دکتر بهروز مهدی زاده :
این همه، نه آن چیزی ست که خواسته ایم، بلکه آنی ست که توانسته ایم
امروزه نقدهای بزک کرده ی تئوریک بی آنکه راهی به مصادیق عینی موضوع مورد نقد برده باشند، سر و گردنی بالاتر از خرمن و خروار ایستاده اند و باز هم بی آنکه شائبه ی استدلال جبهه ی مقابل خود را تصور کنند، از کمان خرده گیری و بی انعطافی مرسوم و مدرن، هزار تیر جفا رها کرده تا مگر یکی کارگر شود.
از نثر روبه راه ،غیر ارسطویی و در عین حال ارزشمند دوست نازنینم جناب آدینه وند که بگذریم، به حفره هایی از دیدگاه های همیشه مدرن می رسیم که نتیجه ی دستکاری ذهن نسل جوان از پیشینه ای شرقی ست که مدرن ترین افکار اروپا و امریکا، خودآگاهی و برتر اندیشی امروز خود را مدیون آن پیشینه(البته از نوع غربی اش) می دانند. پیشینه ای که نمود بارز و بی تخفیفش در دالان تودرتوی آثار شاعران و ادیبان قابل جست و جوست. حالا که قوم و قبیله ی «ترک» در آستانه ی قرن ۲۱(لطفاً دقت کنید قرن ۲۱)، هزارن هزار نسخه از مثنوی مولانا را به زبان ترکی و صد البته مجاناً به پهنه ی دنیا صادر می کنند تا از این رهگذر تاریک و باریک، مصادره به مطلوبی کرده باشند و اندیشه های جهان شمول مولوی را بر سکه ی تاریخ و فرهنگ خود جعل کنند، چرا ما بایستی قفل لجوجی بر دارالضرب اسطوره های اصیل و ناب خود بزنیم و تفهیم تاریخ و فرهنگ خود را به تعویق بیندازیم و مصیبت بارتر آنکه انعکاس آن را در محدوده ای به وسعت سرزمین مادری و گوشهای خودی نیز نوعی رواج جزم اندیشی و دگماتیسم بدانیم.
اگر نویسنده ی محترم «نقدی بر پیشوک»، از سهل انگاری نسل سردرگم ۱۵ تا ۲۵ساله ای که اسطوره ی خود را در شمایل «مایکل جکسون» و امثال او دنبال می کند،اندک آگاهی ای به هم برساند(که رسانده است)،بی شک ضرورت پیش آگاهی کودکان ما از هویت های قومی و ملی خود را نه نوعی تجویز برآمده از دگماتیسم، بلکه اجتناب ناپذیری تفهیم و انتقال انباشتهای فرهنگی به نسلی تلقی خواهد کرد که هراس پناهندگی آنان به داشته های غربی(از همین جنس و جنم)،خبر ناخوشایندی ست که امروز و فردا سر از تریبونهای رنگ به رنگ این نوجوانان بر خواهد آورد.
اگر منطق حاکم بر اندیشه های مورد نقد اقای آدینه وند، ارسطویی و نهایتاً حذفی ست، پس توصیه ی تجویزی ایشان که دلالت ضمنی آن منجر به حذف بخشی از هویت مثلاً جزم اندیش ما میشود،چه نام دارد؟ به موازات حذف منطق ارسطویی و راه ندادن به حضور بخشی از حافظه ی تاریخی فرهنگی ما به عمق نسل نوجوان و جوان، آیا بیم فروریختن یکباره ی کاخهایی چون شاهنامه و برآمدن قصرهایی فرنگی از دل همان ویرانه های خودی را «که ضمان خواهد شد؟»