تاریخ : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
8

رحمانپور، روایتگر زخم و مرهم / دکتر بهروز مهدی زاده

  • کد خبر : 49837
  • 17 اردیبهشت 1393 - 21:41

  دکتر بهروز مهدی زاده / پاتوق هنری میرملاس نیوز:د رحمانپور، روایتگر زخم و مرهم – سرزمینی که رویش ترانه های تلخ و شیرینش چیزی جز روایت مرگ و زندگی نبوده است، همواره مدیون ذهن و زبان صیقل یافته ی فرهیختگانی ست که سالهای سال از خنجر برآمده ازخاطراتشان سرودند؛ هنرمندانی که گاه راوی ِ«گیس […]

002-copy

 

دکتر بهروز مهدی زاده / پاتوق هنری میرملاس نیوز:د

رحمانپور، روایتگر زخم و مرهم

سرزمینی که رویش ترانه های تلخ و شیرینش چیزی جز روایت مرگ و زندگی نبوده است، همواره مدیون ذهن و زبان صیقل یافته ی فرهیختگانی ست که سالهای سال از خنجر برآمده ازخاطراتشان سرودند؛ هنرمندانی که گاه راوی ِ«گیس بُرانِ» مادران و دخترانی شدند که از پس دلشوره های اتنظار برنیامدند و نعش بالابلندان را در خاک نامهربان و سرد خواباندند، وزمانی ترانه هایی از جنس و جَنَم «بَزَران» را به متن تاریخ باشکوه و فرهنگ سالخورده ی این «وِلات» گره زدند تا هر از گـــاهی سنـد افتخارمان را رو کنیــم و به خویش ببالیــــم که درهم تنیدگی چندین هنرِ این سرزمین، حاصل اشکها و لبخندهایی ست که از متن « شیون و شادی» برآمده اند …ه
در این عرصه ی تاریک و روشن هنر و ادبیات فولکلور، رحمانپور با دوگانه ای از « زخم و مرهم» شاخص ترین فرصت تولید موسیقی اصیل و بومی را از آنِ خود کرده است؛ موسیقی ای که خود با دوگانه ی دیگری به نام «شعر و شعور» پیوندی ناگسستنی داشته و دارد. رحمانپور، کارنامه ی درخشان نسلی ست که زندگی را در اعماق شعور و بیکرانگی ادبیات جستجو می کرده اند و ناگفته پیداست که شعر و هنر ایشان به دور از فراغتِ «برج عاج نشینی» و یا گم شدن در متن موسیقی کلیشه ای و ابتذال آمیزی که عمر برخی تصنیف های آن به کوتاهی یک بار شنیدنشان هم قد نمی دهد همواره درگیر لایه های عمیق شادی و شیون مردمانی ست که برای شنیدن و نوشیدن رحمانپور گوش و دهان استقبال گشوده اند… از سویی، گستره ی هنر و خلاقیت رحمانپور که همواره به نسبت قابل توجهی مدیون شعرآفرینی اوست از لابه لای زخم های پیدا و پنهان ایشان قابل درک است؛ زخمی که گاه سر بر آستان خرابه های «بم» و گلایه از «خشونت زمین بی عاطفه» می گذارد و با فواره ای از دلتنگی بر «مشق های ناتمام» کودکانی که زیر خروارها خاک خوابیده اند، «لال» بودنش را آرزو می کند و زمانی نیز درک تازه ای از اسطوره ی «خون سیاوش» و «تیر دوشاخی» که ناکامی «اسفندیار» را رقم زد، به رگهای خواب گرفته مان تزریق می کند؛ گاه سر از اندوه جانکاه «علیرضا» بر می آرود و طنین مویه هایش را از «سیمره» تا «گل باغی» می گستــراند و زمانی، در پستوی حسرت گذشته ها به دنبـال جان پناهی برای گریز از این همه آشفتگی می گردد؛ گاهی جراحت نعش  سوخته ی دختران انتظار را از بوی «کز» اشعارش درمی یابیم و زمانی شکار لحظات ناب دغدغه های انسانی اش می شویم که هیچ شرح و تفسیری جز سکوت برنمی تابد… قراولان شعر و صدای ایرج، پاسبانان فرهنگ پربار مردمانی هستند که واژه هایشان را از گردنه ی تاراج ها و تهدیدها به سلامت گذرانده اند و از گلوگاه سوختن ها به دشت های فراخ ساختنِ ترانه و تصنیف رسیده اند. آگاهی ستودنی رحمانپور از ادبیات زادبومش نیز به اتفاق ذائقه ی خوش تراش ایشان، تلفیق خودآگاهانه ای ست که نتیجه اش همآغوشی زخم و مرهم در آثار کم نظیری ست که به اذعان خودش جز بازتابانی انباشته های فرهنگی مردمان این مرز و بوم نیست؛ آثاری که تعبیر نجابت و قدرت کلام زنان و مردانی ست که به گواه تعدد کنایات و امثال بی نظیر و بکرشان دارای زبانی بسیار منعطف و لبریز از ظرفیت های ادبی و بلاغی هستند …ل

گذشته از این، کیفیت جسارت و تلاش رحمانپور را از آینه ی بازسازی ترانه های اصیلی  که  گوشه ای از فرهنگ و ادبیات لرستان با نام و عنوانشان پیوند خورده است می توان شناخت و

از آن جا که رحمان پور با اشراف به این نکته که هر از گاهی نوع روایت ترانه ها و موتیف های برجسته ی فولکلور بایستی پوست اندازی کنند و متناسب با کارکرد زبان درادوار مختلف

کسوت تازه ای برای خود دست و پا کنند، همیشه و همواره ملودی های ظاهراً فراموش شده را از بایگانی تاریخ و فرهنگ لرستان بیرون کشیده و با رنگ و لعابی شاعرانه تر و در راستای تحکیم عناصر فرهنگی، آن ها را درپوششی «به از آن» که بوده، نمایانده است …ئ
و اما زبان مشخص و سبک منحصر به فرد رحمانپور، ضمن داشتن پشتوانه ای محکم و مثال زدنی از پیشنه های ادبیات فولکلور و حماسی این سرزمین، چنان ارتباط هم سویه و چفت وبستی با زبان شعر معاصر و فراز و فرودهای غافلگیرکننده ی آن دارد که همواره تیررس ذائقه مخاطبانش را به درستی نشانه رفته است و در بزنگاه هایی دقیق، رخوت را آن چنان از زبان شعر و موسیقی فولکلور زدوده است که ماندگاری آن را تا چندین دهه ی دیگر تضمین کرده است و پر واضح است که این شیوه تأثیرگذاری و جهش تا چه مایه قابل ستایش است.

ل

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=49837

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 100در انتظار بررسی : 1انتشار یافته : ۹۹
  1. گاهی دست اندیشه های لاغرمان کوتاه تر از آن است که برای چنین اسطوره ای این گونه زیبا بنویسیم.
    حال من و شعرهایم اگر بهتر بود،
    حنجره های کور چشمان و تنگ نظرانش را را به کمک ندای ((کله باد ))اش چنان میچرخاندم که صدای له شدن حلقومشان به گوش همین میرملاس مظلوم هم برسد و ثابت کنم این جایی که کوهدشت باشد مردانی دارد که برای دردها و سر دردهای مردم،
    های های….نه تنها می خوانند که میگریند.
    حالا باید ((بوی کز ))اشعار رحمان پور را به انضمام ((گیس بریده ی زنان))
    تکه تکه
    به پاره های دلهایمان
    و تردید نگاههایمان
    سنجاق کنیم.
    مگر نه روزی به کار می آیند؟
    .
    .
    خسته نباشید.

  2. استاد حرفی برای گفتن نذاشتید….
    برای توصیف کسی که به این زیبایی میخونه و حرفایی که شاید ما هیچوقت بهشون فکر نکردیم رو به این خوبی منتقل میکنه رام کردن واژه ها کار سختیه…!
    و نظر دادن در مورد این واژه های رام شده خیلی سخت تره!
    عالی بود…..

  3. رحمانپور افتخار لرستانه و از صمیم قلب دوسش داریم…
    ممنون از دکتر مهدی زاده ب خاطر نوشته زیباشون..

  4. ممنون از متن قشنگتون جناب دکتر مهدیزاده.مثل همیشه عالی بود.موفق باشید

  5. سلام دوست عزیز، بی شک اشعار و آواز استاد ماندگارند و ستودنی .استفاده کردیم ،ممنون از متن قشنگتون .آواز زلزله رودبار و شعر زلزله بم و….

  6. با سلام وتشکر از آقای دکتر مهدی زاده بابت مطالب زیبایتان ،استادرحمانپور یک خلاق است تا یک خواننده ،زیبایی سروده های ایرج در نو بودن سبک اجرا یش که مردمان امروز را به مردمان دیروز و همچنین انتخاب شعر و سروده هایش در زمان و موقعیت های مختلف رنگ وبویی تازه به هنر این سرزمین بخشیده و از همه بالاتر صدای گیرا و جذاب استاد است که چون خون در رگها جریان پیدا میکند و چونان چشمه ای میجوشد، راز موفقیت استاد رحمانپور پیوندباتاریخ پر پیچ وخم سرزمین کهن لرستان و پیوند ناگسستنی با مردمان این دیار است ، به قول مهدی اخوان ثالث تنها صداست که می ماند.

  7. از متن شما استاد گرامی لذت بردم موفق و سربلند باشید

  8. سلام دکترجان فقط میتونم بگم ممنونم

  9. ابتدا دیدگاه و نظرگاه(تئوریا)خودم درباره ی ایرج رحمانپور می نویسم.رحمانپور فقط صدای یک نسل نیست بل صدایی ابدی است و تاریخ را درمی نوردد و مدام گذشته و حال را در هم ترکیب می کند.هنرش قومی را جمع می کند انچنان که هنر بزرگ(هنر یونان باستان) گرد هم می اورد ملتی را.رحمانپور انواع مختلف موسیقی بومی را(موسیقی کار،بزم،رزم و…)با هم ترکیب می کند و البته “معاصر”است.از عناصر گذشته استفاده می کند ،گذشته را در زمان حال،حاضر می کند و میراث دار گذشتگان است و صدای امروز و امید به آینده را تجلی می دهد ،هر بار به شکل تازه ای قاعده ای نو می سازد قاعده ای که مخاطب هایش را شگفت زده می کند ،راز ماندگاری ایرج رحمانپور در همین است او قاعده آفرین است و موسیقی اش فقط یک آواز و ساز ساده نیست.یک “گفتمان” است.یک فرهنگ است البته در مورد صدای رحمانپور هم که اساسن نباید صحبت کرد فقط باید شنید و لدت برد…و درودها بر استاد فرهیخته جناب مهدی زاده عزیز که رد پای بکر و بلندش در وصف هر موضوعی ستودنیست و در آخر قلمت را می ستایم چرا که چون قلم تو روان و منطقی کم زده می شود.

  10. باسلام وادب به محضردکترمهدیزاده عزیز و ادیب:
    خسته نباشید و دستمریزادواژه های کوچکیندکه تقدیم سرکار میگردد. بخودمیگویم زیباترازاین نمیشه دروصف استادایرج سخن گفت (اینگونه که دکتر ادیبانه کلمات راچون در وگوهر بهم جوش زده است) ، اما گویی سروشی
    ازغیب نجوامیدهدکه ” فلانی مگر ادبیات فارسی را پایانیست ؟” آری قند پارسی را پایان و انتهایی نیست که نیست ! دکتر جان باز هم از این دلنوشته های ناب بنویس تا تشنگان شعر و ادب فارسی را سیراب نمایید . الحق که حق مطلب را ادا نموده اید . و اما استاد ایرج عزیز :

    گر بتو افتدم نظر چهره بچهره روبه رو ……………شرح دهم غم ترا نکته به نکته مو بمو
    البته منظوراز غم همان غم فراق ودوری از استاد ایرج است که کمترمبتوانیم حضورا ایشان را زیارت کنیم .

  11. فراز شدن نام یک دیار، بسان کاخی است که پنجره پنجره اش از دل دم کرده و سر سرد برترین های گذر زمان روشن است. خدایم نبخشاید گر دود سر بهروز را کم از آه سرد ایرج بدانم.

  12. با سلام ؛

    ابتدا درود و تبریکی ویژه خدمت جناب مهدی زاده به سبب گزینش عنوانی وزین و زیبا ..!

    نوشته ای خواندم : شیوا ، گیرا و سلیس

    و ویژگی بارز تمام متون و نوشته های دکتر مَهدی زاده ، سادگی در بیان و مخاطب پسند بودن آن هاست که در این نوشته نیز نمایان است .

    دست مریزاد !

    قلمتان پاینده ؛ برقرار باشید و صحتمند !

  13. بقول مهدی:
    ایران را ابرها می سازند/ و من نقشه ی طولانی یک گریه ام/از گلو / به گلو/ بغض ها را / می شود قورت داد.
    دست مریزاد دکتر عزیز

    • دوست نازنینم جناب شرفی…

      در آینه ی عنایت شما من هم سهمی دارم و خرسندم….

      سپاس گزارم

      • سلام بر دو دوست بزرگوار آقای شرفی و آقا مهدی زاده . شما عزیزان بدون شک جز مفاخر این شهر هستید . پاینده باشید

  14. با سلام خدمت جناب مهدی زاده ؛

    نوشته ای در نهایت زیبایی و شیوایی …

    درود ها نثار قلم فاخر و ماندگارتان بزرگوار !

    همیشه سبب افتخارست خوانش تراوشات قلم وزین جناب مهدی زاده ؛ دکتر مهدی زاده ی شاعر ، اندیشمند ، نویسنده ، پژوهشگر و مهم تر از همه مؤثر !

    جای تبریک دارد نگارش چنین متن ارزنده ای با انتخاب عنوانی به یاد ماندنی …

    کاش همیشه امثال جناب ” مَهدی زاده ” باشند ، بنویسند و …

    صدای رحمانپور فریاد اندیشه های زخمی و حنجره های پینه بسته ی مردمان لکستان و لرستان است ..!

    قلمتان بارانی …

    تندرست و مانا باشید .

  15. یازده اردیبهشت سالروز وفات و دوازده اردیبهشت سالروز بخاک سپاری پیر هنر لرستان زنده یاد مومنعلی جوزیپور معروف به مومه گرامی باد ای کاش ………. و آخرین شعری که گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد
    طبیب خوش هاتی نور و پاته وه
    درمان درده کم ها وه لاته وه
    روحش شاد .

    • جناب ضرونی…
      سپاس از یادآوری تان بابت یاد و خاطره ی آن هنرمندی که از دل تنهایی اش هزار رنگ دلنشین برآورد و هنوز هم هست…

  16. با سلام.
    در یک جمله میتوان گفت: وصف هنر ماندگار و با پشتوانه قوی فکری استادی چون رحمانپور شایسته ی قلم زیبا و روشنگر وعلمی امثال دکتر مهدی زاده است. دست مریزاد

  17. دوست و همکار ارزشمندم جناب حسنی تبار

    متانت و نجابت شما در تمجید اندوخته های فرهنگی این دیار، همیشه برای من عبرت آموز بوده است و به خودم بالیده ام بابت داشتن چون شمایی…

    سپاس گزارم!

  18. …………………………………
    صدایی که هم زخم است
    هم مرهم
    پهلو می زند
    به هزار پهلوی
    و رج رج صدایت
    ایرج
    تار و پود این تن را از هم می پاشد.
    .
    .
    .
    حالا
    حال ما خراب است
    یا حال ما خراب است…

  19. باسلام و درود فراوان خدمت استاد مسلم جناب آقا ی دکتر مهدیزاده واحترام به نظر آن عزیز فرهیخته وآگاه تقاضا دارم در عرصه ی ادبیات حضور پر رنگ تری داشته باشند تا محتاجان چون مایی از آن درس بگیریم . وجایی که نقد لازم انجام گیرد و اگر تمجیدی نیاز بود انجام گیرد تا جامعه نقد پذیر تر شود .به امید مورد توجه قرار گرفتند .

  20. جناب امرایی، همکار ارجمند و شعرشناس…

    همیشه حرفی برای گفتن هست، اگر به دنیای حیرت انگیز هنر و ادبیات پشت نکرده باشیم.

    سپاس از لطف شما!

  21. زیبانرین وصفی که باید می شد همین بود وفراترازفرازچه چیزییست؟درپناه ایزدبی همتاهماره پایدارباشی.

  22. ترسم ازسنگ وسنگ اندازا گر نبود واینکه تصور شود خیلی قلقلکم می شود وقتی مورد توجه قرار گیرم در با ره ی مطلب جناب مهدی زاده و محبت سایر دوستان حرفها دا شتم امُابه همین قدر دانی کوتاه بسنده می کنم. دست مریزاد .که بار مسئولیت مرا اگر که روزگار به سرعت گذرا فرصت دهد بیش از همیشه سنگین کرده اید.

    • با سلام و ادای احترام دوباره به جناب رحمانپور

      نوشتار بنده با تمام شکست و بستش،نمایش ارادت و در عین حال حس زیبایی طلبی قومی ست که آثار شما را چون «کاغذ زر» دست به دست می گردانند؛ چرا که هویت درخشان و چندهزار ساله ی ادبیات و فرهنگ خود را در گستره ی آفتاب آثار بکرتان یافته اند و این غنیمت را از دست نمی نهند…

      از لطف و حضور توأمان شما در این پهنه ی مجازی سپاس گزارم.

  23. مــــٍه صدات میشناسم …
    فقط میدانم اگر صدایش نبود،
    فریادهای زاگرس آنقدر حبس می شد
    که سیمره سونامی کند و هومیان،فوجی یاما شود …!!!
    سپاس …

  24. همین که آمده ای
    “چوپی” های شبانه ام در شعر
    تکرار می شوند…
    خواستی “دو دسماله ” گریه می کنم
    برای تمام تمام شدن هایم …

    اینجا نفس گیرترین تیرخورده ام
    که جای جای تنم ،جا بازکرده برای نمک پاشی ؛

    کاش “تژگاه” های دیارم
    مهر خاموشی نمی خوردند

    کاش بیایی ،
    به مهمانی واژه پراکنی های من
    که صدای مستانه ای
    از بلندای
    “حنجره ی زخمی زاگرس”
    تبم را دوچندان میکند…
    _________________________________
    دکتر مهدی زاده ی عزیز ؛
    مهمان اندیشه ی شما بودن سعادت می خواهد آن هم اندیشه ای که نه یک شخص به نام استاد رحمانپور ، بلکه فرهنگ و هنر سرزمینی را به تصویر کشیده اید !

    برای تان قلمی استوار ، اندیشه ای پویا و پویا تر و دلی لبریز از باران آرزومندم …

  25. دورد برشما وافرین بر رحمان بور استاد متشکرم.

  26. با سلام و ادای احترام دوباره به جناب رحمانپور

    نوشتار بنده با تمام شکست و بستش،نمایش ارادت و در عین حال حس زیبایی طلبی قومی ست که آثار شما را چون «کاغذ زر» دست به دست می گردانند؛ چرا که هویت درخشان و چندهزار ساله ی ادبیات و فرهنگ خود را در گستره ی آفتاب آثار بکرتان یافته اند و این غنیمت را از دست نمی نهند…

    از لطف و حضور توأمان شما در این پهنه ی مجازی سپاس گزارم.

  27. درود بر استاد گرانمایه و مشوّق عزیزم جناب دکتر بهروز مهدی زاده. حقیقت کلام این است که نمی دانم مبهوت معنای گفتارتان باشم یا سرگشته ی لفظ چون دُرّی که از«گلاره» ی کلکتان بر گونه ی کاغذ جاری می گردد.استاد فرهنگ مند و ادیب «فره زان» به راستی دوستتان دارم.

  28. درشتی و نرمی به هم در به است …… چو فاصد که جراح ومرهم نه است
    استاد عزیز بسیار عالی بود .

  29. مِ صدای خط تو می شناسم
    سپاس دکتر جان

    • دوست و همکار ارجمندم جناب سجادپور
      از این که اینجا میبینمتون بسیار خرسندم
      پیروز باشید

  30. درود بر رحمانپور و درودبر هر بزرگی که از رحمانپورمینویسه.

  31. وری تا رخش در بیایه د کمین ….. دست مریزاد دکترجان نوشته ی شما برای بنده تصور و تصویر همان رخشیست که هرازگاه از کمین دلتنگی ها و زخم هایمان درمی آید و برمی آید که استاد رحمانپور آن ها را بر بلندی های زاگرس جار می زند. با خواندن نوشته ی شما هم می بالم و هم می نالم که چه قلمی داریم و چه نوایی . چه ایرجی داریم و چه دکتری اما کجای کرسی ها و سن های ایران ایستاده اند؟ نمی دانم اما خوب می دانم بر فراز دلتنگی ها و دل های ما مویه می کنند. صدای ایرج و قلم جنابعالی مانا.

    • جناب علی پور نازنین
      آنچه ستودنی ست عمق نگاه و زبان سیال شماست که در عرصه ی شعر همیشه جاری ست. مهربانی شما نیز حکایت شیرینی ست که انتها ندارد
      سپاسگزارم

  32. بسیار دست مریزاد می گویم برجناب مهدی زاده فرزانه-

    جهت ارج نهادن به شاهکارهای استاد یادمان باشد همواره صدای رحمانپور را گوش کنیم و به کوچکترها و فرزندان خودمان هم سفارش کنیم –
    مطمئنا استاد رحمانپور وقتی از کار خود خشنود خواهد شد که ببیند طنین زحماتش را همگی با گوش دادن قدر می نهیم .

  33. دوست و استاد عزیز جناب آقای دکتر مهدی زاده
    جا دارد از همین جا صمیمانه از همکاری بدون چشمداشت شما و دیگر دوستانی که در این پرونده هنری قبول زحمت کرده اند تشکر ویژه ای داشته باشم، امیدوارم همیشه این قلم روان و رسایتان در مکتوب کردن رخدادهای مهم هنری استان فعال باشد.
    پیروز باشید.

    • دوست نازنینم جناب حسین پور
      بی نیاز از آنی که بگویم “پاتوق هنری “مرکز ثقل توجه مخاطبان و هنردوستانی ست که پشتکار و ذوق تو را. تحسین میکنند
      دست مریزاد

  34. استادی که شما دکتر عزیز به وصف او پرداختید بیشتر از این ها لایق تمجید است…من که در تمام لحظات غم و شادی زندگی ام ترانه ها و یا بهتر بگویم هوره ها و داغ دل هایی که ایشان بر زبان می آورد را گوش می کنم…من حقیقت را در «دو-رِ-می-فا-سول-لا-سی»های ایشان لمس میکنم…درود هم به شما و هم به حنجره زخمی زاگرس

  35. سلام دکتر مهدی زاده عزیز.از همراهی و همدلی شما با استاد رحمانپور بسیار خرسندم از راه دور حنجره زخمی استاد و قلم رسا ی دکتر می بوسم .جاری باشین

  36. چند وقت پیش از صفحه نمایش شخصی آقای رحمان پور،توسط همسر محترمشان کامنتی درج شد که متاسفانه عمر کوتاهش به چند ساعت قد نداد.
    کامنتی که سراسر غرق دلتنگی و احساس تعهد به نوشته های دکتر مهدی زاده بود.
    ……………………………………………………….
    سرکار خانم …..
    مرز اضطرابهای آبی تان،تمام نگرانی ها و دغدغه هایتان،نه تنها به صرف خاص بودن،که مردمی بودنتان،با حسی غریب همچو غزل های دکتر مهدی زاده به عمق جانمان نفوذ کرد.
    بمانید و بخوانید و بنویسید از تمام ناتمام هایی که روزی برایتان دل مشغولی بودند و خواهند بود.
    هر جای دنیا ایستاده باشی،
    هنرمند که باشی،
    غم،نه در میزند،
    نه دنبال زنگ میگردد برای ورود
    و تو…
    چه غریبانه هنرمندی..

  37. تو را دوست دارم
    چون صدای اذان در سپیده دم
    چون راهی که به خواب منتهی میشود
    تو را دوست دارم
    چون آخرین بسته ی سیگار در تبعید

    بروسان

  38. گویی نثرتون گوی سبقت از شعرتون ربوده جناب دکتر.

    و آقای رحمانپور به قول دکتر
    ای بلندای صدا به هیچ ارتفاعی قرق نمیشوی.

    • سر ارادت ما و آستان عنایت دوستانی چون شما کماکان برقرار است

      خیلی لطف کردید… بسیار ممنون!

  39. استاد تشکر از مطلب زیباتون

  40. سلام بر اساتید عرصه هنر و ادبیات جناب استاد رحمانپور و جناب دکتر مهدی زاده
    تقدیم به استاد رحمانپور
    ((بالابرز خاص
    قنیل عشقت
    چوین خال دوس بیلا دیار بو
    و پای پتی زاوار کتیه ری))
    شعر از مصطفی رضایی
    واما تقدیم به جناب دکتر مهدی زاده
    واقعا” که شیوایی کلامتان و نحوه نگارشتان هر آدمی را به وجد می آورد بنویس دکتر که دل تنگمان را همسفر دلنوشته ها و اشعارتان نماییم که ((اگر باد و اگر باران ملالی نیست می آیم)) همیشه ایام پایا و مانا باشید.

  41. سلام دکتر خیلی زیبا بود متشکر

  42. سلام دکتر
    هنوز فرصت نکردم بخونمش
    ولی از این که راجب ایرج نوشتی ازت ممنونم

  43. با تشکر از دکتر مهدی زاده که در مورد استاد رحمانپور مطالب زیبایی نوشتن

  44. دکتر جان سلام

    چه هنرمندانه احساس همه ی مارا به هنر نمایی استاد رحمانپور به رشته ی تحریر در آوردی .دست مریزاد

  45. از ذهن و زبان فرهیختگان و فرزانگان جز این انتظاری نیستٰ پایدار باشید دکتر

  46. ایرج آرش است بر بلندای موسیقی زاگرس اما با این تفاوت که تیر صدایش مرزی باقی نمی گذارد. ایرج بغض در گلو مانده ی مردمی است که شرافت اجازه ترکیدنش را نداده است. همه ما به ایرج مدیونیم و ایرج هنوز تمام نشده است، نباید تمام شود.
    سپاس دکتر مهدی زاده عزیز و گرامی نوشته بسیار زیبا و قابل تاملی بود. و تقدیم به استاد ایرج رحمانپور عزیز

    بلاونم
    بنویسنم
    قلمت بژن ئه زویقاوه جرگم
    مه ئه کلیمه یا کلیمه تر ممرم
    تو بمین
    بنویسه
    بلاوه
    تا ری هناسیه ئه ایله واز بو!

    • جناب کولیوند
      نثر زیبا و دلنشین تان گویای تسلط و ذوق چشم گیر شماست. برقرار باشید و پایدار!

  47. مانا باشی وسلامت آقای دکتر
    لذت بردیم هم از نگارش قشنگ شما، هم از کامنت های دوستان
    بسیار عالی بود متشکریم

  48. بی شک ایرج زبان زخمی قومی است که در طول تاریخ حرف بغض الودش در گلو مانده بود او امد تا با رساترین و حزین ترین اوا درد این قوم را بنوازد. او امد تا درد گذشته را به حال پیوند بزند احساس و عواطف قومی را که مردمانش موسیقی دردناک خود را که تنها در سر گورها مینواختند با نوای رسایش در تالارها و مجامع ملی و حتی بین المللی بنوازد و این را به بهترین شکل در این شعر نواخت:(مه او غم سرونم که مردم می حنن سر قورسونیا /کردمش و بیتی که د روز شادی بوحونن جوونیا)

  49. به امیدروزی که قدرومنزلت استادمهدی زاده به جای خودشناخته شودحداقل چیزی که میتوان برای ایشان درنظرگرفت عضوهییت علمی شدن دانشگاه میباشدهرچندباشناختی که ازایشان داریم توان ایشان بسیاربالاترازاین حرفاهست اما….به امیدرسیدن حق به حق دار

  50. بهروزِجان! قشنگ بود و قاطع مثل همیشه مثل زیبایی که از پی قلم شیوایت دوان است تا خود را به ذهن و زبان سیال تو برساند و می رساند مثل ما که همیشه در زبان به هم می رسیم.

  51. با عرض سلام خدمت دکتر مهدی زاده
    ممنون که اینقدر قشنگ استاد رحمانپور را توصیف کرده اید.درودبر شما
    واقعاً عالی بود بسیار سپاس گذارم

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.