مصطفی رضایی/میرملاس نیوز:
هوای دلم ابری
که او تنگ زمان است و
زمان تنگ زمین است
که بامن هم نشین است
ومرا خاطره ای بود
از آن روزهای زیبا
همگان غرق تماشا
که جهان دارد تمنا
از آن بلبل عاشق
و در آن لحظه ی صادق
به کفش بود
همه دار و ندارش
به ره عشق
همه ایل و تبارش
و نیستانی که بودند در کنارش
بنوشتند و نوشتند که من
لاله ای خوشبوبه تمنای خدا
جار زدم هستی خود را
که شبی معرکه ای گشت به پا
بچه ها غرق دعا و
کاروانی که مسیرش
قبله ی اهل ولا بود و وفابود
ذکر لب ها همه اش حمد و ثنا بود
سفر کرب و بلا بود
به پیشانی نوشته
کربلا مقصد دلهاست
رویش لاله و گل هاست
گوش ها منتظر
رمز خدا بود
تا شود دل ها معطر
رمز شد الله اکبر
چه شبی
به همه دنیا می ارزید
و در آن خصم می لرزید
واقعأ کرب و بلا بود
دست از بدن جدا بود
سرب ها بود و گلوله
سرها همه به سربند
به چزابه و اروند
به چفیر و به فکه
شدند محرم مکه
حاجیان گرد حرم
محرم دیدار
به رقص جان و به دستار
وسط این همه گودال
به کانال
به میدانی پر از مین
خدایا قطع شده دست به احساس
به تبع از آن گل یاس
شیرمیدان خدا حضرت عباس
به اکبر به اصغر
هدیه شد گل های احمر
در میان دود و آتش
زوزه ی تیر و گلوله
می کشید سر به فلک
جن و ملک
غرق تماشا
و میان هاله ای نور
کشیدند و نوشتند
که او بختش سفید است
سعید است و شهید است
و ما
وامانده ی قافله ی عشق
بخوانیم و بدانیم که سخت است
اگرخوب نتوانیم که خود را برسانیم
سوالی و جوابی
نشستید چه گفتید
چه سفتید و چه خوردید
که حتی گوشه ی میدان
به کوچه یا به خیابان
به جای اسم شهیدان
نوشتید فلان و بهمان
بمانید و بدانید
که ما شاهد و مشهود
روزی به پیش معبود
چشم به راه بهر جوابیم