- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

گذری و نظری

 

 

  علی محمد امرایی / میرملاس نیوز : 

از زمانیکه واژۀ اصلاحات بعنوان یک  نظریه برای سامان دادن به امور معطل مانده در حوزه های محتلف فرهنگی ، سیاسی واجتماعی و… بطور رسمی وارد ادبیاتِ سیاسی و گفتمانِ عمومیِ جامعۀ ما شد ، شاهد کُنِشها و واکنشهای متعدد بوده و هستیم که فارغ از درستی و یا نادرستی آنها  ، هر یک بجای خود قابلِ تامل و نقد و بررسی اند اما به زعمِ نگارنده به نظر می رسد، اصلاحات یک پروژه نیست که بتوان پایانی برای آن متصور شد و یا اینکه آنرا در معرض مزایده قرار داد تا عده ای بتوانند مالکیت فردی ویا مشترک آنرا بدست آورده ویا با توسل به حیله ومکر دستآوردهای آنرا نادیده گرفته و چهرۀ  آنرا مخدوش نمایند، بلکه اصلاح طلبی یک پروسه و فرآیندِ پایان ناپذیرِ تاریخیست که چه بخواهیم وچه نخواهیم دائم در حالِ سیرورت وشدن است ، وضعیت موجود در بخشی از جهانِ امروز در مقایسه با گذشته های دور ، با همۀ نواقص و عیوبی که دارد محصولِ انگیزه ومجاهدتهای تحول خواهِ فرهیختگان و اندیشمندانی بوده که فهمشان  از زمانۀ خود فراتر رفته و با درک واقعیتهای موجود ، با به خطر انداختنِ تمام منافع اجتماعی و اقتصادی خود ، به روشنگری پرداخته ومُتعَرِّضِ حریمِ خوف انگیزِ سلاطین و زور مداران و امپراتوران شده و برای تسهیلِ دستیابی بشر به جامعه ای که همۀ انسانها  درآن از حقوق و آزادیهای مشروع برخوردار باشند، بدترین تنگناها ومحرومیتها را به جان خریده اند.

وقتی تئوری تفکیک قوا وسایر نمادهای یک جامعۀ دموکراتیک و مردم سالار یعنوانِ یک مکانیزم و راهکارِ اصلاحی برای جلوگیری از تمرکز قوا در وجود یک نفر بنام امپراتور و یا سلطان ونیز برای جلوگیری از سوء استفاده حُکام و پادشاهان  ، از جانب طراحان ومبتکرین این تئوریهای تاثیر گذار طرح شده است قطعا این راه کارِ هنرمندانه ونجات بخش به مزاجِ امپراتوران و سلاطین و پادشاهان خوش نیامده و در همان بدوِ  راه  با ایجادِ تنگناهای طاقت فرسا عرصه را بر مُصلِحانِ نیک اندیش تنگ کرده وبرای تحکیم بخشیدن به حاکمیتِ    نا مشروعِ خود، طرحِ اینگونه راهکارها را با خشونتِ تمام سرکوب کرده و برای عوامفریبی گاها  آنرا  دخالت در کار خالق هستی تلقی نموده وحتی  با بهره گیری از دین بدنیا فروشانِ  درباری ، سعی وافر در مشروعیت بخشیدنِ به حریم قدرت خود بکار برده اند . امروزه اگر می بینیم این مکانیزم و سایرِ نمادهای یک جامعۀ نسبتا دموکراتیک مانند مطبوعات آزاد و مراجعه به آراء عمومی و نقدِ آزادانه قدرت و…. بعنوانِ یک باور و مطالبۀ غیر قابل انکار در محافل سیاسی و در حوزه های معرفتی و دینی و در اذهانِ اکثریت مردم جهان نهادینه و به رسمیت شناخته شده است، اینست که توزیعِ عادلانه قدرت و کشف و ترویجِ راه کارهای رهایی بخش در اعصارِ مختلف مد نظر مُصلِحان وخیر خواهان و اندیشمندان بوده، وبوده وهستند کسانیکه  زیاده خواهی های  بی پایانِ ستم کاران را برنتافته و برای رهایی بشر از شرِ سلاطین و پادشاهان ، با وجود همۀ تنگناها همیشه به روشنگری مشغول بوده و از هیچ مجاهدتی دریغ نکرده اند .

نباید تصور کنیم که این دستآوردها بطور اتوماتیک ویا از سرِ تعارف ویا با گشاده دستی و سخاوتِ پادشاهان و سلاطین به مردم تقدیم شده است بلکه  در این مسیرِ تاریخی یعنی ازگذشته های دور تاکنون بشریت از دریایی از خون و خشونت عبور کرده است  تا که این موهبتهای الهی و خدادادی بعنوان حقوق شهروندی توسط صاحبان قدرت از روی ناچاری برسمیت شناخته شده وامروزه اکثر کشورها که اموراتشان براساس شیوه های دموکراتیک اداره می شود از این حقوق درقانون اساسی خود بعنوان اصول مترقی  یاد کرده و جوامعی راکه از نظام مردم سالارانه یرخوردار نیستند  بعنوان جوامع عقب افتاده و فاقد مشروعیت نام  می برند . لذا در مسیر تاریخ ما نباید نقش بی بدیلِ مُصلِحان و اندیشمندانیکه با به خطر انداختنِ حیات و امنیت و آزادیِ خود صادقانه و به قصد رهایی بشر از زیر یوغِ استبداد ، تمامِ توان و دغدغه های خود را مصروفِ کشفِ مکانیزمها و راه حلهای رهایی بخش نموداند، نادیده بگیریم .

انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده وعلت ظهور و بُروزش را باید در نابسامانیها وحاکمیتِ غیرِ دموکراتیک حاکمیت شاهنشاهی وسلطنتیِ حکومتِ خودکامه و وابستۀ پهلوی جستجو کرد، کسانیکه رفتار حاکمیتِ سلطنتیِ پهلوی را برنمی تافتند و در متن انقلاب  حضور داشته اند، می دانندکه امام عظیم الشان قبل از اینکه نسخه انقلاب را بپیچند و برای انجامِ انقلاب مصمم شوند ، راه کارهای اصلاحی را به شاه توصیه وبارها شاه را نصیحت کردند که از استبداد و وابستگی دست بردارد وتمام توانش را برای خدمت به مردم بکار گیرد. در واقع حضرتِ امام در بَدوِ امر بارها با شاه اتمام حجت کرده و بعد از اینکه شاه متکبرانه  بی توجهی نمود و همچنان  رویۀ استبدادیش  را ادامه داد و روز بروز به ظلم و بیدادش افزود،  امام  به تکلیفِ الهی اش عمل نموده وبا پشتوانه عظیمِ مردم به حاکمیت ظالمانۀ شاه و حامیانش خاتمه داد .

شاه مخلوع وقتی اعتراف به شنیدنِ صدای انقلاب کرد که کار از کار گذشته بود و امیدش از ابر قدرتها قطع شده وملت ایران با روشنگریهاومجاهدتهای قائد بی بدیل وفرزانه اش ، راه خود را شناخته و هیچ چیز نمی توانست ارادۀ آهنین مردم را برای دستیابی به حقوقِ حقۀ و مُسلَمِ خود یعنی حقِ تعیین سرنوشت خویش، محروم نماید . اینجا بود که امام عزیز در همان گام اول در بدوِ ورودش که همه محوِ در شور وشعفِ پیروزی انقلاب و دیدارِ امام و مرادِ خویش بودند ،  با تعیین جایگاهِ مردم  نقشۀ راهِ انقلاب را ترسیم وتکلیف همه را برای تمکین و تسلیم در برابر ارادۀ مردم روشن نمودند ، بواسطۀ عشق و علاقه ای که اکثریتِ مطلقِ مردم به امامشان داشتند ، شاید کمتر کسی این توقع را در خود ایجاد کرده بود که با وجود و حضور امام در عرصۀ قدرت وسیاست در همان آغاز کار، به نقد وبررسی حاکمیتی که در حالِ شکل گرفتن بود بپردازد اما امامِ عزیز هیچگاه از این اعتماد و ارادت مردم سوء استفاده نکرده و با ابطال رویه های استبدادیِ وپایان دادن به  حاکمیتِ سلطنتی ،  به معماری و ترسیمِ نظامِ مردم سالارانه دینی پرداخت و در همان گامِ اول به نظامی که متکی به آراء مردم باشد تاکید فرمود وخیال همگان را راحت کرد که استبداد وخود رایی در این مملکت دیگر جایی ندارد .

ای بسا اگر انقلاب را یک مرجعِ مقتدر دینی رهبری نمی کرد و انقلاب توسط شخصیتی ملی و یا سیاسی هدایت میشد از آنجاییکه جمهوریت  ره آورد کشورهای غربی تلقی میشد ، بعید بود که قاطبۀ دینداران وکسانیکه دغدغۀ دینی داشتند زیرِ بارِ جمهوریت و نمادهای مردم سالارانه که برگرفته از تجربه و گفتمان سیاسی در جوامع غربی بود ، می رفتند ولی از آنجاییکه امام عزیز از موقعیتِ برتر در حوزه های دینی برخوردار بود وخود نیز مرجع وفقیهی مُـتَبَحِر واسلام شناسی بی بدیل و مقتدر بود نه تنها ابهامی در خصوصِ تاسیسِ نظامی مبتنی بر آراء مردم باقی نگذاشت، بلکه تلاش ومجاهدت در راهِ تاسیس وتشکیل جمهوری اسلامی را وظیفه دینیِ آحادِ مردم میدانست و لذا اینجاست که در می یابیم که ضمن عمل به وظیفه شرعی و الهی، اصلاحات در حوزۀ قدرت برای جلو گیری از استبداد  نیز مدِ نظر امام بوده وبخاطر اینکه هیچکس نتواند از قدرت متمرکز سوء استفاده کند توزیع عادلانه قدرت ،تفکیک قوا ،مراجعه به آراء عمومی  و در معرضِ نقد قرار گرفتن مسئولین  و پاسخگو بودن همه در مقابل مردم و قانون و… را به عنوانِ حقوق الهیِ مردم به رسمیت شناخت و هیچگاه نظر شخصی خودش که در واقع  با خواستۀ اکثریتِ مطلقِ مردم منافاتی نداشت وتودۀ مردم با جان و دل پذیرای آن بودند را به مردم تحمیل نفرمود و حتی نظام سیاسی مورد نظر خودش که بر خلافِ ایدۀ حامیانِ حکومتِ اسلامی ،همان جمهوری اسلامی بود را به رفراندوم گذاشت  و آراء عمومی را برای مقبولیت و استقرار این نظام واجب و لازم بَرشمرد وهیچ کاری را بدون رای ونظر مردم به رسمیت نمی شناخت وبخاطر همین ایده و باور بود که در اولین سخنرانی خود بعد از ورود به ایران که نقطۀ عطفی در تاریخ انقلاب است فرمودند : من دولت تعیین میکنم من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم، من بواسطه اینکه  ملت مراقبول دارد دولت تعیین میکنم من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم……نفرمودند چون من رهبرانقلابم و یا چون من امامِ امتم دولت تعیین میکنم بلکه تاکید فرمودند( بواسطه اینکه  ملت مرا قبول دارد….) واین درست در زمانی بود که هنوز قانون اساسی جدید و سایر نهادهای قانونی از جمله مجلس شورای اسلامی و سایر موسسات مردم نهاد تشکیل نشده بود و این حاکی از روحیه مردم داری و دموکراتیک و مترقی امام بود که حاضر نبود در فرایندِ تشکیلِ نظام ، مردم به حاشیه کشیده شوند ، قاطعانه موانع حضور وتاثیر گذاری مردم را برای تشکیل نظام جمهوری اسلامی و همۀ تصمیم سازیهای بعدی هموار و راهِ بازگشتِ حاکمیتِ سلطنتی را مسدود و پله پله ابزار قانونیِ نهادینه کردن حضورِ مردم را برای مشروعیت و مقبولیت بخشیدن به همۀ تصمیم سازیهای نظام فراهم  و تا آخرین لحظات عمر پر برکتش مواظب بود به بهانه های واهی به حریم مردم سالارانۀ نظامِ اسلامی که مبتنی به رای مردم بود، تعرضی صورت نگیرد وخیال همۀ  دینداران را نیز از  بابت اینکه اسلام ناب منافاتی با دخالت مردم در تعیین سرنوشت خودشان را ندارد  ، راحت کرد .کما اینکه در حوزه های دینی بودند کسانیکه نظام مردم سالارانه را برنمی تافتند و آنرا مخالف شئونات دینی تلقی کرده و حتی مبارزه با شاه و حکومت سلطنتی را حرام شرعی می دانستند و لذا قوام و دوام  نظام اسلامی ایران متاثرِ از آن پی ریزی های عالمانه و مُصلِحانه ایست که امامِ عزیز قاطعانه ترسیم نموده و برای جلو گیری از هر گونه ساختار شکنی راهِ اصلاحِ امور را با ساز وکارهای قانونی باز نموده و ترتیبی اتخاذ فرمودند که هرگاه مصلحت نظام اقتضاء نماید ، با توسلِ به تشریفاتی که در قانونِ اساسی پیش بینی شده است زمینه برای اصلاحِ نارساییهای احتمالی فراهم باشد . در پایان جا دارد به حکمِ انصاف  این سخنِِ  حکیمانۀ   مقام معظمِ رهبری را یاد آوری کنم  که :  این انقلاب بی نامِ خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست.