[1]
شهید والامقام محمود رضایی
با درود و سلام بر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و آرزوی طول عمر مقام معظم رهبری و سلام و صلوات بر روح پاک شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و درود بی پایان بر مدافعان میهن اسلامیمان .
بی شک رزمندگانی که در دفاع مقدس شجاعانه جنگیدن سینه شان مالامال از خاطرات و ناگفته های جنگ است . خاطره ای که بیان میکنم بعد از شهادت شهید محمود رضایی به وقوع پیوست . زنده یاد حاج حمید قبادی در عملیات آزاد سازی خرمشهر از ناحیه ران به شدت مورد اصابت گلوله دوشکای دشمن قرار گرفت و استخوان رانش قطع شد که پس از اعزام به بیمارستان شریعتی در مشهد پزشکان چند بار تصمیم به قطع پایش گرفتند که بحمدالله چنین نشد .
به همراه خانواده عازم سرکشی به برادرم در مشهد شدیم که با مشکلات فراوان خودمان را به آنجا رساندیم و به عیادت حمید رفتیم، پس از گذشت دو روز رزمنده دیگری را که از همان ناحیه پا مجروح شده بود به اتاق حاج حمید آوردن و به اصطلاح هم تختی حمید شد ، این ابتدای آشنایی ما با رزمنده ای بنام حسن رستمی شد که پس از مداوای طولانی هر دو نفر و ترخیص از بیمارستان و بهبودی نسبی هر دو طرف چندین مرحله رفت و آمد خانوادگی به گرگان و کوهدشت صورت گرفت .
جنگ همچنان ادامه داشت و دفاع جانانه رزمندگان در مقابل متجاوزین بی امان به پیش میرفت و هر روز قسمتی از خاک میهن اسلامیمان از وجود متجاوزین آزاد میشد . نوبت به اجرای عملیاتی گسترده در غرب کشور رسید، در زمستانی سرد و یخبندان جهت انجام مقدمات عملیات به شهر مریوان رفتیم و از آنجا به مناطق عملیاتی و کارهای شناسایی و . . . عملیات بنام والفجر ۹ آغاز شد، مراحل عملیات یکی پس از دیگری انجام میگرفت و هر مرحله رزمندگان به پیروزی های چشمگیری نائل می آمدند .
در مرحله سوم عملیات میبایست ارتفاعی به نام تپه سبز را تصرف نمائیم که یک گروهان پیاده به راهنمایی شهید محمود رضایی مأمور انجام این عملیات شدن که بحمدالله توانستند آن را تصرف نمایند که در حین پاکسازی دوست و برادر بسیار عزیزمان محمود رضایی بر روی همان ارتفاع به شهادت رسیدند . شهادت شهید محمود برای دوستان و همسنگرانش بسیار سخت بود و خانواده ایشان سخت تحت تأثیر قرار گرفته بودند .
بعد از اتمام مراسمات فاتحه خوانی و . . . با اتفاق نظر دوستان تصمیم گرفتیم هم دوستان روحیه ای تازه کنن هم اخوی بزرگ شهید محمود را روحیه ای تازه بخشیم . به همراه تعدادی از دوستان ار جمله مرحوم زنده یاد حاج حمید قبادی – شهید اسد مراد بالنگ – برادر رزمنده محمود حاتمی – زنده یاد علی ملکی و بنده هم در خدمتشان به سمت شمال و شهر گرگان و منزل حسن رستمی به راه افتادیم که چند روز را در بین راه بودیم و نهایتأ به گرگان و روستای دنگلان و منزل حسن رستمی رسیدیم .
چند روزی در جنگل های اطراف و دریا و . . . به خوبی و خوشی گذراندیم و نهایتأ پس ار یک هفته مجددأ به کوهدشت برگشتیم ( سال إ نو مال إ نو ) و نهایتأ هر کدام از دوستان به یگان خدمتی خود در مناطق عملیاتی مراجعه نمودیم و کار دفاع مقدس ادامه یافت .
یاد و خاطره شهدای گرانقدر و ایثارگران و رزمندگان دلیر و شجاع را گرامی میدارم . دست بوس خانواده شهدا یونس قبادی
[2]
جانبازان علی حجتی و حاج یونس قبادی و شهید والامقام محمود رضایی
[3]
حاج احمد رضایی، حاج یونس قبادی، شهید والامقام اسدمراد بالنگ ، حاج محمود حاتمی، زنده یاد علی ملکی
[4]
شهید والامقام محمود رضایی
[5]
شهید والامقام اسدمراد بالنگ
[6]
زنده یاد سردار حاج حمید قبادی، شهید والامقام اسدمراد بالنگ ، حاج یونس قبادی، حاج احمد رضایی، حاج محمود حاتمی، زنده یاد علی ملکی
[7]
زنده یاد سردار حاج حمید قبادی
[8]
زنده یاد سردار حاج حمید قبادی، حاج محمود حاتمی، حاج یونس قبادی، شهید والامقام اسدمراد بالنگ ، حاج احمد رضایی
[9]
شهید والامقام اسدمراد بالنگ
[10]
حاج احمد رضایی، حاج یونس قبادی ، شهید والامقام اسدمراد بالنگ ، حاج محمود حاتمی، زنده یاد سردار حاج حمید قبادی
[11]
شهید والامقام اسدمراد بالنگ ، زنده یاد غلی ملکی ، حاج یونس قبادی
[12]
حاج یونس قبادی
[13]
شهید والامقام محمود رضایی