- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

روایت دیداری تلخ

3b7bb8c7-488b-4e01-8feb-2601a68f5917

 

حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا عباسی فرد / میرملاس : 

 

خواندن این کتاب نه آسان است و نه کار هر کس، هر چند هر مشتاق و جوینده ای می تواند به فراخور حال از آن بهره مند شود.

در طول ۳۵ سال مصاحبت و همراهی و آشنایی نسبی با شخصیت او در ابعاد: اعتقاد عمیق قلبی و باورهای دینی، اطلاعات وسیع و گسترده علمی، پیچیدگی های پر راز و رمز سیاسی، درک واقع بینانه اجتماعی و عشق به مردم و در عین حال برخورداری از روحی لطیف و عاطفی و داشتن خاطره های گوناگون از قدرت مانوری که در هنگام رویارویی با حوادث و بحران ها و هر خوب و بد از خود نشان داده هیچ گاه او را دلواپس و مظطرب ندیده بودم.
من هم مثل بسیاری از مردم درخشیدن او در مدیریت اعتصاب صنعت نفت در زمستان پنجاه و هفت را دیده ام.
من هم از صلابت و اقتدار و مهارت او در برخورد با فتنه و آشوب های داخلی در روزها، هفته ها و ماه های آغازین پیروزی انقلاب با خبرم.
من او را بعد از صحنه های سخت و تلخی مانند سقوط خرمشهر و گشوده شدن دروازه ایران بزرگ، دیده ام.
من او را پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و فرو ریختن ارکان نظام در قوای سه گانه و شهادت اسطوره ای که در بیان امام راحل مان به عنوان یک امت معرفی شده، دیده ام.
و من دومین نفری بودم که با فاصله کمی از انفجار ساختمان نخست وزیری که می توانست روح رجاء و هنر استقامت را نابود نماید به دیدار او شتافتم.
در این صحنه های سخت و سهمگین قلب و نقطه اتکاء امام بود و هاشمی براساس: “تو قلب سپه را به آیین دار    که تا من پیاده کنم کارزار”.
از محراب نمازجمعه تهران تا خاکریزهای پر خون دفاع مقدس و تریبون هایی که مخاطبان داخلی و خارجی را به حکم “إن من البیان لسحرا” هر جا لازم بود تمام رشته های دشمن را پنبه نموده و روح امید را در شریان های حیات اجتماعی جامعه تزریق می نمود.
و همه او را در جریان ارتحال امام و آن لحظه های نفس گیر هم با قدرت مانوری که در اداره خبرگان رهبری از خود نشان داد، دیده ایم که او همراه دیگر اهل حل و عقد و امناء مردم توانستند کشتی طوفان زده را به ساحل امن و نجات برده و پس از طوفان، آرامش را به جامعه برگردانند.
اما در سال ۱۳۹۳ و بعد از بستری شدن رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی در بیمارستان، برای اولین بار وقتی بر او وارد شدم با اینکه دوران معالجه و نقاهت گذشته بود و تیم معالج هم بابت بهبودی و سلامت کامل رهبری به مردم اطمینان داده بود، آیت الله را چنان آشفته یافتم که علت پریشانی شان را پرسیدم؛ شاید به ملاحظه میزان ظرفیت من بود که پاسخی مانند “اتق الله و أحسن” دادند و گفتند: ” ان شاءالله که مشکلی نیست” ولی قدری پا فشاری کردم در این مرحله فرمودند: “ان شاءالله شاهد سلامت کامل و عمر طولانی آقا باشیم ولی حقیقتاً برای بعد از آقا نگرانم” بعد ادامه دادند: “شما یا هر کس که می خواهد نگرانی مرا رفع کند یک نفر و فقط یک نفر را که بتواند مشروعیت و مقبولیت و کارآمدی و قدرت رهبری و مدیریت جامعه را در دنیای آشفته امروز و آنچه در داخل و خارج و در منطقه و جهان می گذرد را داشته باشد معرفی نموده و نام ببرید.” بعد از سکوتی سنگین این صفحه را ورق زدیم و به موضوع ملاقات پرداختیم.
آیت الله هاشمی در این جلسه و با این برخورد عملاً به ما می آموخت که اگر ستون اصلی خیمه نظام و انقلاب پا برجا باشد دلواپسی و باکی از داعش و تحریم و گزینه های روی میز آمریکا نداریم که: “ما نودی بشی مثل ما نودی بالولایه”