تاریخ : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
9

اندک اندک جمع مستان میرسند

  • کد خبر : 54628
  • 26 مرداد 1393 - 0:18

  نجف شهبازی/سرویس منتظران : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم   مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا احزاب/ ۲۳   از میان مؤمنان مردانى ‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از […]

IMG-20140817-WA0002

 

نجف شهبازی/سرویس منتظران :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

 

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا

احزاب/ ۲۳

 

از میان مؤمنان مردانى ‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند

 

اندک اندک جمع مستان میرسند                          اندک اندک می پرستان میرسند
زورخانه جنگ کارساز نبود،اندیشه راهش را پیدا کرد،خواسته های ناپیدا پیدا نشدند،کژی ها جا ماند ،راه ازدور دیده شد،راستی قد برافراشت،تنها پناه بچشم آمد ، پناهنده ها بر او پناه بردند،گره باز ،راه هموار، رستگاری آغاز شد.
آری اوج شور ازرش های انقلابی ایران بود .شانزده سال بیش نداشتم ،آزاد سازی مناطق مرزی ،روستای و شهری از دست دشمن بعثی عراقی اغاز شده بود، بتازگی مهمترین باهمیت ترین شهر ایران در جنوب آزاد شده بود.من نیز دوره متوسطه تحصیلی ام بپایان رسانده بودم . همزمان بصورت فعال وشبانه روزی در پایگاه مقاومت شهرمان بنام شهید بهشتی فعالیت داشتم ، در دوره های آموزشی ابتدای شرکت می کردم،از نزدیک تمامی وقایع خوب ، بد، پیروزی و نا کامی های جنگ را تعقیب مى کردم ، شور شعف نوجوانی ام با این وقایع همراهی می کرد ، بتازگی خرمشهر آزاد، خوشحالی و غرور از پیروزی دلیرانه رزمندگان آدمی را به پرواز در می آورد ، مصمم شدم به جبهه بروم موضوع را باپدرم در میان گذاشتم ، نپذیرفتند ، باور داشتند که به سن قانونی برای جنگیدن و دفاع از کشور نرسیده ام ، بودنم در جنگ دست و پا گیر و باری را بار نخواهد کرد، اما شور جنگ و حضور دوستان در جبهه ونام نویسی همکلاسی ها برای عملیات در مناطق جنگی قرارم را بیقرار کرده بود ، بسان خیلی از رزمندگان هم سن وسالم خواسته پدر نادیده گرفته شد ،با شور خاص در میان دوستان بازمزمه بلند ؛سوی دیار عاشقان به کربلا میرویم ؛روانه منطقه عملیاتی جنوب شدیم .در تاریخ ١٣۶١/۴/٢۶بعد از گذشت یک ماه در جبهه در مرحله دوم عملیات موسوم به رمضان در منطقه عملیاتی پاسگاه مرزی زید در نزدیکی دریاچه ماهی واقع درشرق بصره به اسارت نیروهای رزمی عراق درآمدم .
تمامی نیروهای عمل کننده در آن عملیات بر این باور بودند که دشمن بسان عملیات های فتح والمبین ، طریق القدس ، بیت المقدس این بار نیز توان ایستادگی در مقابل رزمندگان نخواهد داشت . اما همانگونه که در کتاب خاطرات بسیاری از آزادگان امده است سبب اصلی اسیری شان عدم اقدام نیروهای جناحین به اصطلاح چپ و راست و یا ناتوانیشان در شکستن خط مقدم دشمن بوده است . گویا در عملیات رمضان عدم اقدام بموقع یکی از تیپ های جناحین و گرفتاری در عملیات به اصطلاح ( گاز انبری ) دشمن، دلیل اصلی محاصره نیروهای عمل کننده و شکست عملیات رمضان واسیری ما بود،
سرانجام در بعداز ظهر مورخ ١٣۶١/۴/٢۶ به همراه حداقل هزار نفر از رزمندگان که در طول منطقه عملیاتی اسیر شده بودند به پشت جبهه دشمن انتقال داده شدیم .از همان آغازین روزهای اسارت باوجود نداشتن تجربه کافی ولی از مشاهدات جبهه خودی وملاحظه وضعیت ارتش عراق در حین انتقال به پادگان بصره و وجود ترافیک تجهزات لجستیکی ارتش عراق در اتوبان منتهی به بغداد وگستردگی منطقه عملیات جنگی تداوم جنگ را برای حداقل دو سال دیکر قطعی می دانستم.
با این وجود ما باور داشتیم که رزمندگان بزودی زود در عملیات های بعدی سرزمین های دشمن را درخواهند نوردید وبدست توانای شان آزاد خواهیم شد. واقعیت آن بود که ما اسیر بودیم وبصورت طبیعی هر اسیری ویا زندانی آزادی برایش از نون شب با اهمیت تر است ، روزی در انتظار آزاد شدن بدست رزمندگان ، و روزگاری در تصور شکست سریع دشمن ، یک وقت هم درجستجوی کسب خبر نتیجه مذاکرات بین المللی صلح و حتی دلخوش به خواب بعضی از اسیران ، در این خصوص تا جایی پیش می رفتیم که بعضی احادیث و روایات جعلی که وقوع این جنگ وآزادی اسری را در صدر اسلام پیش بینی کرده بود نقل می کردند. در این بیم وامید و پذیرش سختی تمام عیار مصیبت های اسارت ، یواشکی یک،دو،سه،چهار،پنج،شش،هفت،هشت سال برای من طی شد، بودند کسانیکه که ده سال اسیری را تجربه میکردند . بهنکام تحویل سال نو دست بدعا بر می داشتیم که انشاالله سال آینده در کشور خود در کنار خانواده هایمان باشیم ،اما هر سال دریغ از پارسال، درچند سال پایانی اسارت آرزوی آزادی در حین تحویل سال با اندکی تامل و در گوشی بهم یاد آور می شدیم .
سرانجام در سال ١٣۶٧باپادرمیانی جامعه بین المللی از سوی سازمان ملل قطعنامه معروف ۵٩٨ پایان جنگ بین ایران وعراق صادر شد.موجی از شادی اسری را فرا گرفت حتی سربازان عراقی وفرمانده عراقی اردوگاه بشادی و پایکوبی در وسط اردوگاه پرداختند ، و فرمانده عراقی اردوگاه در حین سرشماری صبحگاهی روزانه پایان جنگ راتبریک و آزادی قریب الوقوع اسری را نوید داد.
اما برخلاف تصورات که بزودی اسیران آزاد خواهند شد، انگار موضوعات اختلافی دو کشور در زمان صلح بیشتر از دوران جنگ بود. مذاکرات دوره ای نمایندگان سیاسی آنان هربار بدون نتیجه پایان میگرفت،این وضعیت بیشترین فشار روحی روانی بر اسری وارد می نمود ،چرا که بصورت طبیعی هر جنگی که پایا ن داده میشود اولویت پس از صلح رهایی اسرای طرفین درگیر آن جنگ است، اما در مذاکرات ژنو نه تنها اولویتی در بین نبود بلکه اصولا پیرامون تمامی موضوعات اختلافی تفاهم وتوافقی بدست نمی آمد،افزون بر ان اپوزوسیون مسلح مستقر در عراق (منافقین) از آب گل الود ماهی گرفته از فشار روحی روانی بر اسری آگاهی داشته و هرچند گاهی به اردوگاه اسری سرک میکشیدند وخواهان پیوستن اسری به آن سازمان مفلوک بودند،تاجاییکه اندکی از اسری به امید خروج از چهار دیواری زندان و امید به فرار به آنها پیوستند ،گویا در مواردی فرارکرده بودند، اما بیشترشان در زمان آزادی اسری به همراه دیگر اسیران به وطن باز گشتند

قطعا دلیل اصلی ماندگاری و مقاومت اسیران در دوران طولانی اسارت،برخورداری از معنویت، عشق به وطن غیرت ملی مذهبی و آرمان های انقلاب و امام راحل بود،موضوعی که نمایندگان جهانی صلیب سرخ بارها به ان اذعان نمودند.
اسری از اهداف وارزش های انقلابی کوتا نمی آمدند ، بر عهد خود با پیر جماران تا آخر ماندند، بر نگهبانی ونگهداری از آموزه های انقلابی واشاعه آن با توانی بیشتر و بیشتر اصرار داشتند،و تنها دلیل فشار بی امان دشمن این پایبندی آرمانی بود والا عراقی هادر اندازه ی حداقلی رعایت مقررات بین المللی مربوط به اسرای جنگی پایبند بودند.
برای نمونه در عملیات جزیره مجنون بسال ١٣۶٣ که در این عملیات عراق بمب شیمیایی بکار برده بود و تعداد زیادی از رزمندگان به اسارت در آمده بودند، همزمان ما را به اردوگاه همجوار انتقال دادند پس از گذر از تونلی که سربازان عراقی کابل دردست در درب ورودی اردوگاه تشکیل داده بودند ، بر اثر اصابت کابل به چشم دو نفر از اسری متاسفانه چشمشان تخلیه شد، فرمانده عراقی از ما خواست که به حضرت امام توهین کنیم اما بر عکس همه یکصدا فریاد بر اوردند ؛الموت الصدام ؛(مرگ بر صدام)وقتی فرمانده عراقی این عکس العمل را دید دستور داد تا تک تک بچه ها را فلک کنند،بعد از کلی اذیت و آزار این باراین فرمانده تحکم کرد که به امام توهین کنیم ،بازبلندتراز گذشته الموت الصدام سر دادیم، ازشدت عصبانی این جمله عربی کفتند والله العظیم انتم ما بشرٌ بلْ حَشرٌ.
داستان حقیقی و تحلیلی است واقعی از چند قطعه آغازین این یاداشت : راستی قد برافراشت ، تنها پناه دیده شد، پناهندگان بر او پناه بردند، راستی ما غفلت کرده بودیم پناه واقعی مان در لابلای شور و هیجان ارزش های انقلابی مان یواشکی فرا مى خواندیم ،بمانند یوسف پیامبر آزادی خود را از زندانبان می طلبیدیم ،تنها چشم انتظار کارزار رزمندکان ،پیروزی آنان ویاشکست دشمن و صلح دو کشور بودیم ،.
ما اوج دوستی، زیبای، غنای اخلاقی راتنها در قالب هنجارها وارزشهای انقلابی برای خود تعریف میکردیم . روابط و رفتار اجتماعی اخلاقی را الزاما در چهارجوب ارزشهای آرمانگرایی وانقلابی بر همدیگر تحمیل کرده بودیم ما ناخواسته همه تعالی های انسانی در قد وقواره ی ارزشهای آرمانی کاهش داده بودیم برای مدت طولانی به ان بسنده کرده بودیم .
تا اینکه در مقطعی بیکباره بمانند پاره شدن بند تسبیح و پراکنده شدن دانه های آن ، ریسمان تجمع ما حول اطلاق ارزشهای اخلاقی اسلامی در محدوده کوچک وامید به آزادی بدست توان ناتوان آدمیان نازک ، پاره و از هم کسیخته شد.
دیگر حول محور انسانی برای رهایی گرد نمی امدیم ، دگر با نگاه آرمانی به راز نیاز با معبود نمی پرداختیم ،عروج وتعالی انسانی را لزوما در ارزشهای تحکم امیز نمىدیدیم ، معنویت را در اختیاری بودن آن یافتیم چیزی نگذشت که یاری یار احساس میشد ، نمی از نمناکی قطره های از دریای رحمتش مزمزه شد ریسمانی نو و محکم تنیده شد ، دنیای کوچک ما آسمان بود، آزادی بسیار کوچک شده بود ،خواب بود اما عمیق بود، فریاد خشن جلاد برآمد که بیدار شوید چرا معطل می کنید ، صلیب سرخ جهانی آمده باید بروید همین الان ! براستی.
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم جرس فریاد بر میدارد که بر بندید محملها
این چنین بود که صدای آسمانی ناظری برآمد اندک اندک جمع مستان میرسند

 

 

IMG_۲۰۱۴۰۸۱۷_۰۰۱۳۳۹

              اولین دیدار با پدر

 

IMG-20140816-WA0028

            سمت چپ نفر اول نجف شهبازی  دوم میرزاقلی طرهانی

 

IMG_۲۰۱۴۰۸۱۷_۰۰۱۲۰۷

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=54628

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 80در انتظار بررسی : 1انتشار یافته : ۷۹
  1. درود بر دوست عزیزم نجف دوست داشتنی.بسیار عالی بود. واقعا اون دوران میان پرده ای از بهشت بود.اخلاصٰ صفا .صمیمیت محبت. انصاف و…..نمیدونم چرا مطلب را که میخوندم اشکها هم مثل باران با همان گرمی وآرامش باریدن گرفت؟ نمیدونم از مظلومیت مردان میدان عمل نه فقط حرف و شعار بود یاغریب بودن و بازیچه قرار گرفتن واژه های اون دوران تکرار نشدنی؟

  2. باسلام
    بسیار عالی بود خداوند نگهدارت

  3. تبریک
    سالروز برگشت غرور آفرینان آزاد شده از قفس بعث بر تک تک این پرندگان تبریک عرض میکنم
    ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ برگ دیگری از تقویم انقلاب ورق خورد ،یوم الله دیگری خلق شد و کشور به استقبال ۴۳ هزار پرستوی آزاد شده از قفس دیکتاتور رژیم بعث رفت.

  4. درود خدا بر شما مردان پایداری واستقامت . برادر شهبازی عزیز، بنده هیچ وقت از نزدیک حضرتعالی را زیارت نکرده ام ولی با نام مبارکتان خوب آشنا هستم.یادمه این عکسی که دایی میرزاقلی طرهانی در کنار شماست اولین عکسی بود که بعداز سالها به دستمان رسید (خدا بیامرز مادر بزرگم می گفت :سیل که ماشاله یه گه هاتیر جفت بی چنی سرحاله ولی دای بمری میرزاقلی ناراحته)،کلی تغییر کرده بودید خدا می داند با اینکه کم سن وسال بودم، تا به عکس نگاه می کردم از فرط دلتنگی برای دایی میرزا دلم ضعف می رفت و پاهایم می لرزید،خلاصه قسم (گیون میرزاقلی) شده بود مهر تاییدی بر راست ودروغ های ما کوچکترها چون خیلی دوستش داشتیم خیلی دلسوز وشوخ طبع بود.نمی دانم زمانی آزاد شدید وبا افتخار به میهن بازگشتید باهم بودید یانه ؟
    چه شور حالی داشیم با یک مینی بوس قرمز تا پلیس راه بابازید به استقبال شما قهرمانان آمدیم ،تاقبل از بشارت رهبری مبنی بر تحویل سلاحهای غیر مجاز ،همه سلاح داشتیم .اگر حضرتعالی هم توی آن پاترول سفید رنگ که با چراغ روشن از مقابل می آمد تشریف داشتید،باید به خاطر داشته باشید روی پل بابازیدتا کمر از شیشه آخر مینی بوس بیرون آمده بودم و دایی میرزا را صدا زدم وبا کلاش تاشویی که در دستم بود مدام شلیک می کردم شاید نظرتان به من جلب شود ،چون نمی دانستم دایی کدام یک از آن عزیزان است.و خلاصه …آن سیل جمعیت که به انتظار شما در بهشت زهرا جمع شده بودند.
    بیشتر از این مزاحم وقت شریفتان نمی شوم ،ولی یک خواهش دارم لطف بفرمایید در صورت امکان یک خاطره هرچند دوخط هم باشد از دوران اسارتتان با دایی میرزا را برایمان بنویسید ،چون دایی خیلی از اسارت نمی گوید شاید هم دوست ندارد ما از رنجهایی که کشیده دل آزرده شویم .
    در آخر سالروز آزادی شما اسوه مقاومت را خدمتتان تبریک عرض نموده واز خدا می خواهم حضرتعالی وتمامی آزادگان عزیز رادر کمال صحت وسلامت ،آبرومندانه حفظ بفرماید .انشااله.

    • سلام اقای ضرونی عزیز بصفا ی نوشته زیبایت قسم دایی تان اقا میرزا یکی از پاکترین مقاومترین با ایمانترین ووفادارترین اسیران جنگ بود .بیشتر اسارت را با اقا میرزا گذراندم برای من مانند یک برادر و پشتیبان بود وجودش مایه دلگرمی بود با پشتکار عجیبش عربی ترجمه قران ونهج البلاغه روزنامه های عربی را یاد گرفت در مقطعی حافظ قران بود تعصب اسرای لرستانی و کوهدشتی داشت بمناسبتی دعوای قومیتی پیش امد اقا میرزا قهرمان ان دعوی بود چرا که بحق از بجه های لر دفاع کرده بود

  5. سلام خدا بر شهیدان و ایثارگران و خانواده آنان
    به به هر دم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد
    دوست ارجمندم جناب حاج نجف عزیز سلام خدا بر شما و صبر پر معنی¬تان. خدا به شماهایی که با صبرتان در قلب دشمن وحشی، موجب قوت قلب خانواده، رزمندگان و ملت شریف ایران بودید، خدایتان جزای خیر دهد. از بیان بخشی از خاطرات شیرینتان که با قلم زیبا و پیوسته¬ای نگارش یافته سپاسگذارم.

    • درود بر شما حاج حکمت بزرگوار : براستی همه یاران دیرین میرملاسی ها از سایه محبت وبزرگیتان اسایش میگیرند پاینده باشی

  6. سالگرد ورود آزادگان به میهن به شما وهمه آزادگان تبریک می گویم به امید روزهای بهتر برای ایران وایرانیان.

  7. سلام خدا بر همه کسانی که تمام وجودشان را در طبق اخلاص نهادند تا ازادی را برای ما به ارمغان اورند
    و همچنین سالگرد ازادی ازادگان را به همه ازادگان سرافراز بویژه جناب اقای نجف عبدی پور گل سر سبد جوانان رزمنده وایثارگر روستای دالاب بالا صمیمانه تبریک می گویم انشااله در پناه حق پایدار باشید .
    در زمان بازگشت ازادگان سال دوم راهنمایی بودم وان روز هرگز از ذهنم پاک نمی شود بادیدن این تصاویر خاطرات ان روز دوباره زنده شدند .(در پناه حق سلامت باشید )

  8. خانه قلب من از خشت عزیزان برپاست دیدگانم زگل روی عزیزان بیناست
    روزگاریست که هر کس زکسی بی خبر است باز هم بردل مایاد عزیزان برجاست
    سالگرد ورود آزادگان سر افراز به میهن عزیزرا تبریک عرض می نمایم .
    سالم وسرافراز باشیدای اسوه های صبر واستقامت.
    با تشکر از جناب آقای حاج نجف شهبازی وخاطره ی بسیار زیباتون
    استوار وپاینده باشی

  9. درود خداوند بر شما شیر دلان هشت سال دفاع مقدس من به شما وهمرزمانتان چه در موقع نبرد وچه در موقع اسارت افتخار میکنم . برای شما و دیگر عزیزانم از خدای متعال طول عمر با عزت طلب میکنم .

    • اقای زارعی کامنت زیبای شما نشان از توجه شما وگامی در اگاهی وطن است درود بر شما

  10. سلام بر آزادگان سرافراز آنان که چشم هاشان قساوت دشمن را دیده و روزهای زیادی با اندوه اما امیدوار درغربت را سپری کرده اند و جناب آقای شهبازی ، سربلند باشید .

  11. باسلم خدمت برادراندیشمند جناب آقای شهبازی
    من سوای مشکلات اسارت که با هیچ قلم وزبانی قادربه بیان وتفسیرش نمیتوان شد، شیوه ی نوشتن و زیبایی قلم شما را که درمیدان ذهن به راحتی جولان میدهد واز دایره واژگان بسیار خوبی برحورداراست میستایم. اما جناب شهبازی به نظرشما تاکی توان نوشتن وحوصله پردارش اینگونه وقایع را درخود سراغ دارید؟پس به این اندک اندک مطالب بسنده نکنید و تشنگان خاطرات دوران اسارت را با کتابی دراین خصوص سیراب نمایید.
    یار دبستانیم !مستدام وبهروز باشی

  12. سلام حقیقت ان است مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق میاورد اقای ازادبخت توجه به نوشته های شما همین بس که دیدن رخسارتان را ارزومندم

    • جناب حاج نجف شهبازی ازمحبت وحسن نظرتان بی نهایت سپاسگزارم. بدون شک همین حس دروجود بنده هست وبی صبرانه درآرزوی زیارتتان هستم . اما متاسفانه رفت وآمدشما به کوهدشت را درجریان نیستم وگرنه دراولین فرصت خدمت میرسم. مشتاق دیدار.

  13. درود خدا بر آزاد دگان سر افرازی که رنج و تحمل اسارتشان و سالها انتظارو آرزویشان با ندیدن گل روی حضرت امام صد چندان شد ولی همچنان سر افراز و مردانه بر راه آن پیر سفر کرده استوارند و هر دست نوشته و خاطره شان پنجره ای از دنیائی دیگر را به روی نسل آینده ساز این مملکت میگشاید جناب شهبازی عزیز بسیار عالی بود بقول استاد فرهیخته اسدالله آزادبخت اندک اندک کافی نیست زیرا عطشمان بیشتر شده و میطلبد تمام قد و تمام وقت کمر همت بسته و این رسالت عظیم معرفی دلاوران لرستان را به سر منزل مقصود برسانید سالم باشید

  14. سلام خدمت اسوه های صبر ومقاومت
    خدمت دوستان آزاده سلام وعرض وأدب داریم
    تبریک دارم سال روز آزادیمان رواز اینکه خداوند توفیق اسارت وتحمل آن شریط سخت را بما داد شاکریم وامید داریم در زندگی بعد از اسارت مارا پیروز بر ناملایمات صابر بر بندگی خود و در خدمت به این کشور و مردم بزرگ وشریف موفق بدارد

  15. خانه قلب من از خشت عزیزان برپاست دیدگانم زگل روی عزیزان بیناست
    روزگاریست که هر کس زکسی بی خبر است باز هم بردل مایاد عزیزان برجاست
    سالگرد ورود آزادگان سر افراز به میهن عزیزرا تبریک عرض می نمایم .
    سالم وسرافراز باشید ای اسوه های صبر واستقامت.
    با تشکر از جناب آقای حاج نجف شهبازی وخاطره ی بسیار زیباتیت
    استوار وپاینده باشی

  16. خانه قلب من از خشت عزیزان برپاست دیدگانم زگل روی عزیزان بیناست
    روزگاریست که هر کس زکسی بی خبر است باز هم بردل مایاد عزیزان برجاست
    سالگرد ورود آزادگان سر افراز به میهن عزیزرا تبریک عرض می نمایم .
    سالم وسرافراز باشید ای اسوه های صبر واستقامت.
    با تشکر از جناب آقای حاج نجف شهبازی وخاطره ی بسیار زیبایت
    استوار وپاینده باشی

  17. سلام برآزاده سرافراز حاج نجف عزیز . الحق والانصاف حضرتعالی هم در دوران رزم وهم دوره اسارت وهم پس از آزادی آزاده بوده وهستی. بخصوص پس از ازادی از اسارت ، آزادگی ات را فراموش نکردی واسیر جاه ومقام به هرقیمتی نشدی . در آزادگی زبانزدی . خوشا به حالت.

    • سلام اقای گراوند شما سرشار از محبت و مهربانی هستی محبت شما مایه دل گرمی است درود بر شما

  18. سلام و درود بر اسوه های صبر و پایداری
    ضرب المثل معروفی داریم که در قالب شعر می گوید شنیدن کی بود مانند دیدن
    داستان رشادت ها ، ایستادگی ها و مقاومت های آزادگان عزیز حتی مشمول این ضرب المثل هم نمی شود ! در اینجا دیگر سخن از دیدن و شنیدن هم نیست سخن از با تمام وجود لمس کردن و احساس کردن است
    آزادگان سرافراز من جمله نجف شهبازی عزیز اگر هم با تمام جزییات برای ما روایت کنند آیا ما به عمق آنچه که بر آنان گذشته است پی خواهیم برد ؟ ابدا
    تا خودمان آن شرائط را لمس و تجربه نکرده باشیم ، حقیقت آن را درک نخواهیم کرد
    پس قدر این اسوه های صبر و پایداری را بیشتر بدانیم
    ——————————————————————–
    متن فوق را در ذیل خاطرات اقا افشین باقری هم نوشته بودم و حیفم آمددر اینجا هم نیاورم اما زیبایی قلم آقا نجف در تحلیل بسیار زیبایی است که از وضعیت دوران اسارت ارائه داده است . با آرزوی توفیق این همرزم ارزشمند

  19. سلا می به شادابی خبر آزادیت
    سلامی به زیبایی صبح دامادیت
    سلامی به سجده برخاک ایران زمین
    سلامی به ایمان خدادادیت

  20. خود این حکایت هر روز روزگار من است به غم دچار چنانم که غم دچار من است
    نسیم سبز بهاری وزید بر خاکم اگر خطا نکنم عطر، عطر یار من است
    کدام گریه از این سنگ شسته است غبار کدام لحظه‌ی روشن در انتظار من است
    سلام و درود بر آزاده سرافراز حاج نجف شهبازی و عرض تبریک سالروز بازگشت غرور آفرین آزادگان عزیز آرزوی زنگی توام با موفقیت ، سربلندی و سلامتی برای کلیه آزادگان گرانقدر از درگاه حق تعالی خواستارم
    «یاد باد »

  21. سلام بر مرد صبر ، مرد استقامت ، سلامی به نورانی منورهای شلیک شده آسمان جبهه های هشت سال پاکی و

    صداقت و جوانمردی وایثار ، سلامی به بلندی کوههای سربه فلک کشیده الله اکبر بر هنجس لرستان حاج نجف عزیز .

    ما باید به خود ببالیم که کوردلانی چون داعش و . . . جرأت ندارند حتی یک نگاه به مرز ایران بیاندازند چرا که خوب میدانند

    سرزمین ایران حاج نجف ها بسیار دارد .

    همیشه پایدار باشی ای دلیر آزاده .

    • درود بر نور علی عزیز
      انکه غربت را بر گزیده وبتنهای برای هدف ومنزلتش مستانه زندگی میکند درود بر شما

  22. سلام حاجی ارادت آنروز تاریخی را فراموش نخواهیم کرد

  23. سلام بر شهیدان سلام بر مردان استقامت و آزاده سرافراز حاج نجف شهبازی
    ۲۶ مردادماه سالروز آزادی غرور آفرین آزادگان عزیز و سرافرازاسلام و دلاوران صحنه پیکار، پس از تحمل سال های فراق از امام عزیز (ره) و ایران اسلامی پای به وطن و زادگاه خویش گذاشتند.
    اینان با سینه ای مملو از ناگفته ها و اسراری که نه کاغذی برای کتابت آن و نه ابزاری برای ثبت و ضبط رنجشان بود،‌ سالیان اسارت و سختی ها را به جان خود خریدند و مردانه بر اساس منش پهلوانانه ایستادند و حسرت یک تزلزل را بر دل دشمن خود نهادند.

  24. چهره معصومانه مصمم ساده بی ریا وماندگار .

  25. درجهان امروز داستانهای خیالی والگوهای افسانه ای میسازند وبه بشریت تحویل میدهند . اما کاش سری به دیار ما بزنند و الگوهای انسانی اسلامی اخلاقی را ازنزدیک به نظاره بنشینند. نجف عبدی پورها به آنچه با خدا عهد بسته بودند وفا کردند ودر صحنه عمل درس ایستادگی صداقت وجوانمردی واز خودگذشتگی به ما آموختند ما سپاسگزار وقدر دان این استوانه های استقامت وایثاریم. راستی چرا اینقدر کم کاری؟؟ کاش هنر معرفی این آزادمردان را به نسل امروز میداشتیم .با تمام وجود به همه آزادگان بخصوص همشهریان کوهدشتی سالروز ورودشان را مبارکباد میگویم. سالم وسربلند باشید

  26. اگر چه همه روزهای هشت سال دوران دفاع مقدس از ایثار و فداکاری رزمندگان آکنده بود، اما برخی از روزهای آن بسیار بیاد ماندنی و شیرین هستند، به‌ویژه ورود آزادگان قهرمان به خاک میهن اسلامی ایران که با ورود خود، مردانگی و غرورشان را نسبت به انقلاب و ولایت‌فقیه نشان دادند.
    آن روزها یوم الله دیگری در تاریخ این سرزمین متولد شد و ملت ایران به استقبال مردان خدایی شتافتند، که شکنجه‌های بعثی‌های عراقی نیز نتوانسته بود یک ذره از ایمانشان را کم کند، دلاورانی که جسمشان دربند بود، ولی هیچ گاه روح و اندیشه بلندشان تسخیر نشد.
    به خانواده‌های معظم این آزادگان سرافراز درود می‌فرستیم که سختی این دوران مشقت بار را با صبر و توکل به خدا تحمل کردند.

  27. ما اوج دوستی، زیبای، غنای اخلاقی راتنها در قالب هنجارها وارزشهای انقلابی برای خود تعریف میکردیم . روابط و رفتار اجتماعی اخلاقی را الزاما در چهارجوب ارزشهای آرمانگرایی وانقلابی بر همدیگر تحمیل کرده بودیم ما ناخواسته همه تعالی های انسانی در قد وقواره ی ارزشهای آرمانی کاهش داده بودیم برای مدت طولانی به ان بسنده کرده بودیم .
    تا اینکه در مقطعی بیکباره بمانند پاره شدن بند تسبیح و پراکنده شدن دانه های آن ، ریسمان تجمع ما حول اطلاق ارزشهای اخلاقی اسلامی در محدوده کوچک وامید به آزادی بدست توان ناتوان آدمیان نازک ، پاره و از هم کسیخته شد.
    دیگر حول محور انسانی برای رهایی گرد نمی امدیم ، دگر با نگاه آرمانی به راز نیاز با معبود نمی پرداختیم ،عروج وتعالی انسانی را لزوما در ارزشهای تحکم امیز نمىدیدیم ، معنویت را در اختیاری بودن آن یافتیم چیزی نگذشت که یاری یار احساس میشد ، نمی از نمناکی قطره های از دریای رحمتش مزمزه شد ریسمانی نو و محکم تنیده شد ، دنیای کوچک ما آسمان بود، آزادی بسیار کوچک شده بود… فوق العاده بود جناب شهباری” مطلبی که ازنوشته ی شما برداشت کردم این بود سیر تکاملی روحی و فکری یک نوجوان با شور انقلابی و شاید تا حدودی بنیادگرا و در شرایط خاص و طی زمان به یک جوان ریالیست و واقعگرا با پشتوانه عظیم معنوی و ارتباط قوی با خالق که نوانسته تمام توشه ی معنوی و داشته های خود را از دنیای اسارت به دنیای مادی و پر از ریا تزویر و دورویی ایران بعد از جنگ بیاره و الحق توانسته که از این آشفته بازار ایران بعد از دوم حرداد و دوران سیاه بعد از آن که مردان واقعی دوران جبهه و جنگ اجبارا به فراموشی سپرده شدن به سلامت عبور کنه و با افتخار از این آزمایش شاید به مراتب سخن تر عبور کنه. حقیقتا شماها اصلاح طلب های واقعی هستید.

  28. باسلام وادب خدمت آزاده سرافرازجناب آقای شهبازی سال روز آزادی شماوهمه ی آزادگان اسوه صبر ومقاومت مردان خدایی را تبریک می گوییم.وبرایتان آرزوی سعادت سلامت وافتخار وسربلندی را داریم.

  29. چند دقیقه با قلم پراحساس که از نهان خانه ی وجود آزاده ای آزاد برآمده ، سختی اسارت و شیرینی آزادگی را در پیش چشمانمان به سادگی نمایان کرد، با تشکر از بیان شیوایت ….

  30. بی شک سختی های اسارت شما را استوار و محکم،و صبر و ایمانتان شما را اینچنین آزادمرد ساخته است.منتظر شنیدن خاطرات شما…

  31. نجف عشق بود.وپایگاه دوستی مستمر .پرستوی عاشق که روبروی مانگاه اینه دارد.دوست بی غل وغش کلامت نورودورکعت عشق ورزی به توقربت الی الله….عباس بشیری چاکرونیروی تو

  32. دوست زنده بمانی سرفرصت مینویسم عشق تمامی

  33. دوست عزیز جناب اقای عبدی پور بی شک شما از افتخارات دیار کوهدشت و از سرمایه های انقلاب هستید قلم پر از احساس شما قابل ستایش است و امید ست همیشه پیروز سر بلند و موفق باشید

  34. نجف جان از خواندن متن زیبایت دلم برای ان روزها خیلی تنگ شد.ولی فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
    چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را…
    نجف عزیز! دیروز و امروز ندارد. ما عوض شدیم روزگار همان روزگار است. نوشتن از دیروز دل می خواهد اما چگونه بودن امروز عقل می خواهد. بهانه برای آدم بودن و دوباره آدم شدن این روزها هم هست اما بعضی ها غم نان دارند، بعضی ها نگران قپه هایشان هستند، بعضی ها شرمنده ی اخلاق شان هستندف بعضی ها هم که طلبکار مردم بودند حالا از بدهکاری روی راست راست راه رفتن را ندارند…
    حاجی! دوستان از فرط فرمانده شدن و رییس شدن چنان کم آوردند که حالا دعا می کنم کاش آن قبله نماها از جنگ برنمی گشتند و در جنگ بعد از جنگ شکست نمی خوردند…
    به مردم بگو: دوستان خوبم از جنگ برنگشتند

    • این همه سُفره فِتاده گونه گون /// تـاکـه بـاشد آدمـی را آزِمــــون

      آزمونی سخت چـون بــارِ گــران /// شیرِ بیشه بایدش این امتحان

      …………………………………………………………………………..

  35. با سلام اول اینکه ماشا الله قلمتان مثل صا ایران است دوم اینکه ای کاش ما جبهه ندیده ها اینها را فقط قصه و قصه گویی نبینیم چه دنیایی از معرفت ورای این نهفته است موفق به توفیقاتش باشید.

  36. دست مریزاد آزاده سر افراز ،همینطور به کوه دلتنگی مان آوای خوش و خاطرات شیرینت را هدیه ده تا دل خوش آید و رشا دتها در سویدای قلب ، سور جاودانگی خوبیها را زنده نگهدارد .از خدا شاکر باشید که بر شما منت نهاد و مورد آزمایش قرار داد تا درجه اخلاص و خوبیها در گذر زمان و در کنج زندان نا امیدی به طلای ناب انسانیت بدل گشته .

  37. ندانم بلبل مستان خدایا این کس بستان شبان را چون بخوابد تا ببیند آن رخ دستان
    خدا را شاکریم که دیار و دیدارمان به قیامت منتهی نشد، آزاده بودی و آزاد بمان که دنیا ملعبه ی کودکانه ایست که غیرت ماندن در آن بسیار و عشق فنا شدنش ناچیز، خوشا به حالت که توشه ای جمع کردی و از خوبان و سربازان امام (ره) در دوران جنگ بودی، راستی چه زیباست سربلندی و موفقیت در این دنیای زودگذر…

  38. ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
    زار و بیمار غمم ، راحت جانی به من آر
    تولدم را با آزادیت گره زده ام شاید این را جزء الطاف خداوند کریم بدانم که روسپید شده ام و قدوم مبارک شما را به سرزمین اجدادیمان ارج بنهم، از اینکه گلی خوشبو را در بوستان زندگیمان داریم به خود می بالم و برای شادابیش از درگاه ایزد منان سربلندیش را خواستارم.

  39. خوبان را دریابید، شاید ریسمان آنان را چنگ زنیم و امیدی در روز رستاخیزیمان شوند. به همه آنان که جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند درود می فرستم و آنان را میراث دار انقلاب می دانم و به امید روزی که قدردان آن همه ایثارشان باشیم

  40. سلام خدا بر تمام آزادگان جنگ تحمیلی
    برادر شهبازی سلام وخسته نباشید
    خاطرات ودستنوشته های شما آزادگان عزیز سراسر پند واندرز است ودارای پیام دفاع واستقامت می باشد امیدوارم همواره سالم وتندرست باشید .
    یادوخاطره آزاده شهیدامیر رویین تن را نیز گرامی می داریم

  41. مصیبت های اسارت،یک،دو،سه،چهار،پنج،شش،هفت،هشت سال برای من طی شد.وای که چه روزهای سختی را سپری کردی شیر خدا.هر موقع در دنیا به سیم آخر میزنم و از همه چیز و همه کس دلگیر می شوم فقط هم صحبتی با شما مرا آرام میکند و صبر و پایداری را از شما و امثال شماها یاد میگیرم.

  42. سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما دوست دیرین
    مدت‌هاست از شما بی‌خبرم اگر گذرت به قم افتاد به زنگ تلفنی یا دیداری شادمان کن
    و اما نکته: دیروز، امروز، فردا
    مسئله این است!
    پایدار و سرافرازتر باشی عزیز

  43. با سلام خدمت برادر ارجمند شهبازی / خدای متعال به شماخیر دنیا وآخرت عنایت نمایید چرا که تحمل آن سختیها قابل تصور نیست

  44. سلام آقای شهبازی دومین سالروز درگذشت اخوی گرامیتان مرحوم تورج شهبازی خدمت شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض می نمایم

  45. به زیر ران طلب زین کنید اسب مراد را$که چون سمند زمین شد ستاره رام شما$ دورود بر شرفتان

  46. چه دیده اید ؟نمیدانم جراهمیشه به مسئله اسارت فکر میکنم حسودیم میشه .خواهش میکنم از اون حالتون برامون بگید….خوشا آنان که خدا رو باتموم وجودشون حس کردن..

  47. به طورقطع ویقین می گویم شادترین لحظات عمرم هنگام آزادی ایشان وهمچنین سایر آزادگان عزیز بود.یادم هست فقط وفقط ازشوق مثل ابربهاری گریه میکردم.

  48. سلام بر مردان استقامت و سلام بر آزاده سرافراز حاج نجف شهبازی
    سال روز آزادی شما و همه ی آزادگان را تبریک می گوییم و برایتان آرزوی سعادت سلامت و سربلندی دارم.

  49. صحبت از لحظه‏هایی است که توفان نشست و مردانی از سمت غرب، در غروب، چهره شستند و برای اقامه نماز در وطن، بازگشتند.
    شما کدام مسافرید که فاصله بدرقه تا استقبالتان را در دفترِ خاطرات، مجهول می‏گذارند؟
    این کدام سفر است که وقتی از آن باز می‏گردند، بزرگ‏تر می‏شوند و خنده‏هایشان را با گریه ابراز می‏کنند؟
    … و سرانجام اتوبوسی که شیشه‏های آن، نگاه چند نفر را در پنجره قاب کرده بود، می‏رسد. دست تکان می‏دهند؛ فضای افکارم تکان می‏خورد.
    حسین، اباالفضل، قاسم بن حسن، یوسف‏های گم گشته، خوش آمدید!
    گرچه بلندایتان بر خاک غلتیده و تکیده شده‏اید، اما صبر کنید، یکی یکی پیدایتان می‏کنیم. این بار، اسم شما را از فهرست شهیدان خط نمی‏زنیم؛ تنها آدرس‏هایتان عوض شده است؛ «أَلاَْعْمالُ بِالنِّیّاتِ»

  50. سیم های خاردار، کانال های حفر شده برای پناه گرفتن، میدان های مین و ارتفاعات صعب العبور در بانه و مریوان، دریاچه نمک، خرمشهر، آبادان، شلمچه، نفت شهر، جزایر مجنون، سه راه جفیر، نهر جاسم، شهرک دوعیجی و کانال ماهی، سوسنگرد، دهلاویه، بستان، تنگه چزابه، مهران و دهلران واژه های آشنایی هستند که زمانی بهترین و خالص ترین انسان ها با آنها زندگی می کردند، همان هایی که فارغ از همه چیز و همه کس در جبهه های جنوب و غرب، در سنگرها، آرپی چی به دست و بی سیم بر دوش بر روی سیم های خاردار و میدان های مین می لغزیدند ، شیرینی شهادت را می چشیدند، جانبازی را می آموختند و یا طعم تلخ اسارت را تجربه می کردند.
    آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجه های مزدوران بعث ، هراسی به خود راه ندادند.

    سالروز آزادیت را تبریک میگم

  51. سلام و درود خداوند بر شما نجف جان آزاده سرافراز و همسایه قدیمی قبل از اسارت .دلم برات یه ذره شده میدونی چند ساله ندیمت خدا نگهدارت باشه برادر جان توقلب ما جاداری سردار

  52. سلام خدمت برادر شهبازی آزاده سرافراز ما به شما چنین مردانی افتخار میکنیم که دیار ما دالاب چنین سرو قامتانی دارد ودر برابر شکنجه های بعثیان قد خم نکرده در ضمن در عکس اول که ارسال کردی تصویر زنده یاد حمید امرایی هم هست

  53. شما اسارت تن را در وادی غریب به خود دیده ای اما شهدا ازادی روح را فارغ از تعلقات دنیوی امیدوارم همچنان پیرو شهدا باشید تا اعتقادتان به افکار شهدا وصل شود بسیار زیبا قلم زدید هر کجا هستید برایتان ارزو ی سعادت و بهروزی دارم

  54. باسلام و ادای ادب و احترام به سرور ارجمند آزاده ی سرافراز

    نجف جان چه شب های پر ستاره که در میان اختران بیکران آسمان وجود نازنینت را به جستجو نشستیم!
    کرامت انسانی شما و دوستان آزاده آنقدر رفیع و با عظمت بود که تفحص در عالم خاکی کاری عبث می نمود
    تا ایامی چند شما را در لامکان و در گمان می جستیم تا اینکه خبر سلامت در اسارت واصل گردید.
    منت خدای را عز و جل که نقطه های سیاه یاءس به روزنه های روشنایی مبدل شد و جرقه ی امید و شادی
    در چشم دوست و آشنا تابیدن گرفت اما نگرانی پدر و مادر دلسوز،صبور،و مهربانتان همواره مشهود و باقی
    بود
    تاپس از گذشت ماهها وسالها روزها وشبها دقایق و ثانیه ها رنج اسارت و صبر و مقاومت و ایثار و فداکاری در
    مقابل ظلم و استبداد ، دیدگان همگان از حضور افتخار آمیز شماها روشن شد .

    بازگشت شما آزادگان اسطوره های صبر و مقاومت ” تولدی دیگر “و دور از انتظار بود تولدت مبـــــــــــــــارک!

  55. ان روز که برگشتی بی التیام زخم قفس .دوباره زخمیت کردند ومن تورابه عالم بزرگ خنده وعشق دعوت کردم .دوست تمام دانگ نجف عزیز…

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.