- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

خاطراتی از سال های مبارزه مردم علیه طاغوت / حاج حکمت اله امانی

به نام خدای سبحان

 

Untitled [1]

حـــاج حــکــمــت الـه امـــانــی

 

خاطراتی از سال های مبارزه مردم علیه طاغوت
در ایام سوگواری اباعبدالله الحسین علیه السّلام و اصحاب نیک و وفادارش، در میان شیعیان هرساله مراسم عزاداری برای نقد واقعه ننگین بشریت از یک سو و یادآوری زیباترین لحظات قرب الی الله از سوی دیگر برپا می شود. در کوهدشت ما هم این مراسم از دهه های پیشین تا کنون برگزار می گردد. من در اینجا می خواهم خاطرۀ دوم خود را در خصوص یکی از همین مراسم که محرم در سال ۱۳۵۶ در شهر کوهدشت رخ داده برای استحضار همشهریان گرامی نقل کنم. از خدای سبحان می خواهم که این خاطره اثر معنوی خود را برای مخاطب بجا بگذارد. انشاءالله
طی سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ مرحوم شهید آیت الله مدنی رضوان الله تعالی علیه از سوی رژیم طاغوت به خرم آباد تبعید شده بودند. با توجه به اینکه حاج آقای مدنی مجتهد مسلّم و در سطح حوزه های علمیه بسیار برجسته و در عین حال مبارز بودند، لذا از ابتدای حضورشان در خرم آباد، از سوی حضرت امام خمینی (ره) بعنوان نماینده تام الاختیار معرفی می شود. از تمام نقاط ایران برای دیدن معظم له به خرم آباد رفته و ایشان را ملاقات و از محضرش کسب فیض می کردند. از کوهدشت ما هم عده ای به حضور ایشان رسیده و بسیاری از مشکلات دینی و سیاسی را با راهنمایی ایشان حل و فصل می کردند. در این ملاقات ها افراد سیاسی شهرها همدیگر را شناخته و این امر به تداوم مبارزه بر علیه رژیم منحوس گذشته کمک شایانی در لرستان کرد. در واقع منزل ایشان عملاً محل امنی بود برای دید و بازدیدهای سیاسی افراد مطلع و مورد وثوق و ارتباط یشتر آنان با یکدیگر. از مراسم روضه خوانی گرفته تا دعای ندبه و امثالهم. هر کسی سعی داشت به نحوی از انحاء در این مراسمات حضور یافته و کسب فیض نماید
احتمالاً سال ۱۳۵۴ بود که آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی به کوهدشت تبعید شدند. با توجه به مقام علمی و شأن مبارزاتی ایشان، روزی آیت الله مدنی برای دیدار ایشان از خرم آباد به کوهدشت آمدند. جناب حاج سبزعلی امرایی در ابتدای ورود ایشان به شهر کوهدشت (در میدان ژاندارمری سابق و توحید فعلی) یک رأس گاو را جلوی پای آیت الله مدنی ذبح کرده و دو رأس گوسفند هم از قبل برای نهار ایشان تدارک دیده بودند. افراد زیادی از ایشان برای صرف نهار دعوت کردند اما ایشان گفتند به منزل حاج سبزعلی امرایی می روند. بعد از دید و بازدید ها، برای اقامه نماز به مسجد حضرت
 صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رفته و نماز اول به امامت آیت الله مدنی و نماز دوم هم به امامت آیت الله انصاری اقامه گردید. اقامۀ اینگونۀ نماز جماعت یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین حرکات عملی این دو مجتهد بزرگوار برای تقویت روحیه مومنین در کوهدشت گردید.
جناب آقای حاج سبزعلی امرایی از اوایل دهه ۱۳۴۰ تا کنون در منزل خود، در دهه اول ماه محرم مراسم روضه خوانی و عزاداری برپا می کند. از ابتدای امر تا کنون، در این مراسمات روحانیون مقیم کوهدشت و مبلغین اعزامی از حوزه علمیه قم در منزل وی منبر رفته و مسائل شرعی، سیاسی و اجتماعی را برای حضار بیان می کنند. در سال های حاکمیت رژیم طاغوت، این مراسم هرساله محلی بود برای روضه خوانی و عزاداری و بیان مسایل دینی برای عامه حضار در مجلس و بهانه ای برای توضیح و تشریح مسایل سیاسی روز بین عده محدودتری از حضار(بویژه در پایان مراسم). در واقع نطفه حرکات سیاسی حضار در پایان مجالس عزا و ماتم آل الله شکل می گرفت. هرساله بعضی از روحانیون اعزامی به کوهدشت امثال حجت الاسلام و المسلمین حسامی، آیت الله حاج شیخ محمدکریم مروجی و برخی دیگر مانند آیت الله ماشاءالله مروجی، حاج آقا سید علیرضا هاشمی موسوی و امثالهم در این مراسم و مراسمات دوره قرائت قرآن که شب های دوشنبه و جمعه به صورت گردشی در منزل متدینین برگزار می شد، شرکت می نمودند. این گونه تجمعات موجب می شد حرکت جامعه شکل و انسجام یابد. مراسمِ ایام محرم با عنایت به اثر وضعی خون سید الشهداء علیه السّلام و یاران باوفای آن حضرت بر جامعه شیعی ما متفاوت از سایر مراسمات بوده و زمینه طرح مسایل مستحدثه روز جامعه را فراهم آورده و رنگ و بوی سیاسی بیشتری به خود می گرفت. البته در بعضی از منازل که روضۀ سیدالشهدا(ع) اقامه می شد نیز مسایل سیاسی کم و بیش طرح می گردید. لکن یکی از جاهایی که بیشتر به این مسایل می پرداخت روضه ای بود که در منزل حاج سبزعلی امرایی برپا می شد.
در سال ۱۳۷۸ ملاقاتی با حجه الاسلام و المسلمین لزومی امام جمعه شهرستان پاکدشت (از توابع استان تهران) داشتم. وی از من پرسید کجایی هستید؟ گفتم کوهدشتی ام. احوال حاج آقای مهدی نژاد امام جمعه اسبق کوهدشت را پرسید. گفتم که وی ما را می شناسد. ایشان گفتند که من را برای محرم به کوهدشت دعوت کرد. آقای لزومی عنوان می کرد به اغلب منازلی که می رفتم از برخورد مردم لذت می بردم. ولی به حاج آقای مهدی نژاد گفتم من از روضه منزل اون آقا (حاج سبزعلی امرایی) بیشتر لذت می برم. ایشان گفت که در این منزل بیش از پنجاه سال است نماز شب ترک نشده است. بعد علت را متوجه شدم. وقتی به وی گفتم من پسر خواهر ایشان هستم، دوباره بلند شد و با من مصافحه کرد.
با توجه به عملکرد رژیم شاهنشاهی علیه اسلام و مبارزه روشن با دین و دین داری، مسلمانان در هر مقطعی سعی در مقابله با حرکات سوء رژیم داشته و احکام نورانی اسلام را برای عامه مردم بیان می کردند. روز اول آبان ماه ۱۳۵۶ آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی (ره) به طرز مشکوکی شهید می شود. برای اطلاع خوانندگان نسل سوم و چهارم عرض می کنم که خبر وی بعد از چندین روز به ایران رسید. لکن روز ۱۷ آبان ۱۳۵۶، رژیم در مقاله ای که در روزنامه اطلاعات چاپ کرده بود به امام خمینی رضوان الله تعالی علیه حمله می کند. حوزه علمیه قم هم به مناسبت شهادت آقا مصطفی(ره) در نوزدهم آبان ۵۶ مجلس ختمی در قم برپا کرده و برای ایشان اقامۀ عزا می کنند. این مراسم توسط ساواک و به وسیله شهربانی قم به خاک و خون کشیده می شود. این خبر پس از چند روز به کوهدشت هم رسید. مومنین شهر کوهدشت از این واقعه بسیار مکدّر گردیده و بدین مناسبت روضه آن سال حال و روز دیگری داشت. یکی از افراد بسیار پرتلاش در این حوزه، جناب آقای حاج سبزعلی امرایی(حفظه الله) بودند. منزل مرحوم حاج سید علیرضا هاشمی، آقای امرایی، حاج ابراهیم هادیان و امثالهم، پیوسته ملجاء و پناهگاه امنی برای روحانیون اعزامی از حوزه علمیه قم بود. هر روحانی که به کوهدشت می آمد اغلب در منزل مرحوم حاج سید علیرضا هاشمی موسوی یا منزل حاج سبزعلی امرایی ساکن می شد. وی همیشه حامی عامۀ روحانیون بود. لکن سیاست افراد مبارز این بود تا به روحانیونی که مبارزه بیشتری داشتند، کمک افزونتری نمایند.
با همین نگاه برای مراسم محرم سال ۱۳۵۶ بصورت ویژه و جدای از روحانیون مقیم شهر کوهدشت و اعزامی از قم که در منزل ایشان منبر می رفتند، از مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا سید فخرالدین رحیمی(ره) که دارای سابقۀ روشنی در مبارزه با رژیم طاغوت بوده و مورد تأیید مرحوم آیت الله شهید مدنی رضوان الله تعالی علیه بودند، برای سخنرانی دهه اول محرم از سوی حاج سبزعلی امرایی به منزل دعوت شده بودند. وی هر شب گوشه ای از ستم های رژیم طاغوت به اسلام را در لفافه بیان می فرمود. علی الظاهر، به دنبال پیگیری ساواک، مأمورین ژاندارمری کوهدشت موظف به دستگیری حاج آقای رحیمی می شوند. ایشان از شب اول تا شب نهم سخنرانی کرده و هرشب هم تیغ انتقادهایش به رژیم طاغوت تیز و تیزتر می شد. بالاخره در شب نهم محرم در حین سخنرانی ایشان، یکی از نگهبانانِ نا محسوس خبر داد که اطراف منزلِ حاج سبزعلی امرایی حرکات مشکوکی دیده است. پس از مشاوره بین عده ای از بزرگان حاضر در مجلس، از جمله خودِ حاج آقای رحیمی، حاج سید علیرضا هاشمی موسوی، حاج اسماعیل امرایی، هوشنگ بختیاری، حاج سبزعلی امرایی و افراد دیگری که متأسفانه نامشان را به یاد نمی آورم، به منظور حفظ جان همه افراد بویژه سخنران گرامی، نهایتأ تصمیم جمعی مبنی بر فراری دادن حاج آقای رحیمی گرفته شد.
آن زمان منزل حاج سبزعلی امرایی سه درب داشت: یکی به خیابان رودکی، دومی به کوچه جنوبی ساختمان – سپس به خیابان شهدای فعلی – و سومین درب هم از وسط ساختمان (هال) به منزل پدر خانم ایشان(مرحوم حاج خداداد رحمتی) باز می شد. قرار شد با توجه به خصوصی بودن درب سوم و عدم اطلاع عموم از آن، حاج آقای رحیمی را از این درب خارج کنند. سریعاً هماهنگی لازم انجام گرفت و سپس با پرداخت مبلغ سیصد تومان توسط حاج سبزعلی امرایی به آقای شاپور شهبازی فرزند حاج رضاعلی شهبازی (ساکن در خیابان صاحب الزمان(عج) کوهدشت) وی مسئول بردن حاج آقای رحیمی با پیکان شخصی خودش در همان شب و از بیراهه به خرم آباد می شود. لازم به توضیح است که در آن مقطع، کرایه هر نفر از کوهدشت به خرم آباد با سواری حدود ده تومان بود. سپس برای رفع ضروریات سفر هم مبلغ یک هزار تومان به حاج آقای رحیمی دادند. چون ممکن بود در راه دستگیر شوند برای خرج زندان و یا برای استخلاص از چنگ مأمورین بتواند هزینه کند. حاج آقای رحیمی بعد از تعویض لباس روحانیت و با لباس شخصی اش، به همراه حاج سبزعلی امرایی و آقای هوشنگ شمسی (از بختیاری های  مقیم کوهدشت و فعال در امور مذهبی) از درب سوم خارج و از طریق کوچه بانک ملی و خیابان شهید رضایی(دارایی سابق) به سمت روستاهای محدودۀ آزادبخت رفته، سپس از جاده روستای کوتوله به سمت مالمیر می روند. با توجه به خاکی بودن همه راه های روستایی و فصل بارندگی، بارها ماشین آنها در گل گیر کرده، این دو بزرگوار به سختی آن را از گل در آورده، سپس از راه های فرعی ماشین را بالاخره به حوالی روستای مالمیر به راه آسفالته رسانده و راهی خرم آباد می کنند. آقایان هوشنگ شمسی (بختیاری) و حاج سبزعلی امرایی هم با ماشین دیگری به کوهدشت بازمی گردند. حاج سبزعلی در کنار منزلش حیاطی داشت و مقدار زیادی هیزم در آن انبار کرده بود. بعد از رفتن آقایان، مراسم بصورت عادی ادامه یافته و سپس با احتمال ورود مأمورین به داخل مراسم، یکی از اهالی منزل همه کفش های عزاداران حاضر در مجلس را در حیاط مجاور و زیر هیزم ها پنهان کرد. مأمورین ژاندارمری به منزل وارد و در بررسی اولیه آثاری از مراسم ندیدند زیرا کفش های عزاداران مخفی شده و آثاری از مراسم نبود. پس از ورود حاج سبزعلی به منزل، فرمانده گروهان ژاندارمری (احتمالاً سروان عسگری) با ایشان به شدت برخورد کرده که سید را فراری دادی و هر آنچه می توانست به وی اهانت و تهدید کرد: من چه و چه میکنم…
با دعای حضار مراسم آن شب به خیر و سلامتی گذشت. حاج آقای رحیمی دستگیر نشد. هرچند وی بعدها در مسجد علوی خرم آباد دستگیر و بارها زندانی شد. این سید جلیل القدر بعد از انقلاب نماینده مردم پلدختر در مجلس شورای اسلامی بوده و با سید و سالار شهدای انقلاب اسلامی شهید دکتر بهشتی مظلوم در هفتم تیر ماه ۱۳۶۰ در انفجار عظیم حزب جمهوری اسلامی در تهران بدست منافقین ملعون ، به آرزوی همیشگی اش که شهادت در راه خدا بود رسید. روحش شاد و یادش زنده باد.
آرزو می کنم که خداوند سبحان به همه ی مبارزین راهش ، سلامتی و عاقبت بخیری عنایت فرماید.