تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
7

همچنان به روی خودتان نیاورید

  • کد خبر : 63912
  • 17 بهمن 1393 - 4:50

                                           ناصر حبیبیان در سی و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر جایزه نخست نمایشنامه‌نویسی و تندیس این جشنواره را برای نگارش نمایش “هزار شلاق” از آن خود کرد. این برای نخستین بار بود که در طول سی و سه سال برگزاری این جشنواره، استان لرستان توانست جوایزی از این جشنواره کسب […]

                                   index

 

 

 

 

ناصر حبیبیان در سی و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر جایزه نخست نمایشنامه‌نویسی و تندیس این جشنواره را برای نگارش نمایش “هزار شلاق” از آن خود کرد. این برای نخستین بار بود که در طول سی و سه سال برگزاری این جشنواره، استان لرستان توانست جوایزی از این جشنواره کسب کند. تندیس موسیقی و تقدیر بخش کارگردانی برای احسان ملکی، کارگردان این اثر، دیگر جوایز اختصاص یافته به نمایش هزار شلاق به عنوان نماینده استان لرستان در جشنواره تئاتر فجر بود. با اینحال طی این مدت سکوت معناداری از سوی نهادهای فرهنگی متولی استان در پی کسب این افتخارات بوجود آمده. به این بهانه، حبیبیان، متن زیر را برای میرملاس ارسال کرده است.

 

 

 

                                               images

 

 

مردم لرستان برخلاف تبلیغات و فهم بسیاری از مسئولان این استان بسیار برای تئاتر و هنر ارزش قائل هستند. این را از روی تجربۀ زیست سالیان درازی که در آنجا بوده‌ام عرض میکنم. طی این سالها همواره اصراری از سوی مسئولان این استان وجود داشته تا سلیقه و فرهنگ مردم این خطه را طور دیگری نشان بدهند و با واژه‌ها و شکل دیگری جایگزین کنند. این مسئله به سادگی از سخنرانیهای ناشیانۀ “این دستۀ بزرگ مسئول” در یک گردهم‌آیی مردمی گرفته تا صحبتهای خصوصی در جلسات محرمانه و پشت درهای بستۀ بین خودشان که به بیرون درز میکند براحتی قابل نشانه‌شناسی و برداشت است. متاسفانه طی سالیان اخیر همواره تاکید و اصرار بر این مسئله به شدت پررنگ و حاکم بوده است. با اینحال اما من با کمال تعجب و شگفتی حرمت هنر و تئاتر را بارها و بارها در این استان از مردمی شاهد بوده‌ام که حتی در عمرشان شانس دیدن یک تئاتر هم از ایشان دریغ شده. از کشاورزان با دستهای پینه بسته و زیر آفتاب چروکیده تا نوجوانان دبیرستانی و جوانان برومند زیرک و فهیم. متاسفانه باید اذعان کرد این فرهنگسازی که مدام این “دستۀ بزرگ مسئول” شعارش را میدهند بیشتر از هرکس باید برای خودشان اتفاق می‌افتاده و نه مردم. چه میتوان کرد؟! بسیار پیش آمده که، حتی نهاد فرهنگی و ارشادی عریض و طویل این استان نیز بر این وضعیت ناشیانه صحه گذارده و چه بسا سدی در برابر فرهنگ دوستی و هنردوستی مردم ایجاد کرده است. البته، این مسئله از نظر من به هیچ وجه غیرطبیعی نیست چرا که نگاه مسئولانی که فقط به بیلان اداری و چاپ بنرهای شتابزده و بد قواره به دنبال هر رویدادی می‌اندیشند در برابر نگاه کشاورزان و دامداران و یا سایر مردم سخت‌کوشی که فقط به محصول و تولید واقعی می‌اندیشند و با آن سروکار دارند به هیچ روی قابل مقایسه نیستند.

 

بیلان‌ سازی به جای فرهنگ‌سازی
مسئولان فرهنگی استان عمده‌ترین نقشی که در فرهنگ این استان داشته‌اند این بوده که هنرمندانشان را فراری داده‌اند. عجیب آنکه سردمداری این فراری دادن همیشه توسط عمده‌ترین اداره کل و نهاد متولی فرهنگ و ارشاد استان لرستان صورت گرفته است. سد فرهنگی که نهادی چون اداره فرهنگ و ارشاد ایجاد کرده است عمده‌ترین مانع پیوند مردم استان با هنر اصیل و هنرمندان فهیم شده است.
این واقعیتی دردناک است که بسیاری از هنرمندان اصیل به واسطۀ چنین فضای نامسئولانه‌ای از این استان گریخته‌اند و برخی رنجیده خاطر در گوشه‌ کنارهای شهرهای این استان منزوی شده یا در محاق نشسته‌اند. نه به این دلیل که مردم ایشان را نمیخواهند! خیر! بلکه به این دلیل که مسئولان فرهنگی، خودشان بیش از هر کسی نیاز به آموختن آداب و فرهنگ و ارشاد شدن دارند. به این ترتیب تنها و تنها پیکر بی جان هنرمندان است که برای مسئولان فرهنگی واجد ارزشهای کالایی و بیلانی و اداری میشود. نمونه‌هایش را بسیار به خاطر داریم و در اینجا عرض نمیکنم. تنها در این زمان است که قطعه هنرمندان در گورستانها تدارک داده میشود. بنرهای بدقواره و زشت بالا می‌روند و سخنرانی پشت سخنرانی و بزرگداشت‌های بی‌مصرف از پشت هم، سبقت میگیرند. امیدوارم زمان آن فرا رسیده باشد تا آسیب‌شناسی بسیار دقیق و جدی نسبت به وضعیت اداری واحدهای فرهنگ و ارشاد در این استان صورت گیرد تا عیار واقعی مشخص شود. سال پیش که پس از پانزده سال برای اجرای نمایشی، پا در تالار آوینی اداره کل فرهنگ و ارشاد استان لرستان گذاردم مقابل چشمان من و ده‌ها نفر دیگر، تکنسین نور و صحنه بر اثر پوسیدگی تختۀ نئوپان زیر پایش، از ارتفاع ۱۵ متری سقف این تالار سقوط کرد و به گواه پزشکِ مربوط، اگر ورزشکار قوی و مجهزی نبود قطعا امروز زنده نمیماند. از سال گذشته تا به امروز همچنان پیگیرم و همین امروز هم اطمینان یافته‌ام که هنوز اقدامی برای تعویض آن چهار پاره تختۀ پوسیدۀ سقف تالار آوینی صورت نگرفته است. با این وجود چنین نهاد کم توان و منفعلی که از پس تعویض آن چهار پاره تختۀ ساده برنمی‌آید چگونه میتواند از پس ادعاهای بزرگ و قلمبه سلمبۀ “فرهنگسازی” برآید؟! یعنی بهتر است فکری به حال خویش کند. کاش ما در این استان اراده فرهنگ و ارشاد نداشتیم و کاش این همه “فرهنگسازی” و “تلاش مسئولانه” نمیشد اما در عوضش زنده‌یاد سقایی در آن وضع سخت از دنیا نمیرفت، هنرمندان از این استان چنان نمی‌گریختند که پشت سرشان را هم نگاه نکنند و یا برخی دیگر در گوشۀ شهرهایشان منزوی نمیشدند و امروز افسرده نبودند. کاش ما در این استان اداره کل فرهنگ و ارشاد نداشتیم ولی در عوض احسان ملکی، کارگردان “هزار شلاق”، مجبور نبود روز قبل از اجرای نمایش در جشنواره تئاتر فجر، اتومبیل شخصی‌اش را برای مخارج تئاترش بفروشد. یا کاش نام این اداره مزین به فرهنگ نبود اما در عوضش یکی از معاونتهای با سابقه اداره کل در مصاحبه‌اش برای معرفی این نمایش به جای “سئانس” واژۀ “سکانس” را به کار نمی‌برد. با شناختی دور و دیرینه‌ای که از ایشان دارم بسیار بعید میدانم این اشتباه لپی از سوی خبرنگار بوده باشد. کاش این اداره کل در زمینه فرهنگسازی -چنانکه همیشه ادعا دارد- اقدامات گسترده‌ای نمیکرد اما ما در اجرای نمایشهای اصیل و برگزاری کنسرتهای فهیم در این استان این همه با اما و اگر و سنگ اندازیهای پشت هم مواجه نبودیم. کاش این اداره واژۀ فرهنگ و ارشاد را یدک نمی‌کشید اما در عوض هر رفتار و شکل ناهنجار و شلخته‌ای را به عنوان نمایش و کمدی و جُنگ و کنسرت به سمع و بصر مردم نمیرساند. در یک کلام؛ تو خود حجاب خودی، از میان برخیز! حالا لابد پس از این عرایض مختصر دستپاچه خواهند شد و دوباره بنر بدقواره‌ای را از داربست زنگ زدۀ کنار اداره کل می‌آویزند و پیامکی خواهند داد و تبریکی میگویند اما چند روز بعد، دوباره همه چیز به منوال گذشته از سر گرفته خواهد شد. با اینحال تنها این مردم زیرک و طناز خواهند بود که بار دیگر شما مسئولان پرشماربه اصطلاح دلسوز فرهنگ و هنر و غیره را در خنده‌ها و تعریفها، سوژۀ خودشان خواهند کرد؛ گیرم که شما همچنان به روی خودتان نیاورید.
گفتنی است نمایش “هزار شلاق” نوشته ناصر حبیبیان و به کارگردانی احسان ملکی به نمایندگی از استان لرستان در سی و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر، روز دهم بهمن‌ماه، در تماشاخانه ایرانشهر تهران به صحنه رفت و با استقبال گسترده مردم و رسانه‌های پایتخت مواجه شد که جوایز ارزنده‌ای را نیز در اختتامیۀ این جشنواره در بخشهای نمایشنامه‌نویسی، موسیقی و کارگردانی کسب کرد.

 

ناصر حبیبیان* نویسنده و کارگردان

 

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=63912

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 12در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱۲
  1. سلام و درود بر افتخار عرصه نمایش کشور و مایه افتخار لرستان هنرمند خلاق ناصر حبیبیان
    در میان این همه هنرمند برجسته و نویسنده برتر و بزرگ کشور جوانی از دیار لرستان این افتخار را کسب کرده ، مسئولین محترم دستگاههای فرهنگی بجای سکوت از ایشان دعوت به عمل بیاورند و در ویژه برنامه ای این افتخار آفرینی را به وی تبریک گفته و در خور و نامش تقدیر و تجلیل کنند . من از همه دست اندرکاران فرهنگی هنری دانشگاههای استان تقاضا دارم با دعوت از ناصر حبیبیان در دانشگاهها نسل جوان ما را از تجربیاتش بهره مند سازند.

    • سپاس از محبت و لطف شما آقای امید عزیز
      باور بفرمایید هیچ انتظار تجلیل و تبریکی نیست که این قبیل مراسم نه به درد من میخورد و شوقی برمی انگیزد و نه به کار کسی دیگر می آید. از طرفی برخی از این مسئولان بیچاره و بخت برگشته، خودشان بسیار بیش از من به حمایت و نواختن و تبلیغ احتیاج دارند. آنچه میماند لطف و محبت دوستانی چون شماست که همواره برایم بسیار مغتنم است. ارادتمند

  2. درود بر ناصر حبیبیان عزیز، انشاالله هنر لرستان راه خودش رو پیدا خواهد کرد…

  3. سلام،

    ضمن تبریک، با سپاس از این نامه دردمندانه که شامل همه ی استان ها می شود.

  4. درود وسلام عرض تبریک خدمت دوست قدیمی(دوران راهنمایی) ام باعث افتخاری ناصر جان

  5. درود و سلام خدمت دوست قدیمی (دوران راهنمایی) وعرض تبریک. باعث افتخاری ناصر جان

  6. … اهمیت آثار ناصر حبیبیان در همخوان نبودنشان است. او درک کرده که قانون عمده ی زندگی ناسازگاری است. او یک هنرمند شخصی است. از کسی پیروی نمی کند. می داند که هیچ چیز بدتر از این نیست که همسانگرا باشی. او به نظر بیشتر از هرچیز یک آنتی است. می خواهد خلاف هر جریانی حرکت کند. او فهمیده عظمت انسان در همخوان نبودنش است نه در همخوان بودن. درهنر(والبته شاید در زندگی هم)هیچ چیز بدتر از آن نیست که تو همسانگرا باشی. اینگونه تو نه متفکر خوبی می شوی، نه سیاست مدار خوبی و نه هنرمند خوبی. خوبی زندگی در این است که تو درک کنی که در دل زندگی قانون عمده ی زندگی ناسازگی عناصر است و ناسازگاری من با جهان است و ناسازگار من با سیاست رایج است با حکومت است، با اخلاقیات رایج است. این کشف بزرگی است که در زندگی هر آدمی می تواند راهنمایش شود. از این رو مخاطب در مواجهه با آثار حبیبیان می فهمید که باید همواره خود را در آستانه ی چیزی تازه قرار دهد.
    (بخشی از نوشته ی بنده درباره ی ناصر حبیبیان درج شده در سایت کشکان و هومیان نیوز)

    • هادی عزیز بسیار سپاسگزارم از نظر و مهربانیهایت رفیق! باعث خوشوقتی و افتخارم است که نظر شما چنین پر مغز و تعمق برانگیز است. ارادتمندم دکتر جان

  7. نامهربانی از سر و کول اهالی هنر جوری بالا رفته است، که انگار نمیخواهد پایین بیاید. تکرار واژه ی هنرمند”مظلوم” حق و حقوقش در لرستان زجر آورتر از بیان نکردن اش می باشد، جوری با این قشر استخوان خورد شده رفتار می شود که انگار باید تمام عمرمش مهر سکوت بر حقوقش را بپذیرد. چه زمانی که به ناچار به گوشه ی رانده می شود و چه زمانی که باعث افتخاری عظیم می شود”فرقی نمی کند”.
    اما یک واقعیت رو باید امروز پذیرفت که نسل جدید هنرمندان لرستان دیگر مثل گذشته نیستن بلکه با بروز ظرفیت های پنهان خود در سطح ملی و بین المللی در حال تثبیت خود هستند.
    و حامیان هنر در لرستان باید با رویکرد و نگاه جدیدی با این نسل هماهنگ شوند، به اندازه کافی بی توجهی ایجاد شده، وگرنه خواه یا ناخواه این حامیان هنر بشدت مورد نقد قرار خواهند گرفت آن هم از سوی هوادران هنرمندان نه خود هنرمندان.

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.