مهران مریدی / میرملاس نیوز :
نوشتن در مورد خداحافظی کریمی سخت است و در طول زمان جای خالیاش احساس میشود. وقتی این خبر را شنیدیم اولش باورمان نمیشد دیگر جادوی او را نبینیم اما وقتی نامه خداحافظی را خواندیم، به یقین رسیدیم که اینبار جدی است و مثل چند خداحافظی قبلی جادوگر نیست.
کریمی در حالی که شنیده میشد چند پیشنهاد داخلی و خارجی دارد و طرفدارها خودشان را برای دیدن یک فصل دیگر بازیهای او آماده کرده بودند، خیلی راحت با مستطیل سبز وداع کرد.
وقتی کارنامه فوتبالی جادوگر را مرور میکنیم خاطرات خوب و بد زیادی وجود دارد؛ از کتککاری با داور تا هتریک مقابل کرهجنوبی، دیدن برف مونیخ، محو کردن بالاک در دیدار دوستانه ایران- آلمان، لگد زدن به ساک ورزشی در جام جهانی، هدر دادن موقعیتهای گلزنی مقابل ایرلندجتوبی، صدای گزارشگر عربی در بازی دوستانه ایران- رم بعد از دریبل چند بازیکن و… اما کنج دلمان همیشه جای خوبی دارد که رفتار بیرون زمین فوتبالش نیز یکی از دلایل این جایگاهش است.
بدون شک اگر شماره هشت دوستداشتنی ایران و مارادونای آسیا قدر خودش را میدانست، افتخارهای بیشتری کسب میکرد و جادوهایش را مردم سراسر دنیا میدیدند. خیلیها نصف استعداد و هوش کریمی را نداشتند اما پشتکار آنان از کاپرفیلد فوتبال ایران بیشتر بود و نتیجهی آن را گرفتند. کاش او زودتر تمرینهای رائول گونزالس را در شالکه میدید تا به گفتهی خودش شرایطش تغییر و جور دیگری تمرین میکرد.
علی رفت اما اگر به علاقهمندان کیروش برنمیخورد ای کاش او را به برزیل میبرد تا آخرین لحظات فوتبالیاش در فستیوال جامجهانی رقم میخورد. کریمی این حق را به گردن فوتبال ایران داشت که با پیراهن تیم ملی با مستطیل سبز وداع کند اما سرمربی پرتغالی موافق حضور او در برزیل نبود.
پس از خداحافظی کریمی یک سوال ذهنم را مشغول کرده است؛ آیا مسوولان ورزشی و فوتبالی کشور، قادرند بازی خداحافظیای در شأن جادوگر تدارک ببینند که فارغ از ریا باشد؟! تجربه نشان داده که این مهم از عهده برخی خارج است و او هم مثل خیلی دیگر از بزرگان فوتبال ایران بدون بازی خداحافظی برای همیشه از مستطیل سبز میرود، موضوعی که خودش هم به آن اشاره و تأکید کرده: «تن به بازی خداحافظی ریاکارانه نخواهم داد».
بدون شک هشتِ دوستداشتنی و همیشه خوب فوتبال ایران یکی از نابغههای فوتبال کشور ماست که هنوز هم خداحافظیاش در باورمان نمیگنجد و افسوس میخوریم که دیگر بازیهایش را نمیبینیم. رنگ پیراهن او هرگز دلیل نمیشود که دوستش نداشت، درست مثل ناصر حجازی که همه فوتبالدوستهای ایرانی دوستش داشتند.
و در آخر اینکه کاشکی پسر شماره هشت قدر خودش را میدانست، در انتخاب تیم دقت بیشتری میکرد، به این زودیها نمیرفت، در زمان جوانی بیشتر تلاش میکرد و… با این حال خدایا از خلقت مارادونای آسیا سپاسگزاریم و خداحافظ علیِ خاطرهها!