حجت الاسلام هادی قبادی :
به مناسبت ۲۶ اسفند نوزدهمین سالگرد ارتحال یادگار امام
نوزده سال از ارتحال باورنکردنی مردی می گذرد که جلوهای روشن از حقیقت وجود خمینی کبیر بود. فقدان او بسیار غیرمنتظره بود و همگان را در بهت و حیرت فرو برد.
آنان که پس از رحلت جانسوز بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی ( قدّس سرّه )، با وجود غم جانکاه فقدان او، دلخوش به وجود یادگار همیشه ماندگار امام ، حجه الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی بودند ، این دلخوشی چند سالی بیشتر تداوم نیافت و با عروج آن «گنجینه اسرار انقلاب» ۱ حزن و اندوه زائد الوصفی تمامی وجود یاران راستین امام و انقلاب را فرا گرفت.
گرچه غرض اصلی از نگارش این یادداشت ، اشارتی به جایگاه و شخصیت مرحوم حاج احمدآقا خمینی با استفاده از سخنان امام است اما قبل از ورود به اصل سخن، به بخشی از نوشتار فرزند برومند یادگار حضرت امام یعنی آیه الله حاج سید حسن خمینی در مقدمه کتاب «وعده دیدار» می پردازم که می فرمایند:
«بارها – و شاید بیش از ده بار – حضرت امام خمینی – سلاماللهعلیه – در مواقف و موارد متعدد به من می فرمودند: «حسن ! پدر داری را از بابایت یاد بگیر» به گمان من همین یک جمله کوتاه که بیانگر رضایت تمام و کمال آن حضرت از فرزند عزیزشان می باشد کافی است تا رمز و راز رابطه عاشقانه آن دو سفر کرده را دریابیم»
اگر بخواهیم به نحو جامع به تمامی نظرات و دیدگاههای حضرت امام پیرامون یادگار عزیزش دست یابیم قطعاً علاوه بر آثار مکتوب به بررسی خاطرات تمامی افراد مرتبط ، اعم از منسوبان، شاگردان امام، اعضا دفتر امام در ادوار مختلف، دوستان یادگار امام که به نحوی توفیق درک حضور حضرت امام را داشتهاند، مسئولان مملکتی و … پرداخته شود و اما در این مجال صرفاً با بهرهمندی از مکاتباتی که فی مابین آن دو عزیز سفر کرده جریان داشته، استناد می نمائیم که در همین نوشتهها، نکاتی بس عمیق در اوج اعتماد حضرت امام به فرزند عزیزش را شاهدیم.
در فاصله سالهای ۱۳۴۷ هجری شمسی که در آن زمان مرحوم حاج احمد آقا جوانی ۲۳ ساله بود تا سال ۱۳۵۶ (حدود ده سال) که مربوط می شود به دوران تبعید حضرت امام در نجف اشرف، حدود هشتاد مورد نامههای ارسالی ایشان به یادگار عزیزش در کتاب وعده دیدار (نامههای حضرت امام خمینی به حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی) آمده است که همه آنها با عناوین : احمد عزیز، احمد عزیزم، پسر عزیزم، احمدم و فرزند عزیزم نگارش یافته است.
نور چشم حضرت امام ، آیه الله حاج سید حسن خمینی در بخشی از مقدمه همان کتاب ، درمورد اینگونه مکاتبات فرمودهاند:
«. . . در لا به لای سطور همین نامهها، نکات فراوان تربیتی و اخلاقی و تذکراتی وجود دارند که حاکی از دقتها، حساسیتها، صمیمیتها و صداقتهای حضرت امام می باشد.»
و در وصیتنامه ای که حضرت امام به تاریخ پانزدهم دی ماه ۱۳۵۶ و پس از شهادت فرزند بزرگشان مرحوم حاج آقا مصطفی نگاشتهاند ، وصی خود را مرحوم حاج احمد آقا با تعبیر «نور چشم مکرم» تعیین نمودهاند.
اما مکاتبات حضرت امام با یادگار عزیزشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی که در کتاب «وعده دیدار» مشتمل بر یازده فقره است داستان دیگری دارد.
در این خصوص نیز نوه گرامی حضرت امام حاج حسنآقا نکتهای را در مقدمه همان کتاب آوردهاند که نشانگر عظمت مقام یادگار عزیز حضرت امام در نزد او بوده است، آنجا که فرمودهاند:
« در میان نوشتههای امام خمینی خطاب به یادگار عزیزش که بعد از پیروزی انقلاب نگارش یافته و در اثر حاضر منتشر شدهاند چندین نامه مفصل، حاوی ژرفترین مباحث عرفانی و اخلاقی به چشم می خورد که قطع نظر از صدها درس و نکته آموزنده، خود بیانگر آن است که حضرت امام ظرفیت و قابلیت لازم را برای دریافت این اسرار و معانی اخلاقی و عرفانی در وجود یادگار خویش می دیده است. »
ایشان در ادامه فرمودهاند:
« شهادت نامههای صریح حضرت امام در دفاع از مواضع و راه و رسم سیاسی فرزند گرامیش – که در چندین مورد از نامههای این مجموعه به چشم می خورد – آنجا اهمیت خویش را آشکار می سازد که کُنه شخصیت وارسته امام خمینی و عمق بیی اعتنایی او را به هرگونه سخن و موضعی خارج از چارچوب صداقت و تکلیف شرعی می توان دریافت »
و اینک نمونههایی از توصیف مرحوم حاج احمد آقا در کلام حضرت امام خمینی ۲
۱ – احتمال قوی می دهم که پس از من برای انتقام جویی از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا می دانم بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من، انتقام مرا از آنها بگیرند… یکی از آنان که بیش از همه احتمال انتقام جویی از من در باره او می رود احمد خمینی فرزند اینجانب است .
اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت می دهم که از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب، در زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که برخلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد ندیدهام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب، معین و کمککار من بوده و است. (۲۳/۸/۶۱)
۲- من اعلام می کنم که احمد در هیچ بانک داخلی و خارجی و هیچ موسسهای وجهی و سهمی ندارد و در هیچ جا در خارج و داخل، زمین مزروعی و غیر آن و ساختمان و امثال ذلک ندارد و…(۲۳/۸/۶۱)
۳ – از اموری که تذکرش خوب بلکه لازم است آن است که یکی از تهمتها که به او زدند این بود که موزه عباسی را ربوده و به پاریس برده و چندی – علی المحکی – مخالفان، وقت خود را صرف آن نمودند ، پس از آن معلوم شد خلاف آن. (۲۳/۸/۶۱)
۴ – و در امور سیاسی، مدتی تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب، مخالفتهایی از او می دیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند. (۲۳/۸/۶۱)
۵ – من امیدوارم که احمد به خدای تبارک و تعالی اتکال نماید و از غیر او از هیچ کس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق به واسطه تهمتها و مخالفتها، به خود تزلزل و تردید راه ندهد و… (۲۳/۸/۶۱)
۶ – من شهادت می دهم که احمد فرزند اینجانب از موقعی که در مسائل روز وارد شده است و تماس با کارهای اینجانب داشته است تا حال تحریر این کلمات از او خلاف دستورات اینجانب مشاهده نکردهام… (۳/۹/۶۳)
۷ – پسرم! تو با آنکه در هیچ شغلی از شغلهای سران اسلامی – ایدهمالله تعالی – وارد نیستی، این سیلی های طاقت فرسا را که می خوری برای آن است که فرزند منی و به حسب فرهنگ غرب و شرق، باید من و هرکس به من نزدیک و به ویژه تو که از هرکس نزدیک تری مورد تهمت و آزار و افتراء واقع شود و… (۲۸/۹/۶۶)
۸ – پسر عزیزم! بارها به من گفتی که درباره تو صحبتی که دال بر تبرئه تو از این تهمتها است نکنم و این را برای اسلام و مصلحت جمهوری اسلامی گفتی. لکن من اگر در این ورقه برخلاف آنچه گفتی درباره تو چیزی بگویم برای ادای تکلیف الهی است که یک نفر مسلمان یا بنده خدا برای من، مورد این همه تهمت و آزار باشد و من آنچه می دانم درباره او نگویم. (۲۸/۹/۶۶)
۹ – من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد می گیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرونی، مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه را می نویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند. (۲۸/۹/۶۶)
۱۰ – احمد تاکنون برای مصارف خود ، دیناری از بیتالمال صرف نکرده و من از مال شخصی خودم زندگی او را اداره می کنم . (۲۸/۹/۶۶)
۱۱ – پسرم! خود را مهیا کن که پس از من بر تو جفاها رود و نگرانی ها که از من دارند به حساب تو گذارند. اگر حساب خود را با خدای خود صاف کنی و پناه به ذکرالله بری، هراسی از خلق به خود راه مده که حساب خلق زودگذر است و آنچه ازلی است، حساب در پیشگاه حق است. (۲۵/۹/۶۳)
۱۲ – خداوندا ! من با آنکه نمی خواهم از بستگانم چیزی که بوی مدح و ثنا می آید بگویم یا بنویسیم، لکن تو می دانی که ساکت ماندن در مقابل تهمتها جرم و گناه است، اینجانب از دوستانی که در دفتر هستند خلافی که موجب نارضایتی من باشد ندارم، اینان سابقه ممتد با من دارند و… (۲۸/۹/۶۶)
۱۳ – فرزند عزیزم احمد حفظه الله وایده – از آنجا که شما را بحمدالله در مسائل سیاسی و اجتماعی صاحب نظر می دانم و در تمامی فراز و نشیبها در کنار من بودهای و هستی و با صداقت و کیاست، امور سیاسی و اجتماعی اینجانب را متصدی هستی، لهذا شما را برای تنظیم و تدوین کلیه مسائل مربوط به خود – که بسا در رسانههای گروهی اختلافات و اشتباهاتی رخ داده است – انتخاب می نمایم. (۱۷/۶/۶۷)
۱۴ – بارالها! احمد و تبارش و متعلقاتش که از بندگان تو و تبار رسول اکرمند، اینان را در دنیا و آخرت سعادتمند فرما و دست شیطان رجیم را از آسیب به آنها کوتاه فرما. (۲۵/۹/۶۳)
—————————————————————————————-
۱ – تعبیری که آیه الله حاج سید حسن خمینی در مراسم خاکسپاری پدر بزرگوارشان داشتند.
۲ – تمامی فرمایشات منقول از حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در صحیفه امام و کتاب وعده دیدار موجود است