تاریخ : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
9

ادامه عملیات ماووت

  • کد خبر : 62688
  • 30 آذر 1393 - 15:29

   داریوش گراوند( علی صفایی)/ سرویس منتظران:     بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم   مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا احزاب/ ۲۳ از میان مؤمنان مردانى ‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند […]

IMG_۲۰۱۴۱۲۱۵_۲۲۴۹۰۷

 

 داریوش گراوند( علی صفایی)/ سرویس منتظران:

 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

 

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا

احزاب/ ۲۳

از میان مؤمنان مردانى ‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند

 

اوج درگیری بالا گرفته بود,لحظه به لحظه با بچه ها تماس میگرفتم . بجز خواندن ذکرودعا کاردیگری نمیتوانستم انجام
باوجویکه هیچگونه کمک وپشتیبانی نداشتیم با جان ودل مقاومت میکردیم.ترددبرای حمل مجروحین وشهدارا عملا ازدست داده بودیم. وقتی ازکمک عقبه ناامیدشدم روبه آسمان کردم وباصدای بلندخدا را فریادزدم:خدایا به حرمت خون شهدای کربلایت وبه عظمت شهدای جبهه هایت بجزخودت کسی توان کمک به ما را ندارد.به جای ریختن گلوله ی توپ وخمپاره روی سرعراقی ها دست به شدم.
بابیسیم به گروهانهای ۲و۳و۴و۵تماس گرفتم وگفتم
 خداوند تنها ناظروگواه ست که ما این ارتفاعات را چگونه حفظ کرده ایم فقظ کاری کنیم که شرمنده امام وشهدا نشویم.
اعلام کردم من وبقیه بچه هاکه(۴۰نفربودند)درحال رسیدن به بالای ارتفاع هستیم .درحال بالا رفتن ازسینه کش کوه بودم که جنازه ها رایکی پس ازدیگری ازاوج قله به سمت پایین حمل میکردندباوجودی که وقت توقف نداشتم اما درمقابل یک جنازه مکث کردم .رنگ صورتش کاملاسیاه شده بود,لب هایش خشک با بدنی غرق درخون.وقتی به چهره اش زل زدم همان بسیجی دلاورودوست داشتنی بودکه به همه کمک میکرد. اوکسی نبودجزکورش ابراهیمی. به چندنفرگفتم :به هرشکلی که شده جنازه دوست مرا به پایین منتقل کنید.وقتی به لب های خشک وسیاه کورش نگاه کردم
متوجه شدم درحال تکان خوردن هستند.جرقه ای ازنورامیددردلم روشن شد.با وجودیکه وقت برایم حیاتی بود اما دوست نداشتم یار بسیجی ام را درآن حالت تنها بگذارم.با چشمانی پرازاشک گفتم کورش زنده ای؟با اشاره پلک چشم به من فهماند که زنده است.
با وجودیکه کمترین رمقی دربدن نداشت بازحمت زیادی گفت :جنازه ام را دست مادرم برسانید.ناخودآگاه اشکهایم سرازیرشد.
کورش را بوسیدم وبه چندنفرنهیب زدم که کورش را به اورژانس تحویل دهید.
اشکهایم را درمقابل نیروهایم پاک کردم وبه راه افتادم.وقتی به ستیغ کوه رسیدم قیامتی برپاه بود که توصیفش ازعهده ی من خارج است: هرچی بیشترعراقی ها را میزدیم تعدادآنها هرلحظه بیشتر وبیشتر می شد
با هرچه دراختیارداشتیم به طرف دشمن شلیک میکردیم .جای هیچگونه تعارف وتعللی نبود.عراقی ها کاملا به ما نزدیک شده بودند
یکساعتی طول کشید تا موفق شدیم عراقی ها را به طرف عقب برانیم
به سمت چپ نگاه کردم یکی ازنیروهای کرد بوکانی عین شیرمیجنگید وتنهایی مسیرحساسی را پوشش میداد.یک چشم اوازحدقه خارج شده بود
اماانگارنه انگارکه چشمش ازحدقه بیرون زده بود.صورتش پوشیده ازخون بود وازدهانش خون خارج میشد اما لحظه ای ازمقاومت وایستادگی وجنگیدن دست برنمیداشت.خودم را به او رساندم .گفتم:توباید به عقب برگردی چون زخمی شده ای
با حالتی متواضع ودرنهایت آرامش جواب داد:کا علی(من درکردستان به علی صفایی معروف هستم)خودم میدانم یک چشمم کورشده اما اینهمه شجاعت ومردانگی را ازبچه های لر وکوهدشتی ها میبینم خجالت میکشم که به عقب برگردم اما با عصبانیت اورا راضی کردم تا به عقب برگردد.وقتی عراقی ها را مجبوربه عقب نشینی کردیم ما ماندیم ودست های خالی وخط مقدمی که خون بهترین یارانم برروی تخته سنگها ریخته بود وازهستی خودمان گذشتیم تا پای دشمن به حریم خون شهدا نزدیک نشود.

ادامه دارد…………….

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=62688

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 107در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱۰۷
  1. سلام بر دوست و برادر عزیز جناب آقای گراوند از خاطره اتان استفاده کردیم در پیشگاه خداوند مأجور و سر بلند باشید

  2. سلام بر راوی با افتخـــار آن ایام حماسـه و ایثار
    سلام بر آن یـادگـــار شـهیدان و رزمنده بی قرار
    و سلام بر همرزم به آرمان های شهیدان وفادار

  3. سلام ودرودبرشماهمرزم وهمگام شهیدان ورزمندگان سپاسگزارم آقا

  4. سلام بر برادر خوب و ارزشی جناب آقای داریوش گراوند از بازماندگان و سرداران خوب دفاع مقدس دست مریزاد.

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.