- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

شهادت ۲

IMG_6190 - Copy (2) [1]

محمد منصوری/سرویس منتظران:

 

اما جبهه حق طلبی در اسلام به کلی در هم شکسته و ارتجاع جدید کاملا بر همه جا و همه کَس مسلط شده است و همه صحنه ها را فتح کرده است و اکنون نوبت امام حسین (ع) است . امام حسین (ع) وارث نهضت اسلام ، وارث آن نهضتی که محمد (ص) ایجاد کرده و علی (ع) ادامه داد و امام حسن (ع) آخرین مقاومت ها را کرده است . اکنون هیچ به ارث نمی برد ، نه سپاه نه سلاح نه زر و نه هیچ قدرتی ، جبهه ای صنفی و یا حتی گروه متشکلی ؛ هیـــــچ .

امام حسین (ع) حضور یافته با دست های خالی اما او در عصری هست که اندیشه ها فلج است ، شخصیت ها فروخته شده اند ، وفاداران تنها هستند ، پارسایان گوشه گیر ، جوانان مایوس یا منحرف و گذشته گان و بزرگان گذشته یا شهید شده یا خاموش و خفه شده اند و عصری است که در میان توده هیچ آوایی و ندایی بلند نیست قلمها را شکسته اند ، زبان ها را بریده اند و لبها دوخته اند و همه ی پایگاه های حقیقت بر سر وفادارانش ویران کرده اند . و اکنون امام حسین (ع) به عنوان یک رهبر مسئول می بیند که اگر خاموش بماند تمام اسلام به عنوان یک ” دین دولتی ” در می آید . اینست که در برابر دو ” نتوانستن ” گرفتار شده است . او نه می تواند خاموش بنشیند که مسئولیت جنگیدن با ظلم را دارد ، وی در قبضه ی قدرت زورمند حاکم است و نه می تواند فریاد کند و نه می تواند تسلیم باشد و نه می تواند حمله کند ، تنها مانده است اما بار سنگینی همه این مسئولیت ها بر دوش اوست . او تنهاست اما انسان تنها نیز در این مکتب مسئول است چراکه هرکس بیشتر آگاه است بیشتر مسئول است . مسئولیت مقاومت و مبارزه با همه این خیانت ها به اندیشه و جنایت ها به انسان و ضربه به مردم بر دوش یک تن ! یک تنها . باید بجنگد اما نمیتواند ؛ “بایستن و نتوانستن ” . ” نتوانستن ” نیز او را از ” بایستن ” معاف نمی کند ، این مسئولیت بردوش آگاهی انسانی اوست زاده ی ” حسین بودن ِ” اوست که او در تنهایی و عجز نیز ” حسین ” است . پس چه کند ؟ آری . . . ” حسین بودن ” او را به نبرد با ” یزید بودن ” می خواند . همه متولیان عقل و دین ، نصیحت گران شرع و عرف ، مصلحت پرستان و … همه یکصدا می گویند : نه  !  .  و امام حسین (ع) می خواهد بگوید : آری . و برای همین از مدینه بیرون آمده است و به مکه آمده تا پاسخ ویژه خود را به همه مسلمانان که در موسم حج در آنجا جمع اند ابلاغ کند . یعنی چه ” آری ” ؟ یعنی اینکه در عجز مطلق یک انسان آگاه و آزاد که ایمان دارد در عصر سیاهی و سکوت در برابر غضب و جور باز هم مسئولیت جهاد دارد توانستن یا نتوانستن ، ضعف یا قدرت ، تنهایی یا جمعیت فقط ” شکل ” انجام رسالت و چگونگی تحقق مسئولیت را تعین می کند نه ” وجود ” آن را . در روزگار سیاهی که اشرافیت جاهلی جان دوباره می گیرد و زور جامه ی زیبای تقوا می پوشد و کتاب راستی بر سر نیزه های فریب بالا می رود و بر سنت ابراهیم ، نمرود تکیه می زند و جلاد شمشیر جهاد به دست می گیرند و ایمان داروی خواب می گیرد و رنج مجاهدان همه بر باد می رود و قرآن ابزار جهل و روایت آلتِ جهل و اندیشه به زندان دیرین خفقان و سکوت افکنده می شود و روبهان گرمپوی و گرگان سیر و زبان ها فروخته به زر یا فرو بسته به زور یا بریده به تیغ!

ناگهان جرقه ای در ظلمت ، انفجاری در سکوت ؛ سیمای تابناک شهیدی که زنده گام بر می دارد از اعماق سیاهی و از انبوه تباهی ها چهره روشن و نیرومند و یک ” امید ” در دل شب طلمانی یاس هویدا شد او فرزند خانواده ای است که ” هنر خوب مردن را ” در مکتب حیات آموخته است . آموزگار بزرگ ” شهادت ” اکنون برخاسته است تا به همه آنان که جهاد را در ” توانستن ” می فهمند و به همه آنها که پیروزی بر خصم را تنها در ” غلبه ” ، می دانند بیاموزد که شهادت : نه یک باختن که انتخاب است . انتخابی است که در آن مجاهد ، قربانی شدن خویش را در آستانه معبد آزادی و محراب عشق ، پیروز می شود و امام حسین (ع) وارث آدم و وارث پیامبران بزرگ که به انسان ” چگونه باید زیست ” را آموختند آمده تا در این روزگار به فرزندان آدم ” چگونه باید مرد ” ا بیاموزد . برای اینکه اگر نمیتواند دشمن را بشکند لا اقل به این وسیله رسوا کند و اگر نمی تواند قدرت حاکم را مغلوب کند آن را محکوم کند . در چنین روزگاری است که ” مردن ” برای یک مرد تضمین “حیات ” یک ملت است . شهادت او مایه ی بقای یک ایمان است ، گواه آن است که جنایتی بزرگ فریبی بزرگ غضب و قساوت و جور حاکم است ، شاهد اثبات حقیقتی است که انکار می شود . پیام خدا از او می خواهد که با مرگ خویش این فاجعه را شهادت دهد .  شهادت عبارت است از : عملی که یک ” مرد” _ اینجا جنسیت مطرح نیست _ ناگهان به شکل انقلابی ” بودنِ” پست خویش را در آتش یک عشق و یک ایمان می افکند و یکپارچه خدایی و یکپارچه نور و اهورایی می شود و اینست که شهید غسل ندارد ، شهید کفن ندارد . زیرا آن انسانی  که گناه و خطا می کرد ، انسانِ پیش از شهادت را خودِ شهید پیش از مرگ قربانی کرده است و اکنون حضور یافته است  . که دعوتی به همه ی عصر ها و نسل ها که : اگر می توانی بمیران ! و اگر نمی توانی ، بمیر ! .

امام حسین آمده است شهادت بدهد به نفع محکومان که این جلاد حاکم بر تاریخ ، چگونه این جلاد ضحاک مغز جوانان را در طول تاریخ می خورده است .

هر انقلاب دو چهره دارد : ۱- خون ۲- پیام . انقلاب امام حسین خون را ادا کرده اما پیامش اینست که : ای هر آنکه با این خاندان پیوند و پیمانی داری ، خود بیاندیش انتخاب کن ! در هر عصری و هر نسلی و در هر سرزمینی که آمده ای پیام شهیدان را بشنو ، بشنو که گفته اند : کسانی می توانند خوب زندگی کنند که می توانند خوب بمیرند . هر کس مسئولیت پذیرفتن حق را انتخاب کرده و هر کس که می داند مسئولیت شیعه بودن یعنی چه ، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین ؛ همه ی صحنه ها کربلاست و همه ماه ها محرم و همه ی روز ها عاشورا . باید انتخاب کند یا خون را یا پیام را ، یا آنچنان مردن را یا اینچنین ماندن را ؛ اگر که نمی خواهد از صحنه ها غایب باشد بداند که :

آنها که رفتند کاری حسینی کرده اند

آنها که مانده اند باید کاری زینبی کنند

وگرنه یزیدی اند .