- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

شعر ایران-غزلی از آرش پورعلیزاده

[1]

 

چشم های تو قهوه ی ترک است ابروانت هوای کردستان

خنده هایت کلوچه ی فومن گریه های تو چای لاهیجان

ساحل انزلی ست چشمانت موج ها آبروت را بردند

تن داغ تو ماسه ی دریاست توی گرمای ظهر تابستان

ای درخت مبارک نارنج تو چراغ محله ی مایی

مرد همسایه ی شما دزد است شاخه ات را برای من بتکان

مثل اخبار تازه می مانی که به چشم کسی نیامده ای

نکند ناگهان یکی برسد برساند تو را به گوش جهان

خبر قتل عام آدم ها صبح یک روز در مزارشریف

خبر یک تصادف خونین عصر یک روز جاده ی تهران

خبر دستگیری صدام مثل یک انفجار در بغداد

خبر دستگیری یک صرب توی شبه جزیزه ی بالکان

آن چنان تشنه ام اگر بدهند آب های مدیترانه کم است

خبر چند شاخه ی زیتون خبر انتفاضـه و لبـنان

مستی و می روی به جانب چپ، مستی و می روی به جانب راست

گاه مثل مقاله ای در شـرق گاه چون سرمقاله ی کیهـان!!

ماه مرداد بی تو می گذرد حیف این هفت تیر خالی نیست

من خودم پیش پیش می میرم دیگر این قدر ماشه را نچکان

 

 آرش پورعلیزاده