محمود کوماسجودکی :
رونق «زیرآبی» در ادارهی «زیرخاکی»
مدیریت «عتیقه» بر میراث فرهنگی لرستان!
توپ در زمین چه کسی است، مشخص نیست ولی جایی که من ایستادهام بوی گنج میدهد، بوی عتیقه.
همه میخواهند گُل بزنند، کسی داور نیست. کسی نمیخواهد با دیگران هم پاسکاری کند.
اینجا ادارهکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری لرستان است. همه چیز به رنگ باستان است و هیاهو.
اینجا همیشه تا دلات بخواهد اتفاق تازه وجود دارد و سوژهی ناب حتی برای خبرنگاران تازهکار. چیزی که فراموش شده است میراثداری فرهنگ است و هنر مدیریت.
روایت یک رفت و آمد
به عقبتر برمیگردیم؛ به ۱۳ دیماه ۱۳۹۰. شبانه مدیر عوض میشود. یک مدیر ناکارآمد -البته به تعبیر رسانهها-شبانه میرود و یک جوان تقریباً بیتجربه در حوزهی میراث فرهنگی که تحصیلاتاش نیز بعدها – یعنی تا به امروز- مسألهساز شده است، در منطقهی خوش آب و هوای کوهپایهی قلعهی فلکالافلاک در رأس امور این ادارهکل مینشیند. او میآید که اولین صبحانه مدیریتاش را دور از چشم رسانهها و فقط در کنار فرستادهی ویژه ی رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور چاشت کند و به همکاران جدیدش معرفی شود.
گفته میشود مدیری که عملکردش دادِ همه را تا بام خرمآباد برده بود و یا بیشتر، تا فلکالافلاک، “ماساژورش” را دردفتر میراث فرهنگی به ارث گذاشته و رفته است. شاید بعدها به چند قدم آنطرفتر یعنی موزهی عبرت قلعهی فلکالافلاک منتقل شود و محمد رحمدل که به قول خودش دلاش از بیرحمیهای برخی به ویژه رسانهها گرفته بود میرود، اما رفتناش از ماندش پر هیاهوتر است. میراثفرهنگی برای او فقط در دو شهر آنهم نیممرده معنا شده بود و دیگر شهرستانهای استان بیبهره از همه چیز، زمان مدیریتاش را به سر بردند. او کاری از پیش نبرد و رفت. در روز رفتناش قلعه همچنان در حصار است. آبشارها همچنان بدون امکانات اولیه مثل سرویس بهداشتی، نمازخانه، سکوهای پیکنیکی و اماکن اقامتی، چشم گردشگران و دوستداران طبیعت را نوازش میدهد و قرار بود باز هم نمایشگاههای نوروزی صنایع دستی همچنان پولآور برای جیب دلالان باشد که او رفت و نشد. هتل صخرهای خرمآباد همچنان ناتمام و بیستاره در مرکز شهر میدرخشد تا درخشانی کارنامهی این مدیر چشمگیرتر باشد. کار استحکامبخشی قلعه پس از پنج سال هنوز به درصد چشمگیری نرسیده است و در نهایت به قول کارشناسانِ همکار رحمدل، بیشترِ آنچه که او ساخته است را همانند پلههای ناموزون ورودی خانهی تاریخی آخوند ابو باید بکوبیم و از سر بسازیم.
رسانهها بیشتر از همه شوق و ذوق رفتن رحمدل را داشتند اما سوابق و تجربیات مدیر جدید( همشهری رحمدل) آنها را بیشتر عصبانی کرد؛ تا جاییکه مانع از برگزاری جلسهی تودیع و معارفهی وی شدند. اما تجمع اعتراضگونهی دو نمایندهی خرمآباد در مجلس شورای اسلامی در کنار خبرنگاران و کارکنان میراث فرهنگی نتوانست مانع از معارفهی عباس گودرزی بشود. بالاخره گودرزی سی و یک سااله با مدرک تحصیلی لیسانس فیزیک از دانشگاه اراک و با سابقهی کاری عضویت در شورای شهر بروجرد و دبیر دبیرستانهای این شهر بر میز مدیریت این ادارهکل تکیه کرد.
در میراث فرهنگی چه میگذرد؟
هر چه بود گذشت و امروز عباس گودرزی دستکم به مدت شش ماه بر میراث فرهنگی لرستان سرپرستی میکند. آمدن او حداقل اوضاع را برای کار اطلاعرسانی کمی بهتر کرده و رفت و آمد خبرنگاران به محل قدیم دانشگاه لرستان بیشتر شده است. گودرزی بر خلاف رحمدل، رسانهها را بازوی توانمند خود میداند و در هر حال پاسخگوی آنان است.
اما گرهِ کار جای دیگری است و کارمندان نسبتاً پولدار ساختمان کلنگی و قدیمی میراث فرهنگی حالا به چند دسته تقسیم شدهاند: بیطرف، منتقد، معترض و مخالف مدیریت گودرزی.
گویا کسی موافق نیست و اگر هم هست شجاعت بیان کردناش را گذاشته است برای جلسات محرمانهی اتاق رییس. آنچه که عیان است دلیل مشخصی پشت کارشان دیده نمیشود و فقط همه میخواهند رییس باشند. این هولِ حلیم از آنجا شروع شد که یک تصور پدید آمد و به قول خود این کارکنان، هیچ کدامشان چیزی از گودرزی کمتر ندارند که هیچ، بلکه مدرک تحصیلی و سابقهی کاری مرتبط هم دارند. این وضع نا بهسامان همچنان ادامه دارد و با آنکه در هنگام تخریب ساختمانهای دانشگاه، استخر آن هم پُر شد بازار زیرآبی رفتن همچنان پر رونق است.
رسانهها هم بیکار ننشستهاند و چپ و راست حرفهای به بیرون نشت کرده از این ادارهکل را بدون سنجش صحت به خورد ملت میدهند. خروجی این آشفتهبازار چیزی جز گروکِشی و گروکُشی نیست. دروغپردازی و زخمزبان زدن تنها هنری است که این روزها از دستگاه حافظ فرهنگ این مرز و بوم پشت سر هم تیتر رسانهها میشود.
چرا چنین شد؟
باید دوباره به عقبتر برگردیم، به زمان مدیریت مدیران قبل از رحمدل. به زمانی که خیلی وقتها به زعمِ عموم – درست یا نادرست- میراث ملت بین همین میراثداران به راحتی تقسیم میشد تا دوام رییس را قوام دهند. اگر لیست کارکنان تازهکار (یعنی کمتر از چند سال سابقهی) این اداره را رصد کنی هم نام و همخانوادهی کارکنان با سابقه، زیاد به چشم میخورد.
سر این قصه از آنجا درازتر میشود که ابلاغ بهکارگیری سی نفر در یگان حفاظتی به دست آقای رییس وقت رسید اما او قانع نشد و با چانهزنی از بالا این سهم را به دو برابر یعنی شصت نفر افزایش داد و با دست پُر به میان همکاراناش بازگشت. بهکارگیری این شصت نیرو بین همکاران تقسیم شد و بازی “هزار فامیل” این بار در گوشهی دنجِ به جا مانده از گذشتگان لرستان به راه افتاد. مدتی نگذشت که بازی سیاست، آقای رییس را به جای دیگری رهسپار کرد اما میراث به جای مانده از او – یعنی سهمخواهی از مدیر- همچنان گریبان مدیران بعد از او را گرفته و میگیرد.
از طرفی دیگر دستاندازهای اداری در این ادارهکلِ پُر پول، راه رسیدن برخی کارکنان و عدهای از رسانهایها را تا حدودی هموارتر کرده است که باید بنشینیم و صبر پیش گیریم که گودرزی جوان چگونه این اوضاع را به سر خواهد برد.
استاندار دیر اعتماد می کند
دوباره به امروز برمیگردیم؛ اینبار نه به اطراف قلعهی فلکالافلاک، بلکه چند خیابان آنطرفتر. روبروی دو رستوران خوشخوراک و همیشه پُر مشتری شهر. به استانداری لرستان و جایی که رییسجمهور استان تا به امروز نشان داده است که انتصاب و یا جابجایی مدیر، همان چشمان رویینتن است برای مدیریت کمنقص او. دکتر دهمرده برای تغییر مدیران زیاد لِفتاش میدهد آنقدر که مدیر کمکار خودش از رو میرود و به بهانهای زودتر از دست به کار شدن او از میز مدیریتاش جدا میشود. همین اتفاق شاید دلیل این اوضاع بیسامان امروز میراث فرهنگی باشد. رسانهها در همان روزهای آغازین مدیریت دکتر، به طور مرتب ضعف عملکرد رحمدل را به او گزارش میدادند اما دهمردهی کارکُشته نزدیک به بیست ماه دست به ترکیب میراث فرهنگی نزد. این سکوت و سکون آنقدر سنگین شد که ورود مدیر جدید شبیه یک کودتا اتفاق افتاد و شوک سنگینی به بدنهی میراث فرهنگی وارد کرد. شاید عظمت ریاست میراثفرهنگی همانجا و قبل از شروع به کار گودرزی دچار آسیب شد. آقای “دکترِ ریاضی” هنوز هم سکوت کرده و گویا میل ندارد سایهی سنگین حاشیه و سرپرست را بر سر این ادارهکل بر چیند. البته انتظار هم نمیرود که او دست به کار شود؛ چرا که حبیبالله دهمرده نشان داده که مرد دیر اعتمادی است و شاهد غیباش هم سرپرستهای چندین ماهه و به تعبیری غیرقانونی دفاتر و ادارات کل در حوزهی استانداری است که بعد از چندین ماه به تازگی تکلیف یکی- دو تای آن مشخص شد. پس نباید بیش از این انتظار داشت که استاندار بخواهد به همین زودی قال سرپرستبازی را در ادارات استان به ویژه میراث فرهنگی بِکَند.
آیاعباس گودرزی قابل اعتماد است؟
تمام تلاش گودرزی مصروف بر این شده که حتی در کوتاهترین فرصت، نام خود را تا مدتزمان مدیدی با میراث فرهنگی لرستان همراه کند. او تلاش میکند نگاه همه از جمله همکاران خود، رسانهها، مدیران ارشد استان و بالاخره مدیران بالادست خود را به سمت میراث فرهنگی معطوف کند، تا با همکاری و همفکری آنها رویکرد جهادی خود را در این حوزه به طور کامل عملی نماید. او توصیههای استاندار حتی اگر عمومی و غیر مستقیم باشد را خوب درک میکند و تمام تلاشاش را به کار میگیرد که آنها را مو به مو پیاده کند و در مصداق همین مورد، میزش را رها کرده و هر روز بین پروژههای دور و نزدیکِ در حال اجرایِ میراث فرهنگی در گردش است. او با تکیهکلامهای خاص خود، مثل “چند خانواده میتونه از این جا نون بخوره”، به دنبال فرصتسازی و ایجاد مزیت اقتصادی در اطراف جاذبههای توریستی است اما برخی معتقدند که تجربهی کافی ندارد و برخی دیگر هم نمیخواهند او فرصت پیدا کند که خودش را ثابت کند.
اصل خطا همین جاست!
رفتن یا ماندن عباس گودرزی مهم نیست، اما آنچه مهم است سر و سامان یافتن اوضاع مدیریتی در استان و به ویژه میراث فرهنگی است. این مدیر جوان در فرصت آزمون و خطا به سر میبَرَد و اصل خطا همین جاست؛ چرا همیشه ادارات لرستان به میدان کارآموزی مدیران تازهکار تبدیل میشود؟ چرا رفتن و آمدن یک مدیر در لرستان همیشه اینقدر چالشساز میشود؟ از مسائل دستگاه میراثدار فرهنگ گذشتگان که بگذریم جابجایی مدیرکل و به دنبال آن سرپرست میراثدار و متولی فرهنگ امروز هم نمونهای دیگر از این دست است که به همین شکل و با سمپاشی برخی رسانهها شروع شد و پایان گرفت. به راستی اگر امین کمالوند (سرپرست سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان) به گفتهی همان رسانهها ناکارآمد و ناتوان بود، پس چرا در یک استان دیگر(کهکیلویه و بویر احمد) مدیرکلی گرفت و تا به حال هم به خوبی از پس آن برآمده است؟ (به عنوان مثال برگزاری هفتهی فرهنگ و هنر لرستان و استان متبوع کمالوند را در تهران با هم مقایسه کنید).
سازمان بهزیستی، ادارهکل ورزش و جوانان، ادارهکل ثبت احوال، ادارهکل دامپزشکی و… نیز کم و بیش با چنین بحرانهای مدیریتی روبهرو بودهاند. البته تا چند روز پیش نیز شهرداری خرمآباد هم در چنین وضع وخیمی به سر میبرد.
البته جناب استاندار در هنگام تودیع برخی مدیران کارآمد و پرتلاش نیز زیاد به کرامتشان توجهی ندارد و خیلی ساده با آنها خداحافظی میکند، بعضا هم مثل عباس رضایی(مدیرکل سابق راه و ترابری) و روحالله مهربان (مدیرکل با ۱۷ سال سابقه مدیریت امور مالیاتی) اصلا بی خداحافظی با آنها خداحافظی میکند.