اشاره میرملاس : محمد حسین آزادبخت نویسنده ، هنرمند و یکی از ماکت سازان برجسته و صاحب سبک کشور است که شناخت منحصر به فردی از سنت های فرهنگی و اسطوره ای منطقه ی زاگرس دارد . او از صاحب نظران عرصه ی هنر ، فرهنگ و اسطوره بوده و از معدود هنرمندانی است که مرجع پاسخگویی به ابهامات حوزه ی میراث فرهنگی و مردم شناسی و طرف مشورت کسانی است که در این حوزه ها به دنبال تحقیق ، پژوهش و به جای گذاشتن اثری هستند . آزادبخت تجارب خوبی در حوزه ی مطالعات زبان ، ادبیات و فرهنگ بومی دارد و مقالات ارزشمندی نیز در این زمینه ها نوشته است . او در زمینه ی نقاشی ، مجسمه سازی ، سینما و شناخت رنگ ، فرم و حجم از زبده ترین هنرمندان امروز غرب کشور است و آثار ارزشمند ی که در زمینه ی اجرای ماکت های طبیعی و موزه آرایی از خود به جا نهاده روزانه صدها بیننده ی داخلی و خارجی دارد . با وجود تمامی این تجارب محمد حسین آزادبخت را بیشتر به عنوان یک ماکت ساز و مجری موزه های تاریخی و مردم شناسی می شناسند . او طراح و مجری مهمترین موزه های مردم شناسی غرب کشور بوده و اطلاعات ارزشمندی در خصوص موزه های بزرگ جهان دارد . همین دغدغه ( یعنی اشتیاق به آشنایی با فرهنگ ها و آثار موجود در موزه های بزرگ اروپا ) پای او را به سفری گشود که ما در صدد هستیم سفر نامه ی آن را تقدیم خوانندگان خوب میر ملاس کنیم . این سفر نامه در هفته نامه سیمره نیز چاپ شده است ولی بخش مهمی از آثار و تجارب این سفر ، در عکسهای زیبایی ثبت گردیده است که این هنرمند آشنا با هنر عکاسی ، از لحظه لحظه ی سفر خود برداشته است . فقدان فضای مناسب رسانه های مکتوب برای چاپ این آثار ( که مکمل سفر نامه هستند ) ما را بر آن داشت که جذابیت های بصری این سفر را نیز در کنار متن هنر مندانه و مخاطب پسند ایشان عرضه کنیم . میر ملاس در راستای رسالت خود در زمینه ی اطلاع رسانی شفاف ، در صدد است این سفر نامه و پیوست های تصویری آن را به مرور و طی قسمت های برای مخاطبان خوب خود بر روی سایت بگذارد . نویسنده و عکاس این سفر نامه از خلال شرح حواشی جذاب سفر خود اطلاعات ارزشمندی نیز در زمینه ی هنر ، تاریخ ، اسطوره و آثار و میراث های فرهنگی ایران و جهان در گوشه گوشه ی این نوشتار برای خوانندگان ارائه می کند و زبان صمیمی و تأثیر گذار آن باعث شده است که خواننده احساس کند که در این سفرهمراه نویسنده بوده است . با تشکر از آقای آزادبخت و با احترام به نقش مؤثر هفته نامه ی سیمره در عرصه ی رسانه ای ، این متن جذاب را به شکل تازه تری تقدیم دوستداران میر ملاس می کنیم . امید است مورد پسند مخاطبان فرهیخته ی این سایت قرار گیرد .
« امین آزادبخت ـ مدیر سایت میر ملاس »
_____________________________________________________________________________________________________________
محمدحسین آزادبخت:
مقدمه: سال هاست فضاهای داخلی موزه ها را با محتوای مردمشناسی، صنایع دستی و هنرهای سنتی طراحی و اجرا می کنم. تا کنون در استانهای لرستان، کرمانشاه و ایلام ۹ موزه را شکل داده و مورد بهرهبرداری قرار دادهام. این موزهها با پژوهش بر شواهد به جای مانده از انسانها که در برگیرنده باورها و اعتقادات، مراسم و آیینها، فن آوری و کار، دست سازهها و دست بافتههای آن هاست، شکل گرفته اند. شکل گیری این موزهها همانند سایر موزههای ایران و جهان برای بهرهوری و ایجاد ارتباط بین اشیا و آثار به نمایش گذاشته شده است تا بازدید کنندگان به بررسی زندگی انسان ها بپردازند. پناه بردن انسان معاصر به موزه ها برای فرو نشاندن عطش کنجکاوی اش است، تا به راز چگونه زیستن پیشینیان پی ببرد و هویت گم شده ی خود را که در پس غبار زمان پنهان شده است باز بیابد. ضرورت شکل گیری موزه ها در همه جای جهان برای ارائه و بازنمایی میراث فرهنگی و معنوی ملت ها اهمیتی انکار ناپذیر یافته است . گرچه دست یابی به مجموعه ای از تجارب بشری برای شکل گیری موزهها از طریق دنیای مجازی، اینترنت، تصاویر و کتاب ها مقدور است، اما برای من کافی نبود. همواره قرار گرفتن در فضای واقعی موزه ها، مشاهده چگونگی طراحی و اجرای فضاهای داخلی، ترکیب چیدمان اشیاء درون ویترین ها، نحوه ی ساخت و نصب انواع ویترین، طراحی و اجرای نور و نورپردازی در موزه ها یا دیدن موزه های مجازی، شیوه های اطلاع رسانی در موزه ها و بسیاری موارد دیگر، ضرورتی بود که برای من بسیار اهمیت داشت. تابستان گذشته فرصت مناسبی برایم فراهم شد تا به اروپا بروم. در طول سفری که چهل و دو سه روز طول کشید به کشورهای آلمان، سوئیس، ایتالیا و هلند سفر کردم. در این کشورها از موزه های بسیاری دیدن کردم. در طول سفر یادداشت های روزانه ای جهت ثبت مشاهداتم و نوشتن سفرنامه ای تهیه کردم.
عنوان یادداشتهایم «آنسوی پرچین» است. آنسوی پرچین برای من همیشه یادآور عبور از قلمرو همیشگی ام است. شاید این باور ریشه در سال های دور زندگیام دارد. هنگامی که کودکی ایلیاتی بودم. در آن سالها تمام وسعت جهانی که من می شناختم فقط تا افقهایی بود که دیده میشدند. گسترهی آن جهان تا آن جایی بود که چشمهایم میتوانستند ببینند. من در مرکز آن جهان بودم. یک سوی جهان کمی آن ورتر پشت کوهی بلند که هر روز آفتاب از آن بر می آمد به انتها می رسید و این سوی جهان کمی این ورترآن جا که هر غروب آفتاب در چاهی پشت کوه مقابل فرو میرفت به پایان میرسید. در مرکز این جهان به دور سیاه چادرهایی که من هم در میان آن ها زندگی می کردم پرچینی با شاخههای در هم تنیده درختچههای بلوط کشیده بودند. من در آن حصار درهم تنیده به تبین جهان خود مشغول بودم.
در این سوی پرچین همه چیز به کام من بود. چون من توانسته بودم به راز ارتباط بین اشیا و عناصر و هر آن چه در محدوده پرچین بود پی ببرم. شورانگیزترین لحظهها برای من هنگامهای بود که بزرگترها از آنسوی پرچین بازمیگشتند. آنها خبرهایی از دور دستها با خود میآوردند. همیشه نقل دیدهها و شنیدههای بزرگترها برای من وسوسهانگیز بوده است تا دریابم جهانی که من میشناسم در حال تغییر است. اما من کودک در پرچینی که به دورم چیده شده بود به دام افتاده بودم. نمی توانستم شاهد آنچه باشم که در آن جهان گسترده اما کوچک رخ می داد، صبحگان وقتی که بعد از ساعت ها بی خبری از دنیای پیرامونم از خواب بیدار می شدم. در جهانی که من می شناختم اتفاقات زیادی افتاده است. بیشتر این اتفاقات در آنسوی پرچین روی داده بودند. بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم، در آنسوی آن کوههایی که انتهای زمین تصورشان میکردم، کوههای دیگری هست و آنسوتر دریاها و جهان بسیار فراتر از افق دید من بیانتهاست. جهان گسترده امروز من مانند جهان کودکیم در حال تغییر است. میگویند جهان امروز همانند دهکدهی کوچکی است که در هر پلک زدن رویدادی در آن رخ میدهد. و همه چیز در حال تغییر و تحول است. اما آموزش انسان هرگز کامل نمیشود. همهی اقوام و انسانها در پیدایی دستآوردهای انسانی و پیشرفت تمدنها شریک هستند و هر انسان میتواند عضوی از این دهکدهی جهانی باشد.
ادامه دارد…
سلام،
دست مریزاد و با سپاس.
از استاد عزیز کما تشکر و سپاس را دارم بابت نوشته زیبا و پر محتوا شون
سلام به استاد گرامی ام جناب آزادبخت. بی شک مسیری که شما سفر کردید باید به خود ببالد که به قلم زیبای شما معرفی می شود و از دریچه نگاه شما دیده می شود و انعکاس داده می شود. با دنبال کردن نوشته های شما حس می کنم “آن سوی پرچین” هستم و حتم دارم که اگر روزی فرصتی دست دهد که بتوانم به هر کدام از این کشورها سفر کنم، سفرنامه ی شما را به عنوان راهنما و نقشه ای دوست داشتنی و کامل همراه خود ببرم…
منتظر قسمت های بعدی سفرنامه و ” آن کبوترانی که خودت هم یکی از آنهایی ” هستم… تندرست باشید
این سوی پرچین نیز نگاه هایی به دنبال نوشته های شماست
استاد نمیگم اخه دوست منی…
عکسها و کلمات
دست در دست هم
………………..
…………………………………….
این سفرنامه اطلاعات بکری به آدم می دهد
مثلن اینکه شاه بعد از فرار مدتی توی اقامتگاهی به نام “مونتسه ماریو” بوده
حداقل توی دنیای مجازی جایی بهش اشاره نشده
حالا توی اون عکسا اون چشمها چه جاهایی را شکار کرده است؟
با توجه به تخصصهای فراوان استاد آزادبخت امیدوارم بیشتر از وجودشان استفاده شود.
البته خدا رو شکر در سالهای اخیر توجه بیشتری به ایشان شده.
من بخشهایی از سفرنامهی ایشان را خوانده ام که خیلی صمیمی و لذت بخش است.
امیدوارم موفق باشند.
از نشریهی محترم سیمره و همچنین سایت میرملاس هم به خاطر انتشار نوشتههای استاد محمدحسین آزادبخت ممنونم.
عرض سلام و ادب خدمت استاد ارجمند.باعث دلگرمی و سربلندی جوانان این مرز و بوم است که از باغ وجود آنجناب خوشه ای بر چینند