تاریخ : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
4

درختان ایستاده می میرند

  • کد خبر : 73630
  • 27 مرداد 1394 - 14:26

  سیف اله غضنفری / میرملاس :  همه ی دنیا خبر را شنیدند و عمق فاجعه را دیدند و بر این حادثه ی تلخ و غمبار انگشت حسرت گزیدند و تأسف خوردندو شاید برخی هم چون ما گریستند.باز هم قلب زاگرس آتش گرفت.چنگری در بیداد و ستم آتش افروزان سوخت.قامت بلندبالای بلوط های کهنسال اینبار […]

Scanned-at-12-31-2012-10-41-AM-233x300 (1)

 

سیف اله غضنفری / میرملاس : 

همه ی دنیا خبر را شنیدند و عمق فاجعه را دیدند و بر این حادثه ی تلخ و غمبار انگشت حسرت گزیدند و تأسف خوردندو شاید برخی هم چون ما گریستند.باز هم قلب زاگرس آتش گرفت.چنگری در بیداد و ستم آتش افروزان سوخت.قامت بلندبالای بلوط های کهنسال اینبار نه در برابر عفریت خشکسالی و هجوم ریزگردها و آفت ها، بلکه در زیر شلاق شرربار شعله های سرکش آتش خم شد ،زانو زد،سوخت ،و باد خاکستر آنرا بر بام ماتم زده و دود آلود این دیار فراموش شده پراکنده ساخت تا باز باور کنیم که :«درختان ایستاده می میرند.» مرگ مدهش بلوط های کهن تراژدی هولناکی است که هر ساله در کوه های کوهدشت به اجرا در می آید.این درد بی درمان و بیداد بی پایان مربوط و محدود به امسال و پارسال و پیرارسال نیست.سالهاست که این نسل کشی بیرحمانه و فجیع به شکلی بی وقفه و با شتاب و بی امان در حال انجام است و همگان نیز این عذاب الیم و سرنوشت محتوم را چون طالعی شوم پنداشته و پذیرفته اند و با چشمانی مظطرب و قلبی نگران وقوع آنرا به انتظار نشسته اند ،تا باز کجا دیو آتش از چراغ کین و جهل سربرآورد،تنوره کشد،و اقلیمی دیگر را به خاک سیاه نشاند.نتیجه ی این بلای طاق سوز اینکه از بلوط های چند صد ساله ی سالارولی جز تلی از خاک برجای نمانده است.سهل نادان نیز گرفتار همین مصیبت نادانی شده ،سرکن ،قلاجق،ضرونی ،قرعلیوند،همیان،اولادقباد ،میشنان،کشماهور،بلوران،و خلاصه هر جای دیگر که نشانی از جنگل است، یا بهتر است بگوییم بود،از آتش جهل و تیغ تیز مخربان طبیعت در امان نماند و از جنگل های جادویی و پرپشت و سایه گستر جز جنگلی کم پشت ،با درختانی تکیده و بیمار و خشکیده و زخم خورده و رنجور برجای نمانده است.واین قصه را پایانی نیست.راستی اژدهای آتش این بار کدامین عروس دراز گیسو را به کابین خود در خواهد آورد؟این تـیاتر تراژیک و ترس آور در ستیغ کدامین کوه به نمایش در خواهد آمد؟آیا تماشگران به قول خودمان «بی دسلات» این درام دردآور، توانایی اجرای کدامین نقش جز ریختن اشک و آه را دارند؟ما سالهاست که بینندگان خاموش و مستمعین لب بسته ایم.ما سالهاست که با بوی سوختن خو گرفته ایم.سالهاست که آتش در کاشانه ی ما افتاده است .سالهاست که ایرج مویه سر میدهد که :«هاوارهی داد هی بیداد/هنی بو زلف سُخته دِت میایه باد.» مگر آیا گوشی هست که بشنود ؟مگر آیا چشمی هست که ببیند؟سالهاست که بخت دخترکان ما با آرزوهایی دور و دراز، همچون درختانمان، با اخگران سرخ گره خورده است.آیا کسی بر این مشعل های برافروخته ی پرفغان آبی افشانده است؟سالهاست که فرزندان صبور و دور از دیار ما در پی یافتن لقمه نانی تنها و مهجور در زیر خروارها آوار مدفون می شوند.آیا کسی گردی از سیمای به خون خفته ی آنان ستُرده است؟سالهاست که جوانان تحصیلکرده و نجیب و بی ادعای ما در کنج خانه های پدری زانوی ماتم در بغل گرفته و در دام افسردگی دست و پا می زنند. آیا کسی دست آنها را گرفته است؟ سالهاست که باد پیام آور نابودی حیات وحش است.آیا کسی جانوران مظلوم و بی پناه را امان داده است؟سالهاست که دشت تفتیده ی کوهدشت با اندک آبی که ازاعماق این خاک خشک بیرون می آید لب های برآماسیده ی خود را نمناک می کند. آیا کسی قطره ای آب در کام عطشان این دشت تشنه ریخته است؟سالهاست که اشرار بیشرم شرر بر جان کوه و دشت می اندازند.آیا تا به حال حتی یکی از آنان مجازات شده است؟ما سالهاست که فراموش شده ایم .سالهاست که :«به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند.» سالهاست که چشم امیدمان را بسته ایم و به انتظار آتش نشسته ایم.سالهاست که تشنه ایم .سالهاست که سوخته ایم. سالهاست که می سوزیم.و سالهاست …

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=73630

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 47در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۴۷
  1. سپاس ازشمادوستان طبیعت ،بسیارعالى

  2. بسیارجانسوز وعالی بود
    همانگونه که جناب آقای غضنفری دراین مقاله بهش پرداختند. درختان بلوط کوهدشت سالهاست که موردهجمه از خدا بی خبران قرارگرفته است درواقع اداره حفاظت ازجنگ هاو مراتع تنها اداره ای ست دراین کشور که شرح وظایف خودش رو یا نمی‌داند ویاتوان انجام آن را ندارد.
    بی شک اگر این اداره وظایف خودش رو می‌شناخت و صداوسیمای کشور واستان ها دراین خصوص فرهنگسازی می‌کردند اکنون شاهد این جنایات ازجنس جنایات قوم ملعون داعش نبودیم. خداوندبگریاندمسببین حادثه ای رو که بااین اقدام غیر انسانی خودشان مردم رو گریاندند.
    خداوندبسوزانداون دستان کثیف و آلوده ای راکه باعث خلق این حادثه شوم گردیدند. خداوند رسوا کند اون اشخاصی رو که بخاطر مصالح خود دست به این جنایت زدند
    جناب غصنفری عزیز
    تاوقتی این فرهنگ غلط درمیان مردمان ما وجود دارد بازهم شاهد این بی رحمی هاخواهیم بود……

  3. عالی بود دایی جان دست مریزاد جای باشی

  4. وقتی ما داعیان فرهنگ این سرزمین به هیچ وجه از چای ذغالی و کباب با هیزم بلوط نمی گذریم ، جزء این سرنوشت برای درخت بلوط ، مگر می توان سرنوشت دیگری را رقم زد . درود بر جناب آقای غضنفری و همه ی کسانیکه برای درختان بی پلامار بلوط زاگرس ، قلم می زنند و قدمی پیش می گذارند.

  5. بسیار زیبا و شیوا دردناک نوشتی امید اینکه دیگر شاهد هیچ پدیده شوم دهشتناکی از نمونه هایی که زده اید نباشیم

  6. درود بر استاد غضنفری بزرگ معلم دوران کودکیم که با ادبیاتی سوزناک و بسیار عالی زبان دل همه ی ما لرستانیهای بی بالگرد اما سلحشور را بیان نمودی هماره سربلند وزنده باشی استاد

  7. خانه از پای بست ویران است خواجه دربند نقش ایوان است

  8. با جان و دل گوش کردن

    ………………………………………………………………………………………………………..
    حکایت های مدیریتی

    ………………………………………………………………………………………………………..
    متن حکایت

    مردی که دیگر تحمل مشاجرات با همسر خود را نداشت، از استادی تقاضای کمک کرد.

    به استاد گفت: «به محض اینکه یکی از ما شروع به صحبت می‌کند، دیگری حرف او را قطع می‌کند. بحث آغاز می‌شود و باز هم کار ما به مشاجره می‌کشد. بعد هم هر دو بدخلق می‌شویم. در حالی که یکدیگر را بسیار دوست داریم، اما نمی‌توانیم به این وضعیت ادامه دهیم. دیگر نمی‌دانم که چه باید بکنم.»

    استاد گفت: «باید گوش کردن به سخنان همسرت را یاد بگیری. وقتی این اصل را رعایت کردی، دوباره نزد من بیا.»

    مرد سه ماه بعد نزد استاد آمد و گفت که یاد گرفته است به تمام سخنان همسرش گوش دهد.
    استاد لبخندی زد و گفت:
    «بسیار خوب. اگر می‌خواهی زندگی زناشویی موفقی داشته باشی باید یاد بگیری به تمام حرف‌هایی که نمی‌زند هم گوش کنی.»

    ………………………………………………………………………………………………………
    شرح حکایت
    برای داشتن یک جامعه موفق، ساز و کارهای معمول ارتباط با افراد جامعه کافی نیستند و لذا باید بتوانید نیازهای فعلی و آینده افراد جامعه خود را شناسایی کنید و برای محقق ساختن آنها اقدام کنید.
    نیازها و خواسته‌هایی که افراد جامعه به زبان نمی‌آورند یا به آن فکر نمی‌کنند و یا نسبت به آنها آگاهی ندارند را اسیب شناسی کنیم.

    استاد گرام جناب غضنفری:
    خدمت شما عرض کنم
    افراد یک جامعه فقط و فقط با زبان گویا و آشکار با حاکمین و کلای خود سخن نمی گویند. بلکه افراد جامعه علاوه بر نوشتن و سخن گفتن آشکارا، نیز مطالب درونی خود را یا به اصطلاح عامیانه آتش زیر خاکستر هم میتوان تعبیر کرد نطق می کنند ،که میتواند عواقبی وخیم را در جامعه ای مثل ما، که اسیب پذیر ترین جآمعه را داریم ، از این راه ناجوانمردانه با خود زنی حیات انسانها را مورد هدف قرار یدهد .
    امید است مدیران جامعه ،وکلا ، منصوبین مردم ،حداقل شناختی از علم روانشناسی چه علمی و چه تجربی از روحیات جامعه ما کسب کرده باشند تا در چنین مواقعی دچار چکنم ،چکنم و لحظه آخر غافلگیر نشوند .

    ………………………………………………………………………………………………………….
    من بشخصه این دیار سوخته را مردمی فهیم و دانا و با غیرت میدانم .
    چون بعد از سوختن بلو طهای زاگرس در چنگری ، مباحث را با عموم طرح میکردم ، درد مردم از درد بلو ط های سوخته بیشتر و بیشتر بود ، و خود را صاحب عزای این سرمایه ملی میدانستند.
    پس نتیجه میگیریم پتانسیل انسانی موجود در این جامعه بکر نیست ،بلکه شکوفاست و میبایست با برنامه ریزی و هدایت مدیران آین سرمایه انسانی عظیم را سمت و سو داد.

    …………………………………………………………………………………………………..
    کلیدواژه‌ها : گوش دادن ؛ افراد ؛ ناگفته ها ؛ شناسایی نیازها.نیروی انسانی
    ……………………………………………………………………………………………………….
    پیتر دراکر می‌گوید: «مهم ترین چیز در ارتباط، شنیدن چیزهایی است که گفته نمی‌شود.»

    حمیدآزادبخت
    با عرض پوزش از محضر نگارنده متن و دوستان، من این حکایت را بعنوان کامنت مطلب یکی از دوستان گذاشتم ولی چون با سخن استاد فرهیخته جناب غضنفری سنخیت داشت لازم دانستم که مجدد درج شود.

    • جناب آزاد بخت دیالوگ امری زمان بر ونیازمند خویشتنداری وتساهل است.شک نیست که در سایه تضارب آرا وتعاطی اندیشه هاوافکار وجوه اشتراک آشکار ومفاهمه دست یافتنی ست.امادر باره موضوع مورد بحث مشکل قانون شکنی وقانون گریزی متجاسرین وفقدان اراده ا ی قوی در اجرای قانون ومجازات متخلفین است.شک نیست که آگاهی بخشی وفرهنگ سازی دغدغه ی تمامی عقلاست اماهرچند وقت زیاد است اما فرصت کم است.که البته تمامی این موارد در گرو برنامه ریزی اجرا ونظارت برحسن اجرای آنهاست.مانا وپایدار باشید.

  9. بسیارزیبا و ناراحت کننده بود. متشکرم.

  10. سلام خدمت جناب آقای غضنفری عزیز : نگران نباشید فردامسئولین محترم شهرستان کوهدشت از دست استاندار محترم بخاطر خاموش کردن حریق لوح تقدیر دریافت می نماید !!!!!!!!!!!! . جای تاسف داردو……….

  11. درودبردوست عزیزم خانی ..این روزهامویه میشنویم ومویه عده ای میگریندوعده ای درپس دودخانمانسوزمیخندند.ومیدانم..ومیدانیم مویه پیغام مرگ است ودرپی نوشدارودویدن بیهوده گیست …ماازپیشگیری عاجزبودیم وازخواسته هامان غافل .حال چگونه درمانگرباشیم دردی راکه درمانش نیست .مانعش های سوخته ای خفته برخاکیم .نه ریشه درخاک …ودم برنمی اوریم …نه ازبی دردی ….درصدسوختگیمان بالاست….

  12. عالی بود جناب آقای غضنفری ولی کو گوش شنوا و چشم بینا . . . .

  13. ماسالهاست که بینندگان خاموش و مستمعین لب بسته ایم بسیار زیبا و تکان دهنده بود استاد جان مانا باشی

  14. خانی عزیز بسیار زیبا ماتم سوزان درختان زاگرس را بیان نمودید. ریشه کنی درختان و مراتع زاگرس مخصوصا کوهدشت به بهانه خودکفایی گندم که شعاری بیش نبود مقدمه و بهانه ی این کار بود و تنها برخورد شدید قانون می تواند از این عمل جلوگیری کند. اگر مسولان بشنوند که خود را به کری زده اند

    • فتحعلی جان همه به جنگ درختان آمده اند.زور خود رابا ضعیفان آزماید روزگار/تیغ را از بهر تیزی هر زمان بر مو زنند.

  15. درود صد بدرود برمردمانی که علم وعملشان رااز گذشتگان به ارث برده وهیچ تند باد تغییری نقشهای حکاکی شده وجودشان را مخدوش نمیکند. جناب غضنفری یک روز درکارگاه طراحی فضاهای شهری بحث جانمایی مبلمان درمناطق پایین شهردر گرفت به استاد گفتم استاد در محله ای که فرهنگ استفاده از وسایل که چراغهای روشنایی جزی از آن است پایین است بهتر نیست بجای لوکس کاری از وسایل قدیمی وکهنه استفاده شود تا اگر شکستگی صورت گرفت بار مالیش کمتر باشد.استاد با لبخندی سنگین گفت مهندسین گرامی این ماییم که فرهنگ را میسازیم وبه جامعه تزریق میکنیم به فرض مثال اگر لامپی صد بار شکست ودر کوتاه ترین زمان تعویض شد افراد یاد میگیرند که لامپ ضرورت داشته ومانیز بایدمراقبت کنیم.حال اگر مسولان در پیشگاه وجدان خود مسول باشند با سرکشی از گله داران توجه داشتن به مشکلات انان ویا با صحبت کردن رو در رو با روستاییان وپاشیدن بذر آگاهی ولو با مشقت وسختی کار پیشگیری را بهتر از درمان نداشته این کار دور از ذهن نبود ویا اگر بزرگواری که سال قبل به دست عدالت سپرده شد با یک جریمه مورد محبت دوستان قرار نمیگرفت دل طبیعت دوستا نی چون شما ومابه درد نمیامد.ختم کلام برادران مسول چه زیبا گفت معینی کرمانشاهی
    بشکند پشت سپاهی گاهی آهی …..

    • اصلاحیه :با عرض پوزش به جای جناب آقای غضنفری نوشته شده جناب غضنفری که بنده را وا اداشت در این مجال اشتباه تایپی خودم رو تصحیح کنم .موید باشید

      • جناب آقای ابراهیمی نظارت شرط لازم مدیریت است امام کافی نیست . قانونگریزی وقانون شکنی ریشه در فرهنگ ما دارد . باید ریشه های این آنومی را در یافت.فرهنگ سازی ،آموزش قانون،وجایگزینی عدالت ترمیمی به جای عدالت سزادهی از ساز وکارهای جلوگیری از جرم است .که البته در جامعه ما فقرو بیکاری عامل اصلی وقوع جرم است .که ابتدا باید ریشه های آ نرا خشکاند .

  16. دست مریزاد .متنی باجذابیت خاص خودوسوزی که نه ازروی خودستایی بلکه ازروی احساس ودلبستگی به این میراث گرانبهابود.
    دشت “انوه” سالهاست که تبربه دستان بیرحم انبوه درختان بلوطش را درروزروشن نقش زمین کردندبدون کوچکترین واهمه ای نسبت به قانون قطع شجر. حالانوبت به زغال فروشان سیه روی رسیده تا مناطق جنگلی کوهدشت را به کویری زشت منظربدل کنند.
    مویدباشید

  17. جناب غضنفری با تشکر از متن زیبایتان شعری از مرحوم اسفندیار غضنفری به ذهنم آمد که نوشتنش را بی مناسبت ندانستم .

    بس کن امرائیا فضول مباش
    این همه تابع اصول مباش

    در چنان وضع، با چنین احوال
    طالب مبحث و عقول مباش

    تا که اوضاع مُلک زین نَمَط است
    فکر اصلاح زندگی غلط است

    مملکت همچو گَنده‌ی مرداب
    وین عناصر روان در آن چو بط است

    ملّت امروز جمله در خواب است
    راه مسدود و چاره نایاب است

    زانکه با این عناصر ناباب
    فکر اصلاح نقش بر آب است…

  18. جناب آقای غضنفری درود خدا بر شما .خدا وکیلی بدون تعارف با خواندن دلنوشته حضرتعالی اشک از چشمانم سرازیر شد.واقعا دل هر خواننده ای رابه درد می آورد.
    برادر عزیزم دغدغه جنابعالی وهمه دوستداران طبیعت را خوب می فهمم.اما چه کنم ؟چه کاری ازدستم برمی آید ؟ جز اینکه به همه عزیزان دوستدار طبیعت بگویم :بنده حقیر را در غم خود شریک بدانید.

  19. ازاظهار نظر ومحبت عزیزان بسیار متشکرم.

  20. ممنون ازدردنوشتت عاموزا

  21. عالی بود، قلمتان پیوسته جاری وپرطراوت باد.

  22. جناب آقای غضنفری عزیز، نوشته شما مملو از احساس پاک است. احساسی از سر تعصب و دردآشنایی. امید است که با مطالبه گری اهالی فرهنگ،شاهد توجه مسئولین به آفتی که چندسالیست گریبانگر طبیعت این منطقه شده باشیم.
    موفق و پیروز باشید

  23. سلام استاد… همیشه باش وبنویس

  24. سلام استاد حقیر شاگرد شما در مدرسه مطهری بودم
    اکنون مفتخرم که عرض کنم گوشه ای از زحماتتتان را جبران کرده چراکه در شهرستان دره شهر در منصب قضاوت در حال خدمت هستم باشد که همیشه سربلند و موید باشید
    احسان مومنی

  25. سلام وسپاس از جناب آقای غضنفری بخاطر دل نوشته متین وزیبایشان که عمق فاجعه وتراژدی مرگ درختان بلوط را بخوبی به رشته تحریر در اورده اند .
    با کمال تاسف ودر عین حال تاثرباید گفت که حلقه مفقوده جهل وبیخردی عده ای از خدا بیخبر که صرفا در پی سود خویشتن هستند وآتش به جان سرمایه های کهن ملی وطلای سبز را که یادگارومیراث طبیعت ونیاکانمان میباشد انداخته از یک طرف .واز سوی دگر مصیبت کم توجهی مسولیین مربوطه خصوصا سازمان جنگلها ومراتع ومسولین رده بالای کشوری دست بدست هم داده تا این روند نامیمون تخریب وخاکستر نمودن سرمایه های ملی کماکان استمرار داشته ونور امیدی جهت بهبود وضع موجود مشاهده نگردد.

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.