- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

راز ماندگاری هاشمی!

bahrami

 

رضا بهرامی / میرملاس : 

بعد از ظهر ۱۸ امرداد ماه و پس از کش و قوس های فراوان، مهدی هاشمی بهرمانی فرزند چهارم آیت الله هاشمی بالاخره برای گذراندن حبسی ده ساله راهی زندان اوین شد. اجرای این حکم پی آمد رای نهایی دادگاه تجدید نظر در ۲۱ خرداد ماه است که در آن هاشمی به جرم اختلاس، ارتشاء و مباحث امنیتی به ۱۰ سال زندان محکوم شد. برخلاف بسیاری از شخصیت ها و رسانه های اصول گرا که این حکم را عادلانه قلمداد کرده و آن را در راستای تحقق شعار عدالت اسلامی تفسیر می کنند اما در مقابل بسیاری از اصلاح طلبان، هواداران دولت و البته خانواده ی هاشمی، “اغراض سیاسی” را در صدور این حکم بی تاثیر نمی دانند. آنان بر این باورند که با توجه به نزدیک شدن به دو انتخابات سرنوشت ساز “مجلس شورای اسلامی” و “خبرگان رهبری” در ماه پایانی سال جاری و نقش بی بدیلی که هاشمی می تواند در آن روز تاریخی ایفا کند، این گونه فشارها نه تنها امری غریب نیست که با نزدیک شدن هر چه بیش تر به روز انتخابات باید منتظر تنگناهای بیش تری برای رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و کنش گرانِ سیاسی نزدیک به وی بود.
آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی را بی تردید باید به عنوان یک “پدیده” در سپهر سیاست ایران معرفی کرد. پدیده ای که برخلاف بسیاری از چهره های سرشناس دیروز و امروز دنیای سیاست، در ادوار مختلف تاریخی شرایط گوناگون و گاه متضاد سیاسی را تجربه نموده است. هاشمی در سال های منتهی به انقلاب و به فراخور نقش موثری که در سازمان دهی جریان های اسلامی ضد رژیم داشت، همواره طعم حبس، تبعید و زندگی مخفیانه را چشیده است. از آغازین روزهای پیروزی انقلاب در بهمن ماه ۵۷ تا برآمدن اصلاح طلبان در میانه های دهه ی ۷۰، آیت الله نزدیک به دو دهه حضور اثرگذار و پویا در معادلات قدرت را تجربه کرده و از نزدیک ترین افراد به امام خمینی (ره) و رهبرانقلاب بوده است. ریاست مجلس شورای اسلامی، فرماندهی جنگ، ریاست جمهوری و بسیاری سمت های ریز و درشت دیگر که توان تاثیرگذاری فعال هاشمی بر فضای سیاسی کشور را دو چندان نموده بود، همه و همه سبب شد تا از وی به عنوان یکی از معدود سیاست مداران قدرت مند در سپهر سیاسی ایران یاد شود.
با روی کار آمدن اصلاح طلبان در میانه های سال ۷۶، تندروهای این جریان که حضور هاشمی در عرصه ی سیاست را مغایر ارزش های اصلاح طلبی می دانستند از تمامی امکانات ممکن از قبیل: روزنامه، کتاب، سخنرانی و … برای تضعیف جایگاه وی در هرم قدرت سود بردند. اوج صف آرایی اصلاح طلبان در برابر هاشمی و در واقع تلاش برای عبور از هاشمی را باید به انتخابات مجلس ششم نسبت داد. همان جایی که در اثر تبلیغات گسترده ی طیف تندرو جریان اصلاح طلب، آیت الله به سختی و به عنوان آخرین نفر از تهران در لیست راه یافتگان به پارلمان قرار گرفت. در آن برهه که اینک بسیاری از اصلاح طلبان به تلخی از آن یاد کرده و وعده ی عدم تکرار آن را می دهند، هاشمی به سیبلی سهل الوصول برای تخریب بدل شده بود. اصلاح طلبان با اشتباهی استراتژیک و به جای استفاده از ظرفیت های بالقوه ی آیت الله به منظور پیش برد گفتمان اصلاح طلبی، با ایستادن در مقابل وی عملاً اردوگاه اصلاحات را از همراهی چهره ای تاثیرگذار محروم ساختند. ناگفته پیداست که در صورت تفاهم اصلاح طلبان با هاشمی به جای تقابل با وی، احتمال وقوع رویدادهایی از قبیل: رد صلاحیت گسترده ی کاندیداهای اصلاح طلب مجلس هفتم و راه یابی محمود احمدی نژاد به پاستور به پایین ترین حد ممکن می رسید.
در هشت سال زمام داری اصول گرایان نیز این هاشمی بود که باید انواع و اقسام تهمت ها و تخریب ها را به جان می خرید. آن روزها سناریوی حذف هاشمی از دایره ی قدرت به ویژه از سوی جریان انحرافی با جدیت تمام دنبال می شد. در دو برهه ی حساس این سناریو به اوج رسید. ابتدا در خرداد ماه ۸۸ و در پی اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم، این راست های تندرو بودند که با هدف القای زاویه گیری هاشمی با نظام سعی در حذف وی از چرخه ی قدرت نمودند. تلاشی که با زیرکی خاص برخاسته از شمّ سیاسی آیت الله راه به جایی نبرد. در مورد دوم نیز رادیکال ها با رد صلاحیت دور از انتظار و شگفت انگیز هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ سعی در اجبار وی به کناره گیری خود خواسته از سیاست را داشتند که این بار نیز آیت الله با حمایت تمام قد از حسن روحانی، گزینه ی مورد نظرش را روانه ی کاخ ریاست جمهوری نموده و نقشه ی تندروها را نقش بر آب کرد.
با این حال باید چراییِ این تضاد و تقابل آشکار تندروهای هر دو جناح با هاشمی را کاوید. این که هم در دوره ی هشت ساله ی اصلاحات و هم در هشت سال حکم رانی اصول گرایان، تندروهای هر دو جناح آنی از تخریب وی غفلت ننموده و سیل اتهامات سیاسی و اقتصادی متعدد را متوجه هاشمی و خانواده اش می کنند را باید به بحث نشست. و البته باید به این پرسش پاسخ داد که چگونه آیت الله از مصاف با تندروهای هر دو طیف سربلند بیرون می آید؟ باید پرسید به راستی کدام ویژگی هاشمی جایگاه وی در پازل سیاست ایران را تا به این حد غنا بخشیده است؟ کدام خصوصیت بارز این روحانی ۸۱ ساله وی را از بسیاری از سیاست مردانِ نام بردار عرصه ی سیاست کشور متمایز گردانده است؟ با افزایش تخریب ها و توهین ها چه عاملی سبب محبوبیت روزافزون آیت الله در میان افکار عمومی شده است؟ کدام عامل سبب می شود تا در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ تقریباً از هر طیف و گروهی از هاشمی درخواست کاندیداتوری شود؟ کدام ویژگی رییس مجمع تشخیص مصلحت باعث می شود تا کاندیدای مورد نظر وی راهی پاستور شود؟
پاسخ این پرسش ها و دیگر سوالات از این دست و به طور کلی پاسخ به راز ماندگاری آیت الله را می توان در یک کلمه خلاصه کرد: “اعتدال”! از همان سال های قبل از انقلاب تا به امروز این کلید واژه سرمشق فعالیت های سیاسی آیت الله هاشمی بوده است. عدم همراهی با رادیکال ها چه قبل و چه بعد از انقلاب را نیز باید در پای بندی به همین اصل اساسی جستجو کرد. حرکت در مدار اعتدال سبب شده تا در سالیان گذشته همواره از هاشمی به عنوان ملجا کنش گران هوادار اعتدال یاد شود. اعتراف اصلاح طلبان به اشتباه در برخورد با هاشمی و بازگشت آنان به آیت الله از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ به این سو را نیز می توان با همین برهان تحلیل نمود.
غیرقابل تعریف بودن هاشمی در قالب یک حزب یا گروه سیاسی را نیز باید در قالب مفهوم اعتدال تفسیر نمود. به ویژه در سال های پس از خرداد ۷۶ هاشمی بارها و بارها از جانب دو جناح عمده ی سیاسی کشور به چپ روی یا راست گرایی متهم شده است. این درحالیست که هاشمی همواره در مدار اعتدال حرکت کرده و اساسی ترین هدفی که به ویژه در دو دهه ی گذشته دنبال نموده تلاش در جهت “بالانس فضای سیاسی کشور” بوده است. به دیگر سخن هرگاه گفتمان راست یا چپ افراطی بر فضای سیاسی کشور غالب گشته، هاشمی تمام سعی خویش را در جهت خنثی نمودن افراط و حرکت به مرکز به کار گرفته است. خطای بزرگ رادیکال های چپ و راست گرا نیز همین جاست که هر کدام در مقاطعی از “مبارزه ی هاشمی با افراط” به اشتباه “عدم ثبات در جهت گیری سیاسی” را نتیجه گیری نموده اند.
اینک و در سال های آغازین دهه ی نهم حیات، آیت الله هاشمی در حالی به سیاست ورزی در سپهر سیاست ایران مشغول است که از وی به عنوان تنها عضوِ در قید حیات از حلقه ی اصلی بنیان گذاران انقلاب که تجربه ی بیش ترین فراز و فرودها در بیش از پنج دهه ی اخیر را داشته یاد می شود. آیت الله هم چنین در اثر برنامه های رادیکال های راست و چپ برای بیروندن راندن کامل وی از دایره ی قدرت، شانس نزدیکی به متن جامعه در دهه ی اخیر را به عنوان تجربه ای ذی قیمت همراه دارد. بسیاری اثرگذاری بر انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در اسفند ماه امسال را از آخرین و البته تاثیرگذارترین نقش آفرینی های وی قلمداد می کنند. او که چندی پیش از آمادگی اش برای حضور در مجلس خبرگان خبر داده، چهره های جوان و دانش مندی هم چون سید حسن خمینی را دعوت به شرکت در انتخابات این مجلس نموده و البته از حساسیت زاید الوصف انتخابات مجلس شورا سخن به میان آورده است، نیک می داند که بدون ایفای نقش فعال در دو انتخابات امسال، حماسه ی ۲۴ خرداد ماه ۹۲ ابتر خواهد ماند و درست به همین خاطر است که این روزها به موازات فعالیت بیش تر وی، فشار تندروها بر وی و اطرافیانش نیز بیش تر می شود. وقایع تاریخ معاصر ایران اما بارها بر این نکته صحه گذاشته که این فشارها آن هم بر رجل کهنه کار و زیرکی هم چون هاشمی تاثیر چندانی نخواهد داشت. آیت الله در مسیر “اعتدال” ثابت قدم است!