- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

رونمایی زندان الرشید ،دکتر بهداروند

Untitled-3-1 [1]

 

رونمایی زندان الرشید/سرویس منتظران:

 

متن سخنرانی دکتر بهداروند در مراسم رونمایی از کتابش:

عرض ادب و احترام دارم . حرف زدن در محضر بزرگان خیلی مشکله مخصوصا در حضور پدر خوزستان ایه الله جزایری .اهواز یادآور بهترین روزهای زندگی من است . من و همسرم مدتها در این شهر زندگی کردیم. او هنوز از دلشوره هایش درشبهای عملیات خاطره دارد . اهواز یادگار دوستان شهیدم است. اهواز دار و ندار من در جنگ است.اهواز روزهای خواستگاری و عقد من با آن دختر آبادانی کوی ذوالفقاری است. اهواز یادگار دوران من و حاج صادق آهنگران است.اهواز برای من یادآور مدینه است . هر وقت اهواز می آیم تمام غمهای عالم مهمان من میشوند مثل همین امروز وهمین ساعت . دوریا نزدیک! خیلی از ما کودکی و نوجوانی­مان را با جنگ مشق کرده­ ایم. روزی روزگاری که، همین آدم­های معمولی برایمان اسطوره می­شدند و چقدر دلمان می­خواست شبیه آن­ها باشیم. جنگ ادبیات خود را داشت و ما سعی می­کردیم لااقل نمره ­ی قبولی این واحد را به دست بیاوریم. جنگ در جنوب نقشه، شعله­ ور شده بود و ما با آغوش گشوده، مهمانان جنگ را سلام می دادیم. سلام به رزمنده! سلام به ایستگاه قطار و سلام به دوکوهه و کرخه … سلام به شادی رفتن و خستگی برگشتن، سلام به روزهای اعزام و شب های موشک باران، سلام به شهری که آسمانش سرشار از ستاره­های دشمن بود … ما جنگ را نه با تماشای اَبَرمردهای هالیوود که با واقعیت عریان نبردهای تن به تن و هواپیماهای دور و نزدیک و رژه تانک و گلوله باران از بر شدیم … و اکنون که آن آتش در هیزم خود سر فرو برده است گویی ما نبودیم که برای تشییع شهیدانمان دست نداشتیم و برای برگشتن از خطوط مقدم پای آمدن… موسیقی شب­های ما آژیر قرمز و سفید بود و پیغام صدایی که هم اکنون می­شنوید … و حالا هستند کسانی که می­آیند و بی هیچ شناسنامه ­ای از جنگ تلاش می­کنند ما را با جنگ و خوزستان آشنا کنند. گویی ما از زمین دیگری آمده­ایم و ما، ما نبوده­ایم که با داغ سنگین پدران و برادران و فرزندان خود دست از سرزمین خود نکشیدیم … اینجا خوزستان است…

یادمان باشد اما جنگ لهجه نداشت، مرز نداشت، مقام نداشت. جنگ! جنگ! یادش بخیر!

یادمان هم باشد که از جنگ نوشتن، لهجه نمی­خواهد، مرز نمی­خواهد و مقام نمی­خواهد!

شناسنامه ­ی ما جنگ است اما این آتش به دلخواه ما روشن نشده بود. این شناسنامه فردا شهادت خواهد داد که ما نمی­خواستیم ردپایی از غریبه در کوچه و خیابان آبادان و خرمشهر باقی بماند. نمی­خواستیم نقشه ­ی تازه ­ای از سرزمین خود را تجربه کنیم . نه رد پایی باقی ماند و نه نقشه ­ی جدیدی را تجربه کردیم. حالا که می­نویسیم هم نمی­خواهیم خودمان را نوشته باشیم که می­خواهیم از عهده­ ی دینی که خون یاران رفته بر گردن ما باقی گذارد به درآییم.

می­نویسم، که می­ترسم روزی بیاید که در محضر حضرت وجدان دست به سینه بایستم و از ننوشتن خویش شرمسار باشم. حقیقت، آسمانی است که گاه زلال و تابناک است و گاه ابری و گاه غبارآلوده… اما حقیقت همیشه حقیقت است و از حقیقت نوشتن و دل سپردن به حقیقت، شهامت می­خواهد و اعجازی که بتوان خود را در معرکه­ ی بودن و نبودن ­اش قربانی کرد.

می­نویسم، که بایدها را نوشته باشم و نبایدها را گلایه کرده باشم. درست که روزگار، روزگار در سایه نشستن و آفتاب دزدیدن است، درست که روزگار، روزگار به هر قیمت ماندن و نباختن است اما وقتی همه ­ی بودن­هایت را در خاکریزهای پشت سرت جا گذاشته باشی، روزگار باید سایه­ای باشد که به دنبالت راه بیفتد، التماست کند تا توقف کنی و از دوستان غایب­ات برایش زمزمه کنی.

خوشحال­ام که سطرسطر هر صفحه ­ای که با حسرت یاران و به خون دل می­نویسم، آغشته به عطری است که یادآور شب­های عملیات، یادآور میدان­های مین، یادآور فراموشی در اروند، یادآور وصیت­نامه ­هایی که هنوز در راهند، یادآور مادری که با قاب عکس­ها زندگی می­کرد، یادآور همه ­ی یادآوری­هایی است که دلمان را تنگ می­کنند.

با احترام و با همه ­ی دل و جان به احترام دوست و برادر عزیزم علی اصغر گرجی تعظیم می­کنم و خوشحالم که برای سطرسطر ناگفته ­هایش مَحرم بودم.

این افتخار با من است که در شهر سرفراز که بیش از همه چیز برای من یادآور شهید علی هاشمی است، می­توانم سعادت دوباره دیدن مردم گرانقدرش را داشته باشم. غنیمت مهربانی­ فرمانده­ی همیشه ­ی خود دکتر محسن رضایی، آفتاب حضور بی ­بدیل پدر ادبیات جنگ مرتضی سرهنگی که “دستم بگرفت و پا به پا برد” کمترین مرتبه ­ی سپاسگزاری از او و بزرگواری مسئولین محترم استانی و شهرستانی را برای خود سعادت می­دانم… یاد همه شهیدان، خصوصا فرمانده ام سپهبدعلی هاشمی بخیر . موفق باشید . 

 

 

 Untitled-1 [2]

 

 

Untitled-2 [3]

 

 

Untitled-3 [4]

 

 

Untitled-4 [5]

 

 

Untitled5 [6]