تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
9

خاطره ی علیار صالحی از سردار زنده یاد اسماعیل امرایی

  • کد خبر : 46474
  • 26 اسفند 1392 - 15:35

امام خمینی ( ره ) : از شهادت باکی نیست، اولیای ما هم شهید شدند یا مسموم شدند یا مقتول، اولیای ما هم بعضی از آنها در حبس و بعضی از آنها در تبعید به سر بردند، برای اسلام هر چه بدهیم کم دادیم و جانهای ما لایق نیست.   زنده یاد سردار اسماعیل امرایی […]

امام خمینی ( ره ) : از شهادت باکی نیست، اولیای ما هم شهید شدند یا مسموم شدند یا مقتول، اولیای ما هم بعضی از آنها در حبس و بعضی از آنها در تبعید به سر بردند، برای اسلام هر چه بدهیم کم دادیم و جانهای ما لایق نیست.

 

Untitled

زنده یاد سردار اسماعیل امرایی

خاطره ای از زنده یاد اسماعیل امرائی هم او که از مرگ نمی ترسید ، هم او که دمکرات و کومله از نامش در هراس بودند : از زبان و قلم علیار صالحی : قائم مقام گردان امام حسن بوکان.

کمکمان آمد ، فرماندهی به او گفت شما را می بینند گفت اجازه بده حمله کنم ، فرماندهی گفت من روی بی سیم دشمنم ، میگن شما را می بینند. اسماعیل گفت حاجی چند قدمی اونها هستم ، اجازه بده ( با شرط دقت که زیر دید دشمنه ) به اصرار اجازه گرفت و درگیر شد پس از لحظاتی مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت ، اسماعیل امرائی بسیار خوش رو و خوش اخلاق و سریع و چابک بود . شهادت برازنده قامت این دلاور مرد پاسدار بود . تقدیر به گونه ای دیگر رقم خورد و شگفتا او همرزم و فرمانده شهدا بود . مردم بومی بوکان، سپاهیان ، بسیجیان و سربازان تحت امر گردان نبی اکرم بوکان به خوبی از این فرمانده دلیر یاد میکنند و خاطره ها دارند .

 

سال ۶۷  ماه محرم کنار فرمانده گردان امام حسن (ع) موسی قاسمی  بودم بعد از نماز مغرب و عشا ، بی سیم چی گردان اعلام کرد فرماندهی پشت خط بی سیم منتظره، زمانی که داخل شدیم موسی خیلی سریع رفت با حاجی صحبت کرد. صدای حاج حسن می آمد بگو علی یار صالحی بشنود . من هم با صدایی بلند گفتم حاجی جان به گوشم دستور چیه . ایشان گفت همین حالا گروهان ضربت را بخط کن به طرف ارتفاعات ترقه برو بدون اینکه بگویم برای چه و چگونه همان لحظه خودم را آماده کردم . ارتفاعات ترقه مشرف به روستای ترقه و در شمال غربی بوکان قرار دارد به طرف مهاباد. گروهی از انشعابیون دمکرات از سردشت درگیری ایجاد کرده بودند و به طرف بوکان پیش می آمدند. تیپ سید الشهدا کرج آنها را تعقیب میکرد . گزارشاتی که به فرماندهی تیپ بوکان حاج حسن باقری رسیده بود تصمیم بر این شده بود که باید در روستای ترقه جلوی این گروهک انشعابی را بگیریم او تمام موارد از جمله  نحوه نفوذ و از بین بردن نیروهای ضد انقلاب و چگونگی برخورد با روستایان را تذکر دادند .من در همان ساعت دو دسته از گروهان ضربت را بطرف روستای ترقه به حرکت در آوردم بعد از چندی به اطراف ارتفاع رسیدم و تا قبل از نماز کلیه نیروها مستقر شده بودند. من رفتم پایین به طرف روستا هم اینکه نمازی بخوانم هم اطلاعات و اخباری کسب نماییم وارد روستا که شدم مثل همیشه نبود بسیار سوت و کور شده بود حتی حیوانات را هم بیرون نفرستاده بودند. احساس میکردم خبر مهمی است . وارد منزل یکی از نیروهای خودمان شدم ایشان تمام اخبار را به ما می رساند . نماز را که خواندم از منزلشان بیرون آمدم در بین راه به من گفت من نمی توانستم جلوی بچه هایم  بگویم نیروهای دمکرات آمده اند و در منطقه هستند. ایشان حتی جلوی بچه های خود به من گفت که هیچ خبری نیست زیرا اگر ضد انقلاب وارد روستا میشد تمام آنان را با شکنجه وادار به حرف زدن میکرد. بعد تمام اطلاعات نیروها را دراختیار من قرار داد. و گفت که دیشب همین جا بودند باید خیلی مواظب باشید . با ایشان خدا حافظی کردم بسرعت به طرف نیروهای خودی حرکت کردم. در بین راه یکی از روستایی ها مرا دید و به من تعارف کرد که برویم منزل صبحانه بخوریم و به من گفت خوراک بوقلمون داریم . میخواست از این طریق مرا با خبر کند که نیروهای دمکرات دیشب درروستا بودند. و من خیلی با سرعت به طرف نیروهای خودی حرکت کردم . ابتدا  نیرو های مسقرشده در اطراف ارتفاع ترقه ،  بسیجیان  کوهدشت  بودند. درگیری بین ما با ضد انقلاب شروع شده بود. و در این بین یکی از نیروهای کوهدشت را دیدم با یک اسلحه برنو بلند با وجود اینکه تیر به گردنش اصابت کرده بود همچنان میجنگید هرچه به او اصرار میکردم که باید بروی به طرف گردان و خودت را به بهداری برسانی قبول نمی کرد میگفت چطوری شما ها را تنها بگذارم و بروم یک نوجوان دلیر و فولادین اسمش را فراموش کرده ام من تمام غیرت ومردانگی مردان  لر را در این نوجوان دیدم. خلاصه به هر زور و زحمتی بود او را راهی گردان کردم حتی ایشان نگذاشت کسی همراهش برود خودش با چفیه گردنش را بست و به طرف مقر گردان حرکت کرد من هم رفتم سراغ آرپی جی چند گلوله شلیک کردم و با صدای بلند فریاد میزدم گلوله تمام کردم بروید برایم گلوله بیاورید در این بین یکی از نیروها در میان آن همه تیر اندازی و تک تیراندازان  یک گونی بزرگ برداشت رفت پایین و تمام گونی را پر از گلوله کرد و سریع برگشت جوانی لاغر اندام این همه شجاعت و مردانگی این جوان در میان آن همه درگیری و تبادل آتش انسان را به وجد می آورد.آفتاب داشت آرام آرام بیرون می آمد. نیروهای دمکرات  بالای ارتفاع برای خودشان تامین گذاشته بودند یا همان تک تیر انداز دو نفر از نیروهای الشتری به سوی آنان رفتند و تک تیر انداز را به هلاکت رساندند. من هم مرتب با حاج حسن از طریق بی سیم در ارتباط بودم و تمام موارد را به ایشان گزارش می دادم .هر نقطه ای را به حاجی اطلاع میدادم در اولین فرصت زیر آتش قرار میگرفت. این در گیری ساعت ها ادامه داشت حالا دیگر ظهر شده یا اینکه از آن گذشته بود چندین هلی کوپتر برای کمک و پشتیبانی ما در آسمان در حرکت بودند. چون نیروهای ما در تمام منطقه پراکنده شده بودند برای تک تیر اندازان هلی کوپتر اشتباه شده بود . و بعضی از نیروهای ما را با نیروهای دشمن اشتباهی زیر آتش گرفتند که من در همان لحظه با حاجی تماس گرفتم و جریان را به او گزارش دادم و در عرض چند دقیقه هلی کوپترها از بالای سر ما رفتند به سمت نیروهای دشمن بعد از آن متوجه شدم که خود حاجی هم با یک هلی کوپتر شناسایی به طرف منطقه می آید حاجی هم وارد منطقه شد و از بالای سر ما هدایت نیروها را به عهده گرفت. تمام بچه ها از اینکه حاجی خودش در منطقه آمده بسیار خوشحال شدند .حالا ساعت ۳ یا ۴ بعدازظهر شده نه خبر از نهار، نه خبری از جیره غذایی هوای گرم تشنگی و گرسنگی به تمام نیروها فشار آورده بود .چون از دیشب تا حالا هیچ چیزی نخورده بودیم . در این بین نیروهای کمکی برایمان رسید. اسماعیل امرایی جانشین گردان نبی اکرم بوکان با تمام نیروهایش به کمک ما آمده بود . من هم جریان عملیات را برای او توضیح میدادم ولی ایشان با توضیحات من قانع نمی شد گفت باید خودم از نزدیک ببینم . اسماعیل به نیروهای گردان نبی اکرم دستور پیشروی داد و من با ایشان به طرف بالای ارتفاع به راه افتادم. و همچنان شدت در گیری اجازه درست حرکت کردن را به ما نمی داد . به بالای ارتفاع رسیدیم و من همچنان اوضاع منطقه را برای اسماعیل توضیح میدادم و درگیری بین ما و چند نفر از نیروهای اطراف ارتفاع شدت گرفت و ما با تمام توان به مقابله پرداختیم اوضاع عجیبی بود از هر طرف به سمت ما تیراندازی میشد. در این بین یکدفعه صدای اسماعیل بلند شد با همان لهجه زیبا و تند تندی که صحبت میکرد (گفت علی یار کر حسن خان تیر هوردی ) من فکر کردم که اسماعیل شوخی می کند ولی شال کمرش را که باز کردم خون زیادی از  کمر او بیرون میزد جای تیر را محکم بستم واین شیر مرد همچنان در میدان ماند و به در گیری خودش ادامه داد. خلاصه با درایت و تیزبینی فرمانده دلیر و بی باک کردستان حاج حسن باقری و شجاعت نیروهای کوهدشتی و پشتیبانی گردان نبی اکرم به فرماندهی اسماعیل امرایی توانستیم تعداد ۵ نفر کشته  و ۱۵ نفر زخمی و ۴ نفر اسیر از دشمن بگیریم که سردار باقری در یکی از صحبت های خودش گفته بود عملیات روستای ترقه کم نظیر بوده .بنده علی یار صالحی از تمام نیروهای کوهدشتی و شهرستانهای دیگر انتظار دارم برای تکمیل شدن این خاطرات و اسامی نیرو های کوهدشتی همکاری نمایند تا مردم شریف لرستان بهتر با فرزندان خودشان آشنایی پیدا کنند.  یادش گرامی و روحش شاد

Untitled2

Untitled3

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=46474

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 44در انتظار بررسی : 6انتشار یافته : ۳۸
  1. سلام بر روح سردار سپاه اسلام اسماعیل امرایی روحش شاد ویادش گرامی باد

  2. سلام برفرماندهان دلیر کردستان درود و سلام خداوند به اسماعیل امرایی . انصافاٌ اسماعیل و دوست شهیدش یوسف زاده فرمانده گردان بوکان ترس را ترسانده بودند.خاطرات بسیار خوبی با اسمعیل عزیز دارم زمانی که اولین روزهای ورودش به سپاه در پادگان آموزشی شهید مرادی باهم همکار بودیم .حق اسماعیل شهادت بود . انشاا… خداوند با دوستان و نیروهای شهیدش محشورش نماید

  3. خداوند متعال رحمت کند این بزرگوار را. زنده یاد امرایی بسیار شجاع و با متانت بودند . حقیر افتخار همکلاسی را با این عزیز از دست رفته داشتم.

    • سپاس از حضورتون آقای امید
      منتظر خاطرات ارزشمندتون هستیم

  4. درود بر سردار عزیزمان روحش شاد ویادش گرامی.باتشکر از سعید عزیز دست مریزاد

  5. باسلام
    جناب صالحی عزیز،دست مریزادکه بسیارزیباوجذاب این خاطره روبیان نموده ای .یادوخاطردلاورمردیهای اسماعیل همیشه دراذهان باقی خواهدماند. درودبر روان پاکش. مویدباشید

  6. درود خدا به روح سردار گمنام جبهه های جنگ کردستان زنده یاد اسماعیل امرایی

  7. با سلام و احترام به شما که در جهت ارزشها تلاش می کنید و تلاشتان ارزشمند و متعالی است
    این مطلب در جهت شناخت شهدای کوهدشت در دیگر استانهای غربی کشور در سایت فر نیوز منتشر شد

    http://www.farnews.ir/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C-%DA%A9%D9%87/

    • سلام آقای قاسمی
      سپاس از لطف و بزرگواری حضرتعالی
      اجرتان با شهدا

  8. بنده در سال ۶۶ در گردان محبین,افتخار همرزمی آقا اسماعیل عزیز را داشتم.ایشان فرمانده گروهان بودند.خوش اخلاقی,شجاعت ,دلاوری,چابکی از خصوصیات بارز سردار رشید سپاه اسلام ,اسماعیل امرائی بود.از دبیر محترم سرویس ایثار و شهادت سایت وزین میرملاس نیوز که خاطرات همرزمان شهید وسفرکرده مان را برای جاماندگان از قافله ی سعادت و شهادت ,زنده وتداعی می نمایید صمیمانه تشکر می نماییم.

    • سپاس از حضورتون آقای امرایی
      ممنون میشیم اگر خاطرات و تصاویر ارزشمندتون از جبهه و از شهدا در اختیارمون بگذارید

  9. علیار صالحی عزیز خود ازدلاور مردان خطه الشتر لرسنان ومصداق ومنهم من ینتظر هستند . از اسماعیل شهر ما گفتی وچه زیبا /که اسماعیل خوش رو خوش اخلاق وچابک ونترس بود حق او شهادت بود ولی تقدیر الهی به گونه ای دیگر رقم خورد. از خداوند برای شما سلامتی وبرای اسماعیل رحمت ومغفرت وهمنشینی بادوستان وهمسنگران عزیزش را خواستارم .خداوند یار ونگهدارهمه کسانی که در راه شناساندن ارزشها ومصداق عملی آنها تلاش میکنند .آقا امین آزادبخت وآقاسعید دعای شهیدان بدرقه راهتان

    • ممنون از حضورتون سردار
      خداوند شما رو حفظ کنه که شما دلاور فرمانده جبهه های جنوب و کردستان هستین و یادگار شهدا

  10. سلام و درود به روح ملکوتی شهیدان به خصوص شهید اسماعیل امرایی .ضمن تشکر از آقای بالنگ به خاطر زحماتشون در جمع اوری عکسهای این شهید دلاور وآقای صالحی به خاطر خاطره قشنگشون.با دیدن تصویر این شهید والا مقام یاد خاطره سفر تیم فوتبال بسیج به منطقه کردستان و سردشت افتادم.زحمات زیادی برای ایشون داشتیم .یادش بخیر.بازم از اقا سعید بخاطر زحماتش در تهیه این عکس تشکر میکنم.

    • ممنون آقای ترکاشوند
      سپاس از حضورتون

  11. سلام ودرود خدا وائمه اطهار(ع) برکلیه شهدا وبازماندگان شهدا. آقای بالنگ دست گلت درد نکنه .سال نو برشما هم مبارک وسالی پرخیروبرکت باشد برای شما وخانواده محترمتان.
    راستی آقای علی صالحی که این خاطره قشنگ را نوشته اهل کجا هستند؟ ممنون می شوم اگه راهنمایی کنید.

    • سلام آقای والی پور
      ممنونم و همچنین سال نو پیشاپیش بر شما و خانواده گرامی هم مبارک باشه
      بچه الشتر هستن

  12. درود برروح پاک سردار امرایی
    روحش شاد ویادش گرامی باد

  13. یاد مردان بی ادعا بخیر !

  14. خداوند آن شیرمرد عرصه حماسه و ایثار را با اولیاء محشور فرماید
    خوشا آنان که جانان می شناسند
    طریق عشق وایمان می شناسند

  15. یاد این دلاور لرستانی گرامی. روح همه شهدا و همه همرزمان سفرکرده شهدا شاد.

    • یاد تمام دلاورمردان لرستان بخیر
      سپاس از حضورتون آقای مرادی
      پیشاپیش سال نو رو هم خدمت حضرتعالی و خانواده محترم تبریک عرض میکنم با آرزوی سالی پر از خوشی و سلامتی برایتان

      • ممنون. سال نو شما هم مبارک باشد. اینشالاه که سال ۱۳۹۳ برای شما, خانواده گرامی, بچه خوب میرملاس و همه سرآغاز بهترین ها باشد.

  16. سال ۶۲ که تازه از عملیات خیبر بر گشته بودم شهید حسن احمد پور به دنبال من امد وگفتند فردا چند نفری از برادران که تازه به عضویت سپاه در امدند عازم تیپ ۱۲حنین هستند شما هم باانها اعزام جهبه شو تیپ حنین به فر ماندهی برادر عزیزم سردار باقری در زبیدات عراق مستقر بود اری روز ۲۹ اسفند به سپاه رفتم دوستان عزیزم که منتظر من بودند همدیگر دربغل گرفتیم اری ان موقع مثل امروز نبود عشق بود صفا وصمیمت سپاه جایگاه عاشقان بود یادشان بخیر شهید مظلوم سوخته زاری وسردار کردستان مرحوم اسماعیل امرایی ووو بعداز چنددقیقه ای برادراحمدپور صحبت نمودند عازم جببعه شدیم نزدیکهای غروب به مقر تیپ موسیان رسیدیم فردای ان روز که عید سال۶۳ بود توسط برادر عاقل که مسول پرسنلی بودند به واحدهای مور نیاز تقسیم شدیم این متن بهانه ای شد که یادی از اسماعیل عزیز کنم اومردی نترس وشجاع وزیرک وبا فکر بود هنوز دردل مردمان کردستان زنده است روحش شاد یادش گرامی

  17. ای شهیدان ! گمان می کردیم گذشت زمان ، هوای سرزمین پاکتان را از ذهنمان خواهد زدود . اما داغ فراق شما روز به روز بیشتر آبمان می کند .یاد شهیدان همیشه با ماست

  18. باسلام به آقای علیار صالحی
    خاطره ی فوق کاملا درست و مورد تایید میباشد و کسی که توانست در آن درگیری باسرعت زیاد تیر آر پی جی
    برای نیرو ها برساند و در این متن به آن اشاره شده اینجانب بهرام شفیعی بوده است .
    روح شهدا شاد و یاد رزمندگان گرامی باد و درود بر فرمانده سپاه آن روز جناب آقای صالحی که فرماندهی
    شجاع و مومن و خوش اخلاق بود.

    • سلام آقای شفیعی
      سپاس از حضورتون
      ممنون میشیم خاطرات و تصاویری که از جبهه و شهدا دارین در اختیارمون بگذارید

  19. باتشکر از برادر صالحی / زنده اسماعیل امرایی بسیار شجاع و دلسوز بود و صله رحم را خوب به جا میاورد سالها در کردستان خدمت کرد .ولی تقدیر الهی اینگونه بود که در جاده خرم اباد کوهدشت دار فانی را وداع کنند . در کار گلاب وگل حکم ازلی این بود / که این شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد

  20. اسماعیل جوانی شجاع .شیرین بیان و گشاده رو بود سال شصت و دو در گردان محبین در واحد مخابرات نیروی ایشان بودم با خود فکر میکردم و میگفتم اسماعیل تعلقی به جمع زمینیان ندارد . واقعا شهادت حق او بود اما تقدیر بر این بود که با زمینیان اینچنین وداع نماید
    هرچند شک ندارم که با یاران و همرزمان شهیدش محشور است یادش گرامی
    سپاس از میرملاس

    • سلام آقای امرایی
      ممنون از حضورتون
      منتظر خاطرات ارزشمند حضرتعالی هستیم

  21. خداوند روح سردار اسماعیل امرایی را باروح شهدای عزیز محشور گرداند ازبرادر عزیزوهم رزم روزهای نبرد علیار صالحی هم بخاطر خاطرات خوبش تشکر میکنم خداوند منان به سعیداقا بالنگ وحاج بهزاد باقری اجرعظیم اعطا فرماید

  22. ضمن تشکر از برادر گرامی وهمرزمم صالحی بنده هم سعادت حضور در ان عملیات را داشتم واز ان روز سخت و رشادت های شما و مرحوم امرایی خاطراتی بیاد دارم چون انزمان در گردان نبی اکرم ص بودم در تکمیل خاطره میتونم کمکتان کنم بخصوص زمانی که مرا همراه نیروهای تحت امر بسمت موضع ضدانقلاب هدایت نمودی و‌……

  23. باسلام لطفان شعر زیبای شاعر ونویسنده والا مقام لرستانی استا د علی جعفر غضنفری خامه ی بیدل را که در مرگ مرحوم اسماعیل امرایی سروده رادرسایت قرادهید تامورد استفاده همگان قرارگیرد واما مطلع شعر یاگه اسماعیل خان شیر کردستان //غیر تی سرتر اژ پور دستان رابه طور کامل در سایت قرار دهید تا ادعای دین نسبت به روح جانباز سرافراز جبهه های نبرد حق علیه باطل باشد زیرا زنده نگه داشتن یاد شهداورزمندگان وخاطرات جنگ کمتر ازشهادت نیست

  24. هرچند مرحوم اسماعیل از افتخارات تکرار نشدنی خاندان معظم غضنفری می باشد اما لازم است یادی هم از دیگر شهدا ورزمند گان راه مام و وطن وازادگی ودیانت چه قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی وچه دوران هشت سال دفاع مقدس داشته باشیم روحشان شادو یادشان تا ابد زمزمه مستان بادتشما ل خان غضنفری یدالله خان غضنفری اسفندیار خان غضنفری رماوندی میر قیصر خامه ی بیدل وشهدا ورزمند گان مبارز انقلاب شکوهمند اسلامی وفرزندان امام عاشقان خمینی کبیررحمت الله علیه شهید دکتر سعید غضنفری معاونت فرمانداری خرمشهر شهیدحاجی خان غضنفری توپچی پاسگاه زید عراق شهیدصید احمد وعلی احمد غضنفری رماوندی که شناسنامه شان امرایی هست مرحوم سر دارپاسدار اسماعیل سردار پاسدار فرض الله که شناسنامه شان امرایی هست ورزمنده وجا نباز سرافراز هشت سال دفاع مقدس علی حسین غضنفری

  25. سلام من هم سرباز بودم تو اون زمان گردان امام حسن بی سیموچی پایگاه قاجر خدا همه شهدا وا بیاموزه

  26. زنده نگه داشتن خاطرات جهبه وجنگ کاری ستودنی است وخاطرات شیر کردستان روانشاد اسماعیل غضنفری امرایی کاری ستودنی تر اما بی انصافی است که دوست ورزمنده ای عزیز که ازخاندان غضنفری بوده ودر کامنت هایش اسامی شهداورزمندگان خاندان غضنفری نام برده اسامی همه رونوشته به جز آسم استاد بزرگ علی جعفر غضنفری خامه ی بیدل که الحق والانصاف با وجود سن کمش با دستکاری شناسنامه اش موفق میشود به جهبه اعزام گرددوبه درجه جانبازی نائل گرددورشادت ها ودلیری های از خود به یادگار بگذار د اما اسمش از قلم افتاد ه بود واین کار چه به سهو چه به عمد واز روی هر دلیلی بی انصافی است چرا چون باتوجه به اینکه استاد با این که از افراد اهل قلم وهنرمند می باشد ودر نشریات مختلف قلم زنی می کنداما تا به حال یک بار از خاطرات جهبه وجنگ هیچ چیزی تعریف نکرده زیرا می گویدمن وتمامی بچه ها ی ان زمان معامله با خدا کردیم وارزش کارم رو با هیچ چیزی عوض نمی کنم وتا به حال کارهای هنری ازشعر وخوانندگی وداستان وتاریخچه جنگ گرفته تا بازیگری در موردرزمندگان انجام داده اما نامی از خود به میان نیاورده

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.