تاریخ : سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳
13

حدیث عشق و ایثار در عملیات نصر ۴

  • کد خبر : 49576
  • 13 اردیبهشت 1393 - 19:11

  سیروس لرستانی/میرملاس نیوز:   تقریبا اوایل خرداد ماه سال ۶۶ بود که از طرف لشکر همیشه پیروز و موفق ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) ماموریتی به ما ابلاغ گردید. می بایست عملیاتی در ماووت عراق انجام گیرد. هدف این عملیات فتح ماووت عراق و قطع جاده سلیمانیه به کرکوک بود. شهر ماووت در یک دره […]

Untitled9

 

سیروس لرستانی/میرملاس نیوز:

 

تقریبا اوایل خرداد ماه سال ۶۶ بود که از طرف لشکر همیشه پیروز و موفق ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) ماموریتی به ما ابلاغ گردید. می بایست عملیاتی در ماووت عراق انجام گیرد. هدف این عملیات فتح ماووت عراق و قطع جاده سلیمانیه به کرکوک بود. شهر ماووت در یک دره قرار داشت. از طرف شرق و غرب و شمال کوهها آن را احاطه کرده بودند. در جنوب آن هم جاده سلیمانیه به کرکوک قرار داشت.

دو گردان از لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) یعنی گردان های محبین و کمیل مامور انجام این عملیات بودند. گردان محبین در سمت راست و گردان کمیل در سمت چپ می بایست عمل کنند.

طبق ماموریت ابلاغ شده مشغول آماده سازی گردان شدیم. جلسات توجیهی، راهپیمایی های شبانه و روزانه، رزم شبانه و آتش باری و تیراندازی از برنامه های همیشگی ما قبل از هر عملیات بود ولی به تناسب هر عملیات کمیت و کیفیت آن تغییر می کرد.

به هر حال کارها آماده می شد و زمان به سرعت می گذشت تا اینکه وقت عملیات فرا رسید. بعد از یک ماه تمرین وتوجیه، اینک گردان محبین از لحاظ روحی و روانی و جسمی کاملا آماده بود.

۲۹ خرداد ماه بود که از سد بوکان حرکت و بعد از چند ساعت به پای کار رسیدیم.. ظهر پای کوه گلان مستقر شدیم. در آنجا چند ساعتی نیروها به استراحت و تجهیز و آماده سازی مشغول بودند. آقایان پاپی زاده و شهید حمید ابراهیمی ، میرزا محمد جمالی و علی عباس کوشکی هم بودند. آقای صادق عزیزی هم تدارکات بود.

از روز قبل که مستقر شده بودیم، چای نخورده بودیم. پیرمردها اهل چای بودند و چند مرتبه آمدند که چای نیست. به صادق گفتم که چای آماده کند. با یک قابلمه بزرگ و یک آتش بزرگ آب را جوشاندند و چند بسته چای کوپنی هم در آن ریختند و به نیروها دادند.

 

بار دیگر وظایف هر گروهان و دسته از روی کالک توسط بنده شرح داده شد و فرماندهان هر دسته جایگاه خود را بررسی و نقطه نظرات هر کدام بررسی و اشکالات برطرف گردید.

گروهان یکم به فرماندهی حجت بازوند در سمت راست منطقه (تپه) ، گروهان دوم در سمت چپ و گروهان سوم به عنوان احتیاط کمی عقب تر از سایر نیروها مستقر شدند.

منطقه عملیاتی تپه ای بود در طرف راست شهر ماووت عراق. در زیر این تپه جاده ای بود که سلیمانیه را به ماووت عراق وصل می کرد . ماموریت ما این بود که این جاده را گرفته و ارتباط سلیمانیه و ماووت را قطع و نهایتا مواضع خود را تثبیت کنیم و اجازه هیچ گونه تحرکی را به عراقی ها ندهیم.

عراق هم در این منطقه استحکامات فراوانی را به کار گرفته بود: از میدان مین گرفته تا کانال و سنگرهای بتونی، همه و همه را در سر راه نیروهای اسلام قرار داده بود و خود را در میان آنها محصور کرده بود.

همان طور که در ابتدا گفتم در تاریخ ۲۹ خرداد ماه به پای کار رسیدیم. در طرف شمال ماووت ارتفاعات اسپی دار بود که به طرف ماووت دارای شیب نسبتا تندی بود. بعد از استراحت مختصری مقدمات آغاز کار فراهم شد و طبق توجیهات قبلی به طرف منطقه عملیاتی حرکت کردیم. مرحوم حمید قبادی در آن زمان معاونت اطلاعات را عهده دار بودند، ما را اززیر قرآن رد کردند ، همه را بوسید و نیروها را بدرقه کرد .

منطقه شیب تندی داشت و ما از قسمت یالی حرکت می کردیم. بسیار آهسته و آرام قدم بر می داشتیم و مواظب بودیم که سنگی از زیرپایمان غلت نخورد و سر و صدا ایجاد نشود. چون هر گونه سر و صدایی عراقی ها را هوشیار می کرد.

بنده در وسط ستون حرکت می کردم. میرزا پاپی زاده و ابراهیمی عقب و جلوی گردان بودند. در نزدیک میدان مین بودیم یا شاید هم چند نفری از بچه ها در ابتدای ستون میدان از میدان مین گذشته بودند که ناگهان منطقه روشن شد. عراقی ها منور زده بودند و علفهای خشک و خار و خاشاک هم آتش گرفته و منطقه را روشن تر می کرد.

نیروهای جلو پرسیدند که حالا چکار کنیم؟ بدون تامل گفتم از طرف راست حرکت کنید. سمت راست شیاری بود با شیب تند و سنگلاخی که در حال حرکت سنگ های زیادی از زیر پای ستون به پایین می افتاد و سرو صدای زیادی ایجاد می کرد.

از طرف دیگر اگر از این مسیر می رفتیم می بایست از سمت شرق به دشمن حمله کنیم و در واقع دشمن را از جناح می زدیم و نه از روبرو.

با همه این اوضاع و احوال نیروها سریع راه خود را کج و داخل شیار شدیم. شیار شیب تندی داشت ولی چاره ای نبود. گاهی نیروها زمین می خوردند و سر و صدا ایجاد می شد ولی عراقی ها با توجه به تجربایت قبل خودشان راه دیگری را هدف قرار می دادند و به سمت دیگری تیر اندازی می کردند و این یکی از امدادهای غیبی بود که به بچه ها آسیبی نرسید.

به تجربه دریافته بودم که در عملیات می بایست تصمیم قاطع گرفته و محکم به اجرا گذاشته شود. چون تعلل ورزیدن زیانش جبران ناپذیر بود. بالاخره از سمت راست دشمن را دور زدیم. درگیری ها شروع شد. روحیه بالای بچه ها و آمادگی آنها برای هر نوع فداکاری کار را راحت کرده بود. چهره بچه ها صلابت خاصی داشت که فراموش نشدنی بود.

از طرف پایین به بالای منطقه شروع به پاکسازی منطقه کردیم و سنگرهای دشمن یکی پس از دیگری منهدم می شدند. تعداد زیادی از عراقی ها کشته  و تعدادی نیز به اسارت در آمدند.

در وسط تپه یک سنگر بتونی بسیار محکمی قرار داده بودند که به شکل یک اتاقک کوچک بود و یک تیربار در داخل سنگر تعبیه شده بود و اطراف آن دریچه هایی بود که از آنجا نیروهای ما را هدف قرار می دادند،که می بایست برای انهدام این سنگر هم چاره ای اندیشید. شهید علی بازوند و حمید ابراهیمی ماموریت انهدام آن را به عهده گرفتند.

شهید علی بازوند از اهالی روستای بازوند بود. چهره ای معصوم و لاغر اندام داشت. انسانی با تقوا و متواضع ، اهل شب زنده داری و عبادت بود. ابتدای جنگ ما از بیسیم استفاده می کردیم .بعد از مدتی گفتند که برای کارهای حساس بیسیم کارایی ندارد و پیک گردان انتخاب شد. یک پیک باید چابک و زبر و زرنگ و باهوش و دارای حافظه قوی باشد. سریع فرمان را اجرا کند و در عین حال مطلب را بدون کم و کاست انتقال دهد. چون گاهی کوچکترین اشتباه جبرانش غیر ممکن بود. علی بازوند به عنوان پیک گردان فعالیت می کرد.

علی بازوند با نارنجک به داخل سنگر رفت که ضمن از پای در آوردن دشمن خود نیز به درجه رفیع شهادت نائل آمد و حمید ابراهیمی نیز مجروح شد.

پس از انهدام این سنگر به تمام مواضع از پیش تعیین شده دست یافتیم. از جمله جاده سلیمانیه به ماووت گرفته شد. تعدادی از نیروها را در آنجا مستقر کردیم.

اما از طرف شمال شهر ماووت که نیروهای گردان کمیل عمل کرده بودند دچار مشکل شده بودند. معاون گردان شهید و فرمانده گردان کمیل یعنی آقای نورمحمدی مجروح شده بود. در نتیجه گردان احتیاط سریعا وارد عمل شد و مشکل برطرف شد.

از طرف غرب هم سایر تیپ و لشگرها مواضع مربوط به خود را فتح کرده و نهایتا شهر ماووت به طور کامل به دست نیروهای اسلام افتاد.

در پایان تعدادی از دوستان را که در این عملیات شرکت داشتند را تا جایی که حافظه ام یاری می دهد نام می برم:

شهید حمید ابراهیمی، شهید علی بازوند، حجت بازوند،  ولی احمد پور، محمد علی امرائی، خدارحم ملکی، هاشم کوشکی، علی عباس کوشکی، افراسن، سلیم نژاد، حمید آزادبخت، قیصر حسن پور، صادق آزادی، میرزا محمد جمالی، غلام زیدی، میرزا پایی زاده، صادق عزیزی، کرم خدا میرزائی و بسیاری دیگر از دوستان که نامشان را فراموش کرده ام اما اجرشان در نزد پرورگار هیچ گاه فراموش نخواهد شد.

         

 

     

Untitled16

 

                                 

IMG_0570

 

 

IMG_0422

 

 

IMG_0596

 

                                       

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=49576

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 64در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۶۴
  1. درود خدا بر سردار همیشه سرافراز و بی ادعا حاج سیروس لرستانی

    • باسلام خدمت مدیر با کفایت سایت:
      امین جان خیلی خوش آمدی به دیار منتظران:
      همینکه سری به ما میزنی بسیار سپاسگزاریم:

  2. حدیث شهادت شنیدنى است، حدیث دیدار است ، دیدار دوست ، آنها که همیشه در حضور حق اند و آنان که به دیدار یار رفته اند، گوش جانشان با حدیث شهادت انس ها دارد،حدیث شهادت براى شهیدان شاهد نیست ،براى ماندگان عاشق شهادت است.درود خدا بر رزمندگان شجاع لشکر ۵٧ابوالفظل(ع) وسرداران محبوب ومحجوب دیارمان .امیدوارم همیشه پیروز و سر بلند باشید

    • سلام یاسر عزیز:بسیار زیبا بیان کردی سرداران محبوب و محجوب دیارمان:
      همیشه ایام بمانی

  3. سلام ودرود خداوند برکلیه شهدا وجانبازان وایثارگران عزیز وهمچنین ارزوی توفیق برای سردار لرستانی

  4. اجرتون با شهدا حاج بهزاد
    خدمت فرمانده دلاور سردار بی ادعا حاج سیروس لرستانی هم عرض ارادت دارم

  5. سلام بر فرمانده عزیزم حاج سیروس لرستانی
    آن شب بیاد ماندنی و چوبدستی که به دست داشتی را هر کز فراموش نخواهیم کرد . اما در آن شب شهید والامقام علی بازوند به شهادت رسید من بر بالین شهید ایستاده بودم که حجت بازوند بابیسیم چی اش آمدند . چه گذشت آن لحظات . من خود شاهد بودم که حجت بازوند حتی به چهره شهید والامقام علی نگاه هم نکرد . خاطره آن شب و بیان خاطره حجت بازوند در وبلاگ گردان محبین آمده است .
    مجددا مراتب احترام خود را نسبت به فرمانده عزیزم برادر سیروس لرستانی و برادر موحدی فر (پاپی زاده) جانشین گردان محبین اعلام می دارم . منتظر خاطرات دیگر شما هستیم و به وبلاگ گردان محبین هم تشریف بیاورید .

  6. درود بر سردار شجاع و مخلص، برادر عزیزم سیروس لرستانی که سینه ای انباشته از خاطره های زلال، ماندگار و الهی دارند. یاد شهید علی بازوند به خیر باد! شادی روحش صلوات

  7. از یکی از رزمندگان گران محبین نقل شد در عملیات قمیش اخوی آقای لرستانی شهید می شوند ولی بنا به دلایلی از طرف فرمانده لشگر دستور عقب نشینی داده می شود وقتی چند نفر جنازه برادر آقای لرستانی را می خواهند بیارن ایشان نمی گذارن می گن یا اول باید سایر شهدا به پشت جبهه انتقال داده شوند وبعد جنازه برادرم یا جنازه ایشان هم باید مثل سایرین جا بماند آخه مادر بقیه شهدا هم مانند مادر من چشم به راه هستن درود خدا ای فرمانده واقعی بی ادعا

    • من بودم ولی دستور عقب نشینی داده نشد ولی در خصو ص برادر ایشان و خودشان زبان و این نوشته ها قاصرند و الکن

    • رزمنده گردان محبین :با احترام خدمت حضرتعالی باید عرض کنم
      خاطرات شما برای منتظران بسیار شیرین خواهد بود .
      بانام ویاد خداوند متعال شروع کنید
      ما در منتظران بی صبرانه منتظریم

  8. حاج سیروس عزیزشماهمچنان زمان جنگیدهیچ عوض نشدید مثل اون قدیمادوست داریم التماس دعا

  9. سلام خدا بر شهیدان و مجاهدان بی ریا و سلام بر فرمانده لایق گردان محبین سردار سیروس لرستانی عزیز و دوست داشتنی
    زمانی که خاطره این عزیز مجاهد را میخوانی، دقیقأ انسان را به دوران طلایی دفاع مقدس می برد. یاد دوران بی تکرار حماسه خون و ایثار و شهادت بخیر.
    .
    .
    راستی اگر کسی عمدأ تاریخ خصوصی یک خانواده یا یک فامیل را به اشتباه بنویسد اعضای آن خانواده و فامیل چه میکنند؟ راه و چاره چیست؟ غیر از اینست که به دفاع برخیزند و به اصلاح آن بپردازند؟ بنظر من راه دیگری هم هست! آیا این جمله معروف که(پیشگیری بهتر از درمان است) کار ساز تر نیست؟ پس بایستی تا تاریخ عملیاتها و و ایثار و فداکاری و فتح الفتوحات عزیزان رزمنده راه خدا، عمدأ یا سهوأ و به اشتباه نوشته نشده بر همه آنهاییکه در هر عملیاتی بوده اند لازم است نسبت به ثبت و ضبط آن خاطرات و واقعیت های جنگ با حفظ همه جوانب کار اقدامی حسینی کنند.
    سپاس فراوان از سیروس عزیز و تلاش بهزاد دوست داشتنی. ممنون از همت شما و به امید نشر هر چه سریعتر خاطرات بعدی

    • حاج حکمت عزیز بنده امیدوار به فضل خداوند کریم میباشم و از طرفی چشم انتظاردوستان خوبم. کم نیستند کسانی که چندین بار
      با آنان تماس گرفته ام و هرکدام با دلایلی برای خود محترم سر باز میزنند.
      بنده با کمک امثالهم ادامه خواهم داد.انشاا…

  10. سلام و درود بر تکاتک شهدای عزیز علی الخصوص شهدای این عملیات .از برادر رزمنده دلاور لرستانی به خاطر بیان این خاطره سپاس دارم

    • عباس عزیزسلام:شمامیتوانید دیگر دوستان آزاده ات را به دیارمنتظران راهنمای کنی خاطرات شما باهمه سختی و مرارتی که داشته ایدشنیدنی خواهد بود

  11. سلام و سپاس فراوان از فرمانده دلاورم حاج سیروس لرستانی که بدون اغراق واژگان عاجز از بیان سجایای اخلاقی او و دلاورمردی هایش در صحنه های نبردند و به ناچار باید لب فرو بندم

    • بنده همیشه ایام سیروس را به عنوان یکی از کسانی که میشود به او تکیه کرد قبول داشته و دارم
      سیروس راتمامی نیروهای که با ایشان از نزدیک کار کرده اندخوب میشناسند ایشان برای بزرگترها برادری مهربان وبرای
      کوچکترها پدری دلسوزبود.رد پای سیروس را باید در رمهای گرم جنوب و کوههای سر به فلک کشیده غرب جستجو کرد.یادت همیشه جاودان باد فرمانده روزهای سخت وپرشکوه

  12. سلام ،سیروس لرستانی یکی از ایثارگران مخلص وبی هیاهوست ،رزم او مثال زدنی و بزم او بهشتی است لذا با اهل دنیا زیاد سر و کاری ندارد.همیشه سلامت وسعادتمند باشند .تشکر صمیمانه از حاج بهزاد عزیز

  13. سلام درود خدا بر دلاوران ایثار مخصوصا اقای لرستانی عزیز در سال ۶۶زمانی که شهید علی مردان به شهادت رسید شنیدم که اقای لرستانی به عنوان جانشین ایشان معرفی شده اند دوست داشتم که از نزدیک ایشان را زیارت کنم ولی قسمت نشد . ما بی صبرانه منتظر ذکر خاطرات رزمندگان گردان محبین هستیم

  14. سرا پا وسعت دریا گرفتند همان مردان که در دل جان گرفتند
    تمام خاطرات سبزشان ماند به بام آسمان ماوا گرفتند

  15. سلام و درود خدا بر تمامی دلاوران این دیار. به واسطه شرایط خانوادگی بخصوص دوستی این عزیزان با دایی هایم بسیاری از این بزرگواران را میشناسم و خاطراتی ازشون دارم. زبان برای گفتن و قلم برای نوشتن دنیای تواضع،بزرگی و دلاوریشان چقدر ناتوانه. از یادگاران جبهه و جنگ برادران لرستانی، باقری و همچنین جناب آقای بالنگ برای تلاششان تشکر میکنم. پایدار و پیروز باشید…

  16. سلام برشهدای دلیر کوهدشت وسلام برسرداران شهید خصوصاشهیدعلیمردان.شهیدان سرتیپ نیا.بالنگ.ایرج میرزایی.طرهانی و…..وسلام برسرداران بی ادعامرادعلی محمدی ولرستانی که ازسال ۱۳۶۲ازفرماندهان گردان محبین بودند.

  17. چه خوب است که سرادرمرادعلی محمدی هم این نیروهای خود را لایق بدانند و دست به قلم شده و خاطرات را به رشته تحریر در آورند و نسل سومی ها را با آن خاطرات زیبا و ناب سیراب کنند .
    منتظریم سردار
    یا علی

    • سلام: چندین بار بااین برادر عزیز تماس گرفته شده قول دادند که همکاری نمایند.
      ما هم در منتظران بی صبرانه منتظریم

      • سلام آقای قبادی
        منم چند بار خدمت فرمانده دلاور گردان محبین سردار حاج مرادعلی محمدی تماس گرفتم و همچنان منتظریم

        • برادر ان عزیز آقایان بالنگ و باقری دعوت از چند نفر ظلم به خادمین دیگر است ممکن است آقای محمدی چند ماهی در گردان محبین مسئولیت داشته ولی بای به سراغ همه نیروها رفت چرا از یوسفعلی مرادی که تمام مدت جوانیش بسیج جبهه بود دعوت نمی کنید از علی رحم رحیمی جانباز وخادم جبهه وجنگ از جهانشاه رحیمی عجوبه عملیات کربلا ۴و۵ از بسیجی به نام علی مراد که در گردان محبین به تکاور معروف بود ،گوهرگران زیاد هست ولی نیاز به گوهر شناس بی تعصب دارد. دبیر سرویس شهدا باید دنبال خاطرات همه بسیجیان که واقعادلاور هستند از آن تدارکچی تا تک تیر انداز گرفته تا برسد به حاج نوری وکشکولی و…../ بدان اینهایی که نام بردم همه خاطره دارند نه فقط چند نفر هر چند برای این آقایان احترام قائل هستم ولی از گزینش بدم میادخدا می داند بدم از هیچکدام اینها نمیاد آقای محمدی ندیم ونمی شناسم خوانند پروپاقرص خاطرات جبهه وجنگ شما هستم ولی از ابتدا تا حالا فقط تعریف وتمجید ازخاطرات دو سه نفر بیشتر در سایت شما ندیدم خوب است جوانان آینده بدانند دلاوران گردان محبین وسایر واحدهای لشگر ۵۷ کوهدشتی زیاد بودن چه بسا عده ای به علت مشکلات روحی زندگی بدی هم دارند وفراموش شده اند

          • سلام بر رزمنده گردان محبین :بنده نه حالا برای رفع تکلیف است خدمت شما عرض میکنم ولی میان این تعداد افرادی که نام بردید
            با افرادی از آنان صحبت کردم ولی متاسفانه……….:با احترامی که برای آقایان قائل هستم باید بگویم بعضاٌ کمی بی انصافی میکنند.بنده به شخصه اعتقاد دارم که افراد گردان یا بهتر بگویم نیروهای عادی در دسته های رزمی خاطرات بیشتری
            از فرماندهان دارند و بنده نیز تمام تلاشم همین است .
            خود حضرتعالی که نوشته ای رزمنده گردان محبین :چقدر تا حالا توانسته ای به
            برادر عزیزو سخت کوشم بالنگ و این حقیر کمک نماید,
            یا اینکه چفدر در جذب افراد گردان محبین همت گمارده اید
            اگر سایت میر ملاس
            هدفی را دنبال میکند که میکند جزبا همکاری دوستان عزیزی چون شما و امثالهم تحقق نمی یابد به امید آن روز

        • دوست عزیز رزمنده نه قصد ظلم کردن داریم و نه قصد فراموش کردن رزمندگان !!!
          شخص بنده فعلا چون کار خاصی ندارم و کل کارم شده بخش شهدا ، و با خیلی از ادارات و دوستان و . . . در ارتباط هستم. هر روز از صبح تا شب هم به محض فراغت از سایت میرم بیرون و دکه های روزنامه و . . .
          خدا شاهده هرجای بازار رزمنده یا جانبازی یا از اقوام و خانواده شهدا میبینم جلوشونو میگیرم و اگر بشناسن اما اگر حقیر رو نشناسن خودم رو معرفی میکنم و ازشون قول حتمی میگیرم یا گاهی روزها که میرم بنیاد شهید هم اونجا هر جانبازی رو که ببینم باهاش صحبت میکنم و تا جایی که هم بتونم شماره بقیه رو میگیرم و تلفنی هم خدمت خیلی از دوستان صحبت کردم و همچنان مشغولم اما قبول کنید که مقصر خود رزمندگان هستند
          اگر هم حرف بنده رو باور ندارید تا دوستانم شهادت بدهند چون دیگه دوستام همه میدونن وقتی با من میان بیرون قدم به قدم باید جلوی رزمندگان و جانبازان و . . . رو بگیریم و قول همکاری بگیریم قولی که بدون عمل می مونه !!!!
          خود شما چرا به جای معرفی خودتون از نام مستعار استفاده میکنید ؟؟ !!! نه کار خلافی قراره انجام بگیره نه ظلمیو . . . پس بهتره خودتون رو معرفی کنید و کمک مون کنید و به سایر دوستان هم سخت بگیرید تا کمک کنند
          الان چون بحث آقای محمدی شد گفتم چندبار ولی خدا شاهده خدمت خیلی از رزمندگان و جانبازانی که حتی گفتم دست به قلم نمیتونیم بشیم گفتم شما هماهنگ کنید تا من دوستان ( دو سه نفر که وسیله دارند و میرن مصاحبه ) رو بفرستم خدمتون بیان ظبط کنند ولی متاسفانه ما فقط چشم گفتن رو خوب بلدیم و دیگر هیچ
          چندبار بنده حقیر در پایان مطالب و در جواب کامنت های دوستانی بخش شهدا عرض کردم و نوشتم که کمک مون کنید دستمون خالیست اماهیچ
          دیگر عرضی ندارم جز اینکه عاجزانه برای بار هزارم و بلکه بیشتر درخواست همکاری و کمک دارم
          بازم از انتقادتون البته انتقادی که چندین بار جوابشو دادم و دادیم ولی ماسفانه به جای رفع دلیل این انتقادات همچنان باز همین انتقادات رو دوستان دارند

        • سلام خدا بر همه رزمندگان شجاع لر و گردان محبین-در کامنت بالا اسم بنده درج شده -محمدی ندیم- اسم بنده هم مراد علی است اتفاقی به این وبلاگ سر زدم -بنده هم افتخار حضور در ماووت و عملیات ان را با گردان ۱۵۴ لشکر انصار همدان در سال ۶۶ و ۶۷ داشته ام و الان هم از جانبازان ۷۰ درصد هستم قلبا خدمت تک تک شما دلاوران خطه لرستان ارادت دارم و انگار همه شما را میشناسم با ازاد بخت ه و لرستانی ها و کشکولی ها و… از شما ارتباط داشته ام و به همه شما ارادت دارم – التماس دعا- همدان

          • سلام خدمت برادر عزیزم مرادعلی از همدان
            در صورت امکان آدرس یا شماره تلفن خود رادر یکی از پستهای منتظران بگذارید تا دیداری
            با حضرتعالی داشته باشم و از خاطرات نابتان ما و مخاطبین را سرمست نمایید

    • سلام، آقای محمدی یا خسته اند یا قابل نمیدانند یا که از پرداختن به شهدای کرمانشاه وقتی برای همرزمان کوهدشتیش باقی نمیماند ، جناب محمدی حداقل کمی از خاطرات والفجر بگو از میمک و شمسعلی بگو از حاج عمران و شهدایش بگویید و بگو که در رمضان و فتح المبین چه گذشت این شهدا کمترین حقشان بر گردن شما ذکر خاطره ای از ایشانست چرا دریغ میکنید ؟ چرا ؟ جای بسی تاسف است از این همه کوتاهی

  18. سلام و درود خدا بر فرمانده شجاع و دلاورم سیروس لرستانی

    انصافا ایشان از بهترین . با تقواترین . شجاع ترین و با حیاترین فرماندهان جنگ بودند صبر و اخلاص ایشان ستودنی است اکثر بسیجیان

    شهرمان مدتی را به عنوان نیروی ایشان در جبهه ها حضور داشته اند .پاینده باشی سردار بی ادعا
    ا
    ینجانب پیشنهاد میکنم کنگره ای به پاس دلاور مردی شهدای زنده فرماندهان شجاع مرتضی کشکولی،حسن باقری،مرادعلی

    محمدی،سیروس لرستانی،فرهاد بازوند،یونس قبادی،یونس ازادبخت،بهزاد باقری ودیگر فرماندهانی که نامشان ذکر نشده است برگزار شود تا خاطرات ان دوران طلایی زنده بماند

  19. درود وسلام بر همه شهدا
    حاج سیروس مرد عمل وسرداری بی ادعا که متاسفانه بعد از جنگ به فراموشی سپرده شد هرجا تشریف دارن آرزوی سلامتی وتندرستی برای ایشان دارم
    شهید علی بازوند اسوه مظلومیت ودرعین حال زاهد شب وشیر کارزار
    روحش شادو یادش گرامی

  20. درودخدابرسرداربی ادعای شهرمان حاج سیروس لرستانی بسیارجالب وبجابود

  21. سلام بر رزمندگان اسلام نمی دونم ولی من شنیدم شهید بازوند با شلیک مستقیم تیر به شهادت رسیدند نه با نارنجک

  22. با سلام حضور برادر ارجمند حاج باقری که در منطقه پاسگاه زید معاون سردار بی ادعا سیروس لرستانی بودند. از خداوند متعال برای لرستانی عزیز وهمچنین برادر عزیز پاپی زاده که خود شاهد دلاوری واخلاص آنان در عملیات نصر چهار بودم سلامتی وعاقبت بخیری خواستارم

    • سلام دکتر جان باز هم حضوری پر معنا داشتی در منتظران بی صبرانه منتظریم :

      حیف است اسنادی به این زیبای در بایگانی ذهنتان باقی بماند:

  23. برای فرمانده ام سیروس لرستانی

    تو بگو اینبار گرده رش تو که درون خود رازهای مگو از مردان غیور فراوان نگفته داری بگو تا اینبار هم من مرور خاطرات غریبی ام را بکنم و هم دوستانم بشنود آنچه که هم من دیدم و هم تو ای کوه گرده رش سال ۶۶ گردان محبین مردانی از جنس نور را در تو گم کردند ( خدارحم لرستانی، ملک محمد آدینوند ، میرزا عباس میرزایی و شهدای دیگر که …) مردانی که نفسشان حق بود و چهری شان پر نور گویی زمین تنگشان بود و آسمان جای ابدیشان چرا که در تمام عمرشان که سخن مولایم علی (ع) که فرمود : نفس های تو اجزای عمر تو اند پس آنها را جز در طاعت پروردگارت به پایان نبر ،با جان دل پذیرفنتد و به عمل رسانیدند .
    کوه گرده رش تو بگو ازآن شب قبل از اعزاممان به عملیات ،خدا رحم را بدون شک خوب می شناسی آن جوان پاکدامن و ساده که چهره اش پر بود از مهربانی ،برایم بگو آن شب او که به اوج رسیده بود و تو شاهد عروجش بودی میان او و معبودش چه گذشت ای رفیق خودت اینبار بگو آخرین غسل شهادتت را چگونه به جا آوردی که عاشقانه به آسمان می نگریستی و غریبانه به دنیا چشم دوخته بودی وقت رفتنت را چگونه شرح دهم که غریبانگی ات را که همچنان بعد از شهادتت گمنام مانده ای ، نفس های آخرت را خوب به یاد دارم خون های روی صورتت آیه های عشق بودند که بوسه می زدند بر چهره ات…
    سیروس عزیز همه گفتند غم برادر سخت است تو که عملیات را هدایت کرده بودی و سرانجامش به خواست خدا پیروزی شدیم و شکست دشمنان مانع دیدن تو شدند برای تماشای پیکر در خون تنیده اما تو که آمدی با پای مجروح ات قلب همه پاره شد میان تو و خدا رحم چه گذشت خدا می داند اما حسین وقتی عباس را صبورانه به آغوش کشید کمر زمین و زمان شکست همین قدر میدانم رفیق کمرت شکسته است و هیچ کس را توان دلداری تو نیست آنچه گفتم خاطره ای بود از دوران بیداری و عاشقیمان مرا ببخش اگر تورا با غم فراق برادر آزرده ساختم.
    تقدیم به روح تمام شهدای گرانقدر

  24. دلاور مردان محبین وکمیل خسته نباشید . درود وسلام خدا ، شهدا وامام شهدا بدرقه ی راه سبزتان باد

  25. سردار سرافراز سپاه اسلام آقای لرستانی ضمن عرض سلام و ادب واحترام . باتوجه به حضورجنابعالی در اکثرعملیاتهای غرب وجنوب ، ودلاوریهای آن سردار بی ادعا وبی ریا ، اکثر رزمندگان ونیروهای مخلص شما درآن دوران طلایی وهمچنین اکثر جوانان ونوجوانان امروزی انتظار داریم که با نوشتن خاطرات زیبای دوران جبهه وجنگ ، همچنان یار ویاورمان باشید. انشاالله /.
    منتظریم سردار سرافراز.

  26. سلام برهمه ی شهدا وسلام برهمه ی دلاورمردان جبهه وجنگ وسلام برشما برادر لرستانی که هر کجا جمعی ازرزمندگان نشسته اند از دلاورمردیهای شماگفته واقعا مامردم لرستان به شما و امثال شما افتخار کرده واز دور دست شماوهمه ی رزمندگان وخانواده های شهداکه واقعا
    چشم وچراغ این مملکتن وهمه ی جانبازان میبوسیم وبراین بوسه افتخار می کنیم .برادرلرستانی هرکجاهستی خدانگهدار

  27. نکته ای که لازم است ذکر شود اینکه همت امثال خانم نوری قابل تحسین است .
    ای کاش همه عزیزان من جمله آن رزمنده محترم بجای متهم کردن امثال آقای بالنگ به ظلم ، خود به میدان بیایند .
    یا عـلـــــی مـــــــدد

    • حاج آقای قبادی سلام بر شما
      یاد داستان بلدرچین و برزگر بخیر. به این نویسنده محترم پیشنهاد می کنم اون داستان زیبا را یک بار دیگر بخوانند.
      نویسنده گرامی این را بدانید، اگر من برای هدفم کاری نکنم نباید از دیگری توقع کمک و تلاش داشته باشم.
      شما خودتان لطف کرده و یک خاطره از رزم مجاهدان، یا از یک شهید، یک جانباز و امثالهم بنویسند، سپس به بالنگ(بی ادعا و در عین حال بسیار پرکار) گله کرده و یا او را ظالم بخوانید.

      • با سلام برادر امانی بنده هیچ وقت نگفته ام که ایشان ظلم کرده اند بیان من این بوده که مصاحبه با همه ی خادمین جبهه وجنگ لازم است تا نسل آینده بدانند که در جنگ همه جور افرادی بودن که امروز اسمی از آنها نیست آیا گردهمایی یاران محبین که در بهشت زهرا برگزار شده بود تشریف داشتید تا ببینید چه کسانی فقط حضور داشتند گلگی من از این برادران تنها نبوده از تمام دست اندر کاران بوده از رئیس بنیاد شهید گرفته تا فرماندهی سپا و…… ما مخلص برادران عزیز مان آقایان باقری وبالنگ هم هستیم فقط صرفا یک تلنگر بود از پاسخ این عزیزان هم قدر دانی می کنم

        • رزمنده محترم گردان محبین
          با سلام
          لطفاً کامنت مورخ ۱۱ فروردین حقیر را در ذیل گزارش تصویری مورخ ۸ فروردین را بخوانید اگر باز هم شبهه داشتید بنده در خدمتم . ( اگرچه بحث کردن با عزیزان مستعاری جای تأمل دارد )

  28. سلام
    خسته نباشید
    دستمریزاد

  29. کسانی که بخاطررضای خدا درآن زمان به جبهه میرفتند هیچگاه خسته نبودند ونشدند و اکنون نیز افرادی که بخاطر خدا در راه ترویج وفرهنگ شهید وشهادت دست به کار شده اند هیچوقت با حرفای ناصواب وناشایست خسته ورنجور نخواهندشد. باتوجه به روحیه ی بالای آقایان سردارسرافراز سپاه اسلام حاج باقری عزیز ودوست گرانقدر وعزیز ومهربان وبی ادعاوبی ریا آقای سعیدبالنگ که خود ازیادگارشهدا است، این حرفا و توهین ها بی اثر خواهدبود.

  30. سلام بر آقای لرستانی.ر روزی در یکی از سابت ها تصویری از شما دیدم که زیر آن نوشته بود|.”سر دار بی ادعا سیروس لرستانی” با خود گفتم “الحق که شایسته چنین لقبی ست” .یاد آن روز به خیر .بنده حقیر هم به عنوان بیسیم چی گردان با اسم مستعار ایثار در خدمتتان بودم میخواستم یادی کنم از رشادت شهید ملک محمد آدینه وند در آن عملیات وشهیدان مرادجان نجفی و میرولی میری از گراب.یادی کنم از دلاور مردانی که در دفاع از ایران جانشان را در کف دست گذاشتند وشهید شدند و آنانی که بعد از جنگ بدو ن هیچ سهم خواهی سکوت کردند وگه گاهی هم به بهانه های مختلف مورد بی مهری قرار میگیرند اما هیچگاه کارت آن دوران را جهت امتیاز گیری رو نمی کنند

  31. درود بر همه فرزندان کوهدشت قهرمان و محبین و کمیلش.

    با سلام و عرض احترام..

    همه خاطرات از جان گذشتگی های رزمندگان و شما سرداران رشید و مردان روزهای نبرد, شنیدنی و شیرین است و این شیرینی دو چندان میشود هنگامیکه نبرد شما نیروهای مخلص خدا با پیروزی همراه بوده باشد, هر چند که شهادت و جانبازی رزمندگان شجاع و فرماندهان مخلص آنها در این نبرد کامها را تلخ کرده باشد.

    با تشکر و آرزوی سلامتی برای برادر عزیز, رزمنده پر افتخار و فرمانده گمنام, حاج سیروس لرستانی.

    وهمچنین ضمن عرض سلام و خدا قوت به جانباز سرافراز و دوست داشتنی حاج بهزاد باقری. که دغدغه بسیاری از رزمندگان عزیز و ایثارگر شهر کوهدشت را به درستی درک نموده و با تمام مشغله کاری و مشکلات شخصی و دوری از استان لرستان به یاری و حمایت از سایت خبری میرملاس شتافتند تا بلکه توانسته باشند در حد بضاعتشان قدمی بردارند در راه معرفی جانبازان و رزمندگان غیور شهرستان کوهدشت.
    هر چند بر کسی پوشیده نیست خروش دریایی خیل عظیم مردم شهرستان کوهدشت برای حضور در درجبهه ها را و حماسه های فراوانی را که خلق نمودند و به دلیل همین عظمت و آمار بسیار زیاد رزمندگان! منطقی است که تک تک این نامها در خاطر حاج بهزاد باقری و دوستانشان باقی نمانده باشد.
    یاد آوری این همه نه تنها برای ایشان سخت و نشد است بلکه ثبت اکثر خاطرات و یا نام رزمندگان برای خبرنگاران و دوربین های تلویزیونی نیز آسان نبوده است.

    چیزی که مهم است و ما باید ارزش آن را بدانیم معرفت و شهامت این عزیزان وهمچنین سعید آقای بالنگ است که خالصانه و بدون هیچ اجرتی قدم در این راه دلشاد کننده نهاده اند و در همان ابتدای کار نیز طالب همراهی همه دوستان رزمنده و جانباز همشهری و احیاناً هم استانی در این راه بوده و هستند تا بلکه توانسته باشند با کمک این دوستان و همشهریان و همرزمان ضمن بیان خاطرات زیبا از دلاوری های رزمندگان, جانبازان و شهدا, اندکی از دغدغه های فرهنگی تعداد بیشتری از رزمندگان ایثارگر شهر کوهدشت و دیار اطراف را بیان نمایند.
    قطعاً در صورتیکه خاطره ایی برای مخاطبان این سایت شنیدنی و خواندنی و همچنین مستند باشد شک ندارم گمنام بودن و یا نامدار و سردار بودن راوی آن برای حاج بهزاد باقری دبیر سرویس منتظران هیچ تفاوتی ندارد و دغدغه بیشتر ایشان دغدغه مردم و همچنین مخاطبین این سایت خبری مخصوصا جوانانی است که دوستدار خاطرات ایثارگران هستند.

    اما برادر عزیزی که احتمالاً هنوز حیای روزهای جبهه به شما اجازه نمیدهد حتی نام خویش را عنوان بفرمایید و با افتخار آن را در خاطر آقای حاج بهزاد باقری یاد آوری کرده و یا به آقا سعید بالنگ معرفی نمایید و کماکان مایل هستید گمنام بمانید!! این چه انتظاریست که از ایشان دارید؟؟ چطور میشود تک تک نیروهای این گردانها و خاطراتشان را و مخصوصاً گمنام تر ها را به خاطر داشت!!!؟؟؟ شما از کلاس ۳۰ نفره خود نه در در دوران ابتدایی بلکه در سالهای آخر دبیرستان و یا حتی در یک کلاس دانشگاه نام چند نفر از همکلاسی های خود را به خاطر دارید که از ایشان و دوستان دیگر انتظار دارید نام چندین گردان انسان را به خاطر داشته باشند ؟؟

    من البته خدای ناکرده قصد هیچگونه بی حرمتی به شما دوست گرامی را ندارم و در قامت رزمنده گردان محبین برایتان احترام هم قایل هستم. اما برادر رزمنده گرامی فکر نمیکنید این در تاریکی ماندن احتمالاً حیا نباشد و متاسفانه خدای ناکرده ممکن است نامش ترس باشد ؟؟ البته واژه ترس با رزمنده ایی از گردان شجاع محبین هرگز همخوانی ندارد و احتمال زیاد این از همان حیای شماست که انتظار این است بر این حیای بیش از اندازه غلبه نموده و به زودی با خاطره ایی زیبا از خود و همرزمانتان نام خویش را در دفتر خاطرات حاج بهزاد باقری عزیز که حد اقل احترام ما برای ایشان بعد از ایثارگریهایشان احترام به افتخار جانبازی این بزرگوار است و همچنین سایت خبری میرملاس مخصوصاً با زحمات سعید آقای بالنگ که اینچنین با عشق و علاقه در این راه گام بر میدارد ثبت نمایید.

    یا اگر دغدغه ایی در خصوص موضوعی دارید آن را به صورت خصوصی اما با نام با حاج آقا هادی قبادی روحانی عزیز که مورد اعتماد افراد ارزشمند نیز میباشند در میان بگذارید, قطعا نتیجه خواهید گرفت. اما این را بدانید که دوستان عزیز و بزرگواران ارزشمندی در این راه با همت بالا و بدون هیچ چشمداشتی در تلاش هستند که اینگونه دغدغه های جبهه ایی شما رزمندگان عزیز دیروز را در حد امکان رفع نمایند.

    • جناب آقای مرادی عزیز در بالا فرمودید که از ترس خودتان را معرفی نمی کنید من بی احترامی به هیچ کس نکردم تا همه هجمه ها به طرف بنده سرا زیر شوم نه گفته ام که این آقایان خدایی نکرده ظلم کردند ونه توهینی شده صرفا یک انتقاد بود تقدیر وتشکر مدافعان بدانند که آقایان بزرگواری کردن وجواب دادن وبند از جواب آنها نیز تشکر کردم وتوضیحات دادم خوب در مورد بیانات حضرت عالی کهاین قدر به خودت زحمت دادی ومواخذه فرمودید نمی دانم چه باید گفت این که بفهمانی طرفدار آقایانی که بنده رامتهم به ترسو می کنی یا وکیل مدافع عزیز بنده گفتم که وظیفه همگان هست که یاد وخاطر آنهایی که فراموش شدهاند راگرامی بدارند از مسئولین گرفته تا جناب عالی وبنده بنده افتخار می کنم به همین اسم باقی بمانم چون محبین را دوست دارم در خارج از استان زندگی می کنم اگر انشااله مجالی شد شخصا آقایانی که گفتید را زیارت خواهم نمود تا به زعم حضرتعالی مجرم وترسو نباشم بنده یک خادم فرهنگی هستم از همه دست اندر کاران تشکر می نمایم واگر ناخواسته باعث رنجش خاطر هر کدام از آقایان شدم معذرت می خوام وطلب آمرزش دارم

      ا

      • رزمنده گردان محبین بنده شخصا دست تمام نیروهای مخلص بسیجی و علی الخصوص گردان همیشه پیروز محبین را می بوسم
        بنده منتظرخاطرات شما بودم اگر مجدداٌ نوشته جناب مرادی را مطالعه بفرمایید ایشان از کلمه حیا استفاده کرده یقیناٌرزمنده گردان محبین
        جز از خداوند باری تعالی ترسی از هیچ احدی به دل ندارد. اگر طی این نوشته ها از طرف آقایان خدای نکرده به حضرتعالی
        توهینی شده بنده هم شخصاٌ و هم از طرف سرویس منتظران از شما عذر خواهی میکنم. به امید نوشتن خاطراتت رزمنده عزیز گردان محبین.

        • برادر باقری از لطف حضرتعالی تقدیر تشکر دارم خداوند همه شما عزیزان را با عزت وآبرو در درگاه خود حفظ نماید

      • سلام مجدد

        بردار گرامی… رزمنده عزیز گردان محبین البته بنده به هیچ عنوان قصد بی احترامی به جنابعالی را نداشته و خدا را شکر همچین کاری هم نکردم .بر عکس در ابتدای گپ دوستانه با جنابعالی اعلام کردم که در قامت رزمنده گردان محبین برای شما احترام قایل هستم. نمیدونم این چیزهایی راکه فرمودید در کجای نوشته بنده قید شده اند. من هرگز جرمی به شما نسبت ندادم و خدای ناکرده قصد قضاوت کردن شما را هم نداشتم که اصلا در آن مقام نیستم.

        بنده از حیای بالای شما صحبت کردم و آن را تحسین نمودم و در عین حال برادرانه فقط از شما سوالی کردم بدون اینکه هیچ تهمتی زده باشم و در انتها نیز برداشت شخصی خودم را نسبت به شما بیان کردم و…. ((غریب ماندن را در حیای شما دیدم.))

        در ضمن هیچ قصد و غرضی هم پشت نوشته متاسفانه طولانی بنده وجود نداشت و قصد طرفداری از هیچ فرد خاصی را نداشتم هر چند که این عزیزان برادران محترم من هستند که البته در حال مسابقه یا پیشگیری از جای خاصی نیستند که به طرفداری من و دیگران نیازمند باشند. در هر صورت نه قصد دلشاد کردن خاص وجود داشت و نه قصد دل شکستن.

        اما خوشحالم چون احساس میکنم این گپ دوستانه حد اقل درصدی تاثیر در نزدیک شدن بیشتر شما به این عزیزان را داشته ودرک کلی شما از اینگونه مسایل و امیدورای به همکاری و همراهیتان با این عزیزان در آینده نزدیک, نیز نشان داد که سوتفاهمی بیش نبوده و شما نیز مانند دوستان دغدغه اینگونه مسایل را دارید که این از همه چیز خوشایند تر است.

        در این ایام هفته معلم برای دومین بار به شما احترام میگذارم ,اینبار اماا نه در قامت یک رزمنده ارزشمند, بلکه به عنوان یک معلم و فرهنگی.

        با آرزوی سلامتی و موفقیت بیشتر برای شما دوست عزیز رزمنده ومعلم گرامی.

        • برادر بزرگوار مرادی ممنون اگر صحبت تندی شده ببخشید بنده از همان اول با این عزیزان همنوا بودم وکارکرده این آقایان را بسیار زیبا می دانم صرفا بحث من این بود که یاد کنیم از همه رزمندگان عزیز خدا می داند روزی که این بحث را شروع کردم شاهد نابسمانی یکی از بسیجیان گردان بودم که بالای چهل ماه بسیجی دارد به علت مشکلات اعصاب وروان که هیچگونه کمکی به ایشان از طرف هیچ ارگانی نمی شود بودم که تنها درآمد ایشان یارانه است وآن هم به علت اینکه یک نفر چند سال پیش برای وامی ضمانتش کرده ونتوانسته پس بدهد کارت یارانه در دست ضامن است بحث من این بود که اگر دنبال خاطرات اینگونه افراد برویم خود به خود مشکل آنها برای ما هم آشکار خواهد شد ودر صدد کمک به این عزیزان که دارای آبرو هستند به عنوان یک ایثارگر خواهیم آمد از راهنمایی ومحبت شما متشکر وطلب عفودارم

        • در ضمن در نوشته بالا توضیحاتی دادم خدا می دانه شخص مورد نظر افراد ذکر شد در متن اولین بحثم نیستند وجدا از آ آقایان هست

        • رزمنده عزیز شما و سایر رزمندگان حتی کسانی که فقط یک روز تا جبهه رفتند و برگشتند هم برای ما ارزش دارید و برایتان احترام ویژه ای قائل هستیم اما باید این رو بدونیم و قبول کنیم که این کار مقدسی که با همت تعدادی از دوستان شروع شده کار سنگینی ست و از عهده چندنفر خارج و باید همه دست در دست هم و به همدیگه کمک کنیم
          من و این دوستانی که مشغول این کار هستیم اگر ۲۴ ساعت هم یکسره کار کنیم هم نمیتونیم کاری از پیش ببریم تا همین جاش هم شهدا دستمون رو گرفتند
          چندین و چندبار اعلام کردیم که کمبود نیرو داریم اما هنوز خیلی همکاری نکردند
          اگر بازدید و آمار کامنت ها رو ببینیم الحمدلله زیاده اما هکاری نه و باید همه همکاری کنیم
          شخص شما اگر خودتون رو معرفی کنید و از همکاری دریغ نکنید خاطرات خودتون رو در اختیامون بگذاید و با سایر دوستان هم صحبت کنید حتی نام و نشان افرادی که فرموده اید رو در اختیارمون بگذارید خودش کمک بزرگی هست و قطعا شهدا هم خوشحال خواهند شد
          نمیدونم ” درد دلی ” که در بخش یادداشت ها درج کردم رو خوندید یا نه، اما اگر نخوندید یه سری به آرشیو ستون یادداشت بزنید مطلبی که در ۲۱ فروردین ماه درج کردم رو بخونید خالی از لطف نیست
          بازم از حضورتون ممنونم و انشاالله روزی برسد که همه دوستان همکاری کنند

        • برادر بالنگ انشاالله بعد از پایان ماموریت وآمدن به شهرستان حضورا همکاری خواهم کرد موفق باشید

        • ممنونم رزمنده گردان همیشه قهرمان محبین

  32. با سلام عرض و ادب خدمت تمام بچه های گردان محبین وفرمانده ارزشمند وبی ادعا حاج سیروس لرستانی

    امیدوارم موفق ومویدباشید

  33. بسمه تعالی
    سلام و درود خداوند بر تمام شهیدان و رزمندگان و خانواده های محترم ایثارگران:
    از تمام دوستان ورزمندگان عزیز که حقیر را مورد لطف وعنایت قرار داده اند بسیار سپاسگذارم حقیقتا خود را لایق این همه لطف و بزرگواری دوستان و عزیزان نمی دانم خداوند به همه شما اجر دهد ودر دنیا واخرت سرافراز و پیروز گرداند امیدوارم بتوانم از عهده این همه محبت برایم در ضمن از تلاش وکوشش مدیران ودستندرکارن ارزشمند این پروژه صمیمانه تشکر میکنم
    انشاءالله موفق وموید باشید
    سیروس لرستانی

  34. ساقی امشب صاعقه بارانم کن/هم پیاله باجمع یارانم کن
    یا کربلا به پیاله ای مهمانم کن/یا میهمان شهیدان ایرانم کن

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.