چنین راست قامتان با اخلاص وبا اعتقادی باید افتخار کنند روح همه شهدا شاد وخدا بر درجاتشان بیفزاید امیدوارم چشم خیرشان به ماها باشد

    • جناب آقای مهری سلام علیکم از ابراز لطف جنابعالی سپاسگزارم. انشاالله مورد عنایت شهدا قرا بگیریم

  37. جناب آقای مهری سلام علیکم از ابراز لطف جنابعالی سپاسگزارم. انشاالله مورد عنایت شهدا قرا بگیریم

  38. در مورد سردار شهید حاتم ازادبخت فقط میتونم بگم که:
    یعنی انسان باید خیلی خلوص نیت داشته باشد, یعنی انسان باید خیلی اعتقاد داشته باشد, یعنی انسان باید خیلی غیرت داشته باشد, یعنی انسان باید خیلی جوانمرد باشد, یعنی انسان باید خیلی وطن پرست باشد, یعنی انسان باید خیلی خیلی خیلی بزرگوار و از خودگذشته باشد تا مهربانانه از زن و بچه های خودش بگذرد و برای دفاع از همه و دفاع خاک و وطن به فرمان رهبرش لبیک بگوید و جان خویش را فدای جانهای دیگر کند.
    انصافاً که در حق چنین دلاورمردانی بسیار ظلم شده و الحق که باید در مورد ایشان بیشتر از اینها ببینیم و بشنویم.

    درود بر روح جوانمردت ای شهید دلاور شهید آزادبخت

    با رزوی سلامتی برای خانواده محترم و فرزندان شهید

    ضمن تشکر از آقای بالنگ به خاطر زحمات همیشگی و همه بچه های میرملاس. خدا قوت به شما عزیزان.

    • ممنون از حضورتون آقای مرادی
      با آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای جنابعالی که با وجود دوری مسافت و مشغله فراوان اما همچنان سر می زنید
      سپاس

    • جناب آقای مرادی سلام علیکم از ابراز لطف جنابعالی سپاسگزارم امیدوارم شرمنده خون پاک شهدا نباشیم و فردای قیامت مورد شفاعت این افلاکیان قرار بگیریم انشاالله

  39. سال ۶۶قرار بود مارا به گردان محبین بفرستند ،گفتند گردان محبین ظرفیتش تکمیل شده وباید گردان دیگری را از

    رزمندگان کوهدشتی تشکیل دهند ونام گردان را عاشورا گذاشتند وما اولین رزمندگان آن گردان بودیم،شهید

    حمیدرضا ابراهیمی فرمانده گردان یونس قبادی معاون گردان وشهید حاتم آزادبخت قائم مقام گردان .تعداد کمی

    از بچه های پاسدار در گردان بودند به این خاطر من که بار دوم بود به جبهه رفته بودم تا آمدن یک پاسدار به

    عنوانمسئول دسته انتخاب شدم .راستش را بخواهید خیلی خوشحال بودم اما می ترسیدم زیرا افراد زیادی از

    نظر سنی بزرگتر ازمن در گردان بودند به این خاطر نزد شهید آزادبخت رفتم وگفتم :نه اینکه نتوانم دسته ای را

    اداره کنم اما افراد زیادی بزرگتر از من هستند وخجالت می کشم به آنها دستور بدهم .ایشان در کمال مهربانی

    به من گفت :توباید فرمانده همه ی گردان می شدی دسته که چیزی نیست اما به خاطر خودت یک نفر از بچه

    های پاسدار را به عنوان فرمانده انتخاب می کنم وشما جانشین دسته باش.وباهم به میدات تیر رفتیم وبه من

    شلیک آر پی چی را آموخت ،شلیک کردم اما تیرم نمی دانم به کجا رفت اما شهید آن چنان مرا تشویق می کرد

    که انگار تانکی را زدم .
    شهید علاقه بسیاری به طهارت ونماز داشت خدایش در جوار سالار شهیدان جای دهاد

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.