- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

اومانیسم,نقاب سرمایه داری

بهروز پیری 1 (2)

 

بهروز پیری / میرملاس نیوز : 

اومانیسم,نقاب سرمایه داری
بزرگترین چالشی که گریبانگیر انسان امروز شده است و روز به روز سایه شوم نیهیلیسم و پوچی را بر سر اندیشه او سنگینتر میکند.مسئله شناخت انسان است.
انسان امروز با تمام پیشرفتهای معجزه گونه در عرصه علم و تکنیک,متاسفانه در شناخت خود عاجز مانده و در بن بست بی معنایی هویت خود را از دست رفته میبیند.
بر این اعتقادم که این سرگردانی ماحصل انحراف اندیشه است.خیانت بزرگ و نابخشودنی کلیسای قرون وسطی در حق مذهب(یگانه عامل نجات انسان)سبب ظهور رنسانس گردید.بزرگترین شاخه این بازگشت رنسانس علمی و ظهور مکاتب و ایسمهای مختلف غربی بود.که گر چه به ظاهر سبب پیشرفت مدنی و علمی این جوامع گردید ولی در باطن با زدن تیشه به ریشه انسانیت گوری کندند که اندیشه بشر در ان دفن گردید.و تماما ابزار دست و نقاب چهره استعمار به جهت غارت و چپاول و شکل گیری نظام سرمایه داری و امپریالیستی شدند.
یکی از جمله این مکاتب که عاملی شد مانع بر سر راه هجرت فطری و ذاتی انسان در راه تکامل و شدنش اومانیسم است.اومانیسم همان مکتبی که جهان بینی ان بر پایه ایدئولوژی اصالت انسان در برابر اصالت ظبیعت و خداوند استوار است.
در این مکتب خالق انسان نه خداوند است و نه طبیعت میخواهد با نفی خدا و دین به اثبات انسان بپردازد.
در بینش اومانیستی انسان دارای دو وجود است.یکی وجود عالی و یکی وجود پست.ان هنگامیکه جنبه های سفلی و حیوانی بر او غلبه کرد دچار تنفر از خود شد سپس انچه صفات خوب در درون خود سراغ داشت را در یک موجود مافوق خودش تصور کرد و اسمش را خدا گذاشت.و این مقدمه ای شد جهت شکل گیری اومانیسم به صورت فلسفی بدین معنا که این انسان است که خدا را افریده نه خدا انسان را.پس باید به خود برگردد و خود را بیابد و بفهمد انچه در بیرون سراغ داشته مال بیرون نیست بلکه در خودش است و خودش باید خدای خود باشد.و بدین ترتیب انسان گرایی یا همان اومانیسم شکل گرفت.
اینکه انسان اشرف مخلوقات است و خلیفه خدا بر روی زمین حقیقتیست مقدس و واقعیتی مسلم.که به نوعی بینشی اومانیسمی است.ولی مهم اینست که این حقیقت مقدس در دست چه کسی,در چه زمانی و برای چه کار مطرح میشود.
در قرن ۲۱اوج حاکمیت سرمایه داری و بربریت تمدن که تکنیک جلادیست بیرحم و علم روباهی حیله گر و مکار به دنبال جادوگری به نام هنردر پی دغل بازی فلسفه که میخواهد ماسک نفاق و درویی را بر چهره بشر دوستی و دموکراسی بزند,تا تنها ایده ال انسان مصرف و لذت بشود.اومانیسم نقابیست فریبنده که چهره امپریالیسم و استعمار را پوشانده است و چنگالهای درنده سرمایه داری را تیز و تیزتر کرده برای یافتن بازارهای مصرف تازه تر و بیشتر.
اومانیسم امروز به صورت تزی کاملا علمی به خدمت دنیای غرب و در راس ان امریکا درامده است تا با ایجاد یک ارتباط دروغین میان ملتهای استعمارگر غربی و استعمارزدگان,حاکمیت بر جهان و سرنوشت انسانها را در اختیار پلیدان شیطان صفت غربی قرار بدهد.
استعمار حیران و وحشت زده صدای ملیت را و ناسیونالیسم را بلای جان خود میبیند و دست به دامان اومانیسم شده تا با تکیه بر ان کینه و دشمنی و مبارزه بین خود با مستعمراتش را از بین ببرد و به جای ان شعار صلح انسان پرستانه سر بدهد.
و اومانیسم امروز یک فاجعه انسانی است که نه تنها دیگران بلکه خود دنیای غرب هم از ان در رنج و عذاب میباشد.و عمق این فاجعه ناشناخته ماندن انسان است.زیرا اومانیسم میخواهد که خدا و مذهب را از جهان بردارد و پیداست که با نبودن خدا هر کاری مجاز ,و هیچ کاری نه ملاک دارد و نه معنی و تنها ملاک میشود لذت و قدرت و تنها ایده ال شکم و شهوت.