- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

مَعجونِ تدبیر

 

علی محمد امرایی / میرملاس : 

عصری که در آن زندگی می کنیم عصر ظهورِ پی در پی و بی وقفۀ پدیده هایی است که فارغ ازتبعات و آثارمثبت و منفی آنها، جامعۀ انسانی را در موقعیتی قرار داده است که باکوچکترین غفلت فرصتهایش به تهدید مبدل گشته و در حسرت رهایی از بحرانهای خود ساخته از جهل و لجاجت با توقف در گذشته مسیر ورود به توسعه را برخود مسدود کرده و بار سنگین هزینه های کمر شکنِ ندانم کاریها را برملت خود تحمیل میکنند . خواهی نخواهی هر پدیده ای که ظهور پیدا میکند برای جامعه علاوه بر آثار مفید ومثبت ، تبعات وآثار مخربی نیز می تواند در پی داشته باشد که اگر عالمانه وبطور اصولی با آنها برخورد نشود مضراتشان بر منافع آنها پیشی گرفته و اثرات نامطلوبی در جامعه از خود بجای می گذارند.
درجوامع کمتر توسعه یافته معمولا برای جلوگیری از شیوع پدیده ها و ناهنجاریهای مُخَرِب اعم از اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و…..صرفا به شیوۀ کنترل بر پدیده ها متوسل می شوند که شاید یکی از دلایل عدم توفیق مدیران در مواجهه با ناهنجاریها در این جوامع ، بکارگیریِ صرفِ همین شیوه ، یعنی رفتار کنترلیِ محض است که علاوه بر هدر رفتِ منابع مالی و عدم توفیق کارگزاران در خنثی سازیِ آنها ، ناهنجاریها در جامعه نهادینه شده و به سرعت ریشه دوانیده و قهرا رسمیت نیز پیدا می کنند. از مختصات و ویژگیِ این شیوۀ سنتی و غیر کارآمد، پافشاری بر مواضع غیر موثر و غیر علمی و همچنین نادیده گرفتنِ علل ایجاد ناهنجاریها و پدیده هائیست که جامعه را درگیر خودکرده ، می باشد . در این شیوه هیچگونه توجهی به علت ایجاد پدیدۀ بوجودآمده معطوف نمی شود و فقط کارگزاران برآنند بدون آنکه راه حل مناسبی برای رفعِ آن جستجوکرده به هر قیمتی پدیده را در جامعه محونمایند. این رویه نه تنها در بهبودی وضع موجود کاری از پیش نمی برد بلکه با تحمیل هزینه های هنگفت ، خود در بوجود آمدنِ پدیده های شومِ دیگر اثرمستقیم دارد .برای مثال همانطوری که بر همگان روشن است تخریب جنگل یکی از این پدیده های شوم است که سالیان زیادی است بی رحمانه گریبان جنگلها و مراتع کشور راگرفته است .این مکانیزم ( کنترل بر ناهنجاریها) در مواجهه با پدیده شومِ تخریب جنگل صرفا با تشکیل سازمانی عریض و طویل و استخدام نیروهای مورد نیاز و با در اختیار گرفتنِ امکانات لازم اعم از خودرو، سوخت ، لباس و اماکن متعدد و سایر ملزومات جانبی ، این سازمان را موظف می کند که ( صرفنظر از توفیق و یا عدم توفیق) با انجام ماموریتهای پی در پی و نظارت مستقیم بر مراتع و جنگلها ، از تخریب جنگلها و مراتع ممانعت به عمل بیاورد در حالی که عاملین به تخریب جنگل به دلایلی که برای این عمل خود قائلند کوچکترین وقفه ای در کارشان که همان قلع و قمع درختان باشد ایجاد نشده و با آگاهی ازممنوعیت عمل خود و با اطلاع از وجود چنین سازمانی برای مبارزه با تخریب جنگل ، از فرصتهای مناسب استفاده کرده وهمچنان بی وقفه اقدام به قلع و قمع درختانِ جنگلی می نمایند. بدیهی است که در مواجهه این دو عامل یعنی از یک طرف انجام وظیفه مامورین برای جلوگیری از تخریب جنگل و از طرف دیگر اصرار تخریب کنندگان جنگل برای تامین انرژی و معیشت ، نه تنها توفیقی در جلو گیری از تخریب جنگل حاصل نمی شود ، ای بسا پدیده های جدیدی نیز ایجاد و اصل مکانیزمِ مبارزه با تخریب جنگل را تحت الشعاع قرار داده و ماموریتهای پی در پی را بلا اثر کند . با این اوصاف علاوه براینکه پدیده شوم و مخربِ قطع درختان از بین نمی رود بلکه با نمایان شدنِ ناهنجاریهای جدیدتر ، هزینه های هنگفتی بر حاکمیت تحمیل و قُبحِ تخریب جنگل نیز شکسته می شود.
اما در جوامع پیشرفته که در این زمینه ها از توفیقات بیشتری برخوردار بوده و ناهنجاریها را به حداقل رسانیده و تهدیدات را به فرصت تبدیل کرده اند با یک بررسی اجمالی در می یابیم که پدیده ها را ضمن کنترل ، مدیریت نیز نموده اند یعنی در واقع قبل از هر اقدامی علتِ ایجاد آن ناهنجاریها را جویا شده و راهِ حلِ مناسب را در دل خودِ پدیده کشف و عملیاتی کرده اند مثلا در مواجهه با پدیده تخریب جنگل ، با توسل به این شیوه ، یعنی مدیریت بر پدیدۀ تخریبِ جنگل ، به فراست در یافته اند که بخش عمده ای از این تخریبها به خاطر تامین انرژی است که با در اختیار قرار دادنِ انرژیِِ ارزان تر وسهل الوصول تر به عنوان انرژیِ جایگزین ، نیاز مصرف کنندگان را به انرژی مرتفع و تخریب کنندگانِ جنگل را نیز ترغیب و تشویق نموده اندکه با استفاده از این انرژیِ جایگزین رابطه تخریبیِ خود را با جنگل اصلاح و خود نیز از جنگلها و مراتع حراست و حفاظت نمایند. با این وصف نتیجه می گیریم که ابتدا باید پدیده ها را بعنوان یک واقعیت غیر قابل انکار بپذیریم و سپس ضمن کنترلِ هدفمند ، با چاشنیِ مدیریتِ صحیح ، خسارت آنها را به حد اقل برسانیم . این مکانیزم که تلفیقی از کنترل و مدیریت است می تواند در همۀ بخشها اعم از اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی و ….. کاربرد موثری داشته باشد. در حوزه فرهنگی نیز اعتقاد بر این است که سخت گیری های غیر اصولی و محدودیتها وکنترل وجمع آوری ابزارهای فرهنگی واعمال شیوه های غیر حرفه ای و ممانعت شدید و فیلتر سایتها و…..به تنهایی نمی تواند یک راه حل مناسب برای مثلا جلو گیری از آثار مخرب این ابزارها باشند بلکه می شود با بکار گیری افراد متخصص و متعهد و با بهره گرفتن ازفرهنگ و ادب و منابع ناب و بی بدیل ایرانی و وام گرفتن ازآثار مثبت سایر فرهنگها جذابیت برنامه های خودی را بقدری بالا برد که کاربران رغبتی به تماشای برنامه های دیگر از خود نشان ندهند متاسفانه خیلی از محدودیتهای خود ساخته به نفع فرهنگ بیگانگان رقم خورده است بطوری که آنها از این خلاءِ محسوس نهایت بهره برداری را برده و توجه جمع کثیری از ایرانیان را به برنامه های به ظاهرجذاب خود جلب نموده اند به اندازه ای که خود ما در محو ومسخ فرهنگ ناب و بی بدیل ایرانی نقش داشته ایم ، بیگانگان نقش نداشته اند. اگر سرمایه های گران سنگی همچون حافظ ، سعدی ، مولوی ، فردوسی و سایر نمادهای فرهنگ ایرانی را ….. بدرستی به جهانیان و ایرانیان عرضه نکنیم یقین بدانیم که به مرور هویت ایرانی خود را از دست خواهیم داد .اگر نقش تاریخی و تمدن سازِمان را با غرور و سربلندی به جهانیان معرفی و عرضه نکنیم دیری نخواهید پایید که نقش اولی و اصلی ما را در ساختن تمدن بشری غاصبانه بنام خود ثبت خواهند نمود خیلی از ماها مانند کف روی آب در حال گذر از روزگار هستیم و بودن ونبودن ما هیچ تاثیری در روند تاریخ ندارد ولذا صرف هزینه های هنگفت و در عین حال بی تاثیر برای شهرت بخشیدن و تحمیل فردی ازافراد بر صفحات تاریخ کاری عبث و بیهوده است بزرگانی همچون حافظ و مولوی وسعدی و فردوسی و همۀ فرزانگانی که وجود مبارکشان موجبات اعتلای فرهنگ و تمدن این مرز و بوم را فراهم نموده است ، برای ثبتِ نامشان در تاریخ هیچ هزینه ای را بر جامعه شان تحمیل نکرده اند بلکه تاریخ بواسطۀ عظمتشان با فراغ بال به روی آنان آغوش گشوده ومشتاقانه آنهارا برای اعتبار خویش به مهمانیِ خود فراخوانده است.در واقع تاریخ چهره های ماندگار را از بین کسانی بر می گزیند که با خلق شگفتیهای خارق العاده راهِ زندگیِ عزتمندانه را برای بشریت هموار می سازند. آنچه مسلم است فرهنگ به عنوان عالی ترین فرآوردۀ بشر و نیز به عنوان زبان مشترک انسانها ، برای فهم ، نیاز به پردازشِ ظریفانه وعمیقی داردکه پرداختنِ به آن از مجالِ این مقال خارج و نگارنده نیز از توان تبیین آن عاجز است. حساسیت و ظرافتی که در حوزۀ فرهنگ وجود دارد اقتضاء می کند که فرهیختگان و صاحبان اندیشه بیش از پیش با جدیت تمام رسالتِ حراست و حفاظت از کرامت و حیثیت فرهنگی جامعه را بدوش کشیده و این کشتی آسیب دیده از بی کفایتی های خویش و بیگانه را به ساحل نجات برسانند و غبارِجفا از چهرۀ آن بزدایند.
پدیده های سیاسی و اقتصادی نیز ازاین قاعده مستثنی نیستند وعقلانیت و مدیریت ، در ساماندهیِ آنها نقش ارزنده ای ایفا میکنند. در چند سالۀ اخیر( ۹۲-۸۴ )که اعتبارکشور با جار زدنهای کوچه بازاری وتمسخُر مآبانه به تاراجِ سوءِ مدیریت خودخواهانه سپرده شد شاهد ظهور و بروزِ پدیده های خانمان براندازی مانند تمامیت خواهی ، افراطی گری و دروغ وهتاکی و … در حوزه سیاسی ، وتورم وگرانی و رکود واختلاس… در حوزه اقتصادی بودیم که اگر آن رویه های غیر اصولی ادامه پیدا می کردند و درتحولات سیاسیِ اخیر، این پدیده های شوم که هنوزآثارِ خانمان سوزشان باقیست با تدبیر وهوشمندی ، مدیریت نمی شدند ای بسا کشور در شرائطی قرار می گرفت که بازگشت به روال عادی برایش محال و غیر ممکن بود . نتیجه اینکه تجربۀ تاریخی به ما می آموزد که کارِ مُلک یعنی مملکت داری و سیاست بدون تدبیر وتأمل به سامان نخواهد رسید. ولذا توسل به عقلانیت و مدیریت برای عبور از بحرانهای ناشی از لجاجت ها و ندانم کاری ها همیشه کارگشاه بوده و در مواقع حساس جامعه را مدد رسانی کرده ومانع از خسارتهای جبران ناپذیرشده است.

رند عالم سوز را بامصلحت بینی چه کار   ******    کار مُلک است آنکه تدبیر وتأمل بایدش