تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
8

پرسش های دقیق ، پاسخ های عمیق

  • کد خبر : 47781
  • 20 فروردین 1393 - 17:00

  دکتر محمدجعفر محمدزاده / میرملاس نیوز : تأمل در »تاریخ علم» به ویژه پیشینه تولید نظریه علمی در حوزه علوم انسانی نشان می‌دهد که پرسش‌های دقیق همواره موجد پاسخ‌های عمیق بوده‌اند و به عبارت دیگر پاسخ‌های ژرف و عمیق جز در پی پرسشهای دقیق به ظهور نرسیده‌اند… از طرفی نظریه‌های علمی در حوزه علوم […]

 

دکتر محمدجعفر محمدزاده / میرملاس نیوز :

تأمل در »تاریخ علم» به ویژه پیشینه تولید نظریه علمی در حوزه علوم انسانی نشان می‌دهد که پرسش‌های دقیق همواره موجد پاسخ‌های عمیق بوده‌اند و به عبارت دیگر پاسخ‌های ژرف و عمیق جز در پی پرسشهای دقیق به ظهور نرسیده‌اند…

از طرفی نظریه‌های علمی در حوزه علوم انسانی و نیز آثار علمی برجسته نیز غالباً در پی پرسش‌ها و درخواستهای عمیق و اساسی به وجود آمده‌اند و از طرف دیگر نظریه‌های علمی و اندیشه‌ای که با ابتناء بر پرسش خلق شده‌اند، چون از متن نیاز جامعه شکل و سامان یافته و در واقع پرسش‌های دقیق بخشی از نیاز فکری و فرهنگی جامعه را شامل می‌شود، باز خورد آن به متن جامعه برگشته و کاربرد بیشتری در سطوح مختلف به ویژه سطوح علمی پیدا می‌کنند و به عبارتی کاربردی می‌شوند.

شواهد بر صحت این نظر از قرون پیش از میلاد، در روش سقراط و افلاطون تا روش کتاب‌های آسمانی به ویژه قرآن کریم و نیز سیره ائمه معصومین و شخص نبی اکرم(ص) و نیز دانشمندان و فلاسفه و عالمان و عارفان در قرن‌های پس از اسلام موجود است. نوشتار حاضر بر آن است تا ضمن بیان چند نمونه، به کارآمدی و اثربخشی روش پرسش و پاسخ و یا به عبارتی گفتگو در مباحث علمی بپردازد و در تایید این نظر که: پرسش‌های دقیق و پاسخ‌های عمیق لازم و ملزوم برای «تولید علم» و بیان نظریه علمی هستند صحه بگذارد

.کتاب «جمهور» افلاطون به صورت نقل قول از سقراط تنظیم شده و فرض بر این است که در حدود سال ۴۱۱ قبل از میلاد، شبی سقراط در منزل پیرمردی به نام «سفالوس» با عده‌ای وارد بحث و پرسش و پاسخ می‌شود و روز بعد جریان این گفتگو را به شرح مندرج در این کتاب برای چند تن از دوستان خود نقل می‌کند.(نک، افلاطون،۱۳۸۸،ص۴)

جمهور افلاطون با همین شیوه نقل گفتگو و سیاق پرسش و پاسخ، نظریه‌های جامعی را در ده کتاب به وجود آورده که گرچه موضوع واحدی ندارد و در موضوع‌های متنوعی بحث می‌کند اما همه آنها را باید در ذیل موضوع «عدل» به حساب آورد.(نک، همان)

در «پنج رساله» افلاطون( شجاعت، دوستی، ایون، پروتاغورس و مهمانی) هم، آنچه افلاطون گفته است صحنه آرایی‌هایی است که خود از گفتگوها و پرسش و پاسخ‌هایی که بین بازیگران صحنه ترتیب داده و از آن طریق مولد و موجد نظریه‌های مبنایی در موضوعات مختلف شده است؛ مثلاً در رساله لاخس یا شجاعت، حاضران مجلس به ترتیب عبارتند از: لوسیماخوس(پسر اریستیدس) ملسیاس (پسر توکیدیس) و پسران آندونیکیاس لاخس و سقراط. در این رساله سقراط معلمی است که کارش پیدا کردن مردمان و متنبه ساختن آنها از طریق گفتگو و پرسش و پاسخ است.( نک: افلاطون، ۱۳۸۹، ص۱۱ -۷ )   

در قرآن کریم نیز می‌توان شواهد بسیاری یافت که در آن، خداوند با طرح یک پرسش ابتدا ضرورت پاسخگویی به شبهه و یا نیازی را مطرح می‌کند، آنگاه به تفصیل پاسخ می‌دهد.

نمونه برجسته‌ای هم که می‌توان در اینجا شاهد مثال آورد سوره مبارکه نباء در ابتدای جزء سی‌ام قرآن است، آنجا که می‌فرماید: عم یتسائلون، عن‌النباء العظیم(نباء۱و۲) کلمه «عم« مخفف «عن ما: از چه» است و حرف الف از کلمه «ما»‌، «ی استفهامیه حذف شده است.» مصدر تساؤل به معنای این است که مردمی از یکدیگر سؤال می‌کنند یا بعضی از بعضی دیگر سؤال کنند.

سیاق سوره، سیاق جواب است. این آیه پاسخ از استفهامی است که خود خدای تعالی کرده بود، خودش پرسید: از چه تساؤل می‌کنند؟ پاسخ می‌دهد: از خبری بس عظیم و این توصیفی که از خبر نامبرده کرده، توصیفی است که تعظیم خبر از آن هویداست.(نک: طباطبائی، ۱۳۶۱، ج۳۹، ص۴۱۸)

بر این اساس در می‌یابیم برای یافتن چیستی و چرایی یک امر مهم باید پرسشی دقیق صورت گیرد تا پاسخی در خور داده شود.در سیره پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین نیز موارد بسیاری یافت می‌شود که حضرات معصومین(ع) در پاسخ به سؤالات دقیق برخی صحابه، پاسخ‌های جامع و عمیقی داده‌اند، نمونه برجسته آن را در پاسخ امام علی(ع) به یکی از یارانش به نام همام که از امام می‌خواهد صفات متقین را برایش برشمرد، می‌توان دید.

آنجا که گفت: «یا امیرالمؤمنین، صف لی المتقین: ای امیر مؤمنان، پرهیزگاران را برای من وصف کن» و حضرت ابتدا می‌فرماید: «ای همّام! از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزگاران و نیکوکاران است.» امّا همام که تشنه حقیقت بود با کلامی موجز قانع نشد و بر پرسش اصرار ورزید و پاسخ تمام و کمال درخواست نمود، تا آنکه حضرت امیر(ع) پس از ذکر مقدمه‌ای خطبه مفصلی را این گونه آغاز فرمود: «فالمتقون هم فیها اهل الفضائل…» ( نک. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۳) و اهل معنی تصدیق خواهند کرد سخنان امام علی(ع) در این خطبه از اهمّ توصیف‌هایی است که صفات متقین را بیان نموده است.

و این نکته هم اضافه شود که وقتی حضرت امیر(ع) با صراحت به یاران خود فرمود: «تا من در میان شما هستم از من بپرسید و از من بخواهید،» این یعنی اینکه دانسته‌های من اگر چه بسیار است اما در پس پرسشهای شماست و اگر پرسش نکنید، هم نادانسته می‌مانید و هم علم من به ظهور نمی‌رسد، پس بپرسید تا دانا شوید.

»مثنوی معنوی» مولانا جلال‌الدین بلخی خراسانی کتابی است مملو از تعالیم و معارف اسلامی با بیانی حیرت‌آور که گوینده و صاحب آن دارای مقامی شامخ در مسیر معرفت و یقین است، اما بی‌گمان اگر درخواست و پرسش شخصی به نام «حسام‌الدین چلبی» نبود، به ظهور نمی‌رسید.

حسام‌الدین از یاران گزیده مولانا بود که از مولانا درخواست کرد برای تعلیم مریدان کتابی چون «حدیقه» سنایی یا «منطق الطیر» عطار تدوین کند و مولانا مثنوی را به خواهش وی به نظم کشید.

حسام‌الدین پرسشگر و همصحبتی است که در تمام لحظات جوشش درونی مولانا در خلق مثنوی همراه و مخاطب اوست و اگر زمانی برای حضور او معذوری پیش می‌‌آمد، مولوی از جوشش می افتاد و لاجرم دم فرو می‌بست تا روزی که این همصحبت دقیق و جویای عمق حقایق باز گردد و این با داستان پایان دفتر اول و ایجاد وقفه‌ای دوساله برای آغاز دفتر دوم منطبق است که گفته شده در حدود سال ۶۶۲ ق حسام‌الدین به علت مرگ همسرش مدتی از درک محضر مولانا باز می‌ماند. (نک، نیکلسون، ۱۳۷۴، ج۲: ۵۸۸) و پس از این وقفه، مولوی دفتر دوم را چنین آغاز می‌کند:

مدتی این مثنوی تأخیر شد

 

مهلتی بایست تا خون شیر شد

 

تا نزاید بخت تو فرزند نو

 

خون نگردد شیر شیرین، خوش شنو

 

چون ضیاء‌الحق حسام‌الدین عنان

 

بازگردانید ز اوج آسمان

 

چون به معراج حقایق رفته بود

 

بی‌بهارش غنچه‌ها ناکفته بود

 

چون ز دریا سوی ساحل بازگشت

 

چنگ شعر مثنوی با ساز گشت

 

و همچنین است که این پرسشگر دقیق و هم صحبت شایسته، مولوی را در آغاز دفترهای دیگر، به سخن درباره خود وادار می‌کند و در آغاز دفتر سوم می‌گوید: ای ضیاء‌الحق حسام‌الدین بیار

 

این سوم دفتر که سنت شد سه بار

 

برگشا گنیجنه اسرار را

 

در سوم دفتر بهل اعذار را

 

و در آغاز دفتر چهارم:

 

همت عالی تو ای مرتجا

 

می‌کشد این را خدا داند کجا

 

گردن این مثنوی را بسته‌ای

 

می‌کشی آن سوی که دانسته‌ای

 

و دفتر پنجم:

شه حسام‌الدین که نور انجم است

 

طالب آغاز سفر پنجم است

 

و بالاخره در آغاز دفتر پایانی:

 

ای حیات دل، حسام‌الدین بسی

 

سیل می‌جوشد به قسم سادسی

 

گشت از جذب چو تو علامه‌ای

 

در جهان گردان حسامی نامه‌ای

 

پیشکش می‌آرمت ای معنوی

 

قسم سادس در تمام مثنوی

 

شش جهت را نور ده زین شش صحف

 

کی یطوف حوله من لم یطف

 

پس مثنوی در آغاز به سئوال و درخواست حسام‌الدین چلبی از مولانا برای ثبت طریقت مولوی به شیوه مشایخ گذشته بود و این‌گونه پاسخ جامعی طلبید و اثری شگرف در تاریخ و ادبیات و فرهنگ ایران و جهان بر جای گذاشت.

تصور شود اگر میل مولوی به هم صحبتی حسام‌الدین نمی‌جنبید، آیا ظهور مثنوی با این عظمت و عمق و دقت محتمل بود؟!

»ابن سینا» فیلسوف بزرگی است و کتاب «المباحثات» از آثار برجسته اوست که در موضوعات آن بسیاری از بزرگان اهل تحقیق به آن استناد کرده‌اند.

این کتاب در بردارنده شماری از پاسخ‌هایی است که ابن سینا به برخی از پرسش‌ها داده و شاگرد برجسته او «بهمنیار» که خود صاحب بسیاری از پرسش‌های دقیق این کتاب است، آنها را جمع‌آوری و منظم ساخته است.

در این کتاب به پرسشهای بسیاری پاسخ داده شده است و پاسخ‌ها به مسائل بنیادی و عمیق در حوزه فلسفه مربوط می‌شود و به نظر فیلسوف معاصر، دکتر دینانی، شخص بهمنیار و شاگرد برجسته دیگر ابن سینا به نام «ابومنصور زیله» در طرح آنها دخالت داشته‌اند.

از آنجا که بهمنیار در طرح این پرسش‌ها نقش عمده و اساسی داشته است، آنچه می‌تواند این ادعا را تأیید کند، این است که بهمنیار در کتاب خود که با عنوان کتاب «التحصیل» شهرت دارد به بررسی بسیاری از این مسائل پرداخته و درباره آنها سخن گفته است. (نک: ابراهیمی دینانی، ۱۳۹۲: ۳۷).

 

در واقع می‌توان چنین گفت که پرسش‌های شاگردان ابن‌سینا چنان اساسی و مبنایی بوده که پاسخ‌های ابن سینا به آنها هر کدام خود مبنای ورود به ابواب مختلفی از فلسفه و منشأ نگارش و تدوین آثار دیگری شده که بی‌گمان نقش آن پرسش‌های اساسی در ایجاد نظریه‌های فلسفی پس از ابن سینا انکارناشدنی است

.

گلشن راز

… و بالاخره «گلشن راز» شیخ محمود شبستری را نیز از این منظر می‌نگریم و بر علت موجده و سپس مانایی آن تأمل می‌کنیم.

شیخ محمودبن عبدالکریم ملقب به سعدالدین در قصبه شبستردر هفت فرسنگی تبریز تولد یافت. از تاریخ زندگانی او اطلاع وسیعی در دست نیست و ظاهراً سراسر عمر را برخلاف زمانه آشفته و عصر پرآشوب خویش به آرامش و سکون، بدون حادثه مهمی در تبریز یا نزدیکی آن به سر برده و هم در آنجا در سال ۷۲۰ ق وفات یافته است.

از وی تألیفات بسیاری باقی مانده، لیکن مثنوی گلشن راز که تقریباً هزار بیت می‌شود از بهترین و جامع‌ترین رسالاتی است که در اصول و مبادی تصوف به رشته نظم در آورده است و تا امروز نزد خاص و عام شهرتی به سزا دارد.

این مثنوی در شوال ۷۱۰ ق به نظم درآمده و در آن پاسخ ۱۵ سئوال راجع به اصول تصوف است که شخصی از خراسان به نام امیر حسینی (حسین‌بن عالم‌الحسینی هروی) سؤال نموده است. نک)،‌دهخدا۱۳۷۷)

راز ماندگاری و تأثیر گلشن راز را بدون تردید باید در پرسش‌ها و شخصیت امیرحسین حسینی هروی که خود در علوم ظاهری و باطنی تبحر داشته جست.

محمد بن یحیی لاهیجی ـ شارح گلشن راز ـ امیر حسینی را مرید و خلیفه شیخ‌الاسلام شیخ بهاءالدین‌بن‌زکریا دانسته و بهاءالدین زکریا خلیفه شیخ‌المشایخ شهاب‌الدین سهروردی بود.

امیرسیدحسین حسینی از فضلا و عرفا و معاریف زمان خود بود… وی صاحب تألیفات و تصنیفات منظوم و منثوری است که از آن جمله کتاب کنزالرموز، زادالمسافرین، نزهه‌الارواح، روح‌الارواحی، صراط‌المستقیم و… است.

لاهیجی می‌گوید: او قطب فلک سیادت و مرکز دایره ولایت بوده و رسائل نظم و نثرش همه مقبول خواص و عوام است. (نک، سمیعی، ۳۷۱:‌هفتاد و شش(

گفته می‌شود شبستری تا هنگام نظم گلشن راز جز به ندرت شعر نگفته بود و منظوم ساختن این کتاب هم به درخواست دیگران بوده نه به صرافت طبع خویش، ولی اشعاری که سروده، بسیار روان و سلیس و فصیح و بلیغ است و در ادبیات زبان فارسی کمتر شاعری وجود دارد که توانسته باشد اشعار علمی و فلسفی و مذهبی را این طور روشن و روان گفته باشد و بخشی از اعتبار و ارج کتاب را باید به حساب آنکه توانسته شیخ شبستری را سر ذوق آورد گذاشت

 

شرح‌ها:

تاکنون بیش از ده شرح بر گلشن راز نوشته شده که از آن جمله است:

 

۱ـ شرح کمال‌الدین حسین اردبیلی (متخلص به الهی(

۲ـ شرح شاه داعی الی الله به نام «نسائم گلشن»

 

۳ـ شرح محمد بن یحیی لاهیجی،

۴ـ شرح مظفر‌الدین علی شیرازی،

 

۵ـ شرح منسوب به جامی،

 

۶ـ شرح ادریس بن حسام‌الدین بدیعی،

 

۷ـ شرح بابانعمت بن محمود نخجوانی،

 

۸ـ شرح حاج‌ میرزا ابراهیم شریعتمدار،

 

۹ـ شرح قاضی میرحسین یزدی.به نظر می‌رسد کاملترین این شروح تاکنون شرح لاهیجی باشد که خود از معاریف عرفا و متصوفه نیمه دوم قرن نهم و دهم هجری است. (نک، همان

 

رازِ راز

اما در سال جاری (۱۳۹۲) شرح گونه‌ای هرچند نه به اندازه هزار بیت، اما به شیوه روش‌مند و اندیشه‌گستر گفتگو از سوی انتشارات اطلاعات منتشر شده است.

این شرح که نام «رازِ راز» را بر عنوان خود دارد حاصل گفتگو و هم‌صحبتی پژوهشگر پرتلاش آقای کریم فیضی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی است که در ۴۳۶ صفحه سامان یافته و به بازار نشر عرضه شده است.

دکتر دینانی در این شیوه‌ دارای سابقه و مهارت است و تولیدات معرفتی بسیاری دارد.

کتاب‌هایی از جمله: «شعاع شمس»، «هستی و مستی»، «حافظ معنوی»، «سرشت و سرنوشت»، «رازِ راز» و نیز برنامه معرفت شبکه ۴ تلویزیون که سالهاست روی آنتن است می‌توان نام برد.

»رازِ‌ راز» مشتمل بر مقدمه کوتاهی از کریم فیضی و مقدمه مفصل دیگری به قلم دکتر دینانی است که در آن به مباحثی چون تعبیر چندگانه از عرفان ، رابطه عقل و عرفان، واحد عددی و واحد حقیقیه، سرسخن عارفان، بزرگان بی‌سلسله عرفان، تأثیر ابن عربی بر شیخ شبستری و زبان شعر زبان تأویل، پرداخته شده است.

در ادامه نیز در هر فصل که گویا هر جلسه گفتگویی با استاد معاصر فلسفه، دکتر دینانی است موضوعاتی از میان سخنان و اشعار شیخ شبستری برگزیده و فصل سخن قرار گرفته است.

همان‌‌طور که کلیت این نوشتار بر بیان تفوق و ترجیح روش گفتگو و پرسش و پاسخ بر سایر روش‌های تولید علم به ویژه در حوزه علوم انسانی است، باید یادآور شد که در این شرح از گلشن راز، از این روش استفاده شده و استاد دینانی در پاسخ به پرسش‌های دقیق، زوایای ناشکفته‌ای از اندیشه‌های شیخ شبستری را باز کرده و وسعت و عمق جدیدی به آن بخشیده است.

راز اختلاف تفسیرها، از منطق به اشراق، جنگ با فیلسوفان، برکات عدم بر وجود، لفظ و معنی، در جستجوی بازگشت به جهان وارونه، مسافران طریق، حقیقت تامّه محمدیه، آن سوی توقف، آینه‌ای برای سایه‌ها، دامنه‌های وصال و وصل، مشرق جان و اوج حریت عناوینی است که در هر فصل مورد پرسش قرار گرفته و از پس آن، بخشی از اندیشه‌های ژرف و عمیق پاسخگو (دکتر دینانی) نیز ظهور می‌یابد.

 

منابع :

 

ـ افلاطون، پنج رساله، ترجمه محمود صناعی، نشر هرمس، تهران، ۱۳۸۹، چاپ ششم

ـ افلاطون، جمهوریت، ترجمه فؤاد روحانی، نشر علمی فرهنگی، تهران ۱۳۸۸، چاپ دوازدهم

ـ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، نشر دانشگاه تهران، ۱۳۷۷، چاپ دوم

ـ سمیعی، کیوان، مفاتیح‌الاعجاز فی شرح گلشن راز، نشر سعدی، تهران، ۱۳۷۱، چاپ پنجم

ـ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر‌المیزان، ج۳۹، نشر کانون انتشارات محمدی، تهران، ۱۳۶۱

ـ فیضی، کریم، رازِ راز (تفسیر دکتر دینانی از گلشن راز) نشر اطلاعات، تهران، ۱۳۹۲، چاپ اول

ـ نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نشر پارسایان، تهران، ۱۳۷۹، چاپ دوم

ـ نیکلسون، رینولد، شرح مثنوی معنوی مولوی، ترجمه و تعلیق حسن لاهوتی، نشر علمی فرهنگی، تهران ۱۳۷۴، چاپ اول.

 

 

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=47781

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 22در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۲۲
  1. با سلام و سپاس. بسیار مفید و آموزنده بود…

  2. با سلام
    پرسشگری اساس رشد فکری یک جامعه پویاست و با این که در آثار علمی متفکرین و فیلسوفان ایران همچون اشاره به کتاب المباحثات ابن سینا در یاداشت جناب اقای دکتر محمدزاده که آمده باید عرض داشت که امروز طرح این موضوعات اساسا یک ضرورت بلکه موجب پویای یک جامعه فکری و در حال توسعه است.
    غافل نشویم بدون شک و طرح سوالات خویش نمی توان تمدن ساز بود.

  3. تمدنها از قبل ساخته شده اند ما فقط آنها را از بین میبریم

  4. آقای محمد زاده معلم قرآن دوران راهنمایی عزیز لطفا پرسشی درمورد معشووره وحقوق نابود شده مردم کوهدشت مطرح کن از دولت.
    مولوی و افلاطون و شعر و…چه دردی را درمان میکند؟!باتشکر از شما

    • کسی به معشوره ها و آنچه به مردم مرتبط است پشت می کند که از منطق ، چرایی گفتگو و فلسفه ی دنیا غافل است .
      مگر می شود ماهیت و هستی را به عنوان پایه و اساس غافل بود و مدعی پیگیری قلبی معشوره ها هم شد؟ …
      مولوی ، افلاطون و آنانکه سخنانشان مستقیم و غیر مستقیم به آموزه های دینی مرتبط است همگی مقدمه اند برای درمان قطعی زخم های شهر ما !

      • شاکر عزیز
        اگر ما پرسشگر خوبی بودیم اکنون این اتفاق نمی افتاد چرا که زمینه پرسشگری خوب ده تولیدات علمی به همراه دارد که یکی از آنها همین سد معشوره است که نباید آن را معشوره تلفظ کرد. در مقالی دیگر خواهم گفت چرا که به سد تنگ گاو شمار می گویند معشوره و این اصطلاح در حدود چندین دهه است مرتب تکرار می شود.
        حرف آقای دکتر در پرسشگری است ؛ آن هم در تمام مقوله ها که یکی از آنها به احیای زندگی روزه همان معیشت مردم می آنجامد البت این در حد نازل است و در حد اولی همان فرهنگ و مبانی تفکری است که جامعه پویا می شود.

  5. با عرض ادب و احترام به محضر معلم عزیزم جناب آقای محمدزاده. از نظر بنده که مطالب گذشته شما رو دنبال کردم، این مقاله از پختگی و استحکام بیشتری برخورداره و به همین جهت به شما تبریک میگم و براتون موفقیت روزافزون رو از درگاه ایزدمنان آرزومندم.
    و اما سخنی با خوانندگان عزیز سایت میرملاس نیوز:
    چندوقتیه که بواسطه جابجایی مسئولین در ارکان نظام برای عزیزانی که چند سال گذشته پستهای مدیریتی داشته اند، مجالی برا نوشتن در انواع مختلف پیش اومده و از این قاعده مدیران کوهدشتی سابق مستثنی نیستند. طی چند ماه گذشته از این عزیزان نوشته هایی در همین سایت درج شد که با استقبال هم روبرو شد، اما امروز وقتی این مقاله جناب آقای محمد زاده رو دیدم و مثل همیشه دنبال کامنتها و حواشی متفاوت از متنش گشتم، متوجه شدم که اون استقبال به یکبار و به شدت هرچه تمامتر فروکش کرده و خبری از اون حال و هوا نیست. کاری با این موضوع ندارم که اینان برای این شهر خدمتی که وظیفه اونا بوده یا نه انجام داده باشن یا خیر…اما گویی این فضا مجالی رو برای گشودن عقده بسیاری از کسانی که با نگارنده مطلب یا کسی که کامنتی گذاشته فراهم کرده که در بسیاری از موارد از اعتدال فرسنگها فاصله داره…
    برای کسانی که کار علمی کردن واضح است که نگارش یک مقاله چقدر زمانبره و نقد علمی اون مطلب به چه میزان برای نگارنده خوشایند. اما زمانیکه تلاش علمی کسی با بی مهری و انتقاد بدور از موضوع مطرح شده مواجه میشه، به یقین خوشایند نیست و این موضوع زمانی سخت تر میشه که افرادی با اغراض کاملاً مشخص در قالب نامهای مجهول، شخصیت نویسنده مطلب رو مورد هجمه قرار میدن و به نوعی مزد زحمت فرد مورد نظر رو با بی مهری هرچه تمامتر میدن. البته باید به این افراد لیست بلند بالای تملق گویان و متعصبین رو هم اضافه کرد. به هر حال شکی نیست که مدیران گذشته و حال سرمایه های این شهرستان و بلکه این نظامند و باید به جای خود احترامشون حفظ بشه و البته در جای خود نقد هم بشن. لکن اینگونه پرخاشگری به کسی که در قالب نویسنده وارد عرصه شده نه مدیر اجرایی،به یقین در رشد و بالندگی این منطقه موثر واقع نخواهد شد.
    بیایم همه با هم در این سال جدید بدور از نگاه سیاسی، همون آفتی که به جان این دیار افتاده در جهت تشویق نویسندگانمون اگر قدمی بر نمیداریم با بی مهری اونا رو دلسرد هم نکنیم و با نگاه موشکافانه در درج کامنتهامون نکته ای ساده رو رعایت کنیم و اون اینکه:مطلب نوشت شده رو مورد نقد قرار بدیم نه شخصیت شخص رو…با احترام

  6. پربار و نغز بود و برای من براستی که تازگی خاصی داشت چون کاملا تخصصی ودرحیطه کلاس مولانا بود.
    اینگونه مقالات درواقع نوعی ازتفسیروواکاوی گفتارنهان مولاناست که درخوانش مثنوی به روشنی دیده نمی شوند . درودبردوست فرهیخته ام جناب محمدزاده. مانا باشید

  7. سلام
    از صراط وسعید جمشیدی عذر میخوام و نمی دانستم این بزرگان به جای جناب محمد زاده جواب میدن ورگه هایی از ناراحتی درذهنشان بوجود میاد .کاش وقتی حرف از فلسفه وهستی واحت رام می زنیم اول یاد بگی ریم بجای دیگران پاسخ ندهیم و وکیل اجباری دیگران نشویم
    بنده یک درخواست روشن از معلم قدیمی خود داشتم وقتی خودش چیزی نگفت دیگه وکلای عزیز اظهار فضل نکنند .
    ضمنا سالی چند صد مقاله می نویسیم اما مقالاتی که فقط درحد کاغذ و حرف باشه و مشگلات اساسی مردم را حل نکند چه فایده؟
    امروزه نیاز ضروری مردم ما مقالات کاربردی است که تبدیل به صنعت شود.فلسفه وکلام جای خود ومقتضیات زمانش را میخواهد الان ما مشگل آب ونان داریم مولوی و افلاطون باشه بعدا چون افراد وسیاسیون خاصی بد جوری قصد معشوره را دارند که صد البته موفق نمیشند حق مردم محروم کوهدشتو ببرند چون ما اجازه نمیدیم.
    دیگه بسه میت رسم به بعضی بر بخوره وبه زحمت بیفتند.

    • سلام
      شاکر عزیز چنانچه دوباره بخونید متوجه میشید که مخاطب بنده به هیچ عنوان شما نبودید. اگر اشنباه نکنم کامنت شمارو اصلاً نخونده بودم. به هر حال موفق باشید

      • اگر تفکر و اندیشه نکنیم حتی نمی دانیم چگونه معشوره بخواهیم. خواستن صنعت و آب و نان هم فکر و اندیشه می خواهد برادر شاکر عزیز!
        من گمان نمی کنم با این شیوه کوهدشت صاحب سد بشود مشکل از جایی دیگر است الزامات توسعه و صنعت انتخاب درست و رویکرد مناسب و معقول در مسیر آن است .به نظرم معشوره و موضوع این روزها به سرگرمی مثبتی برای کوهدشت تبدیل شده و از این بابت جای شکرش باقیست.
        ضمنا این مقاله آقای محمدزاده مربوط به دو ماه پیش در روزنامه اطلاعات است و نیاید آن را با نیازهای منطقه ای مقایسه کنیدو از ایشان بخواهیم که کار علمی و فرهنگی اش را نکند .شما که مثل بنده شاگرد ایشان بوده اید میدانید که او دغدغه فرهنگی دارد وضمن اینکه فرهنگ مهم تر از همه چیز است توقع شما هم نابجا نیست .

  8. از دوست عزیز و کوشایم جناب امین آزادبخت خواهانم این کامنت را تایید بفرمایند تا از این بعد با کمک همه دوستان رسانه ای از تلفظ غلط سد تنگ گاو شمار به معشوره جدا پرهیز کنیم.
    این راه باستانی که از قدیم الایام به خاطر سختی عبور به تنگ گاو شمار از قرن ها پیش مشهور است. اما به دلیل این که ما لک زبان ها بعضی الفاظ را بدین گونه تلفظ می کنیم به عنوان مثال: مخصوص را مصخوص ، ممنون را منعون و مشهور را معشور می خوانند. در دوران مطالعه سد که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است . آن زمان وقتی که نام محل را پرسیده اند گفته اند مشهور است به تنگ گاو شما یا به لکی معشوره است به تنگ گاو شمار و ان کسی که خواسته ان را ثبت کند برای این که اسم دراز نشود همان ابتدای عبارت را آورده است یعنی معشوره . پس بیایم با یک حرکت رسانه ای از این بعد تنگ گاو شمار بگوییم

  9. اشتباه نکنیم:هیچ رگه ای ازاندیشه دراین مقاله دیده نمیشود ومتن ازایرادهای اساسی رنج میبرد.

    • ناشناس محترم
      منظور شما از رگه های اندیشه چیست؟ معلوم است شما اهل نوشتن نیستید و یا به طور کل اهل مطالعه کافی نبوده اید! چون اگر بودید این گونه اظهار نظر نمی کردید. چند جمله ای در چنته داشته ای بدون هیچ تفکری که در پشت این عبارت باشد آن را کامنت گذشته اید ؛ برادر/ یا خواهر گرامی مقاله انواع دارد اگر می خواهید تحقیق کنید به چند کتاب به موضوع مقاله نویسی مراجعه کنید تا این گونه عیب نهفته خود را برملا نکنید این مقاله یک مقاله تحقیقی تحلیلی در مورد پرسش و پاسخ است و اهمیت آن در بروز اندیشه دیگران نه ابراز اندیشه شخص نگارنده مقاله. ابراز اندیشه و صاحب فکر بودن در مقاله ی دیگر میگنجد که لازم است بروید و در این نوع مقاله؛ تحقیقی به عمل بیاورید تا شاید به اشتباه خود پی ببرید.

  10. با تشکر از جناب آقای محمدزاده جهت ارائه مقاله ای علمی با نگاهی بکر و نو، واقعا زیبا و خواندنی بود. با سپاس

  11. سلام و درود بر استاد عزیزم آقای محمدزاده که امروز به چهره ای ملی و متنفذ در محافل فرهنگی کشور تبدیل شده اند.نکته ای ظریف و اساسی در موضوعات علمی مطرح کرده اند که قابل استفاده و ارجمند است.زنده باشی استاد عزیز!

  12. بسم رب المطلعین و الصدیقین
    جناب آقای دکتر محمدزاده بزرگوار ، اشخاصی به مانند شما راهیان وادی آگاهی و راویان عشق و آزادی و نیک اندیشان بلند نظر عرصه ی اطلاع رسانی اند …
    ازعلیم خبیر توفیق روز افزون جناب عالی در جهت شکوفایی در حرفه خویش با حفظ امانت داری در حق دانستن مردمان را مسالت دارد.

    و البطه :
    والله المستعان علی ما تصفون

  13. باسپاس از جناب محمدزاده بسیار جالب بود. اگه اجازه بدید اضافه کنم که لطفعلی خان زند کمربسته ی شیخ شبستربود و همیشه هزاربیت دیوان وی را درشال خود برکمر داشت و هروقت سربازان دشمن با وی روبه رو می شدند وقتی این سخن معروف را از او می شنیدند که ” منم لطفعلی خان زند کمربسته ی شیخ شبستر ” فرار می کردند . او دیوان وی را از برداشت و وقتی تنها می شد اشعارش را می خواند و گریه می کرد…

  14. ‏‏جناب‏ ‏دکتر‏ ‏محمدزاده‏ از‏ ‏افتخارات‏ ‏شهرستان‏ ‏هستند‏.‏ ‏‏ ‏مدیریت‏ ‏ایشان‏ ‏کوهدشت‏ ‏را‏ ‏سربلند‏ ‏کرد‏ ‏و‏ ‏حضور‏ ‏شان‏ ‏در‏ ‏عرصه‏ ‏فرهنگی‏ ‏،‏ ‏‏علمی‏ ‏و‏ ‏نویسندگی‏ ‏قطعا‏ ‏ارزشمند‏ تر‏ ‏و‏ ‏ماندگارتر‏ ‏خواهد‏ ‏بود.‏ امیدوارم‏ ‏موفق‏ ‏و‏ ‏سربلند‏ ‏باشند‏ ‏.‏

  15. با سلام به محضر جنابعالی
    مطالب اموزنده و پر محتوا بود استفاده کردیم جناب دکتر

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.