- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

هنرنمایشی سیاه بازی

001-

*

هنرنمایشی سیاه بازی

*

وحید کشاورز

*

سیاه بازی در فرهنگ معین این چنین آمده؛گونه ای نمایش سنتی که معمولاً در آن شخصی دارای غلامی سیاه – پوست و گیج و گول است که دست به کارهای خنده داری می زند. نمایشنامه های رو حوضی با اینکه ریشه در دوره صفویه دارد,اما از سال ۱۲۹۵ شمسی نضج بیشتری گرفت.این نمایش گونه خاصی از نمایش بود شباهت زیادی به(کمد یادلارته)ایتالیا و (وارثیه)اروپایی داشت و بدیهه سازی و بدیهه سرایی,محور اصلی این نوع نمایشنامه بود.رقص و آواز نیز چاشنی آن می شد.پایان خوش و نتیجه گیری اخلاقی از خصوصیات آن بشمار میرفت.در نمایشنامه رو حوضی معمولا دو تیپ حضور داشتند.یکی حاجی یا حاکم و دیگری سیاه که معمولا(مبارک)نام داشت و نوکر بود،به گونه ای که سیاه سمبل مردم زجر دیده و حاکم ,تجلی حکومت وقت بود. در نمایش های سیاه بازی، دکور بسیار ساده و کم حجم است و عموما شامل چند صندلی و پرده های نقاشی شده و یا چیزی شبیه تخت سلطانی می شود و همه آنچه که در صحنه دیده می شود و سن را پر می کند، توسط بدن و بیان و حرکات بازیگران به تجسم در می آید. بهرام بیضایی در کتاب (نمایش در ایران) می نویسد: بازی مقلدان، مبالغه آمیز و از واقع گرایی به دور بوده و لباس ها دقیق و مستند نیست و حامل و حاصل فکر و ابتکار مردم عامی است. مردمی که به راحتی با شخصیت های سیاه بازی مثل (سلطان)، (حاجی)، (زن حاجی) و … ارتباط برقرار می کنند و انس می گیرند، زیرا این شخصیت ها، برآمده از زندگی روزمره همین مردم هستند. دسته‌بندی گروه‌های نمایش روحوضی در دوران ناصرالدین‌شاه صورت گرفت و سرپرست هر دسته، (سر‌دسته) نامیده شد و در طی چند سال دسته ‌های معروفی تشکیل شد که پاتوق آنها در باغ (ایلچی) انتهای بازار عباس‌آباد و قهوه‌خانه (مشهدی صفر) در خیابان سیروس بود. اوج نمایش‌های روحوضی در دوران فعالیت سردسته‌ صاحب‌ نامی به نام (سیداحمد مؤید) معروف به (باشی) بود. او در سال ۱۳۰۰ با همکاری عده‌ای دیگر گروهی تشکیل داد که با هزینه‌ شخصی در منازل خود با استفاده از تخته‌های بزرگ و نصب آنها روی حوض و پوشاندنشان با قالی و گلیم صحنه‌ای ترتیب دادند و به اجرای منظم نمایش پرداختند. تعداد اجراهای نمایشنامه ‌ها به قدری زیاد بود که تمام بازیگران بارها نقشی خاص را بازی می‌کردند و دیگر نیازی به مرور متن و تمرین مجدد نداشتند و فقط به محفوظات خود اتکا می‌کردند. در سال‌های بعد، بویژه از دهه‌ ۴۰ و ۵۰، نمایش روحوضی رو به افول نهاد و در نهایت از صحنه‌ هنر رخت بربست. علل و عوامل گوناگونی در اضمحلال این نوع نمایش نقش داشتند که شاید مهمترین آنها کهولت سن هنرمندان، تغییر سبک زندگی مردم، کوچک‌ تر شدن خانه ‌ها و رواج آپارتمان ‌نشینی باشد که این آخری شرایط فیزیکی اجرای این‌ گونه نمایش ‌ها را نیز به ‌کلی از میان برد. شاید بتوان گفت پس از تعزیه که پرمخاطب ترین هنر نمایش ایرانی است، به گونه ای از نمایش شاد و کمدی می رسیم که به تخته حوضی یا سیاه بازی معروف و زمانی پررونق ترین اجراهای شاد را به خود اختصاص و مخاطبان عامه را مورد توجه قرار می داده است؛ هر چند این شیوه نمایش کاملا ایرانی بارها مورد غضب کج اندیشان قرار گرفته و با تهمت های ناروا آن را از چرخه حرکت باز داشته اند، اما به جرات می توان آن را یکی از بزرگترین گونه های نمایشی جهان و در کنار هنر (نو) ژاپنی و (کاتاکالی) هندی و (کمدیا دلارته) ایتالیایی، چه از لحاظ شیوه اجرایی و چه از نظر پیام های انتقادی دانست. تاریخ دقیق پیدایش این هنر مردمی معلوم نیست. کسانی بر این باورند که نمایش سیاه بازی همان (حاجی فیروز) است که در پایان سال در کنار مبارک سیاه آواز خوان با دایره زنگی معروفش به در خانه ها می رفته و نوید رسیدن بهار را می داده است. شاید شخصیت حاجی و سیاه در کنار هم که ساختار اصلی نمایش تخته حوضی را تشکیل می دهند؛ از همین نوید بهار حاجی فیروز و تحرک و دست افشانی سیاه برداشت شده و داستان های مختلفی وارد آن گردید و رنگ و جلای نمایش به خود گرفته است. پژوهشگرانی دیگر بر این اعتقادند که ورود بردگان سیاه به سواحل خلیج فارس بویژه بوشهر و شوخ طبعی سیاهان و زبان نامأنوس آنان زمینه ساز این گونه نمایشی شده باشد. سیاه به صورت نوکر در خانه های اربابی کار می کردند و در بسیاری مواقع اربابان برای شاد کردن خود و اطرافیان این نوکران  ( برده ) بزله گو را دست می انداختند و مجلس داری می کردند. این هنر در روند تکاملی خود از میان عامه مردم جدا شد و شکل روشنفکری پیدا کرد و در ردیف هنر تئاتر، کار از روی حوض های منازل به سن تئاتر کشید و اصالت اولیه اش و هویت مناسب و مطلوبش را از دست داد. در قدیم دو نوع سیاه بازی یکی (سیاه چکیده) و دیگری (سیاه چسبیده) وجود داشت. (سیاه چکیده) به صورت ارثی از پدر به پسر می رسید. این سیاه بازان بسیار با دقت و بذله گو بودند و در تعلیق نمایشی، ید بیضایی داشتند، اما ‘سیاه بازان چسبیده’، مقلد بودند و از بیرون و بصورت انفرادی به گروه های نمایش می چسبیدند و بعد از یاد گرفتن فنون بازیگری نقش سیاه در شب های استراحت سیاه اصلی، در نقش سیاه ظاهر می شدند و گاهی نیز خوش می درخشیدند.