روزگار غبارآلود شهرهای غرب کشور به ویژه استان لرستان روایتی تکراری از هجومیست که سلامتی مردم این دیار را به تاراج می برد، هجومی که گویا باید تسلیم شد و نوشید و تحمل کرد! | |
آسمان غرب کشور در هفته جاری چند شبانه روز اجازه داشت نفس راحتی بکشد و خودش را آبی، به زمین نشان دهد. کوهها ده کیلومتر دورتر از شهر، تمیز و تن شسته سرپا ایستادند و مار روشن جاده ای از کنارشان پیچ خورد و عابران در هوایشان نفسی چاق کردند. اما گویی آسمان دیار من چند روز سینه صاف کرد و با نفس عمیقی دهان بزرگش را گشود تا خود را برای بلعیدن توده ی عظیم غباری دیگر آماده کند! نیمه های شب است که احساس می کنی دیوی دست بر دهانت گذاشته و داری خفه می شوی و دردی عمیق در ریه هایت می چرخد. خوابت را که کنار می زنی و از پنجره ی باز تابستان، لامپ آویزان خیابان را می بینی که از سر و صورتش غبار می ریزد. دوباره اینجایی و هجوم غافلگیرکننده لشکر گرد و غبار که بی خبر شهر را به تصرف درآورده و مجال مقابله را از توگرفته است. دیگر نمی دانم این چندمین هجوم غبار است که امان و آرامش را از این سوی مرزها بریده است. دیگر هشدار وزارت بهداشت هم سنگر نمی شود تا به مقابله اش ایستاد. باید تسلیم شد و نوشید و تحمل کرد. به فرض با ماسکی سفید، دهان اعتراض گشودی اما نفس های عمیق روزهای پرغبار را چه می کنی و خارش سوزناک گلو و چشم را چه می کنی و پرده ی گردگرفته ی پلک را چه می کنی؟ دریای عظیم این غبار، نرسیده به تهران، دامن موج های خود را بر زمین می کشد و به دهان پایتخت نشین ها نمی رسد ورنه مجال اعتراض آنها اندازه ی زاگرسی ها تنگ نیست. اما چیزی که برایم دیگر اغراق نیست: “زمین شد شش و آسمان گشت هشتِ” حکیم بزرگ توس است که مصداق بارزش را این روزها می توان با آسمان غبار گرفته شهر به خوبی لمس کرد. یادداشت های غبارآلود و گزارش های پر از ریزگردها هم می گذرد و غبار هم چنان بر سینه ی آسمان فرو می رود و برزمین می ریزد و دیگر از نگاه آرام خورشید از پشت پرده ی سپید ابری خبری نیست. هر روز تجربه روزهای غبارآلود برایمان تکراری تر می شود و معلوم نیست چه تصمیم و اراده ای چاره و نقطه پایان این جمله ی طولانی کشنده ی غبارهای عربی است! حشمت اله آزادبخت / خبرگزاری مهر |