تاریخ : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
13

روزهای سرد و برفی در روستای ابراهیم حصار

  • کد خبر : 55112
  • 08 شهریور 1393 - 0:29

موسی قاسمی / سرویس منتظران     بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم   مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا احزاب/ ۲۳   از میان مؤمنان مردانى ‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و […]

موسی قاسمی در گردان شهید دستغیب سال 65

موسی قاسمی / سرویس منتظران

 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

 

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا

احزاب/ ۲۳

 

از میان مؤمنان مردانى ‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند

 

در یک روز سرد وکاملا”برفی که من در مرکز گردان حضور داشتم برادر حاج رشید جلالی جانشین تیپ بوکان همراه گردان نبی اکرم  به مرکز گردان آمدن من با حاج رشید احوال پرسی کردم حاجی گفت نیرو های گردان نبی اکرم جهت را اجرای کمین داخل روستا ابراهیم حصار بفرستیم .

روستای ابراهیم حصار حدود ۳کیلو متر از مرکز گردان فاصله داشت. به حاج رشید گفتم پس نیرو های گردان ما چی. آنها هم دوست دارند در درگیری باشند. ایشان گفت نیروهای را ساعت ۶صبح به منطقه اعزام کن من با حاج رشید صحبت کردم و ایشان را راضی کردم ۴ صبح بچه هارا بفرستم و گردان در هما ن ساعت به طرف روستا حرکت کردنند. ساعت ۳۰/۵ دقیقه به نزدیکیهای روستای رسیدن .من که دراتاق بی سیم بودم ازبچه ها کسب اطلاع میکردم ساعت ۶ صبح بود که به من بی سیم زدن که در منطقه در گیری شده من نیزهمان لحظه حاج رشید را با خبر کردم که بچه ها در گیر شده اند حاج رشید گفت بیا سریع  به محل در گیری برویم ما با دو لند کروز رفتیم در یکی از آنها حاج رشید بود ومن با یک بی سیم چی و یک بسیجی سوار لندکروز شدیم و حرکت کردیم وبا اینکه می دانستیم شاید در جاده کمین بگذارند و جاده را ببندند ولی حرکت می کردیم خدارا شکر از جاده گذشتیم و کمین نخوردیم .

من و حاج رشید به محل درگیری رسیدیم به پایگاه ابراهیم حصار و دشمن کاملا”روستا را در اختیار داشت دیدم دشمن دارد سعی می کند که پایگاه ابراهیم حصار را تصرف کند . در گیری خیلی شدید و سخت بود برای مابیشتر سخت بود زیرا ارتفاعات و روستا در دست دشمن بود وحدود ۱۵ سانتی متر برف باریده بود و هوا خیلی سرد بود من به حاج رشید گفتم روستا و ارتفاعات در دست دشمن است باید چکار کنیم.ایشان گفت من به اتاق بی سیم می روم جهت هدایت کردن و صحبت کردن با فرماندهی یعنی حاج حسن با قری و شما هم در درگیری بمان وبچه هارا سازماندهی کن حاج رشید به داخل اتاق بی سیم رفت شدت درگیری خیلی زیاد بود و من به بچه ها روحیه می دادم هرچی دشمن تلاش می کرد پایگاه را تصرف کنند ما نمی گذاشتیم در این حین سرباز وظیفه ای که در کنارم بود که اسمش عرب بود به شهادت رسید بچه ها از جان و دل مقاومت می کردند. تعداد نیروهای دشمن خیلی زیاد بود بعد فهمیدم که در قالب ۳ حیز در منطقه وجود دارند. حیز پیشوا به فرماندهی خدر سو که از فرماندهان بنام دموکرات بود و تیپ زم زیران به فرماندهی احمد نیستانی و تیپ ۱۱۰بیان به فرماندهی استاد احمد و فرمانده کل این ۳ تیپ بر عهده خدر سو بود تعداد نیروهای دشمن خیلی بیش تر از ما بودن وهر لحظه امکان داشت پایگاه سقوط کند من گاوها وگوسفندان مردم روستا را می دیدم که در درگیری بین دوطرف کشته میشوند نیروهای بسیجی از من می پرسیدند فرمانده چکار کنیم ومن می گفتم مقاومت کنید و با فریاد به بچه ها روحیه می دادم هوا طوری سرد بود که دستهایم توان شلیک کردن هم نداشت انگشتانم یخ زده بود من خودم را به نزدیک سنگرهای آنها رساندم دو نفر را دیدم که می خواهند به داخل سنگر بروند به هر دوتای آنها شلیک کردم و آنها را زخمی کردم در این حین بود که بچه های گردان جندالله که در منطقه  زاوه کوه بودن باپای پیاده خود را به ما رساندن  و بچه ها از دیدن نیروهای کمکی خیلی خوشحال شدن وباز به درگیری ادامه دادیم من به داخل یکی از سنگرهای خودمان آمدم در آنجا که یک خمپاره ۶۰ در کنارم بود شروع به شلیک  کردم دیگر از شدت سرما توانی نداشتم به کمک رزمندگان توانستیم به فضل خداارتفاعات نیستان داغ رااز آنها بگیریم این ارتفاعات کاملا”بالای پایگاه بود من جهت آوردن گلوله خمپاره ۶۰ به پایگاه آمدم ویک سرباز هم کنار من  بود وقتی داخل پایگاه شدیم حاج رشید گفت چه خبر؟اوضاع چطوره؟من گفتم به لطف خدا بچه ها خوب مقاومت می کنند ایشان خوشحال شد و من را تشویق کردن و گفتند درود برشما و بچه های لرستان و گفت اگر پایگاه سقوط می کرد تمام ما کشته می شدیم وما از ساعت ۶ صبح تا تاریکی شب جنگیدیم و شب نیروی کمکی برای ما رسید ودشمن از آن نقطه به نقطه دیگر رفت در این درگیری که می دیدم که رزمندگان دلاورانه می جنگیدن تعدادی از آنها طهماس مقدس ’کرم محمدی ’صمد امیری ’غلام رضا مظاهری ’امیر عزیزی و …بعد از ۲ روز از طرف قرار گاه نامه ی به گردان آمد در این نامه نوشته بود درود بر گردان شهید دستغیب ومورد تشویق قرار گرفتیم و نام این گردان را گردان دلاور شهید دستغیب نامیدند حاج حسن باقری فرمانده تیپ بوکان نیز شاهد این در گیری بود.

 

ایستاده از چپ به راست ضرغام علیجانی موسی قاسمی مرحوم میرزا علی قاسمی ن

 

 

از چپ به راست شهید محمد رضایی حاج حسن باقری مرحوم صمد امیری موسی قاسمی-

 

 

از چپ به راست یوسف کاظمی موسی قاسمی مرحوم جانباز میرزا علی قاسمی گردان

 

 

img015

 

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=55112

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 24در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۲۴
  1. سلام و عرض ادب خودم را تقدیم مى کنم به محضر استاد أخلاق ، فرمانده دلیر ، سردار رشید و شجاع سپاه اسلام حاج حسن باقرى عزیز ، او که در راه خدا سالیان متمادى با جان و مال خود مجاهده کرد و استقلال و آزادى و شرافت سر زمین خویش را پاس داشت و نهال عزت و اقتدارهموطنان خویش را با مجاهدت هاى شبانه روزى خویش پاس داشت، چهره بهشتى و نورانى حاج حسن باقرى یاد آور إیمان عمیق ، فداکارى بى دریغ ، وطن دوستى و وفادارى به آرمان هاى إنسانى او و بزرگانى نظیر أیشان بود که قامت غیرت بر افراشتند تا لواى اقتدار ایران اسلامى را أستوار بدارند، از درگاه إیزد منان ،طول عمر و سرافرازى روز افزون را براى أیشان و اخوان بزرگوار و محترمش حاج بهروز عزیز و دوست داشتنى و حاج بهزاد بزرگوار که خود جانباز و یادگار روزهاى عشق و حماسه است، سالها و روزهایى که درهاى آسمان به روى عاشقان باز بود و فرشتگان در آسمان زمین سر گرم گلچینى بودند، را خواهانم ،

    • سلام //فرمانده شجاع وبی ادعا اقای قاسمی به شما وتمامی کسانس که تمام هستس خود را در طبق اخلاص نهادند ودلاورانه رزم افریدند درود می فرستم//اقای قاسمی اگر اسم کسانی که در عکس ها هستند زیر نویس کنی خیلی بهتنر است

  2. برادران من:
    افتخار این خاک به کسانی است که لباس عیدشان لباس خاکی رزمشان بود.
    بیاد سردار بی ادعا وگمنامم ، فرمانده و موسس دژ تسخیر ناپذیر ،سایت موشکی لرستان علی محمد ازادبخت
    که بیشتر رشادتهای او را در حملات موشکی به بغداد در هنگام جنگ در دفاع از حملات هوایی به شهرهای کشورمان بیاد دارم…

  3. درود بر رزمندگان و جان بر کفان هت سال دفاع مقدس
    برای فرمانده شجاع و دلاور موسی قاسمی هم آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون دارم

  4. درود خدا بر دلاور مردان جبهه های غرب کشور حاج موسی قاسمی ، حاج حسن باقری. ودرود به روان پاک شیر مرد کردستان اسماعیل امرایی.
    برادر قاسمی خاطرات زیبایتان را همیشه می خوانم وهمیشه منتظر قسمتهای بعدی هستم خداوند به جنابعالی وحاج بهزاد باقری عزیز به خاطر درج مطالب قوت،عزت وسلامتی عنایت فرماید.
    امیدوارم خداوند این توفبق را نصیبم فرماید تا از نزدیک شما عزیزان را زیارت کنم.

  5. یاد ان روزها یادشهدایاد هم رزمان ویاد ان همه خاطره بخیر

  6. خداوند پاداش این همه فداکاری وجهاد را خواهد داد .یاد وخاطره همه رزمندگان دفاع مقدس وشهدای عزیز گرامی باد.

  7. سلام صلوات خدا بر همه کسانیکه خالصانه همه چیز خود را در طبق اخلاص نهادند تا امروز ایران اسلامی سربلندو جاودانه باشد . درود بی پایان خدا بر فرمانده شجاع و دوست داشتنی ام حاج حسن باقری مجاهدی که بارها تا مرز شهادت پیش رفت و در این راه پر پیچ و خم دفاع از کیان اسلامی دریکی از ماموریتها ئی که ازجنوب عازم غرب کشور بودند خانواده خود را نیز فدا نمود و خم به ابرو نیاورد چرا که ایشان با خدا ی خویش معامله کرده بود و نیک میدانست اجری بس عظیم را در پی خواهد داشت
    جام می و خون دل هریک به کسی دادند
    در دایره قسمت اوضاع چنین باشـــــــــــد

  8. فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً

    • سلام بر حاج هادى قبادى عزیز و حاج بهزاد دوست داشتنى
      جهت تکمیل فرمایش شما

      “لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً وَکُـلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا”

      “هرگز مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشستند با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند یکسان نخواهند بود، خدا مجاهدان (فداکار) به مال و جان را بر بازنشستگان (از جهاد) بلندی و برتری بخشیده و همه (اهل ایمان) را وعده پاداش نیکو فرموده، و خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده است.”

  9. قابل توجه بازدید کنندگان عزیز این خبر که هر چه از این خبرهای مستند دوران جنگ تهیه شود باز هم کم است این گفته من را بیشتر کسانی درک خواهند کرد که تنها با توقف ۱۰دقیقه ای در حین نگهبانی دیگر قادر به حرکت نبودند شاید اگر ابزاری سنجش سرما در اختیار بود دما بیش از ۲۰درجه زیر صفر بود .اما حالا………………..سرد وگرم چشیده های دفاع مقدس پشت در ملاقات با فرماندهان متولد ۶۹و……………. ساعتها منتظر می مانند

  10. با عرض سلام خدمت بسیجی بی ادعا ،همین متولیدین ۶۹از جنس خودت هستند ومطمئن باش اگر درآن دوران بودند از حضرتعالی کمتر نمی گذاشتند .
    برادر عزیز اینان نیز چون شما به ندای رهبر زمان خود لبیک گفته ودر خدمت به مستضعفین شب وروز نمی شناسند.
    از شما بعید است اجر خود را ضایع نفرمائید شما با خدا معامله کردید مزد کارتان را از خدا می گیرید نه با پشت در نماندن.

  11. با تشکر از دست اندرکاران سایت میرملاس از جمله برادران بهزاد باقری عزیز و سعید بالنگ و امین آزادبخت وسردار شجاع و بی ادعای هشت سال دفاع مقدس حاج حسن باقری عزیز و تشکر از برادرانی که با پیام هایشان به اینجانب لطف فراوان داشته اند مخصوصا برادران الشتری و کوهدشتی، می خواهم خاطره ای از یکی از سرداران شجاع کوهدشتی بنام شهید حمید ابراهیمی بیان کنم :
    در سال ۶۵ که ایشان متوجه حضور من در گردان شهید دستغیب شده بود و ایشان در آن زمان مسئولیت معاونت عملیات سپاه مهاباد را بر عهده داشتند. در یک روز برفی زمستان از گردنه خورخوره که یکی از خطرناک ترین مناطق جهت عبورافراد بود ، ایشان از طریق این راه جهت دیدن اینجانب آمده بود. دژبانی جلوی ایشان را گرفته بود و او پس از معرفی خود گفته بود که با قاسمی کار دارم. من ایشان را قبل از این نمی شناختم. پس از حضور خدمت ایشان و حال و احوال پرسی، با هم آشنا شدیم. او به من گفت که اسم شما را شنیده ام و آمده ام که شما را ببینم. من از دیدن او خوشحال شدم و روحیه گرفتم و به او گفتم با وجود خطرات در جاده چرا تنها آمده ای ؟ او گفت من از قبل از منطقه اطلاعاتی گرفته بودم که خبری از حضور دشمن نیست و کنجکاو شده ام که شما را ببینم. پس از آن او را به اتاق بردم و نهار را با هم خوردیم و بعد از آن بسیار با هم دوست شدیم و بعد از آن ایشان هر چند وقت یک بار از طریق گردنه خورخوره می آمد و به من سر می زد. واقعا جوان رشید و شجاعی بود و بیشتر اوقات به یادش می افتم.
    روحش شاد و یادش گرامی باد

  12. یاد دلاور مردان بی ادعا گرامی باد /سلام خداوند بر زنده یاد اسماعیل امرایی که عمر خود را با دفاع از مملکت عزیزمان سپری کرد(تصویر آخری پاسدار ی که درجلوی ستون رزمندگان می باشند مرحوم اسماعیل امرایی رحمه الله علیه می باشند)

  13. سلام وصلوات خدا بر کلیه رزمندگان جبهه های حق علیه باطل . و درود خدا بر فرمانده شجاع ودلیر کردستان ، حاج موسی قاسمی و کلیه دوستا ن شهیدش.

  14. باسلام بر عزیزان پایگاه خبری میر ملاس وتشکر ازخاطره زیبای سردار عزیز قاسمی فرمانده دلیر وشجاع دفاع مقدس امید که همواره سلامت باسید .

    • از خاطرات اعزام به منطقه بوکان روز چهارم مهر ماه بود که به همراه دوستانم سعید محمد نیا وملک رضا نظری تصمیم گرفتیم که فردا به سپاه برویم وهمراه برادر قاسمی به بوکان اعزام شویم صبح روز پنجم مهرماه بود که توسط یک دستگاه مینی بوس با فرمادهی برادر قاسمی اعزام شدیم ودربین راه درمنطقه گاوماسیاب در قهوه خانه سنتی نهار خوردیم وخیلی خوش گذشت ویک شب هم در ایستگاه صلواتی سنندج ماندیم وسپس فر دای آنروز به گردان جندالله ودر گروهان علی اصغر مشغول خدمت شدیم امید که تمامی عزیزان دست اندرکار ایام دفاع مقدس همواره پیروز وسر بلند باشند

  15. برای مردم و ناموسمان جنگیدید ولی با این وضعیت ……

  16. همیشه گفته ام شیر مردانی همچون قاسمی که بیشتر دوران نوجوانی و جوانی خود را در میان خاک وخون شجاعانه در دفاع از اسلام و وطن گذرانده اند را باید از یاد نبرد،در این روز من با یک گروهان از جندالله بوکان در این نبرد سخت شرکت داشتم ، فرمانده دسته یک آقای اره جانی آخرای خدمتش بود که تیر به قلبش اصابت کرد وبه شهادت رسید،همه ی بچه هاشجاعانه جنگیدند ،از آقای قاسمی تشکر می کنم که این خاطرات شیرین را زنده کرد.همچنین خدمت تمامی عزیزانی که درگردان جندالله واین عملیات حضور داشتند سلام عرض می کنم و آرزوی توفیق روز افزون برای آنها دارم.

  17. دست مریزاد دلاور . دل مان روشن شد

  18. به یاد شهدای سرزمین مجاهدت های خاموش، مخصوص نوجوان عزیر شهید علی پناه وشهید شهسواری از شهدای روستای ابراهیم حصار در سال ۱۳۶۷ .

  19. درود خدا بر راست قامتانی گه قامتشان خم شد تا قامت ما خم نشود عزت امروزی ما ایرانیان مرهون رشادتهای خستگی ناپذیر افرادی چون باقریها و قاسمی هاست . به همه سلام و عرض ادب میکنم

  20. سلام.برهمه رزمندگان سپاه بوکان ای یادش بخیر جنداله بوکان پایگاه اسکی بغداد.قلقله.ثمبه.آغوطمان سال ۱۳۶۶

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.