- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

وقتی غبارها راه نفس را می بندند!

 روزگار غبارآلود شهرهای غرب کشور به ویژه استان لرستان روایتی تکراری از هجومیست که سلامتی مردم این دیار را به تاراج می برد، هجومی که گویا باید تسلیم شد و نوشید و تحمل کرد!

 آسمان غرب کشور در هفته جاری چند شبانه روز اجازه داشت نفس راحتی بکشد و خودش را آبی، به زمین نشان دهد. کوهها ده کیلومتر دورتر از شهر، تمیز و تن شسته سرپا ایستادند و مار روشن جاده ای از کنارشان پیچ خورد و عابران در هوایشان نفسی چاق کردند.

اما گویی آسمان دیار من چند روز سینه صاف کرد و با نفس عمیقی دهان بزرگش را گشود تا خود را برای بلعیدن توده ی عظیم غباری دیگر آماده کند‍!

نیمه های شب است که احساس می کنی دیوی دست بر دهانت گذاشته و داری خفه می شوی و دردی عمیق در ریه هایت می چرخد. خوابت را که کنار می زنی و از پنجره ی باز تابستان، لامپ آویزان خیابان را می بینی که از سر و صورتش غبار می ریزد.

دوباره اینجایی و هجوم غافلگیرکننده لشکر گرد و غبار که بی خبر شهر را به تصرف درآورده و مجال مقابله را از توگرفته است.

دیگر نمی دانم این چندمین هجوم غبار است که امان و آرامش را از این سوی مرزها بریده است. دیگر هشدار وزارت بهداشت هم سنگر نمی شود تا به مقابله اش ایستاد. باید تسلیم شد و نوشید و تحمل کرد.

به فرض با ماسکی سفید، دهان اعتراض گشودی اما نفس های عمیق روزهای پرغبار را چه می کنی و خارش سوزناک گلو و چشم را چه می کنی و پرده ی گردگرفته ی پلک را چه می کنی؟

دریای عظیم این غبار، نرسیده به تهران، دامن موج های خود را بر زمین می کشد و به دهان پایتخت نشین ها نمی رسد ورنه مجال اعتراض آنها اندازه ی زاگرسی ها تنگ نیست.

اما چیزی که برایم دیگر اغراق نیست: “زمین شد شش و آسمان گشت هشتِ” حکیم بزرگ توس است که مصداق بارزش را این روزها می توان با آسمان غبار گرفته شهر به خوبی لمس کرد.

یادداشت های غبارآلود و گزارش های پر از ریزگردها هم می گذرد و غبار هم چنان بر سینه ی آسمان فرو می رود و برزمین می ریزد و دیگر از نگاه آرام خورشید از پشت پرده ی سپید ابری خبری نیست.

هر روز تجربه روزهای غبارآلود برایمان تکراری تر می شود و معلوم نیست چه تصمیم و اراده ای چاره و نقطه پایان این جمله ی طولانی کشنده ی غبارهای عربی است!

حشمت اله آزادبخت / خبرگزاری مهر