- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

علی (ع) تنهاست

IMG_20150717_093302 [1]

محمد منصوری/سرویس منتظران

 

بسم الله الرحمن الرحیم

” به کلک بی زبان قرطاس سپید پناه می آورم ” تا در این هول عظیم ابتذال روزمرگی لحظه ای تجربه کنم  اینجا ” نبودن ” را . باور این نکته مشکل است که سالهای سال همچنان به زنده ماندنم به طول انجامید ، کاری خواهد شد زیستن مشکل شده است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهد که احساس می کنم خفه می شوم ، اما می دانم کَسی درون من پا گذاشته  و اوست که مرا بی طاقت کرده است ، نمی توانم در خود بگنجم و در خود بیارامم از ” بودن ِ” خویش بزرگتر شده ام و این جامه بر من تنگی می کنم . آه چه می کشم چه جان بخش است اینجا ” نبودن ” ،

 چه دامنی می کشد خیال ! و چه گسترشی می گیرد روح !  .

از خواننده گان محترم عذر می خواهم که من به نقطه ای رسیده ام که باید از ” علی ” بنویسم و این مسئله برای من نهایت عجز است و شرمندگی . . .     .

وارد کردن علم و صنعت در یک اجتماع بی ایمان همچون فرو کردن درخت های بزرگ و میوه دار است در زمین نا مساعد و در فصل نا مناسب ؛ اما در عین حال آنچه که ما فاقد آن هستیم قدرت ایمان نیست بلکه عدم معرفت درست و منطقی و علمی به مسائلی است که بدان ایمان داریم  . چرا اگر یک دانشجو بخواهد درباره ” بتهوون” که یک موسیقی دان آلمانی است و در خود اروپا هم سبک موزیک او را نمی نویسند می توان حد اقل سه کتاب مستقل بسیار عمیق ، درست و زیبا و بیش از صد ها مقاله و کنفرانس و مصاحبه های علمی و خواندنی پیدا کند . اما درباره ” علی ” یک کتاب که بتوان ادعا کرد که این بزرگمرد لااقل برای دانش پژوهان و دانش آموزان و طبقه کتاب خوان و روشنفکر به خوبی بشناساند ، یافت نمی شود !؟ همه اش ستایش و مدح و شعر  . . . ! ملت ها سالهای فراوان محبت او را به قیمت زندان ها و شکنجه ها در دل خود مشتعل نگه داشته ، اما مردی که اینهمه تجلیل می شود و این همه دلها برایش می تپد ، کیست ؟ نمی دانیم و این درد است ! . قبل از هر شعر ، هر ستایش و هر تجلیل از ” علی ” و حتی محبت به او ، معرفت به ” علی ” ست که نیاز زمانه ی ما و جامعه ی ماست ، محبت بی معرفت ارزشی ندارد ، بت پرستی است .

موضوع بی نهایت مهم است . سخن گفتن درباره ” علی ” بی نهایت دشوار است  . ” علی ” تنها یک قهرمان و یک شخصیت تاریخی نیست . هرکس درباره “علی ” از ابعاد و جهات مختلف بررسی می کند ، خود را نه در برابر یک فرد برجسته انسانی در تاریخ می بیند بلکه خود را در برابر معجزه ای حتی در برابر مسئله ای علمی این خلقت احساس می کند . بنابراین درباره ” علی ” نوشتن و سخن گفتن برخلاف آنچه در وهله ی اول به ذهن می آید ، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست بلکه درباره یک معجزه ای که به نام انسان و به صورت انسان و در تاریخ متجلی شده است ، هست .   ” علی ” را باید از جهات مختلف دید و در ابعاد مختلف باید شناخت . یک بار به عنوان شیعه از نظر اعتقادی ما و گاه به عنوان مورخ ” علی ” را می خواهیم بشناسیم یعنی نقشی که “علی”در دوره های مهم و حساس بشر یعنی تاریخ اسلام داشته است . رُلی که “علی ” داشته ، پیروزی ها و شکست هایش ، موقعیتش در جامعه ای که در آن جامعه بوده و رهبری سیاسی و اجتماعی اش ، رابطه اش با مردم ، آزادی خواهی اش ، شخصیت سیاسی و اجتماعی اش در مقایسه با رقبایش و همچنین مقام و موقعیتی که حضور او و وجودش در تاریخ اسلام در زمان حیاتش و همچنین حیاتی که پس از تاریخ مماتش شروع شد در تاریخ اسلام . . .

اینها مسائلی هست که در برابر محقق مطرح می شود و باید به صورت خاص رسیدگی شود . مسئله سوم که از آن دیدگاه ” علی ” را باید رسیدگی کرد تا شناختش ، به عنوان یک دید و نگاه انسان شناسی است . ما نه شخصیت اورا در تاریخ و تاریخ اسلام و نه حق و مقام و حقیتش را در تاریخ اسلام به عنوان یک شیعه بلکه از یک دیدگاه دیگر یک موجود شگفتی به نام ” علی ” در بشریت می بینیم و می خواهیم و می کوشیم تا او را بشناسیم . در اینجا مسائلی که دربرابر ما  مطرح است با مسائلی که در برابر یک مورخ یا یک مسلمان در برابر محقق مطرح است شبیه نیست ، یک سلسله مسائلی است که باید از نظر روانشناسی ، فلسفه و بالاخص از نظر انسان شناسی مورد رسیدگی واقع بشود از این جهت است که متاسفانه تاکنون این بُعد کار نشده است . این شخصیت بزرگ و معجزه آُسا به نام “علی” موقعیت ویژه خودش را دارد . از این جهت پاسخ گفتن به این مسئله مهم و اینکه ” علی ” در انسانیت چه مقام خاصی دارد بسیار مشکل است زیرا مقدمتا هم باید “علی”  را شناخت به عنوان یک معمای علمی و معضل فلسفی نه فقظ صرف شرح حال نویسی و بیوگرافی از یک شخصیت بزرگ و دوم موکول به شناختن یک موجود پیچیده و مجهول دیگر به نام ” انسان ” است که مجهول ترین موجود در علم ” انسان ” است .

در حدیث آمد که یزدان مجید / جمله خلق را سه گونه آفرید

 .  . .

وان سوم هست آدمیزاد و بشر / از فرشته نیمی و نیمی ز خر

نیم خر خود مایه ی سفلی بود / نیم دگر مایه ی علوی بود

آن دو قوم آسوده از جنگ و حراب / وین بشر با دو مخالف در عذاب

به قول الکسیس کارل ؛ انسان همواره به بیرون پرداخته و همواره در جستجوی سر در آوردن از عالم از اشیاء و از پدیده های مادی بوده و هرگز متوجه این نشده که قبل از شناختن بیرون ، درون را باید شناخت . مقصود از درون معنای صوفیانه آن نیست ، منظور اصالت وجودی انسان است .

ما درون را بنگریم و حال را / نی برون را بنگریم و قال را

قبل از اینکه هر تمدنی را بسازیم یا فرهنگ یا مکتبی را وضع کنیم باید “انسان ” را بشناسیم  . هدف فلسفه ها و علوم سابق معرفت انسان بود به عالم اما هدف علم امروز منجر شدن آن به کوشش های علمی به ” صنعت ” است .  انحصار علم در چنین رسالتی ، خیانتی به علم و خیانتی به انسان است ، چنانکه امروز عواقب چنین حصری برای علم و برای اندیشه ی انسانی کاملا پدیدار شده ؛ زیرا : رسالت مقدس تر از مقتدر شدن انسان در زندگی ، خوبتر شدن انسان در زندگی است و علم چنانکه _ بیکن می گوید : _ به قدرتمند کردن انسان در زندگی و طبیعت کمک می کند و هرگز برای اینکه انسان چگونه خوبتر شود هیچ چاره ای نیاندیشیده است . از همه ی دوره های تاریخ ، انسان آشنا تر است نسبت به طبیعت و همچنین مقتدر تر و از همه دوره های تاریخ نا آگاه تر  و نادان تر است نسبت به خودش !!؟ اگر قبل از اینکه انسان را اصلاح کنیم ، به او خدمت کنیم با این خدمت به انحراف بیشتری کمک کرده ایم .

احساس و اعتقاد انسان به اینکه “انسان” آنچه هست ، کمش است و احساس به اینکه در این چهارچوب عالم مادی که او می بیند زندانی است ، غریب است ، این احساس غریب در اینجا ، ناله و درد و اندوه را در او به وجود آورده است ! . یک غم مبهم در آن حالاتی که دچار احساس عمیق تر و انسانی تر و خودآگاهی تر است ، بیشتر است  . و ” علی ” یکی از آن شخصیت های بزرگی است که پیغمبر را باید از او سوا کرد که از همه وقت ناشناخته تر است و کاش ناشناخته تر بود ؛ بد شناخته تر است . هرگز نمی توان این نکته را قبول کرد که رنج های مدینه و رنج های عرب و جامعه ی عرب و حتی جامعه ی اسلامی و حتی یارانش ، این روحی را که این همه از آفرینش بزرگتر است ، آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد که این روح را به این اندازه بیتاب بکند مسلما این همان دردی است که انسان خود را در این عالم زندانی می بیند . هر کسی انسان تر است از ” آنچه هست ” بیشتر در خود احساس نیاز می کند زیرا به میزانی که برخوردار است انسان نیست بلکه به میزانی که خود را نیازمند تر احساس کند انسان است .

چه بگویم !

زبان قاصر من عاجزتر از آنست که بتواند این شخصیت عظیم را بشناساند و بسط دهد   و همه ی ویژگی ها و صفات ایشان را بر شمارم . لیکن آن شاعر عارف واصل و جامعه شناس ؛ مولانا جلال الدین رومی به روشنی شخصیت آن بزرگوار را بر روی این لوح سپید به وضوح هر چه تمام تر نگاره گر بوده است که می فرماید :

ای علی که جمله عقل و دیده ای / شمه ای وا گو از آنچه دیده ای

بازگو دانم که این اسرار هوست / زانکه بی شمشیر کشتن کار اوست

چشم تو ادراک غیب آموخته / چشم های حاظران بر دوخته

سحر عین است این عجب لطف خفی ست / بر تو نقش گرگ و بر من یوسفی ست

یا تو واگو آنچه عقلت یافته ست / یا بگویم آنچه بر من تافته ست

در محل قهر این رحمت ز چیست ؟ / اژدها را دست دادن کار کیست ؟

گفت : من تیغ از پی حق می زنم / بنده ی حقم نه مامور تنم

شیر حقم نیستم شیر هوا / فعل من بر دین من باشد گواه

من چو تیغم پر گهر های وصال / زنده گردانم نه کشته در قتال

کَه نیم ، کوهم ز صبر و حلم و داد / کوه را کی در رباید تند باد ؟

خشم بر شاهان شَه و ما را غلام  / خشم را هم بسته ام زیر لگام

تیغ حلمم گردن خشمم زدست / خشم حق بر من چو رحمت آمده ست

تو منی و من توام ای محتشم / تو علی بودی علی را چون کشم

معصیت کردی به از هر طاعتی / آسمان پیموده ای در ساعتی 

مر جفاگر را چنین ها می دهم / پیش پای چپ چه سان سر می نهم

پس وفاگر را چه بخشم تو بدان / گنج ها و ملک های جاودان

الگوی ما بهتر از ” دموستنس ” سخن می گوید اما نه برای احقاق حق خویش ، او بهتر از” بوسئه ِ”ی خطیب سخن می گوید اما نه در باره ی لوئی بلکه پیشاپیش قدرتمندان است که فریاد می کشد ، او بهتر از “سقراط “می اندیشد اما نه برای اثبات فضایل اخلاقی اشرافیتی که بردگان از آن محروم اند بلکه برای اثبات ارزش های انسانی که در ما بیشتر است . برخلاف حکیمان دیگر  و برخلاف نوابغ و اندیشمندان دیگر که اگر نابغه اند مرد کار نیستند و اگر مرد کارند مرد اندیشه و فهم نیستند و اگر هر دو هستند مرد شمشیر و جهاد نیستند و اگر هر سه هستند مرد پارسایی و پاکدامنی نیستند و اگر هر چهار هستند مرد عشق و احساس و روح نیستند و اگر همه هستند خدا را خوب نمی شناسند . اما ” علی ” قربانیِ خویشاندِ پیغمبر بودن است چرا که در  جامعه قبایلی عرب روابط قبیله ای نیرومند تر از اسلام است . ” علی ” کسی بود که با جامعه یثرت هیچ گونه پیوندی نداشت مگر شمشیر هایی که به خاطر حق زده و خطر هایی که به خاطر حقیقت کشیده …… و رنج ها و همین شمشیر ها او را تنها گذاشته است . بنابراین او در ” مدینه ” تنهاست از این دردناکتر اینکه ” علی ” در میان پیروان عاشقش نیز تنهاست . به همین خاطر بزرگترین عاملی که ما را از دست یافتن به سر چشمه ی نخستین حقیقت باز می دارد جنگ بی سر انجام دو گروه ؛ متقدمِ منجمدِ کهنه پرست سنت گرا از یک طرف و نسلِ جوانِ متجدد مآّب  از طرفی دیگر . و ما باز دوباره شاهدیم که مارهای زخمی اشرافیت جاهلی به تدبیر پیغمبر کوفته و افسرده شده بودند در گرمای خودخواهی اصحاب  پیامبر  دوباره جان گرفته و بیدار شده اند و به همین دلیل است که بارها گفته اند : امروز به شناخت ” علی ” نیازمندیم نه به محبت او زیرا که عشق و محبت بدون شناخت نه تنها هیچ ارزشی ندارد بلکه هیچ جهلی سنگین تر از این نیست که یک نوع معرفت کاذب پیدا کند . که عمر ” علی ” به سه دسته تقسیم می شود :

۲۳ سال مبارزه برای مکتب

۲۵ سال سکوت برای وحدت

۵ سال حکومت برای عدالت

و در آخِر ؛

ای خدای کعبه این مردمی را که هر صبح و شام رو به خانه ی تو دارند و رو به خانه ی تو میزی اند و رو به خانه ی تو می میرند ، این مردمی را که بر گرد خانه ی ابراهیم تو طواف می کنند قربانی جهل شرک و در بند جور نمرود مپسند .

و السلام

علی حقیقتی بر گونه های اساطیر ؛ دکتر علی شریعتی

علی تنهاست ؛ دکتر علی شریعتی

آری این چنین بود برادر  ؛ دکتر علی شریعتی

انسان در قرآن – انسان و ایمان ؛ استاد مرتضی مطهری

مثنوی معنوی ؛ دفتر دوم