تاریخ : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
8

علی (ع) تنهاست

  • کد خبر : 72892
  • 14 مرداد 1394 - 14:25

محمد منصوری/سرویس منتظران   بسم الله الرحمن الرحیم ” به کلک بی زبان قرطاس سپید پناه می آورم ” تا در این هول عظیم ابتذال روزمرگی لحظه ای تجربه کنم  اینجا ” نبودن ” را . باور این نکته مشکل است که سالهای سال همچنان به زنده ماندنم به طول انجامید ، کاری خواهد شد […]

IMG_20150717_093302

محمد منصوری/سرویس منتظران

 

بسم الله الرحمن الرحیم

” به کلک بی زبان قرطاس سپید پناه می آورم ” تا در این هول عظیم ابتذال روزمرگی لحظه ای تجربه کنم  اینجا ” نبودن ” را . باور این نکته مشکل است که سالهای سال همچنان به زنده ماندنم به طول انجامید ، کاری خواهد شد زیستن مشکل شده است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهد که احساس می کنم خفه می شوم ، اما می دانم کَسی درون من پا گذاشته  و اوست که مرا بی طاقت کرده است ، نمی توانم در خود بگنجم و در خود بیارامم از ” بودن ِ” خویش بزرگتر شده ام و این جامه بر من تنگی می کنم . آه چه می کشم چه جان بخش است اینجا ” نبودن ” ،

 چه دامنی می کشد خیال ! و چه گسترشی می گیرد روح !  .

از خواننده گان محترم عذر می خواهم که من به نقطه ای رسیده ام که باید از ” علی ” بنویسم و این مسئله برای من نهایت عجز است و شرمندگی . . .     .

وارد کردن علم و صنعت در یک اجتماع بی ایمان همچون فرو کردن درخت های بزرگ و میوه دار است در زمین نا مساعد و در فصل نا مناسب ؛ اما در عین حال آنچه که ما فاقد آن هستیم قدرت ایمان نیست بلکه عدم معرفت درست و منطقی و علمی به مسائلی است که بدان ایمان داریم  . چرا اگر یک دانشجو بخواهد درباره ” بتهوون” که یک موسیقی دان آلمانی است و در خود اروپا هم سبک موزیک او را نمی نویسند می توان حد اقل سه کتاب مستقل بسیار عمیق ، درست و زیبا و بیش از صد ها مقاله و کنفرانس و مصاحبه های علمی و خواندنی پیدا کند . اما درباره ” علی ” یک کتاب که بتوان ادعا کرد که این بزرگمرد لااقل برای دانش پژوهان و دانش آموزان و طبقه کتاب خوان و روشنفکر به خوبی بشناساند ، یافت نمی شود !؟ همه اش ستایش و مدح و شعر  . . . ! ملت ها سالهای فراوان محبت او را به قیمت زندان ها و شکنجه ها در دل خود مشتعل نگه داشته ، اما مردی که اینهمه تجلیل می شود و این همه دلها برایش می تپد ، کیست ؟ نمی دانیم و این درد است ! . قبل از هر شعر ، هر ستایش و هر تجلیل از ” علی ” و حتی محبت به او ، معرفت به ” علی ” ست که نیاز زمانه ی ما و جامعه ی ماست ، محبت بی معرفت ارزشی ندارد ، بت پرستی است .

موضوع بی نهایت مهم است . سخن گفتن درباره ” علی ” بی نهایت دشوار است  . ” علی ” تنها یک قهرمان و یک شخصیت تاریخی نیست . هرکس درباره “علی ” از ابعاد و جهات مختلف بررسی می کند ، خود را نه در برابر یک فرد برجسته انسانی در تاریخ می بیند بلکه خود را در برابر معجزه ای حتی در برابر مسئله ای علمی این خلقت احساس می کند . بنابراین درباره ” علی ” نوشتن و سخن گفتن برخلاف آنچه در وهله ی اول به ذهن می آید ، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست بلکه درباره یک معجزه ای که به نام انسان و به صورت انسان و در تاریخ متجلی شده است ، هست .   ” علی ” را باید از جهات مختلف دید و در ابعاد مختلف باید شناخت . یک بار به عنوان شیعه از نظر اعتقادی ما و گاه به عنوان مورخ ” علی ” را می خواهیم بشناسیم یعنی نقشی که “علی”در دوره های مهم و حساس بشر یعنی تاریخ اسلام داشته است . رُلی که “علی ” داشته ، پیروزی ها و شکست هایش ، موقعیتش در جامعه ای که در آن جامعه بوده و رهبری سیاسی و اجتماعی اش ، رابطه اش با مردم ، آزادی خواهی اش ، شخصیت سیاسی و اجتماعی اش در مقایسه با رقبایش و همچنین مقام و موقعیتی که حضور او و وجودش در تاریخ اسلام در زمان حیاتش و همچنین حیاتی که پس از تاریخ مماتش شروع شد در تاریخ اسلام . . .

اینها مسائلی هست که در برابر محقق مطرح می شود و باید به صورت خاص رسیدگی شود . مسئله سوم که از آن دیدگاه ” علی ” را باید رسیدگی کرد تا شناختش ، به عنوان یک دید و نگاه انسان شناسی است . ما نه شخصیت اورا در تاریخ و تاریخ اسلام و نه حق و مقام و حقیتش را در تاریخ اسلام به عنوان یک شیعه بلکه از یک دیدگاه دیگر یک موجود شگفتی به نام ” علی ” در بشریت می بینیم و می خواهیم و می کوشیم تا او را بشناسیم . در اینجا مسائلی که دربرابر ما  مطرح است با مسائلی که در برابر یک مورخ یا یک مسلمان در برابر محقق مطرح است شبیه نیست ، یک سلسله مسائلی است که باید از نظر روانشناسی ، فلسفه و بالاخص از نظر انسان شناسی مورد رسیدگی واقع بشود از این جهت است که متاسفانه تاکنون این بُعد کار نشده است . این شخصیت بزرگ و معجزه آُسا به نام “علی” موقعیت ویژه خودش را دارد . از این جهت پاسخ گفتن به این مسئله مهم و اینکه ” علی ” در انسانیت چه مقام خاصی دارد بسیار مشکل است زیرا مقدمتا هم باید “علی”  را شناخت به عنوان یک معمای علمی و معضل فلسفی نه فقظ صرف شرح حال نویسی و بیوگرافی از یک شخصیت بزرگ و دوم موکول به شناختن یک موجود پیچیده و مجهول دیگر به نام ” انسان ” است که مجهول ترین موجود در علم ” انسان ” است .

در حدیث آمد که یزدان مجید / جمله خلق را سه گونه آفرید

 .  . .

وان سوم هست آدمیزاد و بشر / از فرشته نیمی و نیمی ز خر

نیم خر خود مایه ی سفلی بود / نیم دگر مایه ی علوی بود

آن دو قوم آسوده از جنگ و حراب / وین بشر با دو مخالف در عذاب

به قول الکسیس کارل ؛ انسان همواره به بیرون پرداخته و همواره در جستجوی سر در آوردن از عالم از اشیاء و از پدیده های مادی بوده و هرگز متوجه این نشده که قبل از شناختن بیرون ، درون را باید شناخت . مقصود از درون معنای صوفیانه آن نیست ، منظور اصالت وجودی انسان است .

ما درون را بنگریم و حال را / نی برون را بنگریم و قال را

قبل از اینکه هر تمدنی را بسازیم یا فرهنگ یا مکتبی را وضع کنیم باید “انسان ” را بشناسیم  . هدف فلسفه ها و علوم سابق معرفت انسان بود به عالم اما هدف علم امروز منجر شدن آن به کوشش های علمی به ” صنعت ” است .  انحصار علم در چنین رسالتی ، خیانتی به علم و خیانتی به انسان است ، چنانکه امروز عواقب چنین حصری برای علم و برای اندیشه ی انسانی کاملا پدیدار شده ؛ زیرا : رسالت مقدس تر از مقتدر شدن انسان در زندگی ، خوبتر شدن انسان در زندگی است و علم چنانکه _ بیکن می گوید : _ به قدرتمند کردن انسان در زندگی و طبیعت کمک می کند و هرگز برای اینکه انسان چگونه خوبتر شود هیچ چاره ای نیاندیشیده است . از همه ی دوره های تاریخ ، انسان آشنا تر است نسبت به طبیعت و همچنین مقتدر تر و از همه دوره های تاریخ نا آگاه تر  و نادان تر است نسبت به خودش !!؟ اگر قبل از اینکه انسان را اصلاح کنیم ، به او خدمت کنیم با این خدمت به انحراف بیشتری کمک کرده ایم .

احساس و اعتقاد انسان به اینکه “انسان” آنچه هست ، کمش است و احساس به اینکه در این چهارچوب عالم مادی که او می بیند زندانی است ، غریب است ، این احساس غریب در اینجا ، ناله و درد و اندوه را در او به وجود آورده است ! . یک غم مبهم در آن حالاتی که دچار احساس عمیق تر و انسانی تر و خودآگاهی تر است ، بیشتر است  . و ” علی ” یکی از آن شخصیت های بزرگی است که پیغمبر را باید از او سوا کرد که از همه وقت ناشناخته تر است و کاش ناشناخته تر بود ؛ بد شناخته تر است . هرگز نمی توان این نکته را قبول کرد که رنج های مدینه و رنج های عرب و جامعه ی عرب و حتی جامعه ی اسلامی و حتی یارانش ، این روحی را که این همه از آفرینش بزرگتر است ، آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد که این روح را به این اندازه بیتاب بکند مسلما این همان دردی است که انسان خود را در این عالم زندانی می بیند . هر کسی انسان تر است از ” آنچه هست ” بیشتر در خود احساس نیاز می کند زیرا به میزانی که برخوردار است انسان نیست بلکه به میزانی که خود را نیازمند تر احساس کند انسان است .

چه بگویم !

زبان قاصر من عاجزتر از آنست که بتواند این شخصیت عظیم را بشناساند و بسط دهد   و همه ی ویژگی ها و صفات ایشان را بر شمارم . لیکن آن شاعر عارف واصل و جامعه شناس ؛ مولانا جلال الدین رومی به روشنی شخصیت آن بزرگوار را بر روی این لوح سپید به وضوح هر چه تمام تر نگاره گر بوده است که می فرماید :

ای علی که جمله عقل و دیده ای / شمه ای وا گو از آنچه دیده ای

بازگو دانم که این اسرار هوست / زانکه بی شمشیر کشتن کار اوست

چشم تو ادراک غیب آموخته / چشم های حاظران بر دوخته

سحر عین است این عجب لطف خفی ست / بر تو نقش گرگ و بر من یوسفی ست

یا تو واگو آنچه عقلت یافته ست / یا بگویم آنچه بر من تافته ست

در محل قهر این رحمت ز چیست ؟ / اژدها را دست دادن کار کیست ؟

گفت : من تیغ از پی حق می زنم / بنده ی حقم نه مامور تنم

شیر حقم نیستم شیر هوا / فعل من بر دین من باشد گواه

من چو تیغم پر گهر های وصال / زنده گردانم نه کشته در قتال

کَه نیم ، کوهم ز صبر و حلم و داد / کوه را کی در رباید تند باد ؟

خشم بر شاهان شَه و ما را غلام  / خشم را هم بسته ام زیر لگام

تیغ حلمم گردن خشمم زدست / خشم حق بر من چو رحمت آمده ست

تو منی و من توام ای محتشم / تو علی بودی علی را چون کشم

معصیت کردی به از هر طاعتی / آسمان پیموده ای در ساعتی 

مر جفاگر را چنین ها می دهم / پیش پای چپ چه سان سر می نهم

پس وفاگر را چه بخشم تو بدان / گنج ها و ملک های جاودان

الگوی ما بهتر از ” دموستنس ” سخن می گوید اما نه برای احقاق حق خویش ، او بهتر از” بوسئه ِ”ی خطیب سخن می گوید اما نه در باره ی لوئی بلکه پیشاپیش قدرتمندان است که فریاد می کشد ، او بهتر از “سقراط “می اندیشد اما نه برای اثبات فضایل اخلاقی اشرافیتی که بردگان از آن محروم اند بلکه برای اثبات ارزش های انسانی که در ما بیشتر است . برخلاف حکیمان دیگر  و برخلاف نوابغ و اندیشمندان دیگر که اگر نابغه اند مرد کار نیستند و اگر مرد کارند مرد اندیشه و فهم نیستند و اگر هر دو هستند مرد شمشیر و جهاد نیستند و اگر هر سه هستند مرد پارسایی و پاکدامنی نیستند و اگر هر چهار هستند مرد عشق و احساس و روح نیستند و اگر همه هستند خدا را خوب نمی شناسند . اما ” علی ” قربانیِ خویشاندِ پیغمبر بودن است چرا که در  جامعه قبایلی عرب روابط قبیله ای نیرومند تر از اسلام است . ” علی ” کسی بود که با جامعه یثرت هیچ گونه پیوندی نداشت مگر شمشیر هایی که به خاطر حق زده و خطر هایی که به خاطر حقیقت کشیده …… و رنج ها و همین شمشیر ها او را تنها گذاشته است . بنابراین او در ” مدینه ” تنهاست از این دردناکتر اینکه ” علی ” در میان پیروان عاشقش نیز تنهاست . به همین خاطر بزرگترین عاملی که ما را از دست یافتن به سر چشمه ی نخستین حقیقت باز می دارد جنگ بی سر انجام دو گروه ؛ متقدمِ منجمدِ کهنه پرست سنت گرا از یک طرف و نسلِ جوانِ متجدد مآّب  از طرفی دیگر . و ما باز دوباره شاهدیم که مارهای زخمی اشرافیت جاهلی به تدبیر پیغمبر کوفته و افسرده شده بودند در گرمای خودخواهی اصحاب  پیامبر  دوباره جان گرفته و بیدار شده اند و به همین دلیل است که بارها گفته اند : امروز به شناخت ” علی ” نیازمندیم نه به محبت او زیرا که عشق و محبت بدون شناخت نه تنها هیچ ارزشی ندارد بلکه هیچ جهلی سنگین تر از این نیست که یک نوع معرفت کاذب پیدا کند . که عمر ” علی ” به سه دسته تقسیم می شود :

۲۳ سال مبارزه برای مکتب

۲۵ سال سکوت برای وحدت

۵ سال حکومت برای عدالت

و در آخِر ؛

ای خدای کعبه این مردمی را که هر صبح و شام رو به خانه ی تو دارند و رو به خانه ی تو میزی اند و رو به خانه ی تو می میرند ، این مردمی را که بر گرد خانه ی ابراهیم تو طواف می کنند قربانی جهل شرک و در بند جور نمرود مپسند .

و السلام

علی حقیقتی بر گونه های اساطیر ؛ دکتر علی شریعتی

علی تنهاست ؛ دکتر علی شریعتی

آری این چنین بود برادر  ؛ دکتر علی شریعتی

انسان در قرآن – انسان و ایمان ؛ استاد مرتضی مطهری

مثنوی معنوی ؛ دفتر دوم

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=72892

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 50در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۵۰
  1. یا علی بنازم تنهایی ات را که چه کسانی آمده اند در حمایتت می نویسند ومی سرایند،کسانی که از مردم کوفه هم بدترند و ذره ای اعتقاد به عدالت و منافق نبودن که همان مصداق بارز حضرت علی (ع) است را در خود ندارند

  2. سلام محمد جان مطالبت خییلی جذاب و جال هستن..ایشا…درطی مراحل زندگی مراحل صعودوموفقیت رو بسلامتی طی کنی…

  3. بسیار استفاده کردیم جناب منصوری عزیز نخبه نمونه شهرستان

  4. چه تماشایی است تماشای تکاپوی کلک یک مرید برای بیان عظمت مراد مرد خود..مولا علی نگهدارت

  5. درد علی دو گونه است :
    یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می‌کند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌شب‌های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده… و به ناله در آورده است.
    ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق‌اش احساس می‌کند.
    اما، این درد علی نیست.
    دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آن‌را نمی‌شناسیم!!
    باید این درد را بشناسیم… نه آن درد را…
    که علی درد شمشیر را احساس نمی‌کند.
    و…ما…
    درد علی را احساس نمی‌کنیم….
    محمد جان قلمت همیشه سبز مثه همیشه عالی و آموزنده.در پناه حق باشی

  6. علی را پیامبر شناخت وخداوند دانست خلقتش را، رازیست سر به مهر مولود کعبه،مثله همیشه عالی بود اجرتان با خوده ساقی کوثر

  7. انسان فرزانه با مشعل دانش و حمکت پیش میروند،و من یقین دارم که دانش شما در آینده ی نچندان دوری بر همگان آشکار و اثبات میشود،با اینکه سن خیلی کمی دارید اما خیلی انسان شریف و فرزانه ی هستید و گفته های شما همیشه انسان را به فک فرو میبرد.قلمتان همیشه سبز…

  8. اشخاص بزرگ وبا همت به کوه مانند، هرچه به آنها نزدیک شوی به عظمت و ابهت آنان پی خواهی برد

    اقای منصوری هنر قلم شما خیلی بلند است وقلم شما نمایانگر قابلیت‌های شما و افکار شما خیلی قدرتمند است.

    آفرین.احسنت خیلی عالی بود مطلبتون

  9. هرگاه نا امید و مایوس شدی بدان که از هدفت دور شده ای…
    از گذشته درس بگیر..
    در حال زندگی کن…
    در پی خوشبختی و عاقبت بخیری آینده باش…

  10. فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم/بهر خاندان علی،نوکر مادرزادم
    کلکت مستدام رفیق…
    قلمت گویا الله یارت بو/دس حق علی نگهدارت بو
    بهره بردیم…خداقوت
    علیزاده-بیرانوند

  11. علی را بایدازجهات مختلف دید و از ابعاد مختلف باید شناخت…..

    امیدوارم به واسطه ی مولایمان عاقبت به خیر شویم…

    خداقوت دست مریزاد جناب منصوری

  12. جناب محمد آقای منصوری عزیز، مقاله ارزشمند شما را مطالعه نمودم.بدون شک این گونه نگارشات بررشداجتماعی جامعه وواشاعه فرهنگ دینی وعدالت محوریجامعه موثرخواهد بودواز طرفی شروع خوبی برای موفقیتهای جوانان هوشیار وخوشفکرهمچون شماست.امانصیحتی هم به کسی که کامنت اول را گذاشته وندانسته ونسنجیده اتهام نفاق را به جوان عزیزی که به عشق امام ومقتدای رادمردان برای ترویج خوبی هامینویسد،میزند،دارم و آن این که باید عرض کنم نوشته شما تنهابیان گر حس حسادت است ،که رفتاری بسار مذموم است .به تعبیر امام علی ع حسادت عیبی رسوا وبخلی سهمگین است وحسود تا به ارزوی خود درباره محسودش نرسد،آرام نمیگیرد.ان شاءالله تجدید نظرکنید

  13. دست هایم انقدر بزرگ نیست که چرخ دنیا را بکامتان بچرخانم اما یکی هست که بر همه چیز تواناست ازاوتمنا میکنم که زیباترین لحظات را برایتان بسازد .توفیق برازنده تان

  14. جناب آقای محمد منصوری عزیز :
    به این زاده ام هم به این بگذرم / چنان دان که خاک پی حیدرم
    بدون شک اینگونه نگارشات بر رشد اجتماعی جامعه و اشاعه فرهنگ عدالت محوری موثر و از طرفی شروع خوبی برای موفقیت ها رور افزونتان خواهد بود .
    دست هایم آنقدر بزرگ نیست که چرخ دنیا را به کامتان بچرخانم اما یکی هست که بر همه چیز تواناست از او تمنا می کنم که زیباترین لحظات را برایتان بسازد .
    توفیق برازنده تان

  15. به دوست فرهیخته و اندیشمند جناب آقای محمد منصوری دست مریزاد و خداقوت عرض می نمایم.

  16. علی انقدر بزرگ هست که خداوند دنیا را بخاطر او افرید پس لازم به شناساندن او به عوام نیست…
    هرکس با هر مذهبی و باهر ذهنیتی که از دین دارد روح علی را در زیباترین تکه های مذهب خود میبیند و به خوبی میدانند او علیست… شناخت علی فقط کار خداست و فرستاده او…
    وهمه میدانند علی فقط علیست…
    زیبا بود
    موفق باشی

    • اگر به شناخت علی نیاز نداریم پس چرا عشق های به او در اینجا ابتر است و پدیده ها حاکی از انحراف ها هستند ؟

  17. آفرین محمد جان بدون شک از افتخار آفرینان شهر کوهنانی هستی

  18. به به آقای منصوری بسیار حظ بردیم … آقا انتخابات دانشگاه در اول مهر تا پای جان حمایتت می کنیم

  19. بسیار زیبا و عالی
    مثل همیشه خوش قلم
    نخبه و فرهیخته بودن برازنده وجود شماست
    موفق باشی

  20. عرض سلام
    واقعا به خوبی شما نقش یک فعال فرهنگی اجتماعی رو ایفا میکنید با این حضور پررنگتان آینده ازان شماست که با این سن کم توانسته اید خود را درعرصه نشان داده و شایستگیتان را در رئیس بودن انجمن جامعه شناسی قم به همگان اظهار کنید
    حضورتان جاویدباد

  21. آقامحمد، مطلب را زیبا پرورش دادده اید و از منابع بخوبی وبجا استفاده نموده ای ، موفق وموید باشید .
    اما وهزار اما ، دوست داشتم یک نهضت ادبی عملی در کشورمان راه می افتاد که متفاوت با عرف جاری می بود ،البته کاریست سترگ وهمتی بلند وعملگرا را میطلبد . مثلا علی را ، و پیامبر را ، وارد زندگی شخصی و اجتماعی کرده وبصورت کاربردی از آن مردان الهی بهره بحوییم ، چون آنان از جنس بشرند(انا بشرا مثلکم) ، نه از طایفه ملائکه ، آنان از جنس تمجید و تعریف ودر ورای ابرها نیستند، ما انسان ها هم می توانیم پیامبر باشیم وهم می شود مراتبی از وحی بر ما نازل گردد:
    به معراج برآیید که آز آل رسولید/ رخ ماه ببوسید که بر بام بلندید
    اینکه کرمناست و بالا می رود / وحی اش از زنبور کی کمتر بود
    مطلب فوق عملی است در صورتی که به تعبیر امام خمینی(ره) در محضر دوست باشیم(ان کنتم مومنین) .

    • سلام عمو جان ؛
      نظرات جامع و بسیار روشنگرایانه حضرت عالی که مایه ی خرسندی و دلگرمی و انرژی و انگیزه مضاعف هم برای حقیر و همچنین برای همه کسانی که خواننده ارشاد های شما هستند ، می باشد .
      و تمایی سعی و تلاش و همت بر آن خواهد بود که ان شاءالله به یاری حضرت دوست سرلوحه زندگی و عمل واقع گردند که راه اسعاد و نیک بختی در آن ملحوظ و محظوظ است .
      فره فره سپاس گذارم ار حضورتان

  22. با سلام خدمت محمد عزیز،من همیشه مطلب های شمارو دنبال میکنم این بار هم مث همیشه عالی نوشته اید

  23. بادرود فراوان خدمت شما داداش گلم …متن قشنگ و پر محتوایی بود …با این حال آنجا که فرمودید: «…امروز به شناخت ” علی ” نیازمندیم نه به محبت او زیرا که عشق و محبت بدون شناخت نه تنها هیچ ارزشی ندارد بلکه هیچ جهلی سنگین تر از این نیست که یک نوع معرفت کاذب پیدا کند…»، جا دارد که بیشتر تحلیل شود!!!…همان طور که شما هم فرمودید؛ نه عقل به تنهایی توان سیر در آفاق را دارد و نه عشق می تواند سلامت انسان را در پرتگاه های تاریک سلوک تضمین نماید؛ بلکه تنها در سایه ی اتحاد این دو بال است که پرنده ی وجود آدمی به سوی سیمرغ وجود به پرواز در می آید…اما مسئله این است که شما در این متن عشق و محبت را با شناخت در مقابل هم قرار دادید و از این میان شناخت را در وضعیت فعلی بر عشق برتری بخشیدید و عشق را معرفت کاذب خطاب فرمودید!!!…ولی بنده فکر میکنم که اولاً اصل این معادله از ریشه اشتباه است!!! چرا که عشق و محبت خود یکی ابزار هایی است که منجر به شناخت میشود…پس عشق وسیله و شناخت هدف است…و بدیهی است که وسیله را نمی شود با هدف قیاس کرد…و درستش این است که وسیله با وسیله و هدف با هدف مقایسه شود….حال باید ببینیم که برای شناخت انسان چند وسیله و ابزار وجود دارد و بعد به سبک سنگین کردن آنها بپردازیم…از جمله ابزار های شناخت بشر عبارتند از: ۱- احساس و عاطفه. ۲- عقل مجرد. ۳. علم. ۴- عشق و شهود …اما ابزار عاطفه از آن نظر که ثبات ندارد و تصادفی هستند نه مبنی بر منطق و قانون خاص، لذا قابل اتکا نیستند…و ابراز علم از آن نظر که تنها امور تجربی و عینی را شامل می شود، همه جانبه نیست و ناقص است… و اما ابزار عقل تنها مسیر را تشخیص می دهد و بد را از خوب و سود را از زیان مشناساند اما حرکت و رفتن را کاری ندارد و به خود فرد محول می نماید….در این میان تنها ابزار عشق است که هم راه را میشناساند و هم مرکبی است برای سوار شدن و به سرعت طی نمودن مسیر…ابزار عشق به مانند عقل تنها نقشه و راهنما نیست بلکه راهبر هم هست … عقل با نقشه ی خود انسان را به شناخت مقصود می رساند ولی حرکت به سمت مقصود و یا در ملک مقصود کار عقل نیست بلکه حسن و هنر عشق است… در عظمت و بزرگی مقام عشق و محبت، همین بس که خداوند در قرآن کریم مزد رسالت پیامبر (ص) را عشق و محبت به خاندان او می داند: «…قل لا أسألکم علیه أجرا إلاّ المودّه فی القربی؛ بگو مزد و پاداشی از شما نمی خواهم جز دوستی نزدیکان من “.( شوری / ۲۳ )…»و بدیهی است که مزد پیامبر با خداست و این آیه نشان منت پیامبر بر امتش نمی تواند باشد؛ بلکه خدا می خواهد با این کار، بهترین وسیله برای تقرب به مقام خداوندیش را که همانا تمسک به شیوه ی عشق و محبت است را به بشر گوشزد نماید …و آخر اینکه شما در بیان عظمت حضرت مولا به اشعار حضرت مولانا جلال الدین بلخی متمسک شدید و بنده هم ایشان را معرف یک انسان پخته و روشن ضمیر که خود در راه انسانیت و حقیقت قدم های بلند و منازل بسیار را تجربه نموده است، می دانم در حمایت از عرایض خویش مبنی بر ارجحیت مقام و روش عشق بر عقل اشعار ایشان در این باب به عنوان حجت عرض میکنم: اندر این بحث ار خرد ره بین بدى // فخر رازى راز دار دین بدى…لیک چون (من لم یذق لم یدر) بود // عقل و تخییلات او حیرت فزود…عقل بفروش و هنر، حیرت بخر // تا ز حیرت بار یابى اى پسر…چون به بازى عقل در عشق صمد // عشر امثالت دهد تا هفتصد…( آنچه ز مخلوق، خدا طالب است… حب علی بن ابیطالب است)…باتشکر.

    • درود بر پسر عمه ی گل و نازنینم
      آنقدر نقدت زیبا و دلنشین بود که نزدیک بود یادم برود چه میخواستم در جوابت بگویم …
      نقد جنابتان بسیار عالی و آموزنده بود و بنده حقیر استفاده ها بردم لیکن سوالی به درازای تاریخ بر مغزم فرود می آید که چرا این همه عشق و محبت به این اعاظم عقیم است و خروجی آنها را در محیط اجتماعی به آن صورت باید و شایدکه باشند ما نمیبینیم ؟ً!

      • با درود فراوان بر پسر دایی عزیزم… داداش محمد یکی از همین افراد که تنها از روش شهود و عشق و محبت مسیر سعادت را طی کرده، همین حضرت مولانا ست که تمام اشعارش این گفته ی بنده رو تایید میکنه و بر کسی پوشیده نیست!!!… نفوذ کلام دلنشین این ابر مرد ،تمام ممالک جهان و تمام گروه ها را چه دیندار و چه غیر دیندار را تحت تاثیر اندیشه های ناب خود قرار داده است به طوری که یونسکو روزی را به عنوان روز یادبود مولانا انتخاب نمود و همچنین پر فروش ترین کتاب سال ۲۰۰۱ در آمریکا هم همین ترجمه ی کتاب مولانا بوده است…در عرفان حرف اول را میزند معرفت شناسی و جهان بینی اش، راهگشای خییییییلی از رموز متافیزیک شناخته شده… و هم اکنون جدید ترین تئوری علم فیزیک که به فیزیک کوانتومی مشهور است …و دانشمندان و از جمله خود اینشتین از یافته های این علم انگشت به دهان و متحیر مانده اند؛ بسیاری از دانشمندان این حوزه به اشعاری از مولانا پی برده اند که دقیقا با موضوعات بسیار بسیار پیچیده ی این علم همخوانی دارد…و انگار مولانا ۷۰۰ سال پیش در این عوالم با مرکب عشق و از راه شهود سیر کرده و این حیرت بسیاری از اندیشمندان را برانگیخته…از جمله موضوعات دیگر که از موضوعات سطح بالا و بسیار عمیق علم فیزیک محسوب میشود بحث وجود جهان های موازی هست که اتفاقا باز حضرت مولانا ۷۰۰ سال پیش از وجود آنها پرده برداشته و در سیر و سلوک معنوی خود این عوالم را درک نموده است…آیا این موارد و موارد بسیار دیگر، که مجال گفتن آنها در این متن نمیگنجد؛ جایی برای صحبت عقیم ماندن باقی میگذارد؟؟؟!!!

        • درود بر پسر عمه عزیز و دوست داشتنی ام..کلام شما کاملا صحیحه..اما روح صحبت من آنجاست که در برهه از زمان همین عرفان آلت دست حاکمان برای استحمار مردم در دستور کار قرار می گرفت لیکن این نکته را هم اضافه کنم که همه مردم مولانا نیستند! در آخر باز هم از فرمایشات جنابتان سپاسگذارم

  24. سلام بر جناب منصوری.علی همیشه تنها بوده و هست و خواهد بود! همان وقتهایی که سر در چاه میکرد و میگریست کسی نمیدانست ونمیخواستند بدانند برای چه میگرید؟ از جهل، از نامردی، از ناآگاهی، از…….. بیش از این نمیشود و نمیتوانم بگویم!یا علی

  25. با عرض سلام مقاله تون رو مطالعه کردم بسیار شیوا و روان بود.با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما و تمامی فعالان فرهنگی

  26. امام صادق (ع) می فرمایند :کسی که به اوضاع زمان خود اگاه باشد گرفتار هجوم اشتباهات نمی شود ..دست مریزاد منصوری عزیز جالب بود استفاده کردیم

  27. درود بر برادر محمد منصوری عزیز . امید آن است که همانطور که در جلسات بخشداری و اداره آموزش و پرورش که از صدای انتقاد هایتان لرزه بر پیکر آن جنابان ! می اندازید این خصلت را در مسائل بالا برای پیگیری های منظقه فراموش نفرمایید . با سپاس و آرزوی موفقیت

  28. علی،رب النوع انواع گوناگون عظمتها ، قداستها،زیباییها واحساس های مطلق است.با آرزوی موفقیت ،پیروزی وسربلندی جناب آقای منصور ،سپاس فراوان

  29. جناب آقای کوهنانی؛شمابااحساس رشک وغبطه مواجه شده ای چون حسدهمان احساس خشمی است نسبت به شخص دیگری که صاحب چیز مطلوب وخوشایند است واز آن لذت می برد.بنده نظرات ودیدگاههای بزرگانی چون آقایان اسفندیاری ،قبادی آدینه وند،یاراحمدی،منصوریان،ودیگردوستان اهل قلم رامشاهده نمودم ازاین نویسنده جوان بعنوان یک فعال فرهنگی واهل قلم نام برده اند . ودرآخر این رامی گویم : توکه بهتر می زنی بسان بزن.

  30. نخبه نوجوان محمد عزیز؛توفیقات روز افزون شما راازدرگاه خداوند منان خواستارم. درفرمان حضرت علی به مالک اشترآمده است که اگر سخنی بدرشتی یابه نادانی گفتند بشنووبردباری نشان ده…
    باخردمند سازدادو ستد که قوی تر شود خرد ز خرد
    با بهان رای زن زبهربهی کزدوعقل از عقیله ای برهی

    • سلام بر عموی عزیزم …
      فره فره سپاس گذارم از حضورتان .
      گر سر هر موی من یابد زبان / لطف های تو نیاید در بیان
      با مهر

  31. سلام آقای منصوری،عالی بود،آرزوی توفیق روز افزون برایتان دارم.

  32. تا صورت و پیوند جهان بود علی بود/تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
    جبرئیل که آمد به بر خالق یکتا/در پیش محمد شد و مقصود علی بود
    این کفر نباشد سخن کفر نه اینست/تا هست علی باشد و تا بود علی بود
    ……
    در مدح و ستایش علی(ع) هر چه سخن گفت کم است
    و اما در رابطه با نوشته دوست و برادر عزیزم جناب آقای منصوری باید گفت که دست مریزاد از کلام زیبا و دلنشینت،یقینا هر چه از دل آید بر دل نشیند ولی ای کاش که از منابع بیشتری هم استفاده میکردی،بیشتر برگرفته از یک اندیشه بود
    میتوان از نوشته ها و کلام نویسندگان و اندیشمندان چند سال اخیر استفاده کرد و اینگونه نیست که مطلبی درباره ی علی(ع)وجود نداشته باشد
    آرزومند عمری پربرکت و در زیر سایه ی امیرالمومنین برای شما هستم
    موفق و موید باشید

  33. درود بر همه ی بنده های خدا/// که در خانه سکوت کرده اند و بیرون نمی روند.

  34. سلام جناب منصوری خیلی زیبا بود واقعا لذت بردم ،زنده باشیدجوان.

  35. من به داشتن چنین پسر عمویی متفکر و ژرف اندیشه ای افتخار میکنم. پسر عمو جان در مقابل سختی ها ایستادگی کن و به پیش برو و تا اینکه به قله های علم دستیابی . موفق باشی

  36. با سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه عزیزان

    از کسانی که مطلب این حقر را مورد نقد قرار داده اند کمال تشکر را دارم چرا که همواره بر این باور بوده و هستم که نقد مطالبم موجب پختگی آنان می شود و از نقد و راهنمایی عزیزان استفاده ها برده و می برم .

    از همه دوستان و سروران و بزرگواران که این جقیر را مورد محبت و لطف خویش قرار داده اند بسیار سپاسگزارم .

    امید آنست که بتوانم الطاف عزیزان را جبران کنم .
    با مهر

  37. مطلبت خیلی بلند و رنگین و سنگین بود موفق باشی

  38. بسیار زیبا بود..به امید موفقیت روز افزون

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.