تاریخ : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
7

شعر آزاد

  • کد خبر : 69709
  • 20 خرداد 1394 - 14:16

  کیومرث عیدی پور / میرملاس :  … به وحشت زنی فکر می کنم که خیابان ها را جیغ می کشد خودش را از گلو پرت می کند توی چشمانی که پر از ویار گرگ است و چه فرق می کند روسری اش را باد بردارد یا چنگی که گلویش را … ؟ از تیر […]

images

 

کیومرث عیدی پور / میرملاس : 

به وحشت زنی فکر می کنم که خیابان ها را جیغ می کشد

خودش را از گلو پرت می کند

توی چشمانی که پر از ویار گرگ است

و چه فرق می کند

روسری اش را باد بردارد

یا چنگی که گلویش را … ؟

از تیر برق موهایت آویزان می شوم

بچرخ و بچرخانم

مولوی در گلویم گیر کرده

کمی بیشتر جیغ بزن

زمستان از پشت لب هایت پیداست

تمام شیون های دنیا در ناخن های من است

و بوی حادثه ای در کوچه های چشم تو

این گیس ها فقط برای بریدن خوب است مادربزرگ !

گیس هایت را بالا بیاور

شبیه زنی که حامله است

زنی که نمی داند زن است

 

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=69709

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 3در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۳
  1. توی چشمانی که پر از ویار گرگ است….

    زیبا بود ، خسته نباشید .

  2. واقعا چه فرقی میکنه روسری رو باد برداره یا…قشنگ بود و نگران کننده.

  3. زیبا بود و وحشتناک

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.