دکترهادی مؤمنی / میرملاس :
۱-
مخاطبانی که با نوشتههای نگارنده آشنایی داشته باشند میدانند که در اینیکی دو سال، غالب یادداشتهای که منتشر کردهام در باب معرفی شاعران، نویسندگان و هنرمندان شهرستان یا مباحث فرهنگی اجتماعی بوده است؛ اما این بار این نوشته موضوع دیگری را دنبال میکند و آنهم در ستایش یک انتخاب است. انتخاب مدیری اصلاحطلب و شایسته که در عین تواناییهای فراوان چندین سال بود که از عرصهی مدیریت و اجرایی دولتی کنار گذاشتهشده بود.
با سرکار آمدن دولت احمدینژاد و در ادامه نمایندگان اصولگرا در شهرستان کوهدشت، مهمترین اثر حذف اصلاحطلبان شهرستان، زیان و خسرانی بود که برای مردم کوهدشت به وجود آمد. اصلاحطلبان شهرستان دارای چهرههای برجسته در امور مختلف هستند. در بعد مدیریتی چهرههای اصلاحطلب، چهرههای کمنظیری هستند، در بعد فرهنگی، اجتماعی هم همینگونه است. نتیجه حذف اصلاحطلبان محروم کردن شهرستان و استان از نخبگانی بود که دیدگاه و فکر آنها حتماً در پیشرفت جامعه مؤثر بود. وقتی آنها خود را از این طبقه بسیار ممتاز محروم میکنند، در ظاهر خیال میکنند از شر عدهای راحت شدهاند: عدهای که مطیع محض نبودند و چونوچرا و چالش میکردند. بهطورکلی میتوان گفت کنار گذاشته شدن اصلاحطلبان را اگر از دید کارشناسی نگاه کنیم جز زیان و ضرر در همه ابعاد برای جامعه چیزی در برنداشته است. اسدالله حیدری نمونهی آرمانی است از این اصلاحطلبان خوشفکر. سالها پیش در مصاحبهی از محمدرضا خاتمی (در سطرهای ابتدای هم از ایدههای این سیاستمدار در باب جایگاه اصلاحطلبان استفاده بردهام) دربارهی حذف اصلاحطلبان از صحنهی فعالیتهای مدیریتی و سیاسی سؤال کرده بودند، جوابی که به این سؤال داده بود بسیار مهم و قابلبررسی است. ایشان در جواب گفته بودند که بااینکه چهرههای اصلاحطلب به نظر کنار گذاشتهشده بودند و این اتفاق در عمل باید باعث حذف و کمکم فراموششدن این بزرگان میشد، اما درواقع وضعیت دیگری شکل گرفت و آنهم این بود که: اصلاحطلبان به میان مردم رفتند. آنهایی که اصلاحطلبان را از درون دولت کنار گذاشتند ناخواسته این کار را کردند. وقتی به جمع کارآزموده قوی اجازه داده نمیشود مسؤولیتهای اجرایی تأمینی و قضایی داشته باشند، آنها بیکار نمینشینند. درون جامعه میآیند و قدرت خود را در بارور کردن جامعه به کار میگیرند. اسدالله حیدری هم از این قاعده مستثنا نبود، بعد از کنار رفتن از صحنهی مدیریتی به میان مردم رفت و بیشتر از همیشه در بین آنان حضور پیدا کرد و جایگاهش حتی از زمانی که بهعنوان یک مدیر دولتی نقش داشت، بسیار بیشتر و تأثیرگذارتر شد. دف اصلاحطلبانی مثل اسدالله حیدری همهی این سالها فقط و فقط باعث ناکارآمدی برخی بخشها و تحمیل هزینههای زیاد به مردم و شهرستان شد.
۲-
اواخر دههی هفتاد وقتی اصلاحطلبان به شکل قابل قبولی در رأس امور دولت بودند و با هدایت رییس دولت اصلاحات دست در دست هم برای رشد کشور در همهی ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی تلاشهای فراوانی میکردند، جوانی خوشسیما رئیس ادارهی بهزیستی شهرستان کوهدشت شد. آن سالها سازمان بهزیستی شاید آنگونه که باید میان عموم مردم شناختهشده نبود، حتی بسیاری از معلولین و ازکارافتادههایی در سطح شهرستان داشتیم که کوچکترین شناختی از اینکه چنین ارگانی وجود دارد و میتواند برای ادامهی مسیر زندگی خود و خانوادهی فقیر و آسیبدیدهشان تسهیلاتی را فراهم کند نداشتند. مردم فقیرکوهدشت بیشتر کمیته امداد را میشناختند و البته کمیته امداد نقش بسیار مهمی را هم در روزهای انتخابات بازی میکرد چراکه بخشی از مردم شهر کوهدشت و بسیاری از روستانشینهای این شهرستان مستمریبگیر این اداره بودند و به همین دلیل تا دلتان بخواهد میتوانست این امکان، فضای سو استفادههای انتخاباتی ایجاد کند. با حضور اسدالله حیدری بهزیستی موقعیتی بهمراتب قویتر از کمیته امداد پیدا کرد. حالا دیگر این اداره شکل دیگری به خود گرفته بود، منظم و خوشساخت شد، نیروهای جوان و تحصیلکرده به خدمت گرفت و فضایی سلسله مراتبی و جدی به خودش گرفت، این ساختار منسجم با مدیریت اسدالله حیدری، ادارهی بهزیستی را به سمتی برد که خود را بهعنوان یکنهاد اجتماعی (هرچند کوچک) معرفی کند، نهادی بهغایت حاضر، در خدمت گذاری به مددجویان. با اندیشهها و راهکارهای مدیریتی حیدری، سازمان بهزیستی حالا دیگر نقش پررنگی درون جامعهی شهری و البته از آن مهمتر بخش روستایی کوهدشت بازی میکرد. نمیخواهم آمار و ارقام آن سالها را و تفاوتش را با سالهای قبل پیش بکشم تا استدلالم را محکمتر با خوانندگان این یادداشت در میان بگذارم چراکه در حوصلهی این بحث نمیگنجد. بهزعم نگارنده بهزیستی در زمان مدیریت آقای حیدری توانست از فضای حاشیهای که به آن دچار بود جدا شود و خود را بهعنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین ادارات شهرستان معرفی کرده و به رخ بکشد.
اسدالله حیدری که در نوجوانی در جبهههای جنگ تحمیلی حضور پیداکرده بود و گاهی هم در نقش بیسیمچی در کنار سرداران دفاع مقدس ظاهرشده بود، مرد گفتگو بود و روزهای سخت، بعد از سالهای جنگ ادامه تحصیل داد و معلم شد، معلمی صبور با شناختی دقیق از جامعهاش، در دههی هفتاد که انتخابات کوهدشت صدها برابر نسبت به حالا پرشورتر و بهمراتب سختتر برگزار میشد، همیشه بهعنوان یکی از لیدرهای اصلی اصلاحطلبان جایگاهی پررنگ داشت، هرچند معمولاً در انتخابات بیشتر کاندیداها مهم میشوند و مردم هم بیشتر آنها را میشناسند و میبینند، اما انگار همیشه پشت پرده اتفاقهای دیگری در حال افتادن است. هستند نیروهای متفکری که بیآنکه زیاد دیده شوند، وضعیت موجود و امکانهای روبرو را رصد میکنند و بهعنوان چشم و گوش نمایندگان از چند قدم عقبتر به ماجرا نگاه میکنند و نقشی بهمراتب تأثیرگذارتر از حتی خود نمایندگان در میان مردم و در مسیر پر سنگلاخ انتخابات دارند. اسدالله حیدری ازایندست نیروها بود، بااینکه نقشی اساسی در جریان اصلاحطلبی شهرستان داشت ولی هیچوقت دچار غرور و منم منم نشد و به دنبال سهم خواهی نرفت. در همهی این سالها که او را میشناسم نه من و نه دیگرانی که از من به او نزدیکتر هستند هیچوقت ندیدهاند که دنبال فرصتطلبیهای جاهطلبانه باشد. حیدری شخصیتی کاریزماتیک دارد، عموم مردمی که میشناسندش عاشقانه دوستش دارند. او در هر سن و سالی که بوده است نقشی محوری و تأثیرگذار بر تصمیمگیریهای جمعی داشته است. بااینکه سالها از پستهای مدیریتی دولتی کنار گذاشته شد، اما هیچگاه برای رسیدن به میز ریاست لابی نکرد، بعد از جداییاش از پستهای اجرایی ادامه تحصیل داد و تا مقطع دکتری در حوزهی جامعهشناسی پیش رفت، حتی همهی این دو سال که دولت اعتدال روی کار آمده بااینکه بسیاری از نیروهایی که رهبر فکریشان به شکلی حیدری بوده است، پست و مقام گرفتند اما هیچگاه لب به شکوه باز نکرد، اعتراض حیدری همهی این سالها نه برای موقعیت شغلی خودش بل بیشتر از هر چیز مصائب و رنجهای همشهریهایش و از سمت دیگر مردم کشورش بوده است. مطمئن باشید یک سیاستمدار تحصیلکرده که هم جامعهشناسی میداند و هم دستی از دور بر مسائل روانشناسی دارد بیشتر از هرکسی رنجها و سختیهای مردم را میشناسد و میفهمد. تمجید من در نوشتههای پیشین همه از هنرمندان و نویسندگان بوده است، اما این بار دربارهی سیاستمداری خوشفکر و دگراندیش دستبهقلم شدهام، ممکن است برخی از مخاطبان هر انگی به این نوشته بزنند، چراکه معمولاً نوشتن دربارهی سیاستمداران خطر کردن است؛ اما بااینهمه دلم نمیآمد این حرفها را برای ثبت در تاریخ به نوشتار درنیاورم. باید بر این نکته تأکید کنم که دکتر حیدری از نگارش و انتشار این متن باخبر نیست وگرنه با شناختی که از روحیات این مرد دارم شک ندارم که به هر طریق که میتوانست مانع انتشار این متن میشد؛ اما من بهعنوان یک منتقد و پژوهشگر فقط و فقط به خاطر اعتقاداتم مینویسم به همین دلیل سر هیچ نوشتهای با شخصی که دربارهای او نوشتهام وارد مذاکره نشدهام.
در تحلیل نهایی میخواهم به این نکته اشارهکنم که اگرچه اسدالله حیدری در هشتساله گذشته سهمی از کرسیهای قدرت نداشته است، اما امروز او میتواند با استفاده از تجارب گذشته و تحصیلات عالیهای که این سالها در حوزهی جامعهشناسی به دست آورده است و نگاهی که به آینده دارد نقش تأثیرگذاری در بهبود وضعیت زندگی، بخش زیادی از مردم محروم و ناتوان استان داشته باشد، مردمی که او را پسر خود میدانند.
و در پایان باید این نکته را هم بگویم که از یکسو جامعه و از سوی دیگر رسانههای مستقل باید بیشتر از همیشه در کنار و پشتیبان اصلاحطلبانی مثل حیدری باشد. چراکه اعمال، رفتار و مشی اندیشهی این عزیزان در طول زندگیشان به ما میآموزد که بهرغم تمام سختیها و مشکلات راه و روش اصلاحات درست است و سرانجام دستاورد بزرگی خواهد داشت. اصلاحات تنها و مهمترین امیدی است که برای آینده کشور وجود دارد.