محمدعلی سپانلو شاعر، روزنامهنگار، منتقد ادبی و مترجم سرشناس ایرانی زندگی را بدرود گفت.
به گزارش میرملاس ، او که به علت بیماری ریوی و تنفسی در بیمارستان بستری شده بود، امروز ۲۱اردیبهشت ۹۴، درگذشت. مردی زاده پاییز، که از بهار تهران دل کند و چشم فروبست. شهری که عاشقش بود و شاعرش.
۷۴ سال در همین شعر زندگی کرد و شعر سرود. ترجمه کرد، «هزار و یک شعر» آنتولوژی شعر نو فارسی در قرن بیستم را نوشت و در سرگذشت و آثار عارف، بهار، فرخی یزدی و عشقی تحقیق کرد تا «چهار شاعر آزادی» را بنویسد.
سالهای سال با آن صدای مخملی شعر خواند از «تبعید در وطن» تا «قایقسواری در تهران». بال و برگ تخیلش را گسترد و با شعرهایش گفت که «نبض وطنم را میگیرم».
حالا او «سندباد غایب» شعر ماست. او که هرگز در چارچوب تنگ قالبها نگنجید، تن به رنگ زمانه نداد، امضای خودش را داشت و راه خودش را رفت، بی آن که لحظهای سر خم کند.
«آنها به اسبها شلیک میکنند» نوشته هوراس مککوی را ترجمه کرد، «مقلدها»ی گراهام گرین، «شهربندان»آلبر کامو را هم.
او از نسل دل سپردگان به ادبیات بود. نسلی پر از غولهای زیبا که یکی یکی چشم از جهان فروبستند اما جهان از صدایشان خالی نخواهد ماند. به خصوص صدای مردی که میگفت: «نام تمام مردگان یحییست/ نام تمام بچههای رفته/ در دفترچه دریاست/ بالای این ساحل فراز جنگل خوشگل/ در چشم هر کوکب/ گهوارهای برپاست/بیخود نترس ای بچه تنها/ نام تمام مردگان یحییست…»
×××××××××××
محمد علی سپانلو زاده متولد روز چهارشنبه، ۲۹ آبان ۱۳۱۹ در تهران، شاعر و مترجم ایرانی است. وی تا کنون در کنار برگردان آثار ادبی، مجموعههای شعری از جمله رگبارها، پیادهروها، نبض وطنم را میگیرم، تبعید در وطن، ساعت امید، فیروزه در غبار، پاییز در بزرگراه، و قایقسواری در تهران را در کارنامه خود دارد. سپانلو آثاری از نویسندههای مطرح دنیا مثل آلبر کامو و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کردهاست. او فارغالتحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران است. سپانلو از نخستین اعضای کانون نویسندگان ایران است.
سپانلو، پس از اتمام دانشگاه و دوران نظام وظیفه، در سال ۱۳۴۴ با شاعر و نویسنده جوان، پرتو نوریعلاء ازدواج کرد. دختر وی، شهرزاد سپانلو خواننده موسیقی پاپ و پسرش، سندباد سپانلو حاصل این ازدواج هستند. پرتو نوریعلاء در سال ۱۳۶۴ برای همیشه از سپانلو جدا شد و با فرزندانش به آمریکا رفت.
فیلم نام تمام مردگان یحیاست، مستندی نود دقیقهای ست که آرش سنجابی دربارهٔ محمد علی سپانلو ساخته است. این فیم را سعید اردهالی تهیه کنندگی کرده و نشر کتاب آمه منتشر کرده است.
سپانلو در سال ۱۳۸۰ در فیلمی به نام رخساره به ایفای نقش پرداخت و با میترا حجار همبازی بود. وی همچنین در فیلم شناسایی (۱۳۶۶)، ستارخان (۱۳۵۱) و آرامش در حضور دیگران (۱۳۵۱) نیز به ایفای نقش پرداخته است.
روحش شاد
نام و یادش جاودان. من آثار آلبر کامو را با ترجمه ایشون خوندم و آخرین کتابی که از ترجمه های وی بود و به دستم رسید”کودکی یک رئیس ” نوشته سارتر بود که متأسفانه هنوز این کتاب رو مطالعه نکردم. اگر شاعران هم دوره وی مثل ایشون، اجازه فعالیت گسترده در داخل یا خارج از کشور را داشتند مطمئنأ جوایز ژاکوب و لژیون دونور را قبل از وی دریافت میکردند. بزرگانی چون شاملو(خداوندگار شعر سپید)و خانم بهبهانی و خیلی های دیگر ، که از این فرصت هرگز بهره مند نشدند. با تمام این حرفها ، روحش شاد و یادش گرامی