حشمت اله آزادبخت / میرملاس :
×××
کوهم ولی از کمر چنان که شده ام
کوهی که به لرزه ات سروته شده ام
ای عشق به دنبال تو بس آمده ام
آواره ی یک کوچه ی بی ته شده ام
***
با تو نفسی نهان برایم کافیست
پوسیده ای استخوان برایم کافیست
جز چشم تو سهم مال دنیا برباد
دوتکه از آسمان برایم کافیست
***
آرامش احساس مرا تا نزنید
انگشت به زخم کهنه ی ما نزنید
لطفا کمی آهسته قدم بردارید
براین دل پاره پاره ام پا نزنید