تاریخ : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
8

شهید زمانی گفت مرا فراموش نکن / جانباز سید رضا سلامتی

  • کد خبر : 50991
  • 10 خرداد 1393 - 12:13

شهید والامقام سید علی یار زمانی   شهید زمانی گفت مرا فراموش نکن فروردین ۹۳ بود که از طریق یکی از همشهریان با آقای سلامتی تماس گرفته و از ایشان برای مصاحبه وقت گرفتیم. روز بعد تعیین شد. آقای سید رضا سلامتی از سادات کوهدشت است که سال های طولانی ساکن نهاوند بوده و اکنون […]

سید علی یار زمانی

شهید والامقام سید علی یار زمانی

 

شهید زمانی گفت مرا فراموش نکن

فروردین ۹۳ بود که از طریق یکی از همشهریان با آقای سلامتی تماس گرفته و از ایشان برای مصاحبه وقت گرفتیم. روز بعد تعیین شد.

آقای سید رضا سلامتی از سادات کوهدشت است که سال های طولانی ساکن نهاوند بوده و اکنون بخشدار مرکزی نهاوند است . روز بعد به بخشداری مراجعه کردیم.

از اینکه مسیری برای معرفی شهدای کوهدشت باز شده بود خوشحال بود. اما گله های زیادی داشت و به راستی حق با او بود. می گفت در زمان جنگ کسی فرماندهان را نمی شناخت. همچون سایر بسیجیان ساده بوده و اهل خودنمایی نبودند. چرا ما امروز راه آنان را ادامه نمی دهیم و در رابطه با بعضی از شهدا گاهی جفا صورت می گیرد. چرا شهدای بسیجی کمتر شناخته شده اند ؟

و من به راستی به آقای سلامتی حق دادم. از چند شهید نام بردند که به جز شهید مجتبی آدینه وند و شهید اسدمراد بالنگ متاسفانه هیچ یک را نمی شناختم. شهید علی یار زمانی، شهید غلامعباس ضرونی، شهید سید عباس ابراهیمی و دو برادر شهید که در یک روز عروج کرده بودند: شهیدان نورکریم و موسی رحمتی.

متن زیر بخشی از مصاحبه با ایشان می باشد که در چند بخش ارائه خواهد شد.

 

شهید علی یار زمانی پسر عموی مادرم می باشد. پدر ایشان دو فرزند پسر داشت. علی یار و کشکولعلی. پدرشان را در کودکی از دست داده بودند و مادر آنها با عمویشان ازدواج کرده بود. زندگی سختی داشتند. علی یار از کشکولعلی کوچک تر بود، اما توانایی های بیشتری از او داشت. خوش سر و زبان بود. قبل از انقلاب برای کارگری به تهران رفته بود. در شهرک اکباتان مشغول به کار ساختمانی شده بود. به خاطر مدیریت خوبی که داشت به عنوان سرکارگر انتخاب شده بود. گواهینامه اش را قبل از انقلاب گرفته بود و در زمانی که خیلی ها سواد نداشتند او باسواد بود. بسیار با محبت بود و روابط عمومی خوبی داشت. بعد از انقلاب، زمانی که آیت الله محمد کریم مروجی به عنوان امام جمعه کوهدشت منصوب شد ایشان را به عنوان راننده خود انتخاب کرد. بعد هم که ترورها به وسیله گروهک منافقین شروع شد برای ائمه جمعه محافظ تعیین می شد. ایشان هم راننده و هم محافظ امام جمعه بودند.

یکی دو بار پیش آمد که آیت الله مروجی را به منزل ما آوردند. من در چهره شهید زمانی دقت می کردم. نوعی مجذوب شدن در آیت الله مروجی را در وجود شهید زمانی می دیدم و ارتباط او با آیت الله روز به روز بر معنویت او می افزود.

بعد از گذشت سال ها از شهادت شهید زمانی نورانیت خاص او همچنان زبانزد است. چهره بسیار معصومی داشت، که اطرافیان می گفتند این معصومیت به خاطر سختی هایی بوده است که در کودکی کشیده است.

صبوری و طمانینه و آرامشی که داشت، او را به عنوان مامنی برای اهل فامیل تبدیل کرده بود. یادم می آید زمانی که بچه بودم پدرم برای کارگری به تهران می رفت. هر گاه دلمان می گرفت و یا مادرم بسته به شرایط کودکی به ما عصبانی می شد و ما قهر می کردیم ، پناهگاه ما شهید زمانی بود.

عملیات والفجر ۶ در پاسگاه زید قرار بود انجام شود. گردان محبین تنها گردان پیاده تیپ زرهی ۷۲ محرم بود که به عنوان تیپ پشتیبان لشکر امام حسین(ع) عمل می کرد. فرمانده ما آقای فرهاد بازوند بود. من حدود ۱۴ ساله بودم. برادر کوچک تر من هم آمده بود و قصد داشت در عملیات شرکت کند. من خیلی نگران بودم. بچه زبلی بود ولی سن کمی داشت. دوست نداشتم هر دو در این عملیات شرکت کنیم. شهید زمانی هم آمده بود که ما را بدرقه کند. من التماسش کردم که دایی اجازه ندهید علیرضا بیاید. او را قانع کنید که منصرف شود. شهید زمانی با علیرضا به طور مفصل صحبت کرد، اما قانع نشد. علیرضا گفته بود رضا  را قانع کنید که بماند و من بروم. خلاصه هیچ کدام کوتاه نیامدیم.

در نهایت شهید زمانی  به من گفت تو نگران این هستی که علیرضا شهید شود؟ ظاهرا طلبیده شده. پس مقاومت نکن. قانع باش و به خدا توکل کن و اجازه بده که بیاید. خیلی نگران سن کم علیرضا نباش. کسی که این مسیر را جلوی پای او گذاشته است، مسیر او را تعیین می کند.

من قرار شد سر تانک باشم و همراه زرهی. پس ما جلوتر رفتیم و علیرضا به همراه بقیه که پشتیبان بودند ماندند. بعدها تعریف می کردند که آن شب چندین بار خمپاره نزدیک سنگر آنها خورده بود و سنگر روی سرشان خراب شده بود. اما شهید نشدند.

شهید زمانی بسیار متعهد به کار بود و پشتکار بالایی داشت. مدتی هم در سپنتای اهواز در قسمت مهندسی بود. آموزش زیادی ندیده بود اما زیر نظر مهندسین تانک و در ارتباط با تعمیرات تانک و آموزش خدمه تانک خیلی فعال بود. از سال ۶۲ به بعد نیروهای فنی در یک مرکز در سپاه سازماندهی شدند. شهید زمانی هم از کوهدشت به مرکزی در اراک منتقل شد و تا زمان شهادت در یگان زرهی ماندگار شد و در عملیات بدر به شهادت رسید، ولی چون جنازه ایشان در داخل تانک سوخته بود قابل شناسایی نبود، فقط با مدارک و پلاک ایشان را شناسایی کرده بودند. به همین خاطر ما هنوز امیدوار بودیم که ایشان زنده باشند. من به خاطر سن کمی که داشتم اصلأ قبول نمی کردم که ایشان شهید شده باشند.

مدت ها گذشت. عملیات کربلای چهار در حال انجام بود. در ساعات اولیه شروع عملیات کربلای ۴ ما را با تویوتاها به خط مقدم می رساندند. چون محور عملیاتی کربلای ۴ جزیره ام الرصاص بود ، کنار دریاچه ماهی محل استقرار لشکر ۵۷ و گردان محبین بود. چند شب ما را برای شناسایی منطقه می بردند. بعد از چند روز من کنار خاکریزها تکیه داده و منتظر بودم لنکروزها بیایند و ما را جلو ببرند. در حالت خواب و بیداری یک باره شهید زمانی را روبه روی خودم دیدم که به من گفتند: می روی عملیات و شهید نمی شوی، زنده بر می گردی ولی من را فراموش نکن.

من همان لحظه تا سرم را بلند کردم دیگر شهید را ندیدم. البته آن زمان هنوز فکر می کردم که شهید زمانی زنده هستند .خلاصه ماشین رسید و گفتند بیا بالا و من دائمأ به این فکر میکردم که منظورشهید زمانی ازاینکه گفت من را فراموش نکن چه بود و من چون فکر می کردم زنده است با خودم گفتم حتمأ ما  می رویم و بصره و پتروشیمی را می گیریم. ایشان هم که اسیر هستند و من باید از او خبری بگیرم.

عملیات کربلای چهار انجام شد و من از ناحیه دست به شدت مجروح شدم.

بعد از پایان جنگ آن خواب را برای فامیل تعریف کردم. زمانی که من آن خواب را دیدم مجرد بوده و فرزندی هم نداشتم. از شهید زمانی سه فرزند پسر به نام های جلیل، یونس و کاظم به یادگار مانده بودند. یکی از پسرها ۶ ماهش بود که پدرش شهید شد.

بعد از سالها یک شب به من اطلاع دادند که پسر شهید زمانی می خواهد به خواستگاری دخترم بیاید. ابتدا به دلایل متعدد از جمله دوری راه مخالفت کردم. اما آنها با وجود مخالفت های من به خواستگاری آمدند.

در جلسه خواستگاری دایی من شروع به صحبت کردند: خانم زمانی زحمت کشیده و این سه پسر از شهید زمانی را برای ما بزرگ کرده و به اینجا رسانده اند؛ حالا شما حاضر نیستید دین خود را به شهید زمانی ادا کنید. با شنیدن این جمله فورا به یاد خوابی افتادم که قبل از عملیات کربلای ۴ دیده بودم.

شهید زمانی گفته بود مرا فراموش نکن.

آن هنگام متوجه منظور شهید شدم. خانمم را کنار کشیدم و گفتم این تعبیر خواب من است. من با این وصلت موافقت می کنم و اینگونه شد که پسر شهید زمانی داماد خانواده ما شدند. چندی بعد پسر دیگر ایشان به خواستگاری دختر دیگرم آمدند و من بدون هیچ مخالفتی ایشان را نیز به دامادی پذیرفتم و اکنون دو دختر من عروسان این شهید بزرگوار هستند. این باعث افتخار من است. از خداوند خواستارم ما که جامانده های شهدا هستیم مسیرشان را گم نکنیم.

 

Untitled

جانباز سید رضا سلامتی

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=50991

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 26در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۲۶
  1. سلام به روح پرفتوح سید جلیل القدرسیدعلی یار زمانی :بنده در عملیات بستان افتخار همرزمی این شهید عزیز را داشته ام شهید زمانی انسانی بسیار محجوب ، با حیا و کم حرف بود. یاد همرزمان این شهیددر عملیات بستان که بعداً به لقا الله رسیده اند گرامی باد: شهید یحیی دارابی، شهید روئین تن، شهید بالنگ ،شهید مجتبی سلطانی، شهید مومنعلی مومنی,و دیگر دوستان در سال ۶۰ عملیات بستان. یادو خاطره ی همه شهدا گرامی باد

  2. سلام بر شهدا و درود خدا بر پرچمداران راه شهیدان
    انصافاً سید عزیز ، جناب آقای سلامتی در شهرستان نهاوند اسوه و الگو هستند ، بنده ایشان را از نزدیک میشناسم عملکرد ایشان در حوزه آموزش پرورش و اخیرا بخشداری مرکزی نهاوند همواره یاد و خاطره خوشی را از بچه های کوهدشت در اذهان مردم نهاوند بجای گذارده است ، پیگیری و راه اندازی کارخانه های تعطیل شده سنوات گذشته و نیز رفع مشکلات و موانع فراوان در حوزه های عمرانی و …. شهرستان و بخش مرکزی نهاوند از خدمات ستودنی ایشان است که همواره با تعصی از همسنگران شهید خود و نصب العین قراردادن خدمت رسانی به مردم ، انجام وظیفه می نمایند .
    جانبازان و آزادگان یادگاران شهدا در بین ما و هرکدام چراغی پرفروغ در معبر های سخت زندگی اند .

  3. با درود فراوان به روح ملکوتی شهید با اخلاص سید علی یار زمانی
    و با تشکر از یادگار سالهای حماسه و ایثار جانباز گرامی آقای سید رضا سلامتی
    من هر وقت به دیدن استاد ارجمندم آیه الله مروجی می روم در ذهنم چهره نورانی شهیدان بزرگواری چون شهیدان زمانی و حسینی تداعی می شود که از جمله پاسدارن محافظ معظّم له بودند .
    دو سید بزرگواری که در اوج فروتنی و اخلاص بودند و آخر هم به آرزویشان یعنی شهادت نائل آمدند .
    دو سال قبل باحاج آقا صحبت کردم تا خاطراتشان را از آن عزیزان و دیگر شهیدان بازگو نمایند که متأسفانه تا بحال تأخیر افتاده است
    امید که بزودی این مهم محقق شود .

  4. سلام سیدعزیزودوست داشتنی وتشکرازبیان خاطره ی قشنگنون،کارتون بسیارزیبابودانشاالله روح این شهیدبزرگوارباسروروسالارشهیدان محشورشود

  5. سلام سید جان
    بادرود برروح همه شهیدان گرانقدر وآرزوی توفیق برای جنابعالی وهمه رزمندگان دلاور دوران دفاع مقدس

  6. با سلام چه ساده وزیباست زبان حال رزمنده پاک دیروز از شهید زمانی آن مرد سربه زیر وساده که عاشقانه به سوی معبود ش رهسپار شد برادر عزیزم آقای سلامتی شک نکنید شهدا زنده اند و بر اعمال ما نظاره گر هستند دعا کنیم که ما بازماندگان آن زمان از غافله شهدا جا نمانیم آ

  7. در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند
    خداوند در دنیا واخرت عوض خیرتان بدهد .سلا م بنده را به خلیل و یونس برسانید.

  8. سلام بر سید متواضع وپرصلابتمان به نکته خوبی اشاره کردی نباید بین شهیدان تبعیض قائل شد.سربلندیت را آرزومندم.

    • در این باره هم بنده قبول دارم که از شهدای بسیجی مطلب کمتر درج شده ولی خداشاهده اصلا مقصر بنده و سایر دوستان نیستیم ! چون مطلب کم هست با خیلی از رزمنده ها که صحبت میکنیم میگن آقا از شهدای بسیجی چندان خاطره ای نداریم خیلی ها رو حتی با خانواده شون هم صحبت کردیم اما متاسفانه هنوز خبری نشده
      همین الان خاطرات زیادی از شهدای فرماندهان و دانشجو و . . . داریم اما درجشون نمیکنیم که دوستان گلایه نکنند ولی همه کمک کنید تا از شهدای بسیجی هم خاطرات و مطالبی رو جمع آوری کنیم

  9. یاد وخاطره ی شهید زمانی به خیر وسلام به سید رضا سلامتی رزمنده ی گمنام سالهای دفاع مقدس

  10. سلام ای سربداران سرافراز//به سر افسر خدارا محرم راز

  11. با سلام ودرود فراوان به همه شهیدان دفاع مقدس بویژه شهید زمانی وشهید سید عباس ابراهیمی وبهزاد امرایی
    وبا سپاس از سید رضا موسوی عزیز ودوست داشتنی
    عزیزام محترم سرویس شهدا خانواده شهید سید عباس ابراهیمی که در ۱۴سالگی به شهادت رسیدند خیلی گله من هستند با دیداری از ایشان می توانید سنگ صبور گله هایشان باشید .در ضمن اگرمیتوانید از شهید علی محمد رحیمی وشهید بهزاد امرایی هم خاطراتی بنویسید.شهید رحیمی در ارتفاعات گمو ودر سال ۶۶به شهادت رسیدند وشهید امرایی در سال ۶۵ودر منطقه شفیع خانی یادشان گرامی باد

    • با سلام
      شجاعت های شهید علی محمد رحیمی (قرعلیوند) در مناطق عملیاتی و بویژه در ارتفاعات گمو ستودنی است ، برادران ایشان در آموزش پرورش و نیز مرکز بهداشت شهرستان فعالیت دارند ، لطفاً گزارشی تهیه گردد .

      • با سلام خدمت خانواده محترم شهید رحیمی بنده افتخار داشتم در ارتفاعات گمو همرزم آن شهید شاهد باشم .از شجاعت ایشان هرچه بگویم کم گفتم گویی برای عروج آسمانیش خیلی شتاب داشت ؛با آن قامت رعنا با آن آمادگی مدامش انگار خبر از شهادت خود داشت .شب سنگر ما آمد وگفت یکی از شما ها با من بیاید تا به سرکشی از سنگرهای خودی وکمین برویم ما هم تازه پستمان تمام شده بود گفتم اندکی تحمل کن کمی استراحت کنیم وغذایی بخوریم گفت مگه شما غذا دارید گفتم ضیافت بزرگی گرفته ایم :نان خشک با آب مباح گفت کمی هم به من بدهید کمی نان خشک در آب خیس کرد ،خوردو گفت سیر شدم وما نمی دانستیم چگونه این چنین زود سیر شد گویی خداوند در بهشت برایش سفره ای رنگین پهن کرده بود وآن را می دید ومشتاق بود هرچه سریعتر به سوی معبود خویش برود وآنجا روزی بخورد .از کوهدشت برایش نامه ای آمده بود وجوابش را تهیه کرده بود گفت هرکدام از شما فردا به ستاد لشگر(عقبه) رفتید این نامه را برای من پست کند اما نامه را گرفت ودر جیبش گذاشت و گفت: شاید«جنازه ام زودتر از این نامه به خانواده ام برسد »
        وهمه ما ناراحت شدیم گفت خودم می روم نمی خواد کسی با من بیاید .اوبا پاسدار اسماعیل عبدالهی رفت وبعد از مدتی صدای یک رگبار ما را سراسیمه کرد وهمه با هم گفتیم علی محمد ؟؟؟!!وقتی رفتیم در تاریکی شب جنازه آن شهید را از ته دره ی گمو بیرون آوردیم باورمان نمی شد … تمام بدنش غرق خون شده بود…
        یادش گرامی وراهش پر مرید باد
        ببخشید خانواده عزیز رحیمی مرا عفو کنید ناراحتتان کردم .اما دلاورتان مشتاقانه به سوی خدا رفت .

        • آقای فلاح ای کاش این خاطرات رو در اختیارمون بگذارید

  12. با سلام و صلوات به روح بلند و ملکوتی تمامی شهدای والامقام به خصوص روح شهید زمانی سید بزرگوارشهرستان کوهدشت وبا درودو سلام به روح بزرگ مرد شهرمان حضرت آیت الله مروجی و با سلام به جناب آقای سید رضا سلامتی یادگار سالهای دفاع مقدس؛آموزگار متعهدجبهه های فرهنگی و انسانی مردم دار و صلح جوو دولتمردی پرکارو موفق از دیارشهرمان کوهدشت.

  13. گرامی بادیادوخاطره ی کلیه شهدا، علی الخصوص شهید سیدعلی یارزمانی ودیگر همرزمانش.
    خسته نباشید و خدا قوت عرض میکنم خدمت سید جلیل القدر ، جانباز سرافراز، آقای سیدرضا سلامتی.
    از آقای بالنگ که متحمل زحمات زیادی شدند ومشقت فراوانی درجهت تهیه این گونه خاطرات ، متحمل میشوند نیز تقدیر وتشکرمی شود.
    اجر همگی تان با سید وسرور شهدا و آزادگان .

  14. در باغ شهادت را نبندید…

  15. سلام و درود خدا بر شهدای سرافراز کوهدشت عزیز و سلام و درود خدا بر روح پاک شهید والامقام سیدعلی یار زمانی و آرزوی توفیق برای جانباز سرفراز سید رضا سلامتی
    برادر بالنگ خدا قوت

  16. با تشکر از برادر جانباز و رزمنده سرفراز گردان محبین برادر سید رضا سلامتی
    تقریباً چهار سالی می شود که اقداماتی در زمینه گردآوری خاطرات و تصاویر شهدا ، آزادگان و رزمندگان گردان محبین در دست اقدام است و به لطف خدا و نظر شهدا قدمهایی برداشته شده . از همان اوایل هم در وبلاگ گردان محبین از همه دوستان عاجزانه در خواست شد که خاطرات خود را برای انتقال به نسل سوم جامعه ی اسلامیمان بیان نمایید و اعلام هرگونه همکاری نیز شد اما متأسفانه باید بگوییم که آنچه را که انتظار داشته ایم هنوز برآورده نشده و از برادران رزمنده وآزادگان ،دراین مسیر اقدامی مؤثری شاهد نبوده ایم .
    اوایل سال ۱۳۹۲نیز با همکاری مؤثر برادر آزادبخت مدیر سایت میر ملاس ، سرویس شهدای این سایت با مدیریت برادر زحمت کش جناب بالنگ راه اندازی شده اما تا کنون آنچه را انتظار بوده برآورده نشده ازجمله اینکه انتظاری که از خانواده معظم ومعزز شهدا می رود این است با مدیریت یک وبلاگ آثار و خاطرات شهید را برای اینکه خدای ناخواسته فراموش نشود در این وبلاگ قرار دهند .
    متأسفانه مشغله و گرفتاری روز مره گی این فرصت را از ما گرفته اما نباید فراموش کنیم که ما هرچه داریم از امام (ره) و شهداست نباید بگذاریم یاد وخاطره آن عزیزان از اذهان ما پاک شود .
    امیدواریم که همه دوستان با هر توانی در این مسیر خود را مسئول دانسته و در پیشگاه شهدای عزیزمان شرمنده نباشیم.
    با نظرهای خود ما را یاری فرمایید .
    وبلاگ گردان محبینhttp://gordanmohebin.mihanblog.com /

    یا علی مدد

  17. سیدماراخوشحال کردی یادهمه ی شهیدان بخیر.موفق باشی

  18. با عرض سلام ارادت خدمت برادر گرامی جناب اقای سلامتی ، شهدای رحمتی همانطوری در جبهه ها بی نام نشان بودن هم اکنون نیز در عرصه قلم فرهنگ مظلوم واقع شدندحضرتعالی اولین شخصی هستید که اسم این شهدای گرانقدر را مطر ح نموده اید. خداوند انشاالله به جنابعالی اجر عنایت فرماید

  19. سلام .شهدارافراموش نکنید . ولو بایک صلوات باشد

  20. زیبا بود…
    سرت سلامت جناب سلامتی
    همیشه سربلند باشی

  21. سلام ودرود بر این فضا وصفا ، این سادات بزرگوار چقدر شبیه اجدادشان هستند،سلامت ،صداقت ،اخلاص وسپس شهادت در راه خدا.یادشان گرامی ویادآورانشان سلامت.تشکر از آقا سعید عزیز وجانباز بزرگوار جناب آقای سلامتی

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.