تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
7

آغاز سخن برای یک گفتمان / جاوید کاظمی

  • کد خبر : 52820
  • 13 تیر 1393 - 15:37

– جاوید کاظمی / پاتوق هنری میرملاس نیوز: آغاز سخن برای یک گفتمان  – آغاز سخن و انتخاب موضوع برای گفتمان، شاید بزرگ ترین رسالت شخصی است که در تفکر اصلاح امور انسان و جامعه است.که در این میان اهالی منزل علم و دانش و هنر ما با نقدهای بسیاری مواجه هستند و در رسالت […]

132

جاوید کاظمی / پاتوق هنری میرملاس نیوز:

آغاز سخن برای یک گفتمان 

آغاز سخن و انتخاب موضوع برای گفتمان، شاید بزرگ ترین رسالت شخصی است که در تفکر اصلاح امور انسان و جامعه است.که در این میان اهالی منزل علم و دانش و هنر ما با نقدهای بسیاری مواجه هستند و در رسالت خویش از گام های نخست برای هوشیاری جامعه آغاز نکرده اند، و با انتخاب مضامین خود برای گفتمان پا بر پله های دانش تخصصی نهاده اند و با فراموش کردن دانش عمومی به جهت افزایش معرفت جامعه، چشم به آینده ای روشن دوخته اند.حال آنچه موجب ایجاد موانع، در مسیر خوش نقش ترقی می شود بی شک انتخاب نا به جای شاخص های پیشرفت است و این خود خفته در درک و دریافت جهان بینی شخصی و گروهی توده انسان مخاطب است.این دورهای باطل گفتمان جهانشناسی به جای جهان بینی متاسفانه در خرده فرهنگ هایی که دقیقا نیازمند روشن شدن مقوله های ایدئولوزیکی هستند شکل میگیرد(که البته با توجه به تاریخ و گذشت قرون، این خود موضوعی است با مصداق های فراوان). حال که این بستر بسیار عظیم چنان است که به سختی میتوان خود را بیرون از آن افکند تا در نگاهی مشرف بر آن به تحلیلش پرداخت رسالت عمده ی روشنفکر جامعه بی هیچ گزاره ای دیگر تفسیر درست و پایه ای آن برای توده مردم است تا شاید راهی باشد برای برون رفت از این جریان ناشیرین و بی ثمر روزمرگی.چندی پیش در جمع چند نفر از دوستان دانای شهر بودم که از رسالت های خویش صحبت می کردند اما در نهایت اتمام سخنشان جمله ای بود که شاید رمق گیر ترین سد مقابل آگاهی بود.«برای جه کسی وقت خویش را هدر دهیم». اما شاید دوستان عزیز فراموش کرده اند که ارجح ترین شاخص روشنفکری و دانایی تحمل رنج و مرارت بسیار در قبال تفکر غالب و توده وارانه ی جامعه است.پا پس کشیدن و رنجش کودکانه رسالت انسان گونه را جز به اوهامی تیره و تار مبدل نمی سازد.هدف، ماندن و جانانه ایستادن و روح درست اندیشی به جامعه تزریق کردن است. و اگر ماندنی است برای اصلاح عمومی، نباید تمام گفتمانمان در مقوله های دانش تخصصی باشد که خود در بستر آگاهی از پایه های تفکری و مکتبی استوار خواهد ماند.هنرمند اگر رسالت هنر را در مکتب خویش درست تعریف نکند، خود نیز ابزارآن شده است. به همینگونه است صنعت و صنعتگر، طب و طبیب و … و چه بسا داستان سیاست و حزب بازی ناآگاهانه که بی تعلل عامل مستقیم فلج شدن جامعه و مردم است.از دیگر گزینه هایی که میتوان به عنوان ضعف ارائه ی مسائل آگاه کننده ی مطالب و گفتمان های مختلف مشاهده کرد،عدم تعریف و مشخص کردن درست جامعه ی هدف آنها می باشد. جامعه ی هدف، در آغاز راه بدون هیچ تردیدی باید تمام اقشار جامعه باشد. از آن گونه که ما هنوز در ابتدای راه یا قدم را نگذاشته ایم یا هنوز قدم اول را حتی به پایان نرسانده ایم، نمیتوانیم جامعه ی هدف تخصصی را در تمام مباحث، معیار گفتمان خود کنیم.(هر کسی و در هر شرایطی و در جایگاه متخصص باید بتواند با عامه ی مردم سخن بگوید.)چه بسا گاهی دانش تخصصی مانع انگیزه برای بستر سازی دانش عمومی که پله اول است، خواهد شد.به عنوان نمونه، زنان ما در این میان به صورتی ناآگاهانه در این حرکت راهگشا کنار نهاده شده اند که شاید دلیل عمده آن باز هم عدم شناخت درست جهان بینی آن می باشد.سند معتبر آن را می توان در میان مخاطبان رسانه ها مشاهده کرد که متاسفانه در میان انبوهشان، زنان، دختران یا حتی کودکان به صورتی بسیار عجیب نادرند.
ما کماکان نیازمند به تفکر افکندن جامعه هستیم. تفکری با آغازی بی غرض. در این راستا از دوستان خود طلب یاری دارم که به جامعه ی خود بیاموزند که قبل از هرگونه قدم نهادن در راه دانش تخصصی، پایه های مکتبی و ایدئولوزیکی خویش را روشن بینانه و با توجه به قوای جسمی و فکری خود انتخاب کنند. شاید این بزرگ ترین قدم ترقی باشد.عامه را باید به عرصه ی همکاری کشید. به عرصه تفسیرهای ولو ساده. به عرصه ی دانستن ها و شناخت های شهروندی.به عرصه ی احساس بودن ها و توانستن ها. باید بیاموزیم که به تفکر درست دست یابیم و به مدینه ی فاضله ای بیاندیشیم که در آن برای هرگونه اندیشه ای راهی استوار و بلند باشد.مدینه ای نه در اختیار نادانی و هر کو به دری کوفتن.جامعه ای برگرفته از انسانیت و ایده آلهای درست انسانی.و اینگونه می توانیم کورسویی از امید را در آینده ی خویش و جامعه ی خویش نظاره گر شویم.باشد که در این مهم همدل و هم صدا بانگ حق برآریم تا بتوان به یافتن و آفریدن راهی بگشاییم.

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=52820

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 31در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۳۱
  1. درود بر جاوید عزیز
    اینکه دغدغه همگی مان کشاندن عامه به عرصه دانستن ها و شناخت های شهروندی باشد نشان از حس جامعه دوستی و نوع دوستی است و بذر امید کاشتن در سرزمینی است که نهال های زیادی برای رشد دارد
    تلاش کنیم که این نهال های در حال رشد یکی پس از دیگری در راه دانش تخصصی که کسب می کنند بیشتر اظهار نظر کرده و به این صورت راه را بر تاریکی ها و جهل های بیشمار بشری ببندیم چه اینکه اگر حوزه های تخصصی را کنار بگداریم انگاه همه ی نوشته ها عاری از معیار های یک نوشته ی خوب و همچنین همه ی نقد ها، یا کینه توزانه است و یا کاملا تمجیدانه! و احساسی.
    سپاس

    • سلام بر استاد عزیز
      بی شک دنیای امروز عرصه ی تاخت و تاز علم و دانشه و این خودش استوار و محکم باید دنبال بشه و متخصصین ما وظیفه دارن برای پیشرفت در نوع خودش از هیچ تلاشی دریغ نکنن. منتها من فقط عرض می کنم که عامه هم نباید فراموش بشن. چرا که بستر مناسب جهت پیشرفت درست و به جای دانش و البته حضور به موقع اون درک و دریافت صحیح عامه و پذیرش تحولاته.که مسلما این خودش از وظایف روشنفکران و دانایان فعلیه.

  2. سلام .در شرایط کنونی با در نظر نگرفتن ایده و نظر عامه مردم شکاف بین آنها و روشنفکران بسیار و از نو آوری جلوگیری می شود و عامه به انزوا می روند و برای روشنفکران به عنوان یک وسیله و ابزار در می آیند که گاه گاهی برای رسیدن به اهداف خود از آنها استفاده می شود که این کار را توده مردم هم می توانند انجام دهند.عامه مردم نباید به شکل توده در بیایند و روشنفکران از ایده،نظر آنها استفاده کنن و گاه بحث جدی هم انجام دهند.هر چه قالب زغال زودتر از آتش بیرون کشیده شود،زودتر خاکستر خواهد شد.مطلبتون عالی بود آقای کاظمی

  3. پسر عموی هنرمند و با سواد بسیار عالی

  4. افرین بر جاوید عزیز به خاطر این مطلب عالی
    سلام . متاسفانه امروزه مهمترین مسأله در جامعه، چالش های فراوان و متعدد فراراه روشنفکر و کار روشنفکریست که به نحوی حرکت سیال روشنفکر را به ایستایی می کشاند و ارزش معیاری کارروشنفکری را، به لحاظ قیاسهای ارزش شناسانه زیرسؤال می برد و گاه به نفی یکسره ی ارزشهای آن منجر می شود.

    • بله محسن عزیز.
      البته توی این زمینه به صورت کلی این خود روشنفکره که بستری رو برای به دار آویختن خودش مهیا میکنه.
      محسن جان دنیای امروز مخصوصا توی خرده فرهنگ ها خیلی عجیب و جانکاه. وحشتناکه.
      مرگ هر روزه ی ما تنها جریان قابل مشاهدست.
      .
      .
      .
      .
      و داد و بیداد از این روزگار

  5. عالی وتاثیرگذار درودبرتو

  6. منی برای من.منی برای ما را ازیاد برده است/

    من من من ……افکارمن….پیشرفت من…..هلهله و مقام من…./……………….

    به کجا چنین شتابان!

    سپاس از آقای کاظمی بابت ارائه ی مطالب ارزشمندشان

  7. اگر در مقام مقایسه قرار گیریم که مثلا در قدیم کوهدشت لرستان از نانوا گرفته تا بزاز تا مهاجرین به درون که شامل طیفهای مختلف شغلی واجتماعی خواهیم فهمید شهر ما رو به قهقرا میرود همینکه افراد فهیم وبا درک اجتماعی که دارای تحصیلات عالیه میباشند در گفتمان خود فقط اشاره به مهاجرت به برون دارند ومدینه فاضله خود را در کلان شهرها میبینندخواهیم فهمید که گذشتگان ما چقدر افراد کوشایی در همه عرصه های اجتماعی بوده اند که دیگران را به سکنی گزیدن در شهر نو پایی به اسم قوتل مجاب کرده بودندوتا زمانی که موسیقی کردی در مجالس ما وزدن ارگ نوعی افتخار محسوب ونیزبیگانگان را افلاطون خطاب کردن پیشه ما شده است انتظاری نمیرود جز همین گفتمانی که شما وماها از آن رنج میبریم محافل ما را گرم کند.در آخراز احساس مسولیتی که نتیجه اش نوشتن سطرهای متن حاضر شده تشکر مینمایم که چون شماهایی هنوز هستند که دغدغه تفکرتان شهری با مردمانی از جنس صداقت وتلاش که بسوی خود باختگی میرونداست جاوید باشی وسبز بیاندیشی .

    • سلام خدمت صادق عزیز
      بله، متاسفانه ما اگر به تاریخ رجوع کنیم و به نظاره ی درست و بی غرض بنشینیم، متوجه خواهم شد که هر گاه نخبگان و عامه گسستی بینشون ایجاد شده، حرکت عمومی با چنان شکستی مواجه شده که قابل تصور برای حتی مفسیرین و تحلیل گران هم نبوده.در تمام حرکت های سیاسی با کوچکترین گسست ارتباطی بین مردم و نخبگان این جریانات متوقف شده.در جامعه ی ما نمونه ی بارش انقلاب مشروطه.ابتدا جدایی تفکر روشنفکرین با روحانیت و بعد دور افتادگی مردم از روشنفکرین و حتی گاها روحانیت روند مشروطیت به انحراف کشیده شد.
      در هنر
      هنر دنیای مدرن به دلیل نامشخص بودن و عمدتا بی اهمیتی به مخاطب هر روز شاخه افزون می کنه . این در حالیه که هنر کلاسیک چشم انتظار مخاطب و نگاه مخاطب میمونه. خیلی قصد ارزشگذاری ندارم اما در هنر امروز هم ما با این گسست ها(البته منظور من فضای استاندارد این مقوله است)مواجه شدیم که متاسفانه شده جولانگاه دلال ها و مقتصدین نامرد.
      اما…
      اما نهایتا هدف، با هم بودن هاست و ساختن ها

  8. حکایتهای مدیریتی

    مار را چگونه باید نوشت؟

    متن حکایت

    روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود.

    شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»

    معلم نوشت: مار

    نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید.

    و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟

    مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.

    ——————————————————————————–

    شرح حکایت
    اگر می خواهیم بر دیگران تأثیر بگذاریم یا آنها را با خود همراه کنیم بهتر است با زبان، رویکرد و نگرش خود آنها، با آنها سخن گفته و رفتار کنیم. همیشه نمی توانیم با اصول و چارچوب فکری خود دیگران را مدیریت کنیم. باید افکار و مقاصد خود را به زبان فرهنگ، نگرش، اعتقادات، آداب و رسوم و پیشینه آنان ترجمه کرد و به آنها داد.

    • سلام بر دوست عزیز جناب آقای آزادبخت
      قصد من حقیر هم در واقع همینه و اگر گفتم باید روح درست اندیشی رو به اونها تزریق کرد منظور اینه که اونها رو به تفکر وا داشت نه این که افکار شخصی رو به اونها غالب کرد.درست اندیشی اگر باور انسان بشه باید به اون اجازه داد که بر پایه ی قوای فکری و روحی خودش حرکت کنه و اون زمانه که میتونیم به درست ها برسیم.
      باز هم ممنون از حکایت شیرین شما.

  9. باسلام جاوید جان دست مریزاد.بقول دوستمان همین قوتل روزی قطب تصمیم گیری علاوه بر استان بلکه کشور هم بوده ولی متاسفانه کسانی بس فراوان که ارزوی دهاتیان مقیم مرکز رادرسر داشتن باعث این همه دوری ولاتمان از رسالت اصالتمان شده.

    • با سلام خدمت جناب حاتمی عزیز
      بله قربان، اگر روند همینجور باشه آخر این داستان حکایتیست نافهمیدنی به جهت تمام ساختارهای غلطش.
      ولی با تلاش میشه راه رو ساخت و به همت چون تویی نیازمندیم

  10. باید استاد و فرود آمد بر آستان دری که کوبه ندارد
    چرا که اگر به گاه آمده باشی دربان به انتظار توست
    و اگر بی گاه به در کوفتنت پاسخی نمی آید. …..
    سپاس از تفکر و قلم جاوید

  11. نمیشه پیشاپیش قضاوت کرد راجع به متن کتاب. اما امیدوارم این کتاب هم به سفارش احوال کسان نوشته نشده باشه.
    اما بی شک مرحوم غضنفری عزیز در حفظ فرهنگ این منطقه تلاش بسیار داشتند و امیدوارم روحشان والا و بلند مقام باشه.
    و تشکر دارم از جناب حسین پور و مردای عزیزم بابت طراحی و خط روی جلد

  12. درود بر آقا جاوید عزیز

    استفاده بردم

  13. از قلم و توانمندی جسورانه جنابعالی تقدیر و تشکر می کنم .امیدوارم که در تمام مراحل زندگی سربلند وپیروز باشید .

  14. با سلام
    توجه شما به این مقوله مهم قابل تحسین است.در کنار تأکید شما بر مردم سالاری ,همکاری و همفکری تمام اقشار جامعه باید به چند مطلب مهم و بنیادی توجه کرد:
    ۱)سه شرط لازم آرمان شهر(افلاطون) :عدالت -مساوات-آرامش
    ۲)شرایط سیاسی,تاریخی و ارجع تر از این دو اقتصادی(سه عامل اصلی تغییر هر جامعه)
    ۳)علم نظری بر پایه پژوهش علمی در زمینه جامعه شناسی(آگوست کونت)
    با فراهم شدن این بستر و در نظر گرفتن این نکته که میل به کمال انسان فطری است(فارابی)و تأثیر نفوذ مذهب (سن آگوستین)میتوان در جهت پیاده کردن مباحث مورد نظر شما گام بر داشت.
    آیا برای اجرایی شدن ایده ناب و بی نظیرخود طرح یا برنامه ای فرای از مطالب کلی گفته شده , در نظر دارید؟

    • سلام خدمت توسلی عزیز.
      تمام نکاتی که شما مطرح نموده اید، همه در جاده ترقی باید مورد توجه قرار گیرند. اما خاصیت این موضوع خود کلی بودن آن است. به صورتی که بحث از رشته ای خاص یا چند رشته ی خاص از علوم نیست.بحث بر این است که تمام اقشار در نوع خویش متخصص مبنای تفکرات خویش را به صورت مطلق به دور از عموم ندانند.این خود به اینگونه است که نکات حضرت عالی و دیگر نکات از دیگر دوستان در این بستر حرکت کند.شما به سه شرط خود پایبند بمانید، که خود در جایگاه دانش تخصصی نیازمند بررسی و وارسی های موشکافانه است.اما هدف حضور و تعامل و گفتمان در راستای درست اندیشیدن است.من تمنای درست اندیشیدن بر مبنای قوای جسمانی و فکری شخص به شخص جامعه را در سر دارم. و ارائه راه حلی خاص نیاز نیست. صرفا حضور چون شمایی ست که راه حل برون رفت از این شرایط است.

  15. با تشکر از شما که وقت خود را به بررسی دیدگاه بنده اختصاص داده اید.
    اگر با ذکر مثالی از هدف حضور و تعامل و گفتمان در راستای درست اندیشیدن تلاطم ذهنی من را آرام کنید, ممنون میشوم.میخواهم بدانم آیا برداشت بنده از متن شما درست بوده یا نه

  16. سلام آقای کاظمی
    اگر منظورتون رو از درست اندیشیدن تعریف کنید ؛متنی کامل و بی نقص میشه. ؟؟؟

  17. با سلام
    منظور بنده از کلی بودن متن این بود که هیچ راهکاری برای تحقق و دستیابی به این آرمان شهر ارائه نداده اید .
    کلی بودن این متن به عنوان یک تئوری طبق گفته شما یک خاصیت است اما جنبه عملی آن نادیده گرفته شده است.
    من از ایده و نظر داده شده به وجد آمدم و قصد دارم از همین فردا آن را اجرایی کنم اما نمیدانم به چه شکل و گونه ای و از کجا شروع کنم؟؟؟ در شرایطی که ۹۰% این توده ؛زیر خط فقر هستند,چگونه باید درست اندیشی را در تمام اقشار رواج داد ؟
    آقای کاظمی شکم گرسنه مجال اندیشیدن ندارد

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.