محمدجعفرایرانی / میرملاس نیوز :
استادحقوق دانشگاههای تهران و صاحب تئوری تئولند
مرگ و نیستی و سلب حیات افراد سختترین وشدیدترین تصمیم متخذه بشری در طول دوران بوده و هست امنیت ، آزادی ، حقوق بشر ، حق حیات ، حق انتخاب محل سکونت،حق داشتن رژیم سیاسی ، حق داشتن نام و نام خانوادگی ، حق تابعیت ، حق آمد و شد به کشور …. از مهمترین حقوق معنوی و اساسی ابناء بشراست که غیر ملموس و البته بسیار تعیین کننده و سرنوشت سازند و شاید مرز جداسازی آنها از حقوق فیزیولوژ یکی انسان همین عنصر تعیین کنندگی و تعالی ساز آن باشد .
سیرتحول و تطور حقوق اساسی و ضروری بشر تا به امروز چنان موردتدقیق و مداقه است که شاید بتوان بر اساس زبان اسناد ومنشورهای بین المللی،قرن جدید را عصر “حقوق بشر” نامید.قرنی که در آن حقوق تمامی بشر و جانداران و حتی جمادات وعناصر معنوی و مالکیت های فکری و معنوی ( WIPO ) نیز محترم دانسته شده است .اعلامیه جهانی حقوق بشر یکی از مهمترین این اسناد می باشد که در آن به حقوق برابر و سلب ناپذیر تمامی اعضای خانواده ی بشری برابری، آزادی ، عدالت و صلح در جهان اشاره شده است .
در مواد اولیه این اعلامیه جهانی اساسی ترین نیازهای بشرامروز را بدون در نظر گرفتن نژاد ، رنگ ، جنسیت ، زبان ، مذهب ، عقاید سیاسی ، محل تولد ، خاستگاه اجتماعی وملی ، دارایی و…. سزاوار اسیتفاء تمامی حقوق و آزادیهای مصرح در آن اعلامیه می داند .
مادتین ۵ و ۶ این سند رسمی بین المللی می افزاید:هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار یا تحت مجازات غیر انسانی ویا رفتاری قرار گیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد و هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود .
بسیاری از حقوقدانان معتقدند که داشتن ضمانت اجرایی مستتر در نصوص قانون و یا الزام آور بودن مصوبات ملی وبین المللی از سوی نهادهای اجتماعی و مبادی قدرت می تواند اصول ارزشمند تدوین شده را اجرایی وخوشایند نماید .
در صورتیکه امروزه در عرصه های ملی قانون شکنیهاو قانون گریزیها ی مستبدانه چنان عرصه را بر مردم تنگ می نماید که با جوششها ونهضتهای کنترل ناپذیر مردم مواجه می گردد و آنگاه است که انقلاب و دگرگونی سیاسی رخ داده و نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان .
و در فضای بین المللی نیز موجب بی توجهی وکم اقبالی نهادهای قانونگذاری ودستگاههای مجری آن می شود آنگاه که فجایع و جنایات ضد بشری از قبیل کشتار صبراوشتیلا، زندان گوانتانامو ،گروههای تروریستی و سازمان یافته و مافیای جهانی ، بوسنی وهرزگوین ، مصر و یونان و …. و امروزه نسل کشی بی رحمانه و خلاف منشورهای جهانی و انسانی و اخلاقی مسلمانان توسط تندروهای افراطی بودایی در میانمار ، آنهم بدلیل داشتن عقیده،مرام وایدئولوژی شخصی غیر از آنچه دیگران خواهان آن هستند .
جهان امروز که خود را صرفا ً در مفاد پروتکلها و بیانه های مکتوب ، محصور نموده است و وظیفه می داند که برای حیوانات براساس “بیانیه جهانی حقوق جانوران”حقوق مساوی برای زندگی کردن در نظر بگیرد و در مادتین ۲ و ۳ آن می افزاید:
به حق زندگی تمامی جانوران باید احترام گذاشته شود و جانوران نباید در معرض بر حوزه های بد و اعمال بیرحمانه قرار گیرند و با جسم یک جانور باید با شایستگی برخورد شود … این درحالی است که امروز در مقابل فجایع انسانی و کشتار بیش از ۵۱۰۰۰ نفر انسان و آوره شدن قریب به۱۰۰۰۰۰۰ نفر دیگر،این معتقدین ظاهری حقوق انسانهاکمترین تعب و تمرکی را از خود نشان نمی دهند . آیا داشتن اعتقاد ، نظر ، رای و اندیشه ای که مخل حیات سیاسی ، مدنی اجتماعی و اقتصادی دیگران نمی باشد محکوم به چنین سرنوشتی باید باشد؟
صاحب این قلم همواره حقوق بین الملل و آراء بین المللی را بدلیل بی توجهی به خواست جوامع بشری و ملل موجود و عدم اجرایی و ضمانت آور بودن آن مورد نقد و چالش قرار داده و متاسفانه همواره شاهد از غیب می رسد.امروزه عصر حقوق بشر را باید “حقوق بشر علیه بشریت “نامید و تاثیر گذاران و نخگبان جهانی را بدین واداشت که درحقیقت این شعر سعدی که برساختمان سازمان ملل نقش بسته است راپذیرا بوده ودرعمل اعمال نماییم.
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چه عضوی بدر آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار