تاریخ : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
7

چراغعلی عزیزی

  • کد خبر : 51126
  • 13 خرداد 1393 - 11:29

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=51126

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 4در انتظار بررسی : 2انتشار یافته : ۲
  1. ای کاشک تمام از تمام صفاتم شبیه به پدرم بود از جمله مردم داری و شهامتم گاه از دهان هم سن های پدرم که با او هم نشین بوداند میشنوم که مرد شجاع خوش زبان و از جانب بدنی خوش هیکل و پور قدرتی بوده و حسرت اینو میخورن که چرا سن ام کم بود تا حد عقل چهرشو میدیدم باز هم فکرشو میکنم میگم خدا یا راضیم به رضای تو

  2. حافظ ام تا جای یادم می آید که فهمیدام تو رفتی و من باید به کس دیگری میگفتم بابا اولین بارکه صدایش کردم بابا مادر بزرگ خیلی ناراحت شد سیر گریه کرد گفت پسرم پدرت بر میگردد هیچ کس زور او را نداشته که بتونه باهاش جنگ بکنه و پیروز شه پس نمرده به این نگو بابا خوده بابات بر میگرده من هم بچه بودم حرفهایش رو قبول کردم از آن روز هر کس از من میپرسید چه کاره می خواشی میگفتم شهید وقتهای ناپدریم که عمویم بود مرد میزد گریه میکردم و با خودم میگفتم اگر بابام بیاد میدم سیر بزنت حالا هم میگم خلاصه داغت اول ننه بد منو داغون کرد اگه سایه تو بالایه سرم بود این حال و روزم نبود مردنت برا بعضی مثل مامان و داداشات گرفت خوب اما از خدا راضیم حدعقل تو رفتی بهشت اینای که با پول خون تو دارن کیف میکنن و سالی یک بار هم سر مزارت هم نمیان فاتهه ای بدن جاشون کجاست دوست دارم بابا

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.