تاریخ : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
8

حجت علی پور، شاعر شکست

  • کد خبر : 62531
  • 29 آذر 1393 - 10:28

  هادی مومنی / میرملاس :  نمی شود از شعر کوهدشت نوشت و حجت علی پور را نادیده گرفت. نمی شود از شعر لرستان نوشت و حجت علی پور را نادیده گرفت. اما چقدر عجیب است که او را باید شاعر بی کتاب نامید. ماجرا وقتی عجیب تر می شود که” حجت بی کتاب” از […]

هادی-مومننی1

 

هادی مومنی / میرملاس : 

نمی شود از شعر کوهدشت نوشت و حجت علی پور را نادیده گرفت. نمی شود از شعر لرستان نوشت و حجت علی پور را نادیده گرفت. اما چقدر عجیب است که او را باید شاعر بی کتاب نامید. ماجرا وقتی عجیب تر می شود که” حجت بی کتاب” از هر شاعر کتاب داری بیشتر در نزد مردمان آن دیار به عنوان شاعر شناخته شده است. با این همه کاش قدر خودش را بیشتر می دانست، واینقدر شعرهایش را در حاشیه قرار نمی داد و مخاطبانش را منتظر انتشار اشعارش نمی گذاشت. این حاشیه نشینی شاید از” فروتنی” حجت است ولی به نظرم باید با انتشار مجموعه غزل ها و شعرهای سپیدش دوستداران شعرش را شاد کند و شعرش را در اختیار طرفدارنش قرار دهد. به راستی می توان حجت علی پور را پر طرفدارترین شاعر کوهدشتی نامید. حجت جایگاهی مثل ایرج رحمانپور در موسیقی کوهدشت دارد. بیشتر از همه ی شاعران دیگر کوهدشتی شعرش را مردم عامه می خوانند و از بر می کنند و نامش بر سر زبان هاست.اسم حجت که می آید پرت می شوم به سالاهای دور، شاید ۱۶سال پیش وقتی در یک شب زمستانی کنار آتشی روشن در پیاده رو خیابان جهادجنوبی کنار من و چند نفر از بچه محل های آن روزها که داشتیم از سرما می لرزیدیم نشست و بی آنکه شعری از خودش بخواند از عشق گفت و از خاطره و ما گرم شدیم، بله بی آنکه شعری بخواند می شد فهمید شاعر است. چرا که همیشه زندگی و شعرش یکی بوده وهست. از همان روز مرا و بچه های دیگر را عاشق و دلباخته ی حودش کرد.شیفتگی من اما شکل دیگری بود، از آن روز به بعد دیدار با حجت شده بود انگیزه ی زندگی ام. به هر بهانه ای سراغش را می گرفتم و او که مهربان بود وصادق نه در بند سن و سال بود نه موقعیت وشان اجتماعی، حجت علی پور شاعر خاطره هاست. اگر او را از نزدیک بشناسید- که احتمالن اینگونه است_آشکارا این مساله را می دانید که او بیشتر از آنکه درگیر دو دو تا چار تا کردن برای آینده ی شخصی و زندگی اش باشد رو به سوی گذشته ی از دست رفته دارد،چه گذشته ی ایلیاتی جمع(کاش می شد به داوار وکپر برگردیم/ مثل مهتاب به دامان سحر برگردیم) چه گذشته ی شخصی خودش. در تاریخ هنر هنرمندان مکتب “رمانتیک”ها بیشتر از همه به گذشته ی از دست رفته می نگریستند، و حجت هم که نماد رمانتیک است. نوستالژی ویژگی اصلی شخصیتی علی پور است و البته حجت که شعر و زندگی اش یکی است همین رویکرد را در اشعارش هم می توان مشاهده کرد. شاید اغراق نباشد اگر بگویم اولین کسی بود که جریان نوگرایی شعر کوهدشت را سامان داد. او که ادبیات خوانده بود برعکس بسیاری از دانشجویان این رشته، عاشق ادبیات بود و در دوران دانشجویی با همجواری شاعرانی مثل بهروز یاسمی،حبیب الله بخشوده و…به طور کلی شاعران غرب کشور که غزل بعد از انقلاب و سالهای جنگ به شکلی وامدار تلاش های آنهاست، به شناخت مناسبی از جریان غزل معاصر رسیده بود. شاید تا قبل از حجت گرایش اصلی شعر در این شهر در دست شاعران بومی بود که با زبان محلی می سرودند-والبته کمتر می نوشتند-و بیشتر گرایش طنز داشتند یا مساله ای اجتماعی فرهنگی را موضوع کار خود قرار می دادند. پس بی راه نیست اگر بخواهیم برای نسل شاعران حرفه ای امروز کوهدشت پدری معنویی در نظر بگیریم آن شخص کسی نباشد جز حجت علی پور. یادم می آید کار هرشبم شده بود حضور در خانه ای او، اتاق کوچکی که آن روزها برایم مرکز جهان بود با کتابخانه ای کوچک-آن روزها چقد بزرگ وعظیم می نمود- که اولین کتاب های زندگی ام شدند. حجت با اینکه کتاب هایش را دوست داشت اما هیچ وقت اگر کتابی از او می خواستی نه نمی گفت و… .حجت انجمن ادبی کوهدشت را به موقعیتی رساند که هنوز که هنوز است بعد از گذشت سالها پا برجاست و نقش فرهنگی اش را در آن شهر_کوهدشت_نمی شود نادیده گرفت. حجت شاعر تک وجهی نبود، هم سینما را می شناخت هم دستی از دور بر آتش موسیقی داشت و هم معلم بود و …طی سالها خیلی از شاعران کوهدشتی تلاششان شده بود عبور از جایگاه حجت علی پور. انگار برای دیده شدن باید پدر معنوی را کنار می گذاشتی و از آن عبور می کردی. تاثیر او را بر دیگر شاعران کوهدشتی نمی شود نادیده گرفت.”بلوم”نظریه پرداز ادبیات می نویسد هر دوران یک شاعر پدر_ممکن است پدر ،یک شخص نباشد یک جریان ادبی حاکم باشد_دارد که پیش رو ترین شاعر است و بیشتر از همه شناخته شده است وجایگاه دارد، شاعر جوان برای اینکه بتواند از آن عبور کند باید خودش را به مهمترین اثر آن هنرمند/شاعر_پدر_تبدیل کند اثری که هنرمند پدر، آرزوی خلق آن را در دل داشته است. اما به راستی در شعر کلاسیک کوهدشت کسی توانست از حجت علی پور عبور کند؟به نظر من نه. حجت هنوز مهمترین شاعر کلاسیک مدرن کوهدشتی است و حتی لرستانی. او هم تحصیلات آکادمیک جدی در این رشته دارد، هم با ادبیات بومی آشناست، هم شعر کلاسیک فارسی را خوب بلد است. بر این ویژگی ها اضافه کنید احساسات شدید، حساسیت بالای اجتماعی وهوش شاعرانه. این ویژگی ها حجت علی پور را تبدیل کرده به شاعری یکه و تکرار نشدنی در استان لرستان. از ویژگی های مهم شعر او ” عشق” ، ” زخم” و “شکست” است. بی دلیل نیست که پایان نامه ی کارشناسی ارشدش را به بررسی و مطالعه ی زندگی و آثار نصرت رحمانی پرداخت. شکست وناامیدی ورنجی اگزیستانسیال (وجودی)شاخصه ی اصلی آثار نصرت بود. به راستی شاید بتوان او را” شاعر شکست “ نامید و از این رو انسانی مدرن را می ماند که مدام می کوشد و شکست می خورد و دوباره از نو شروع می کند.

 

191

 

اما نقدهایی بر این مرد بزرگ هم وارد است. اول اینکه چرا قدر خودش را ندانست و هوز هم نمی داند.-شاید بتوان گفت مخاطبانش بیشتر از خودش قدرش را می دانند-چرا بعد از گذشت چهار دهه از زندگی اش هنوز مجموعه ای منسجم از اشعارش را به شکل کتاب در اختیار مخاطبان بی شمارش قرار نمی دهد؟چرا شعر های سپیدش -که می دانم تونایی بسیاری در سرودن شعر غیر موزون دارد- را جدی نمی گیرد و آنها را هیچ جا منتشر نکرده است و در پستوی خانه نهان کرده است ؟در پایان می خواهم به معلم سالهای دور و دوست امروزم بگویم خسته نباشی استاد، تو تلاشت را کردی هر چند مدام شکست خوردی اما مفهوم” زیبایی شناسی شکست” همین است، تو بیشتر از هر سیاست مداری به گردن کوهدشت حق داری. تو در آن شهر مستبد، سیاست زده و رنگ و رو رفته مدام از عشق حرف زدی و این مهمترین اثرت بود چرا که با آزادی و انسانیت پیوند داشته و دارد. شهر مال توست نه شورای شهر و شهردار، چرا که تو هستی که با شاخک های حساست می توانی موقعیت آن شهر دل مرده را درک کنی و برای درد آن شعر تجویز کنی تا بل بتوانی عوض اش کنی و شکل دیگری به آن بدهی. شعرت می تواند “جهانی “را بسازد. همانگونه که برای ما ساخت. شعرت می تواند تخیل را بارور کند، نوجوانی ما با خیالی که تو در روح اشعارت دمیده بودی شاعرانه بافته شد و آموخت عاشق شدن را. شعرت توانسته احساس های ما را پالایش کند، نگاهمان را انتقادی تر کند تا بل با انسان تر شدنمان وضعیت جامعه از آنچه که هست به سمت مناسب تر شدن گام بردارد. ”شاعر شکست” خسته نباشی. دوباره بلند شو و تکه های تخیلت را سر هم بندی کن شعرهایت را کنار هم گرد بیاور و به فکر انتشار مجموعه شعرت باش تا جهانی دوباره بسازی.

 هادی مؤمنی (دانشجوی دکتری هنر)

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=62531

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 20در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۲۰
  1. سلام براستاد گرانسنگ جناب حجت علیپورآیینه ون عزیز
    دلم گرفته هوای بهار کرده دلم

    هوای گریه ی بی اختیار کرده دلم

    رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را

    هوای یک شب دنباله دار کرده دلم

    بیا بیا که برای سرودن بیتی

    هزار واژه ی خونین قطار کرده دلم

    به هر تپش که نفس تازه می کند باری

    مرا به زیستن امّیدوار کرده دلم

    کنون که آخر پیری نمانده دندانی

    غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم

    بخند ای لب خونین لب ترک خورده

    دلم شکسته هوای انار کرده دلم .

    سعید بیابانکی

  2. با سلام
    از نویسنده محترم یادداشت سپاسگزارم. حقا که نام جناب آقای حجت علیپور و اشعار دلپسند ایشان در خاطر همشهریانمان جاودانه است. قدردان او باشیم و امیدوار به بهره مندی از مجموعه های اشعارشان. دیر زیاد آن بزرگوار!

  3. به قول استادعلیپور
    تو بوشین و مه بایژمرا گله گله اسر ئه ی چمم

    ئه وخته فال حافظیش چوی فال چل سرو نیه

  4. من اشعار اقای علیپور رونخوندم ولی به نظرم”زیبایی شناسیک” کردن شکست نوعی “اگاهی نگون بخت” است.ازطرفی چندان دربند چاپ اشعار نبودن به نظربوی شاعرانگی میده،البته این مطلب مستعد ایدئولوژیک شدن هم هست.دراخر به گمانم ازیک دانشجوی دکتری هنر دربررسی یک شاعر توقع بیشتری هست،البته اونجا که ازبلوم وتزهای بلوم حرف زده میشه میتونست بیشتر توضیح داده بشه واین مقدار ناکافی ومبهمه.

    • با سلام.متشکرم که خواندید و نظر نوشتین.
      بنده در این یادداشت قصد تحلیل و نظریه پردازی درباره ی اشعار علی پور را نداشته ام.فقط یادداشت و تلنگری بود به استاد تا نگاهی دوباره به مسیر زندگی شاعرانه اش داشته باشد شاید با چاپ اشعارش مخاطبانش را شاد کند.اثرش که منتشر شود آنوقت من و یا هر منتقد دیگری می تواند مطالعه و تحلیلی جامع تر از اشعار ایشان داشته باشیم.

  5. نزدیک به بیست و دو سال پیش وقتی برای خدا حافظی با ایشان هم صحبت بودم گفت
    کاش از اغاز با هم اشنا نمی شدیم تا امروز ناگزیر نباشیم لحظه جدایی را تجربه کنیم
    این تعبیر زیبای ایشان را هیچگاه از یاد نمی برم امیدوارم ایشان یاداشت را ببیند و یادی از ما بنماید…

  6. درودبرشاعروهنرمندجوان جناب دکترهادى مؤمنى عزیزم
    نوشته شما پسردایی نازنینیم پیرامون شخصیت بى ریاى استادحجت على پورى کامل والبته دلسوزانه بود،توصیه هاوگلایه هات هم بجاودرست .
    فکرمیکنم حجت على پور را همه دوسش دارن الا خودش کاش خودایشان هم مثل دوستانش قدرخویش را میدانست ،
    دکترجان دست مریزاد هرجاهستى درپناه حق ماندگارباشید

    • سلام جناب ازکرج.واقعا خوب گفتی هردوعزیزهستندودکترهادی واقعا هادیست.خدایش نگهدارد.

    • در زندگی من نام هایی هست که تا همیشه”عزیزترین”هایم هستند.یکی از این نام ها”اسم کوچک” شما ست .وچون خود شما ترجیح داده اید اسمی از خود نیاورید من هم اشاره ای نمی کنم. همیشه به گذشته ام که بر می گردم تصاویر تکه تکه ای را کلاژوار کنار هم می چینم تا برای زندگی ام روایتی سرهمبندی کنم.در این تکه چسبانی غمگین/شاد اسم شما برایم “جوان اول” روستاست،که بی آنکه بدانم چرا، هاله ی مقدسی دور سرتان در خاطراتم دایره شده است. انگار به آلبومی قدیمی نگاه می کنم عکس شما در سالهای جنگ با لباسی خاکستری که سنجاق شده به خاطره ای که هیچ دلیلیش را نمی دانم.محاصره شده بودید دایره بسته بودید در سیاهی شب صدای گلوله از هر طرف شنیده می شد. پاهای بدون کفش…راستش را بخواهید روایت اینجا قطع می شود و سالهای بعد از اصلاحات قطعه ی بعدی این خاطره می شود،شما دیگر مثل گذشته رئیس فلان اداره نیستید ولی همچنان عزیز و دوست داشتنی برای اقوام و البته دگر اندیشان شهر.قدم می زنیم و از وضعیت اضطراری دوران حرف می زنیم.و من هنوز زبان باز نکرده بودم مثل سالهای روستا اما حرف های بسیاری در دل داشتم که البته نتوانسم هیچ کدامشان را به زبان بیاورم.آخر در حضور شما سخت است ابراز وجود کردن. حالا از پس آن هوای گرفته ای که بر ما گذشت مدام با خودم زمزمه می کنم جمله ی کوتاهی را که دلم می خواهد در پایان برایتان بنویسم:آنچه ما را نکشد قوی ترمان می کند.

  7. جناب دکترهادى عزیز
    ازشما میپرسم بااین حقوق معلمى وهزینه هاى سرسام آور وهزینه تحصیل بچه هاوپرداخت کرایه خونه والبته پرداخت اقساط براى من معلم ویا آقاى حجت على پور انتشاروچاپ کتاب ویا دیوان امکان پذیراست؟؟؟

  8. واقعا شخصیت اقای علی پور مثال زدنیه.

  9. هزار درد ناخاله رشیاسی بوسان دلم
    .
    .
    .
    درود بر استاد خوبم حجت شاعر

  10. استاد مایه افتخارن چه با کتاب و دیوان چه با کلام شیوایشان. شعر استاد رو باید از زبون خودشون با دنیایی از احساس شنید. هنوز صداشون توی گوشمه وقتی سر کلاس لطف میکردند و یکی از غزل های زیباشون رو برامون زمزمه میکردن. یاد آن روزها پابرجا باد…..

  11. با سلام و تشکر از مطلب و دل نوشته زیبایت دوست عزیز..هادی جان یاد باد آن روزگاران یاد باد

  12. تونین و مه یه چه ن روژه حالم اخنکه خو نیه

                   شوگار ملشو گرتمه ،دنگ روژ نیمه رو نیه

    استاد اگر کتاب ندارند اما در قلب ما جای دارند.

  13. با سلام و تشکر از مطلب و دل نوشته زیبایت دوست عزیز..هادی جان یاد باد آن روزگاران یاد باد

  14. درد من درد جهانیست نصیبت نشود

    زخم من زخم زبانیست نصیبت نشود

    بی کسی تیغ به حلقوم سیاوش زده بود

     بی کسی درد گرانیست نصیبت نشود

    “بی ثمر گرد در و بام دلم می گردی”

    گور بی نام و نشانیست نصیبت نشود

    این دل این شیشه ی نازک که پر از خون من است

    خسته از سنگ زنانیست نصیبت نشود
    درود بر استاد ارجمند حجت علیپور

  15. با سلام . بعضی وقتا باید به اندازه خود شخصی که در بارش حرف میزنیم دانست تا جواب گرفت ، ولی باید امیدوار بود و منتظر ، همچنان ، چرا که شاید هنوز انتظار خودش را برآورده نکرده ، و نمیخواهد انتظاری که مخاطب از او دارد را به غیر آن تبدیل کند . البته که هر اثری از او میتواند فراتر از سطح ذکر شده باشد .

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.