دلت میتپد برای دیدن آبی آسمان… دلت میتپد برای دیدن رنگ طلایی خورشید… دلت میتپد برای دیدن نگاه عاشقانه مادر… تلخیهای دنیایت را حس کردم… دنیای ذهن تو پر از کنجکاویهای بی جواب مانده است…
دلت میتپد برای دیدن آبی آسمان… دلت میتپد برای دیدن رنگ طلایی خورشید… دلت میتپد برای دیدن نگاه عاشقانه مادر… تلخیهای دنیایت را حس کردم… دنیای ذهن تو پر از کنجکاویهای بی جواب مانده است…
دلت میتپد برای دیدن آبی آسمان… دلت میتپد برای دیدن رنگ طلایی خورشید… دلت میتپد برای دیدن نگاه عاشقانه مادر… تلخیهای دنیایت را حس کردم… دنیای ذهن تو پر از کنجکاویهای بی جواب مانده است…
این مطلب بدون برچسب می باشد.
عصای سپید به دستان تو
به جای دو یاقوت چشمان من
به وقت شب و روز تو تیرگی
طلوع درخشش به فرمان من
جهان تو سرتاسرش یک خیال
جهان کنون مشت دستان من
شروع هرانگشت تو بوسه ای ست
بهار تو همچون زمستان من
تو را روشنی در دل است و وجود
ز پرتو نرفته است در جان من
وجود تو سرتاسرش تازگی
فروغ نگاهت چو ایمان من