تاریخ : سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳
11

عکس/ تمام شهیدان یک روستا

  • کد خبر : 63396
  • 07 بهمن 1393 - 0:03

    جمعیت این روستا امروز کمتر از ۵۰ نفر است. یا این حال، این روستا در طول دفاع مقدس، دو نفر شهید داده است. به گزارش سرویش شهدا / میرملاس نیوز ؛ “ضرونی” نام طایفه‌ای در جنوب “کوهدشتِ ” است. زبان این طایفه لری و جمعیت آن در  ۷ روستا ساکن می باشند. این […]

 

nf00404047-2

 

جمعیت این روستا امروز کمتر از ۵۰ نفر است. یا این حال، این روستا در طول دفاع مقدس، دو نفر شهید داده است.
به گزارش سرویش شهدا / میرملاس نیوز ؛ “ضرونی” نام طایفه‌ای در جنوب “کوهدشتِ ” است. زبان این طایفه لری و جمعیت آن در  ۷ روستا ساکن می باشند. این روستاها عبارت‌اند از: پشت باغ -سرچشمه- کره – انبار – میانرود(قنبربگ) – گنجینه – پریان ضرونی

از میان این هفت روستا، “پریان ضرونی” در ۱۴ کیلومتری غرب “کوهدشت” قرار دارد. جمعیت این روستا امروز کمتر از ۵۰ نفر است. یا این حال، این روستا در طول دفاع مقدس، دو نفر شهید داده است. یعنی یک بیست و پنجم جمعیت امروز. این رقم برای چنین روستایی بسیار قابل توجه است.
شهدای این روستا، عزیزان، “غلامعباس ضرونی” و “چراغعلی ضرونی” هستند.

شادی ارواح مطهر شهدای روستای “پریان ضرونی” صلوات

 
 
 
لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=63396

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 14در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱۴
  1. درود بر شهدای ضرونی
    روحشان شاد و راهشان پرهرو باد

  2. روحشان شاد و یادشان گرامی

  3. شادی روح شهداصلوات.الهم صل علی محمدوآل محمد

  4. شادی روح این شهدا صلوات در اصل مربوط به سرچشمه ضرونی میباشند

  5. خداوند روحشان را با شهدای کربلا محشور گرداند.

  6. روح همه شهداء شاد ویادشان تاابد گرامی باد.ممنون ازمتولی امر

  7. سلام و درود خدا بر شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی و شهدای ضرونی

  8. اللهم صلی علی محمد و آل محمد
    روحشان شاد یادشان گرامی

  9. کجا رتی ستینم سرو سوزم
    مه بیمارو تو درمونم ستینم
    بدون شک شهید غلامعباس ضرونی یکی از پاک ترین جوانان این دیار بودند که با شناخت و درک عمیقی که از شهادت کسب کرده بودند به استقبال شهادت رفتند وقتی خبر شهادت شهید بزرگوار غلام عباس ضرونی را شنیدم
    طاقت نیاوردم از فرمانده گردان مرخصی گرفتم تا خود را به کوهدشت برسانم با هزار مشقت خود را به سه را خرمشهر رساندم خیلی خسته بودم . تشنه و گرسنه ، بسراغ یک قهوه خانه رفتم شاید غذایی بخورم ، وقتی به داخل رفتم دست را در جیبم بردم ببینم چقدر پول همراه دارم که یه هو متوجه شدم پولهایم را در جیب لباس شخصیم در سنگر جا گذاشته ام آخه با عجله حرکت کردم . خوب که جیبهایم را گشتم متوجه شدم یک سکه دو تومنی در ته جیب شلوار نظامیم موجود است دو لیوان چای خریدم و تقریبا خستگی ام رفع گردید مانده بودم بدون کرایه چگونه به کوهدشت بروم ناگهان متوجه صحبت کردن دو نفر به زبان لکی شدم ارام به آنها نزدیک شدم متوجه شدم اسلام آبادی هستند با آنها صحبت کردم با رضایت کامل و با گشاده رویی مرا با خود تا زانوگه آوردند ساعت یک نیمه شب یا به عبارتی صبح بود هوا خیلی سر د بود و منهم لباس گرم با خود نیاورده بودم مثل بید میلرزیدم هر چند منتظر شدم خبری از ماشین نبود چون شهر بمب باران شده و خالی از سکنه بود و ترددی به طرف شهر انجام نمیشد ناچار با پای پیاده بطرف کوهدشت براه افتادم به خیال اینکه از پشت سر ماشینی میآید و منهم سوار میشوم به هر حال با سختی فراوان و برا اینکه از سردی هوا هم در امان باشم با تند راه رفتن و بصورت سرباز بدو بعد از دو ساعت و نیم به شهر رسیدم ، چه شهری !! تاریک و سوت و کور !!
    سکوت عجیبی همراه با تاریکی مرگباری بر شهر کوهدشت سایه افکنده بود نمیدانستم به کجا بروم ؟ ناچارا راه پایگاه شهید بهشتی را در پیش گرفتم و بطرف مسجد صاحب الزمان به راه افتادم به درب مسجد که رسیدم با استقبال گرم اعضای پایگاه مواجه شدم بعد از احوالپرسی اگر اشتباه نکنم فرض اله میرزایی از من پرسید فلانی چه خبر گفتم بخاطر شهادت غلامعباس ضرونی سراسیمه آمدم راستی دفنش کردند ؟ بدون اینکه حرفی بزند دستم را گرفت و مرا بطرف ورودی شبستان قدیمی برد ورودی درب تابوتی را به من نشان داد که روی آن نوشته بو د شهید غلامعباس ضرونی ………… بی اختیار اشک ریختم و …………….. فردای آن روز با چند تن از برادران سپاه خبر شهادت این شهید عزیز را به روستای سر چشمه ضرونی بردیم غوغایی به پا شد همه اهالی روستای سرچشمه ضرونی بر سر و سینه میزدند و با اینکه احتمال حمله هوایی عراق هر لحظه ممکن بود صورت گیر د اما مردم خدا جوی منطقه با تمام وجود غلامعباس عزیز را بدرقه نمودند ولی دلها بسوزد برای پسر فاطمه حسین شهید یاحسین یاحسین یاحسین

  10. روشان شاد و یادشان گرامی باد.

  11. خداوند روحشان را با شهدای کربلا محشور گرداند.

  12. شهید حمید ابراهیمی از دلاوران و فرماندهان جنگ بود ایشان اهل روستای گنجینه ضرونی بودند روح همه شهدا خاصه شهدای ضرونی شاد و یادشان گرامی باد

  13. روحش شاد و یادش همیشهدگرامی

  14. مطلب اصلی در وبلاگ پریان ضرونی میباشد

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.