- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

فرشته‎ای روی زمین/ نورخدا “نورِ خداست”

282856_323239031092916_1579970502_n

 

 

مهران مریدی  / میرملاس نیوز:

 کوچه بابک دهم در کوی ارتش خرم‎آباد در بیشتر اوقات مهمان دارد، مهمان‎هایی که وقتی رشادت‎های آقا و خانمی که زبان‎زد خاص و عام هستند را می‎شوند هوای آن خانه به سرشان می‎زند.

سید نورخدا موسوی و کبری حافظی! اولی جانباز ۱۰۰ درصد و دومی پرستار بی‎جیره و مواجب! آنان راه بندگی، اخلاص و فداکاری را درپیش گرفته‎اند. سید که پنج و نیم سال پیش در درگیری با گروهک تروریستی ریگی مجروح شد و از آن زمان به بعد در کماست و همسر وی که پنج سال و سه ماه، پرستار شوهرش در منزل است.

تمام وسایل و تجهیزات پزشکی در منزل فراهم است و اتاق خواب منزل آنان به‎نوعی یک تخت بیمارستانی است که همه چی دارد از دکتر و پرستار گرفته تا ریزترین تجهیزات پزشکی! ثمره زندگی این زوج، زهرا و محمد ۱۳ و ۱۱ ساله هستند که گرچه نمی‎توانند با پدر به پارک، سینما، مسافرت و… بروند اما می‎دانند که پدرشان خیلی بزرگ و مایه مباهات است.

 اعضای جهاد دانشگاهی واحد لرستان در شب بیست و نهم ماه مبارک رمضان تصمیم گرفتند ختم قرآنی در منزل این شهید زنده داشته باشند. وقتی وارد منزل می‎شوی بوی خدا و بندگی را استشمام می‎کنی و هرگز از رفتن به آنجا پشیمان نمی‎شوی.

پیش از قرائت قرآن، در اتاق جانباز ۱۰۰ درصد اعضای جهاد دانشگاهی حضور یافتند و کبری حافظی هسر وی در مورد شرایط و چگونگی مجروحیت و پرستاری به قول خودش “آقاسید” سخنانی بیان کرد.

وی در ابتدا گفت: «۱۷ اسفند سال ۸۷ در درگیری با گروهک تروریستی ریگی در زاهدان مجروح شد و اولین نفری که می‎گفتند شهید شده است، همسر من بود اما وقتی به بیمارستان اعزام می‎شود نبضش می‎زند و با اینکه هیچ امیدی برای زنده ماندنش نیست ولی پزشک‎ها اقدامات را شروع می‎کنند که با لطف خداوند و تلاش پزشک‎ها خوشبختانه این نبض کماکان می‎زند.»

همسر شهید زنده ادامه داد: «کمتر از سه ماه “آقاسید” در بیمارستان بستری بود و بعد با رضایت شخصی به منزل آمد و خودم پرستارش هستم.»

حافظی اضافه کرد: «چند ماه پیش که وضعیتش بد شده بود و دکترها می‎گفتند شهادتش نزدیک است قرار شد به بیمارستان منتقلش کنند که گفتم در صورتی اجازه این کار را می‎دهم که خودم بالای سرش باشم و موافقت کردند. وقتی آمبولانس به درب خانه آمد این‎قدر گفتم چند دقیقه صبر کنید که مسئولان راضی شدند تا در خانه بماند و تجهیزات جدید و موردنیاز را به خانه بیاورند.»

او در ادامه اظهار کرد: «در این مدت انسان‎های زیادی به اینجا آمده و “آقاسید” درس خداشناسی به آنان داده است و خوشحالیم که میزبان مردم مهربان کشور و استان‎مان هستیم و هر روز مهمان داریم.»

حافظی تصریح کرد: «برخی جوان‎ها قبل از اینکه به خواستگاری بروند دسته گل را به نزد “آقاسید” می‎آورند. بعضی خطبه عقد را نزد سید می‎خوانند. افرادی هستند که برای دعا و گرفتن حاجت به منزل ما می‎آیند و…»

این بانوی فداکار در ادامه صحبت‎هایش با بیان اینکه شیطان همیشه در کمین انسان است، گفت: « حدود سه سال که از شرایط “آقاسید” گذشته بود، احساس خستگی می‎کردم و می‎گفتم خدایا چرا من؟ غروب آن روز دخترم گفت مادر قصه حضرت ابراهیم(ع) را برایم تعریف کن که گفتم آن حضرت به معاد شک داشت و همه قصه را تعریف کردم. شب قدر بود که کنار تخت سید دراز کشیده بودم و گفتم خدایا! ابراهیم که پیامبر اولوالعزم است دلیل خواسته من که بنده حقیرم.»

وی ادامه داد: «بعد از اینکه اعمال شب قدر را به‎جا آوردم و نزدیک صبح بود خواب دیدم که روز رستاخیز است و قرار شده خوب‎ها از بدها جدا شوند. قرار بود همایشی با اسم معادشناسی برگزار شود و نام چند نفر برای سخنرانی مشخص شده بود. با خودم گفتم بروم ببینم چه افرادی می‎خواهند سخنرانی کنند که در بین اسامی نام سید نورخدا موسوی‎مفرد نیز به چشم می‎خورد. جالب بود که ننوشته بودند شهید بلکه نوشته بودن جانباز سید نورخدا موسوی و حتی پسوند منفرد را هم نوشته بودند.»

حافظی بیان کرد: «دوست داشتم بروم داد بزنم و بگویم مردم این همسر من است اما حجب و حیای زنانه اجازه نداد. بعد از آن خواب، انرژی‎ام روز به روز برای پرستاری از همسرم بیشتر می‎شود.»

او در پایان گفت: «من از شرایطم راضی‎ام و سپاس‎گزار خداوند هستم و امیدوارم نور خانه ما برای مردم همیشه روشن باشد.»

زبان از بیان رشادت‎های کبری حافظی قاصر است و به‎واقع اوست که به رشادت همسرش رنگ دیگری بخشیده و اگر “آقاسید” در جای دیگری بستری می‎بود، شاید این شرایط را کسی لمس نمی‎کرد و این است بانوی ایرانی که در جهان تک است.

صفای خانه شهید زنده را در کمتر خانه‎ای می‎توان دید. این خانه میزبان خیلی‎ها بوده و پیشنهاد می‎کنیم فضای این خانه را تجربه کنید.