تاریخ : چهارشنبه, ۲۹ فروردین , ۱۴۰۳
4

دشنه در سینه ی دشت نکاریم

  • کد خبر : 66963
  • 02 اردیبهشت 1394 - 16:41

  هوشنگ آزادبخت / میرملاس نیوز :  ما ایرانی ها، خصوصن لرستانی جماعت، عادتهای ناپسندی که داریم، کم نیستند. اینکه به فراخور،برای آنچه در اختیار داریم، قرب و منزلت قائل نیستیم. هیچ وقت نبوده ارزش داشته های خود را تا وجود دارند، بدانیم و تا در مشت هستند نه تنها اهمیت خاص خود را از […]

عکس

 

هوشنگ آزادبخت / میرملاس نیوز : 

ما ایرانی ها، خصوصن لرستانی جماعت، عادتهای ناپسندی که داریم، کم نیستند. اینکه به فراخور،برای آنچه در اختیار داریم، قرب و منزلت قائل نیستیم. هیچ وقت نبوده ارزش داشته های خود را تا وجود دارند، بدانیم و تا در مشت هستند نه تنها اهمیت خاص خود را از دست می دهند، بلکه توقع نابجای مان سر بر آسمان می ساید و انتظار داریم، همه جوره در خدمت رسانی و تأمین نیازهای پر طمطراق ما بی کم و کاست به کار گرفته شوند. تا در تنگنا و عسرت قرار نگیریم، بر میزان حرمت و احترام بدانان افزوده نمی شود و به موازات آن ، قدر احسان و عافیت را نمی دانیم، مگر زمانی از کف بروند و یا به مصیبتی گرفتار گردیم.آن جاست که زانوی غم بغل می گیریم و آه و واویلا سر می دهیم و زمین و زمان را به هم می دوزیم؛ که نه دیگر، لبِ خود گزیدن و افسوس خوردن، مفید  فایده خواهد بود و ،نه حسرت کشیدن و خون جگر شدن، دردی از دردهای پرشمارمان را درمان خواهد کرد. قانون را به راحتی دور می زنیم و تا  نیش آن را حس نکنیم مطیع نمی شویم. با تقلب و تملق خو گرفته ایم. تابع احساسات زودگذر و تصمیمات آنی هستیم. در اندیشه ی علاج واقعه قبل از وقوع نیستیم. سهل انگاریم. در صدرِ پرمصرف ترین ملل جهان از هر لحاظاش که بخواهی تکیه زده ایم. آب این اکسیرِ زندگی را بی هدف هدر می دهیم. در حمام کردن، مسواک زدن، ظرف و لباس و ماشین شستن و … بی ملاحظگی خود را عیان می سازیم. آب شُر و شُر از سر شیلنگ بی خیالی، بی جهت سیلی بر صورتِ آسفالت و مشت بر دهانِ جدول می کوبد و بانوی خانه همچنان سرگرم مصافحه و خوش و بش با همسایه ی بغلی ست و پته خانم روبرویی را به آب می دهد. گرچه نه همه و همیشه اما اغلب، گفتارمان با کردارمان همخوانی ندارد. چشم در چشم هم می دوزیم و در سودای نابودی یکدیگر اندیشه می کنیم. بر لب تبسم داریم و در دل بغض می کاریم. ظاهرمان با باطن مان یکی نیست و به قول مولانا: “سر بر مُهر داریم و دل در بازار”؛ برای رسیدن به پول و پله به هر باطلی تمسک می جوییم و به هر خفتی تن می دهیم. رنجها و گرفتاریها را تا آنجا که عرصه را بر ما تنگ نکرده اند ، جدی نمی گیریم. در بدو ناخوشی به فکر درمان نمی گردیم . الا اینکه، کسالت در جای جای وجودمان ریشه بدواند و کار از کار بگذرد. آن وقت کاسه گدایی چه کنم  چه کنم دست می گیریم و در هول و ولای چاره جویی به هر دری سر می زنیم و در صددیم تا با هر وسیله ی ممکن ، مانع گسترش آن شویم. اگر به عادتی (معمولن عاداتِ بد) دل بسته شویم، تا سرمان به سنگ نخورد، راه برگشت نداریم. کوتاه نمی آئیم و آنقدر زیاده روی می کنیم و دست بردار نیستیم مگر کفه ی مرگ مان را زمین بگذاریم و خلاص.

روی سخن با سازمان امور و «منابع آب» استان لرستان است که در سال های اخیر، با چشم بستن بر پتانسیل های موجود و ظرفیت رو به پایان آبهای زیرزمینی شهرستان کوهدشت، بدون سنجش تحمل ها و درک موقعیت های لرزان منطقه، بی خستگی و با چالاکی هر چه تمام، مجوزهای حفر چاه عمیق را نه یک بار که چندین باره را می سپارد به دستِ افراد متمول و عمدتن پرنفوذ تا با شوق و شتاب بیشتری آخرین رمق ها را از جان خسته و ناتوان “زمین نفس بگرفته” باز ستانند. امروز چاهی خشک می شود و فردا روز به جایش حفره ای عمیق و عمیق تر تیار می گردد. این صدور پیاپی بهره برداری ها، بهانه ای می شود تا سودجویان با گماشتنِ به روزترین تکنولوژی های حفرِ قابل دسترسی ، به ژرف ترین لایه های زیرزمینی سر بکشند و کاری ترین ضربات مرگبار را بر پیکر نیمه جان سفره های آبی وارد سازند و با مکیدن واپسین قطرات از پستانهای پلاسیده ی مادرِ زمین، بی رحمانه، دشنه های نیستی را بر جسم ناخوش احوال و فرسوده ی گران سنگ سرمایه ی این سامان وارد گردانند و در تکاپویند تا با سلاح بی توجهی ناقوس مرگ را به صدا درآورده، کفگیر آزمندی شان را به انتهای دیگ حیات این مردم سایش پیدا کند.

بی گمان صدها هزار سال و به درازنای تاریخ این سرزمین به طول انجامیده تا از قطره قطره آبهای روان که در سطوح زیرین جمع بسته اند، سفره های زیرزمینی ما بدین شکل انسجام یابند تا به مثابه ی ثروتی ملی، در شرایطی محتاج و با برنامه ای مدون و کارشناسی شده، مورد بهره برداری قرار گیرند. نگارنده به هیچ روی موافق ناسفته ماندن و منکر عدم استفاده ی به هنگام و بهین از این ثروت ملی در بخشهای کشاورزی و صنعت نیستم اما نه با این شکل و شمایل زوار در رفته و آشفته که چیزی جز اتلاف و نابودی آن را در پی نخواهد داشت. هر چند سود جستنِ این چنینی در شرایط کنونی ممکن است سببِ ارتقای سطح تولیدات کشاورزی باشد و برای رسیدن به خودکفایی پوشالی خالی از فایده نباشد اما در مقابل صدماتی که بر ذخایر ما وارد می گرداند، قابل قیاس نیست. بیشتر دیده ها و شنیده ها، حکایت از آن دارد که عمده مجوزهای برداشت، بنام تأمین آبِ مرغ داری ها و با حداکثر عمق یکصد متر صادر می شوند اما اسفناک اینکه، صاحبان آن با ترفندهای خاص و زد و بندهای جورواجور و هدیه های آن چنانی، نه تنها دهها متر بیشتر از حق قانونی خود پایین تر می روند، بلکه اغلب آب این چاهها را به صورت غیرقانونی و بدون هیچ گونه رادعی در امور کشاورزی به مصرف می رسانند و بطور شبانه روزی و بی وقفه با پشت پازدن به تعهدات و شئونات انسانی، طلای سفید را از دل زمین استخراج و گستاخانه صرف درآمدهای خود می سازند. حال بر سرِ ثروتِ این ملت هر چه آید، مهم نیست! به دیگران چه ارتباطی دارد که حاج آقا … بصورت غیرقانونی، اما آشکارا، سرگرم چپاول و تاراج سرمایه های ملی دیگران است! خانه خرابی، دلشوره و دلهوله ی این مردم در هنگامه ی دربدری و پی آب گشتن که چندان اهمیتی ندارد. سرنوشت سایرین که دخل و ارتباطی به کاروبار جناب متنفذخان ندارد! بگذار سرمایه ی این مردم را بچابند و بار و بنه ی خود را ببندند. بگذار شیره ی جان این ملک را بمکند و بر انبوه ثروت خود تلنبار سازند و دست آخر به ریش همه ی ما بخندند و قهقهه ی مستانه ی خود را در آسمان تاریکِ فرزندان آینده سر دهند. بگذار …

با لحاظ موقعیت جغرافیایی منطقه، گرمای زمین، مدیریت نابخرد دولتی و اداری منابع زیست و آبی، کاهش چشمگیر نزول بارندگی ها و خشک سالی های پیوسته، چنانچه اوضاع بدین سبک و سیاق پیش برود در آینده ای نزدیک، این زیست بوم گرفتار فاجعه ی وحشتناک بی آبی خواهد گردید و بی تردید رفع عطش، دغدغه ی اصلی ساکنین آن خواهد بود. کما اینکه در حال حاضر بسیاری از مناطق دیارمان پنجه در پنجه بی آبی انداخته اند و مشغول زورآزمایی هستند.

زیاد هم دور نیست ، آن روز که فرزندان این دیار، نسلهای آینده در چنگال پلید عفریت بی آبی به اسارت در آیند و برای دست یافتن به قطره ای آب، به دنبال سراب های موهوم، به هر سو کشانده شوند و له له بزنند. زیاد هم دور نیست آن روز که در صف های طویلِ رسیدن به آبِ جیره بندی سر و دست بشکنیم و به قول شاملو: “بنشینیم و بر سرنوشت خویش گریه ساز کنیم”. زیاد دور نیست آن زمان که عقربه های حیاتِ این سرزمین از حرکت باز ایستند و دیو بدهیبت خشکی و مرگ چنگال خود را بر جان و جنم دیارمان فرو کند.

سال هاست ترنم دلنواز گذرِ آبهای جاری رودها در این دشت، دیگر به گوش نمی رسد. سال هاست دیگر نوای خوش الحانِ پرندگان، در شاخسار درختان روییده در سواحل نهرهای روان، شور وشوق را در بستر زندگی ساری نمی سازند. سال هاست چرندگان و پرندگان از دیارمان یا کوچیده اند یا جان شان را بر سرِ صدای شلیکِ گلوله های تفنن و احساسِ سرانگشتانِ کسانی نهاده اند که ماشه ی نابودی این زیست بوم را می فشارند و آهنگِ شوم انقراضِ نسل ها را در جای جای آن می نوازند. سال هاست طبیعت ما پشت و پناهی ندارد. بر جسمِ ناخوش احوال زخم ها، در دل رنج ها و در سینه رازها دارد و دردمندانه به تمنای درمان و دلجویی و نوازش به نظاره نشسته است اما دریغ، دریغ و فراوان دریغ.

گرچه ما از طرح ها و پروژه ها و کارخانه ها نصیبی جز محرومیت نداریم اما سرخوشیم به دشت و دمن و طبیعتی که تنها دلخوشی ماست و بیش از این «دشنه» در سینه اش نکاریم. کاری نکنیم دشت دیگر لبخند نزند. کاری نکنیم که تب تند زمین را ترنمِ باران هم فرو ننشاند و گل و سبزه در رقصِ باد سلامش نکنند. نگذاریم بختکِ شوره زار بر زندگی مان آوار شود. کاری نکنیم که رستنی ها دیگر نرویند و دیدگان این مردم از تماشای مناظر زیبای شقایق های سرخ  و سبزه ها محروم شوند. نگذاریم قامت رعنای سبزپوشِ جنگل ها را لختی و عریانی به کام کشد. آراستگی کوه و دشت، شادابی، سرپنجگی و سرزندگی این طبیعت به آب بسته شده، آن را قربانی درآمدهای زودگذر و کوتاه مدت، تصمیمات ناپخته، حرص آلود و نسنجیده ی خویش نسازیم. منافع جمع را فدای منافع خود نسازیم و آنچه را برای خود می طلبیم، دیگران را نیز در حق برخورداری از آن سهیم بدانیم.

بر اساس وعده ی کارشناسانِ محیط زیست و سیاست پیشه گانِ کارکشته ی دنیا، عمده جنگهای پیش رو، ریشه در بحران کمبود آب دارد و در پی اش خونبارترین نبردها به راه خواهد افتاد و زین پس باید شاهد درگیریها و منازعات منطقه ای و جهانی، برای دست یابی به منابع آب باشیم و زمین را صحنه ی آوردگاهِ جویندگان آن ببینیم. بنابراین نباید دستی دستی اجازه دهیم زیست گاه ما در جرگه و چنبره ی کشمکش های در پیش گریبان چاک کند و به وادی سردرگمی و فلاکت در غلتد.

نگذاریم نسلهای آینده، فرزندان ما، با چهره های آفتاب سوخته و لبان داغمه بسته، در برهوت بی مبالاتی های ما، ناامید و دلخون، بدنبال ِ نشان آب در ناکجاآبادهای دور دست، آواره و سرگردان ، کورمال کورمال بچرخند و بچرخند ، و حاصلی جز دریغ و افسوس نداشته باشند.کاری نکنیم که نفرین و شماتت ابدی آنان را نسل اندر نسل به جان بخریم و هرگز ما را بخاطر سهل انگاریها  و قصور در انجام وظیفه نبخشایند.  

سخن آخر اینکه از مصرف بی رویه و بی خودِ آب تا می توانیم چشم بپوشیم. از کاشت محصولات پر نوش صرف نظر کنیم. «خطوط قرمز» عیان شده اند. خطرات پدیدار گشته اند. کویرها در حال پیشروی اند. خوف نشستِ زمین در پیش است. هشدارها را جدی بگیریم و تا دیر نشده ، باید جلوی نابودی و ویرانی بیشتر سرمایه های گرانبهای این مرز و بوم گرفته شود و با تدبیر و مدیریت کارساز، نگذاریم اندوخته های هزاران ساله، در مدت کوتاهی از دست مان خارج شوند؛ این نیاز همین امروز ماست که فردا برای پشیمانی دیرِ دیر است.

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=66963

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 7در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۷
  1. سلام دوست عزیز چناب آقای آزادبخت ، سوز سینه و زبان پر دردتان نشان از دغدغه های پاک انسانی مسئول و آزاده دارد. امید که گوشهایمان شنواتر از قبل صدای خیرخواهان را شنیده و با احساس مسئولیت بیشتری رفتار کند .

  2. با درود بر نوىسنده به نظر بنده کشاورزان غىور و سلحشور کمر همت به نابودى دشت کوهدشت بسته اند و همىن الان به رىش بنده و حضرت عالى مى خندند،کاش مردم همىشه در صحنه کوهدشت،صحنه نبرد حفاظت از تنها منابع آب شرب در دست رس را به لبخند تاىىدى ىا دو سىخ کباب نبازند چون سرنوشت بازندگان همىشه شوم و گنگ خواهد بود.

  3. شاعری گفت آب راگل نکنیم .اماحال …آب راول نکنیم …شاید این آب که درقعر زمین پنهان است…..سهم یک کودک درذهن جوانی است …..که شب ….درخیال پدری به پسر میگوید….آب نوشین این است…..چه گوارا آبی …که گوارایی آن چوهمان آب دو ده پیشین است…حال ازغفلت ماآب ازروی برفت….چشمه خشکیده شدو…..گاوآهن بزدش شخم وشدش سینه کلوخ…..آب مازیرتراززیرین است…..شایداین قطره آب که به گل آغشته است ….آخرین آب وگلی ست مینوشیم…آب غافل این است……..هوشنگ خان چشمه هاخشکید به چاه افتادیم چه خشکیدوبه ویل میرویم….وهنوزدرخوابیم تشنگی درخواب ماراهلاک میکند……

  4. درود بر جناب آقای آزادبخت.دست به قلم بودن جنابعالی برایم روشن و مبرهن است.واقعیت همانی هست که شما گفته اید.راجع به بی لطفی های مردم و مسئولین در خصوص جنگل ها مطالبی با قلم خود بنگار تا شاید مردم و مسئولین از خواب بیدار شوند…….ممنون پسر عموی بزرگوار

  5. محضرهمه ی عزیزانی که بنده راموردلطف وتفقدخویش قرارداده اندعرض سلام وارادت دارم.بابت همراهی وهمدلی یکایک گرامیان،ممنون وسپاسدارم.بایدبه عرض جناب مهندس دهقانپورعزیزبرسانم که درخصوص درخواست جنابعالی، بنده قبلن مطلبی تحت عنوان«طبیعت پاک،دستان ناپاک»رادرهفته نامه ی وزین سیمره قلمی نموده ام وچنانچه مدیرمحترم میرملاس نیوزمایل باشندآن رادرسایت درج نمایندبنده حاضرم آن راتقدیم خوانندگان عزیزودوستداران طبیعت این خطه بنمایم.سرافرازباشیدوشادکام ونیک فرجام.

  6. ممنون؛ مثل همیشه بی نظیر و شیوا.
    گفتنی ها را به چه زیبایی بیان نمودید کاش مسئولینی که با چشمانی بسته روزگار میگذرانند لااقل گوش هایی شنوا داشته باشند. البته سهل انگاری دیگران یا چپاول سودجویان دلیل نمی شود که ما هم کاری نکنیم حداقل از خودمان شروع کنیم، صرفه جویی در مصرف و فرهنگ سازی مصرف، هر چند خیلی دیر است و کار از این حرفا گذشته.

  7. اندیشه ورز و شهروند مسئول ودلسوز آقای آزادبخت از تلاش و دل مشغولی شما در راه شناخت و ارزیابی دلسوزانه وتا حد امکان کاربردی وعالمانه ی تنگنا ها وچالش های امروز وفردای استان سپاس گزاری می نماید اما بی تردید بایستی در منظومه ای هماهنگ وبرآمده از خرد جمعی با توجه به محدودیت ها وامکانات استان لرستان ونسبت آن بامنابع آبی زاگرس مرکزی در بالادست وپایین دست توجه نمود در این میان نمی توان ونباید دست بسته و فروکاسته در برابر واقعیت ها سر تعظیم فرود آورد وکاری شایسته نکرد .در این میان نقش نمایندگان محترم استان لرستان بویژه شهرستان کوهدشت نیز نماینده عالی دولت وفرمانداران شهرستان های استان نیز کارشناسان ونخبگان استان باید بیش از پیش طرحی نو. در افکنند و راهبردی عالمانه وجامع بیابندهمانگونه که خود میدانید تنها زنان نیستند که مایه هدر رفت منابع حیاتی آب ودیگر منابع تجدیدناپذیر میگردند .چشمها را باید شست جور دیگر باید دید .نشان به آن نشان تاروزی که هر چیز کم مایه یا بی ارزشی در زبان زد های سرزمین ما((به حکم آب رود خانه ))بر آن ها اطلاق می نماییم باید همه وهمه در راه بهبود مدیریت منابع آب تلاش نمایند و امروزپرداختن به منابع تولید و توزیع و مدیریت بهینه وروز امدآب بیش از هر مولفه ی دیگری باید مدنظر برنامه ریزان ودوستداران این سرزمین قرار گیرد.غفلت امروز حسرت جبران ناپذیرفردا را بیش از پیش در پی خواهد داشت .ازاین رو باید همانگونه که به زیبایی بیان نموده اید زن ومرد ،خرد وکلان تلاش کنند وراهی بایسته وسازنده بجویند .همواره شادمان ،سربلند وکامروا باشید .

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.