- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

کلاهبرداری سیاسی بنام طایفه داری

 

محمد سوری / میرملاس : 

تبیین جامعه شناختی پیامدهای نامطلوب طایفه گرایی در جریان مشارکت سیاسی خاصه در عرصه انتخابات

اخذت سریر الملک بالقهر منکم علی رغم أنف من مسوس و سائس
یصیب عـقابی مـعشراً فیبیرهم و ینـعش قـوماً آخـرین نوالی
من تخت شاهی را با بخاک مالیدن بینی سیاستمداران و رعیت ، و به قهر ، از شما بدست آورده ام .
عذاب و قهر من به قومی می رسد و آنها نابود می سازد و بخشش من بر قومی دیگر می رسد و به آنها زندگی و نشاط می آورد.( ۱ )

بر محققین و تاریخ پژوهان پوشیده نیست که بخش عمده تاریخ سیاسی گذشته کشور ما را کشمکش‌های قبیله ای و طایفه ای تشکیل داده و هریک از سلسله های قدرت با پشتوانه قبیله ای و طایفه ای خود توانسته است برای مدتی سایر طوایف را سرکوب و سیطره خود را بر آنان بگسترانند تا اینکه طایفه ی قویتر سر بر آورد و طومار طایفه حاکم را بپیچد و بدین منوال ظهور و سقوط سلسله های حاکم در چرخه قدرت سیاسی گذشته ایران جریان داشت لذا این وضعیت بر ذهنیت تاریخی و فرهنگ سیاسی ما اثری ژرف گذاشته است بطوری که استمرار این فرهنگ سیاسی با وجود بیش از سی وشش سال از عمر پر برکت انقلاب که با تأسی از ارزشهای اصیل و اسلام ناب و تربیت نسل جدید بر اساس باورهای دینی و طرد باورها و پندارهای غلط از جمله طایفه مداری این دشمن اتحاد و انسجام ملی هنوز سایه ی کریه آن در بعضی از شهرها و مناطق که بافت طایفه ای و قبیله ای خود را حفظ کرده اند گسترانده و جهت دهنده رفتار سیاسی مردم در عرصه ی انتخابات بوده و نشان می‌دهد که این وضعیت سد راه تفکر، تحلیل و تصمیم گیری  درست سیاسی است به طوری که نزد عده ای مناقع قبیله ای و طایفه ای خود بر مصالح جامعه و ملت برتری می‌یابد. لذا تفکر طایفه مداری به عنوان یکی از منابع قدرت، مانعی جدی بر سر راه انتخاب نمایندگان و مسئولین شایسته که بتوانند گره از مشکلات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی جامعه بگشایند گردیده و در چنین شرایطی تعصبات کور طایفه ای مانع از وفاق اجتماعی و مشارکت‌ها و رقابت های اجتماعی و سیاسی سالم شده است .   این وضعیت بیگمان با فرهنگ اسلامی و تمدن و دنیای مدرن در تناقض آشکار است. عصبیت و برتری‌طلبی طایفه ای جریانهای فکری و سیاسی را در مسیر طایفه گرایی و قبیله گرایی قرار داده بطوریکه در جریان انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی، شوراهای شهر و روستا و یا گزینش‌ها و عزل و نصب‌های مدیران با وضوح بیشتری آشکار می‌شود. بی شک فعالیت سیاسی بر اساس چنین تفکر و میزانی راه را برای برگزیدن افراد توانمند و شایسته دشوار می‌سازد و افکار و اندیشه های پویا و منتقد را بر نمی تاید .
لذا در صدد بر آمدیم تا از سر دردمندی آفتها و آسیبهای پندار غلط طایفه مداری بعنوان اسلوب نادرست و معیار باطل مشارکت سیاسی را در چند سطر در محضر مخاطبین محترم ارائه نمایم تا راه تحقیق و پژوهش عزیزان تحصیل کرده در خصوص نقش طایفه گرایی در مدار توسعه نیافتگی سیاسی و اقتصادی شهرستان عزیزمان هموار نمایم
چکیده:
مرکز و محور فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در طایفه گرایی از راه تحریک عواطف و هیجان‌های جمعی شکل می گیرد که این امر به عوام فریبی می انجامد
طایفه گرایی چون بر مدار عوام گرایی است نخبگان ، خردمندان و افراد تحصیل کرده و دانشگاه رفته نادیده گرفته می شود و خرد ورزی زیر چکمه های طایفه مداری خرد می شود ، اعضاء را تنگ نظر و متعصب بار می آورد ، نقادی علمی و بی طرفی چون با منش طایفه اندیشی سازگاری ندارد سخت سرکوب می کند
قوم مداری و طایفه گرایی به تبعیض در برخورداری از امکانات و فرصتها منجر می شود زیرا قوم مداری رفتاری اجتماعی و آن طرز تلقی عاطفی است که به رجحان بخسشیدن و ارزش نهادن مفرط به آن گروه اجتماعی ، محلی یا ملی که به آن تعلق داریم می انجامد
در طایفه گرایی منافع طایفه بر منافع سایر طوایف و حتی مصالح ملت ترجیح داده می شود زیرا اعضاء خود محور و انحصار طلب اند
اگرطایفه اندیشی برای قائلین آن منافعی در بر دارد ولی چون موجب تحریک سایر طوایف می شود ضررهای بسی بدتر از منافع آن نظیر تخریب وحدت و انسجام و ترویج بداخلاقی و کاهش آستانه تحمل برای آنها همراه خواهد داشت
طایفه مداری سخت با ضوابط و هنجارهای رسمی اداری مخالف است و انجام امور بر اساس سفارش و پارتی بازی ترویج می نماید بنابراین قانون گریزی یک امر رایج بوده و کسانیکه در چنین جامعه ای در عرصه مدیریت قرار می گیرند قانون گریزترند لذا اینان در چشم طایفه محبوبتر و عزیزترند تا کسانیکه به قانون و ضوابط پایبندند
در طایفه گرایی آنچه مطمح نظرمردم است این است که در انتخاب یک نماینده نه بر اساس شایستگی و صلاحیت علمی و اخلاقی بلکه بر اساس میزان تعلقات و درجه وفاداری به طایفه داری مبادرت به حمایت و پشتیبانی از آنها می نمایند لذا کاندیداهایی که به تعلقات طایفه ای وقعی نمی نهند و صرفاً بر معیار حق و در نظر گرفتن ضوابط قانونی و شرعی عمل می کنند و دلالان سودجو طوایف در تصمیماتشان جایگاهی ندارند مقبول واقع نشده و از دایره انتخاب طایفه مداری خارج می شوند
طایفه مداری در تقابل با دین مداری است زیرا در طایفه مداری رفتار مردم بر محور خون و تبارمشترک شکل می گیرد لذا رضایت طایفه هدف غایی است ولی در دین مداری رفتار مردم بر محور توحید و کلام وحی شکل می گیرد و صرفاً رضایت خدای تبارک و تعالی مورد نظر است بنابراین از دیدگاه دینداران همه انسانها از هر قوم و طایفه با هر رنگ و نژادی برابر و بنده خدا محسوب می شوند . لذا عدالت و حق محوری رفتار غالب دینداران است ولی رعایت عدالت و جاری کردن حق در طایفه مداری جایگاهی ندارد
طایفه مداری در تقابل با جامعه مدنی است زیرا در طایفه مداری فرد و استعدادهایش نه تنها نادیده گرفته می شود بلکه در طایفه هضم می شود ولی در جامعه مدنی فرد به معنای واقعی خود موجودیت دارد و زیر چرخ اجتماع خرد نمی شود . در طایفه مداری غرایز بر جامعه حاکم است و مدیریت جامعه بر مدار غرایز می چرخد اما در جامعه مدنی عقل به رسمیت شناخته می شود و لذا نه تنها مدیریت جامعه در دست عقلا بوده و عقلانیت و خرد ورزی محور فعالیت آنها خواهد بود بلکه مردم در چنین جامعه ای عقلایی می اندیشند و عمل می کنند .

طایفه مداری و حذف شایسته سالاری
امروزه بر کسی پوشیده نیست که کاربرد های عملی علم در مهندسی ، صنعت ، پزشکی و رشته های مختلف علوم انسانی از جمله مدیریت ، اقتصاد و تعلیم و تربیت و … بیش از پیش بر زندگی ملتها امروزی تأثیر شگرفی بر جای گذاشته است البته باید توجه داشت که آنچه جوامع پیشرفته غربی در مقایسه با کشورهای عقب مانده در خصوص اثرات و خدمات علم در این دو جوامع متفاوت کرده است ارج نهادن جوامع پیشرفته به مقام عالمان و متخصصین در عرصه های مختلف علوم و واگذاری امور به ایشان است به همین دلیل است که دکتر سمیعی متخصص مغز و اعصاب بی توجه به ملیت ایشان جانشین استاد خود پروفسور کورت شورمن در بیمارستان جراحی مغز و اعصاب در آلمان می شود.
ولی در جامعه ما بویژه استانهای با بافت طایفه ای در واگذاری مدیریت جامعه به متخصصین و نخبگان علمی خساست بخرج داده و جامعه را از دانششان محروم می نمایند زیرا در طایفه گرایی تبار و نسب بی توجه به توانایی ها و شایستگی ها ی ناشی از تلاش خود فرد به عنوان یک امتیاز شناخته می شود بنابراین دانش و خردمندی در مدیریت جامعه جایگاهی ندارد بلکه این پایگاه اجتماعی و نفوذ طایفه ای است که نقش محوری در عزل و نصب ها ایفا می کند لذا انتصاب سلسله مراتب اداری در نهادهای دولتی متأثر از آن است بطوریکه عواقب منفی اینگونه عزل و نصب ها بر سرنوشت مردم ، تأثیرات نامطلوبی بجای گذاشته است.
حاکم شدن جاهلان در قالب طایفه گرایی و محروم کردن جامعه از مدیریت خردمندان و افراد شایسته و کاردان دو پیامد نامطلوب به دنبال دارد اولاً انتصاب افرادنالایق موجب می شود آینده جامعه بویژه جوانان که سرمایه های کشور محسوب می شوند تلف و بودجه و اعتبارات را بدلیل سوء مدیریتشان ضایع می کنند ثانیاً ناکار آمدی جاهلان در عرصه مدیریت جامعه موجب سست شدن پایه ها و ارکان نظام سیاسی گردیده و بدبینی مردم را نسبت به حکومت بر می انگیزند که این امر در دراز مدت زمینه زوال و فروپاشی حکومت را فراهم می کنند علامه جوادی عاملی در این خصوص چنین بیان می فرمایند : بدترین صفت برای کار گزاران یک نظام همان تحجر فکری و نابخردی عملی آنان است که باعث فروریختن آن نظام می گردد ، زیرا یک کار گزار جاهل یا طرح باطل و برنامه غلط تدوین و تهیه می کند ، یا در اجرای طرح و برنامه صحیح به افراط و تفریط می گراید و کار را از مسیر اصلی خود منحرف می سازد و باطلی را حق و حقی را باطل قرار می دهد و هرگاه باطل در یک نظام راه یافت و غلط در یک قانون رخنه کرد وسایل فرو ریختگی آن نظام و محو این قانون فراهم می گردد ) ( ۲ )
امام صادق ( ع ) در خصوص بکار گیری جاهلان در عرصه مدیریت جامعه می فرماید : لا ابالی الی من ائتمنت : خائنا او مضیعاً در نظر من فرق نمی کند که کار را به آدم خائن بسپارم یا آدم ناشی ( ناپخته ، غیر متخصص ، کار ضایع کن ) .( ۳ ) زیرا در هر حالت موجب تباهی جامعه و سقوط در فساد می شود .

کلاهبرداری سیاسی و عوام فریبی بنام طایفه گرایی:
در زبان سیاسی جدید، دماگوژی به معنای عوام فریبی و مردم فریبی به کار میرود، یعنی بهرهگیری نادرست از احساسات و تعصبهای عامه مردم. ( ۴ ) در واقع طایفه گرایی همان کلاهبرداری سیاسی است که شخص به جای بهره گیری از ادله عقلی و بهره گیری از خردجمعی برای تحقق عقاید و نیات خود و یا رسیدن به مقاصد سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی خود سعی می‌کند از راه تحریک عواطف و هیجان‌های طایفه ای و با بهرهگیری نادرست از فوران احساسات و تعصبات عامه مردم و جوّ حاکم بر طوایف به نوعی تصدیق جمعی نسبت به هدفٔ مطلوب دست‌یافته و با رنگ و لعاب مشروع و در کسوت حق عمل کرده به شیوه‌ای که آحاد طایفه چنین می اندیشند که آن‌ها با پذیرش این عقیده، به نوعی یگانگی با گروه و طایفه می رسند و این یگانگی به آن‌ها امنیت و قدرت می‌بخشد و اگر کسی با این ایده مخالفت کند، به او بر چسب بی تعصب و ضد طایفه داری زده می شود فلذا از امتیازات و توفیقات آن که ناشی از قدرت مکتسبه است محروم گردیده و مورد بی مهری شدید قرار خواهد گرفت.ا تیره بختی اینجاست که عده ای از اقشار تحصیل کرده و دانشگاه رفته که باید مدیریت راهبری جامعه و طایفه خود در مسیر درست را بدست گیرند، از یک طرف بدلیل گریز از بی مهری و طرد شدن از سوی طایفه اندیشان و از طرف دیگر بدلیل رسوب فرهنگ طایفه گرایی در جریان اجتماعی شدنشان در طوفان خانمان سوز اقیانوس طایفه گرایی گرفتار شده و عوام زده می شوند و متعصب تر از عوام و با بهره گیری از اندوخته های علمی و دانشگاهی شان در توجیه رفتارهای طایفه مداری جانبداری می نمایند و در واقع ابزار دست سود جویان و دلالانی می شود که با کلاهبرداری خاص خودشان صرفاً به مقاصد نامشروع خود می اندیشند و لاغیر و بقول سنایی چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا
طایفه گرایی و عوام باوری
یکی دیگر از پیامدهای طایفه گرایی در فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی عوام باوری یا پوپولیسم است ؛ پوپولیسم در فارسی معادل واژه های عوام گرایی و مردم باوری استعمال شده است این واژه در مقابل خردگرایی، عقلانیت و نخبه‌گرایی است؛ در عوام گرایی فرد برای جلب پشتیبانی مردم به شعارهای عامه پسند و کلی گویی روی می آورد و برای پیشبرد اهداف شخصی و گروهی خود و مستقل از نهادها و احزاب موجود، گام برمی دارد. امروزه عده ای فرصت طلب سیاسی در استانها و شهرستانهای با بافت طایفه ای که از مجراهای پذیرفته شده نظیر احزاب و انجمنها و …. قادر به جلب آراء و نظر مردم نیستند با دامن زدن به طایفه گرایی و شعارهایی که مورد پسند طوایف است به پوپولیسم و عوام باوری روی می آورند
این اینگونه افراد اگر بخواهند درباره موضوعی تصمیم بگیرند به جای این‌که سراغ خردمندان، بزرگان فکر و اهل اندیشه و کارشناسان و افراد دارای تخصص بروند، بر اساس جو روانی حاکم بر طوایف تصمیم می‌گیرند. لذا به گفتمانهای روزمره میان عوام مراجعه می کنند و آنچه مورد پسند و رضایت آنان است صرف نظر از اینکه حق باشد یا باطل معیار فعالیت خود قرار می دهند و در واقع بجای اینکه عوام از خواص پیرو ی نمایند این خواص اند که از عوام پیروی می کنند وپوپولیسم با بی‌توجهی به خرد و فکر و برنامه‌ریزی و آینده نگری موجب می‌شود که آینده را از دست بدهیم و از گذشته عبرت نگیریم. پوپولیسم در واقع چارچوب‌های منطقی تصمیم‌گیری را مختل می‌کند؛ مردم را برای یک دوره زمانی کوتاه راضی نگاه می‌دارد و منابع و سرمایه های اقتصادی و اجتماعی را تلف می‌کند از آنجا که پوپولیست‌ها به دنبال حفظ وضع موجود و بهره‌برداری از امکانات برای منافع فردی و گروهی خود هستند با هر نوع افکار و عقایدی که منافع آنها را به مخاطره اندازد سخت مخالفت می کنند. کسانی که امروزه به عنوان کاندیدا به طایفه گرایی دامن می زنند و خود را مرید و خدمتگزار طایفه می دانند و در قالب این طرز تفکر برای جلب آرا مردم فعالیت می نماید خود نوعی عوامفریبی است اینگونه کاندیداها در فعالیتها و شعارهای انتخاباتی خود به تحریکات گمراه کننده و هدایت آنان در دالانهای فکری خود دست می زنند و تلاش دارند مردم را تحت تاثیر قرار دهند تملق گویی از طوایف را سرلوحه کار خویش قرار می دهند. بنابراین مخاطبش احساسات و غرایز و پیشداوری ها طایفه ای است و با بهره گیری از این احساسات از طوایف بی مزد سواری می گیرند.
طایفه مداری و نژادگرایی
یکی از پیامدهای ناگوار طایفه گرایی ترویج برتری طلبی نژادی و طایفه ای است مراد از نژادپرستی آن است که شخص؛ گروه ، قبیله و یا طایفه ای که به آن تعلق دارد معیار حق و باطل قرار میدهد.و در واقع حق در تعلق خاطر طایفه می داند و باطل در تنفر و بیزاری آن خلاصه می کند
در واقع فلسفه ی طایفه گرایی بر پایه ی رجحان و اصیل دانستن یک طایفه بر سایر طوایف و اقوام قرار دارد نتیجه نهایی این عقیده شکل گیری نژاد پرستی است ؛ در نژاد پرستی انسانها به دلیل پاره‏ای تعلقها و وابستگی‏ها؛ از قبیل خون، نژاد و نظیر اینها، خود را از دیگران جدا می‏شمارند و به قومی خاص، احساس تعلق و وابستگی می‏کند و توجه خود را به تأمین منافع طایفه ای و قومی، حتی اگر مستلزم زیان دیگران هم باشد، معطوف می‏گرداند.
هیچ کس منکر میهن‏دوستی، و دوستی هم طایفه ، همشهری و خویشان نیست و حتی در ادیان آسمانی بویژه اسلام مذموم محسوب نمی شود، بلکه بدان هم سفارش شده‏است. اکثر علمای اجتماعی معتقدند که وطن‏دوستی غیر از وطن‏پرستی است. وطن‏پرستی یک انحراف است،زیرا به برتری نژادی و خونی و تحقیر سایر اقوام و نژادها می انجامد و این مذموم است. ولی وطن‏دوستی، عشق به دفاع از سرزمین و خدمت گذاری و تلاش در راه اعتلا و پیشرفت همه جانبه و زدودن چهره فقر و بیکاری در سطح جامعه و ارج نهادن به آن است . لذا در جامعه‏ای که حب وطن وجود نداشته باشد ، طمع تجاوز همه جانبه اجانب در بخشهای مختلف سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی را فراهم می نماید لذا باید میان حب وطن و وطن پرستی که یک انحراف است تفاوت قائل شد.
تحلیل پتانسیل و انرژی جامعه (غلبه محوری )
تهلیل پتانسیل و نیروهای جامعه در مسیرهای غیر ضروری و انحرافی و صرف انرژی مردم در راه مقاصد شخصی و درگیر کردن مردم با مسائل چالش برانگیز نظیر غلبه محوری و برتری طلبی طایفه ای در رقابتهای سیاسی و انتخاباتی بجای صرف انرژی مردم در خدمت گذاری و رقابت بر سر ارائه بهترین راه حلهای معضلات اجتماعی نظیر بیکاری ، فقر و توسعه اقتصادی صرفاً انرژی مردم در دامن زدن به اختلافات طایفه ای و تغلب طوایف به بهای حاکم کردن فرصت طلبان سیاسی است
امروزه معتقدین به طایفه مداری به عنوان یک گروه فشار و متعصب در جریان فعالیتهای سیاسی و عرصه انتخابات با تلاش در راه غلبه یک طایفه بر طوایف دیگر دارای ریشه تاریخی بلندی به قدمت شکل گیری اقوام بشری در روی این کره خاکی است این خوی غلبه گرایی در گفتار فارابی در تبیین خصایص انواع مدینه چنین بیان شده است (( مردم در مدینه تغلب در راه تحقق بخشیدن به چیرگیها و غلبت ها به یکدیگر معاونت می نمایند و این وضع هنگامی پیش می آید که همه مردم آن شیفته غلبه بر اقوام دیگر شوند … به هر حال هدف و شیفتگی آنان در همه انواع چیرگیها خوار کردن و مقهور کردن دیگران است )) ( ۵ )
لذا بدلیل در گیر شدن در اختلافات طایفه ای مشاهده می شود که افراد متشخص و تحصیل کرده و حتی نخبگان سیاسی در افکار اصلاح طلب و یا اصول گرایند ولی در عمل طایفه طلب و پای بند به اصول طایفه ای است زیرای برای این عده رقابت در قالب طایفه گرایی از رقابت در قالب جریانهای سیاسی و حزبی مهمتر است .در اینجاست که در عرصه انتخابات مشاهده می شود افرادی اصلاح طلب هستند اما برخلاف گرایش سیاسی و حزبی خود به اصول گرایان طایفه خود رأی میدهند و یا برعکس اصولگرایان از اصلاح طلبان طایفه خود حمایت می کنند لذا آنچه برای توجیه چنین رفتارهای متناقض و متلون به نظر می رسد صرفاً طایفه مداری و منفعت طلبی شخصی چنین افرادی است که باعث نوعی ساختار شکنی جدید سیاسی و حزبی در عرصه جامعه شده است
بدلیل غالب بودن رقابتهای قومی و طایفه ای به تجربه مشخص است که نقش غالب جهت دهی سیاسی به نفع یک کاندیدای خاص را نه تحصیل کرده ها و نخبگان سیاسی و یا لیدر های حزبی بر عهده دارند بلکه متنفذین طوایف و قبایل هستند که چنین نفوذ و قدرتی دارند لذا در این شرایط دیگر این فعالین سیاسی نیستند که باهم رقابت می کنند بلکه این متنفذین قبایل و طوایف اند که در مقابل هم صف آرایی می کنند و هر کدام به نفع کاندیدایی با یکدیگر مبارزه می نمایند
اینجاست که پس از انتخابات دیگر مردم طوایف و بویژه جوانان برای حل مشکلات و گرفتاریهای خود و یافتن شغل نه اینکه بر اساس ضوابط به افراد ذی صلاح مراجعه می کنند بلکه به سراغ متنفذین طایفه ی خود می روند که در مبارزات طایفه ای توانسته زمینه استیلای یک کاندیدا را فراهم نماید و او را وامدار خود نموده. از این رو، افراد صاحب نفوذ یک طایفه یا خانواده گسترده نقش تعیین کننده ای همچون لابی کردن ، فراهم آوری فرصتهای شغلی، تسهیل فرایندهای اداری اخذ یک وام بانکی ، و بوی‍ژه صعود سلسله مراتب اداری مدیریتی کارکنان دوایر دولتی را بر عهده دارند.
تبعیض در ارائه خدمات عمومی و محرومیت اغیار
جامعه شناسان، مورخان و انسان شناسان معتقدند وقتی دو گروه با قومیت های متفاوت با هم در تماس قرار می‌گیرند و بر سر یک موضوع رقابت می‌کنند تبعیض نژادی با شدت و خشونت بیشتری بروز می‌کند. اما جوامعی که عاری از هر گونه درگیری قومی و طایفه ای هستند از پتانسیل همه ی شهروندان خود بهره برده و بسوی حذف این تعصبات گام بر می دارند.
تبعیض به فعالیتی اطلاق می شود که حق اعضای یک گروه [و طایفه و قوم] را برای استفاده از فرصتهایی که در برابر دیگران گشوده است سلب می کند.( ۶ ) تبعیض تهدیدی جدی برای دمکراسی بویژه نظام جمهوری اسلامی بشمار می رود و در تعارض با ارزشهای بنیادی هر جامعه دمکراتیک و دینی قرار دارد، تبعیض به شیوه مستقیمی نمایانگر عدم قائل شدن «ارزش» برابر و یا برابری حقوقی انسانها می‌باشد.
ممنوعیت عمومی تبعیض بعنوان یکی از ستون بنیادی حقوق مردم در قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل سوم بند نهم به صراحت برای رسیدن به اهداف خود بر )) رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‏های مادی و معنوی)) تأکید شده است.
از منظر جامعه شناختی صیانت و حمایت از اقلیتهای ملی، قومی و دینی یکی از وجوه مهم امنیت ملی و بین‌المللی می‌باشد. و هر کس با هر نامی و تحت هر عنوانی [ طایفه مداری ] آنرا خدشه دار نماید ضد امنیت ملی عمل کرده و خائن به ملت شناخته می شود.
ابرام و اصرار بر قوم گرایی و طایفه مداری خواه ناخواه با تبعیض و مثله کردن عدالت در جامعه همراه است زیرا قوم مداری رفتاری اجتماعی و آن طرز تلقی عاطفی است که به رجحان بخسشیدن و ارزش نهادن مفرط به آن گروه اجتماعی ، محلی یا ملی که به آن تعلق داریم می انجامد ( ۷ )قوم مداری و طایفه گرایی به تبعیض در برخورداری از امکانات و فرصتها منجر می شود لذا همراهی اقوام و طوایف همدوش جریانهای سیاسی که خود بعد از پایان رقابتهای انتخاباتی و حاکم شدن در عرصه قدرت که به محروم کردن رقبای سیاسی خود از خردترین تا کلان ترین امتیازات و حقوق اجتماعی مبادرت می ورزند به تبعیض های قومی مشروعیت بخشیده و به آن رنگ ولعاب سیاسی می دهند .
صیانت و حمایت برابر و هم‌ارج از همه گروهها و طوایف مختلف جامعه و همچنین تامین رابطه‌ای مطلوب بین اجتماعات و گروههای ملی و قومی داخل آن، و توزیع عادلانه بودجه و اعتبارات بی توجه به قوم و طایفه خاصی همواره بعنوان یکی از اهداف امنیت ملی و یکپارچگی کشور نگریسته می‌شوند لذا هر نوع طایفه گرایی در جذب اعتبارات و استخدام های دولتی و رفع محرومیت ها و … گامهایی بر علیه امنیت ملی محسوب می شود

تخریب وحدت و انسجام
اگر چه طایفه مداری برای قائلین آن منافعی در بر دارد ولی بیش از آنچه برای آنها منفعت داشته باشد به زیان آنها و کل جامعه خواهد بود زیرا دامن زدن به طایفه گرایی موجب تحریک عواطف و احساسات آنها شده و هر طایفه خود را برتر از دیگر طوایف می داند لذا برتری طلبی طوایف که با تحقیر دیگر طوایف همراه است موجب جریحه دار شدن طرف مقابل شده و این امر زمینه ظهور تنشها و درگیریها را در سطح جامعه فراهم می کند و این موجب ترویج تضاد و اختلاف میان طوایف خواهد شد و وحدت و انسجام جامعه را به عنوان یک امر ضروری در شرایط کنونی خدشه دار خواهد کرد
آنچه امروز در افغانستان ، عراق و سوریه شاهد آن هستیم نتیجه همین اختلافات طایفه ای است که دشمن بیگانه به آن دامن زد تا شرایط فعلی در این کشورها پدیدار شد بطوریکه جبران خسارات ناشی از این اختلافات به سادگی میسر نخواهد بود در این خصوص رهبر معظم انقلاب فرمودند : امروزه انگیزه تحریک قومیت ها جدی است. دشمن مشغول تحریکات است.  دشمن را نباید دست کم گرفت. مراقب باشید. این از جمله چیزهای بسیار مهم است. احساس می‏شود دستهایی در جریان هستند برای اینکه زمام‏ این کار را از دست دولت خارج کنند.

ترویج بداخلاقی و پرخاشگری طایفه ای
در طایفه گرایی که از مصادیق دماگوژی یا عوام‌فریبی است ، شخص گروه زیادی از مردم را مخاطب قرار داده، با انحراف افکار عمومی از واقعیات پیش روی جامعه نظیر مشکل مسکن ، بیکاری ، فقر ، اعتیاد با شعار طایفه گرایی هیجانات‌ و شور طایفه ای احساسات و عواطف مردم بویژه جوانان و نوجوانان را تحریک می‌کند و با تکیه بر همین شور و هیجان ، آن‌ها را نسبت به نتیجه و مدعای خود که همان طایفه داری است متقاعد می‌کند در اینجاست که اخلاق محوری و منطق فکری جای خود به غریزه محوری و احساسی می دهد بطوریکه هریک مخالفین خود را با الفاظ رکیک و توهین آمیز نظیر خائن ، وطن فروش بی تعصب بی غیرت مبادرت به جریحه دار کردن رقبا شده و بدینوسیله به بد اخلاقی و پرخاشگری در عرصه اتتخابات دامن می زنند اینجاست که رقابت سیاسی به تنش و درگیری طایفه ای مبدل می شود.
افراد اینگونه جوامع ، دارای آستانه ی تحمل بسیار پایین بوده و قادر به تحمل آرا و اندیشه های رقبا ندارند لذا گاهی شعارهای حقی را بیان میکنند ولی مراد باطلی از آن مستفاد می نمایند نظیر شعار ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند . در واقع این شعار ؛ کسانی سر می دهند که از حقانیت مولای متقیان و تنهایی او در احیاء و جاری کردن ارزشهای متعالی و مترقی اسلام ناب که داشت در مدیریت جامعه به دست فراموشی سپرده می شد و داشت سنتهای قومی و طایفه ای دوران جاهلیت را بر جامعه مسلط می کردند ابراز می نمایند و لذا رهبرانی که در هر زمان و برهه ای قیام به اقامه ارزشهای با محوریت حق نمایند حامیان ایشان این شعار را برای حمایت از آنها بیان می دارند ولی طوایفی که برای اعلام پشتیبانی از کاندیدای طایفه ای شان از این شعار فحش گونه چون پتکی بر علیه رقبا خود فارغ از هر حقی و هر نوع شایستگی و لیاقتی فقط به صرف اینکه فلان کاندیدا از هم طایفه ای شان است استفاده می کنند . اینان شور طایفه گرایی چنان شعله ور می نمایند که از مصادیق فعالیت های جماعت مورد نظر لوبن در نظر می می آید. لوبن این موقعیتها را چنین تحلیل می کند ((هنگامی که مردم در جریان هیجان جمعی قرار می گیرند که توسط جماعت بوجود آمده ، موقتاً برخی قوای تعقل منطقی ای را که در زندگی عادی دارند از دست می دهند . آنها فوق العاده تلقین پذیر گردیده و به آسانی تحت تأثیر اصرار و ترغیب رهبران غوغا یا عوامفریبان قرار می گیرند . تحت تأثیر جماعت افراد دستخوش سیر قهقرایی به سوی انواع واکنش ابتدایی تر می شوند…….یعنی موجودی که بر اساس غریزه عمل می کند)) ( ۸ )

منابع:
۱-داود فیروحی قدرت ، دانش و مشروعیت در اسلام ص ۲۱۱
۲-علامه جوادی عاملی ، اخلاق کار گزاران در حکومت اسلامی ، ص ۱۸۹
۳- محمد رضا حکیمی ، حکومت اسلامی ( بخشی از کتاب الحیات ) ص ۱۱۹
۴-داریوش آشوری ، دانشنامه سیاسی ،۱۵۷
۵-ابونصر فارابی سیاست مدنیه ، ترجمه سید جعفر سجادی ص ۱۸۰
۶-آنتونی گیدنز ، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری ، ص ۲۸۱
۷- ساروخانی ، فرهنگ علوم اجتماعی ص ۱۲۰))
۸ -آنتونی گیدنز ، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری ، ص ۶۷۷