- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

برای انارِ آدرینا

حجت [1]

حجت علیپور / میرملاس :

 

مزونم لشت تُر ترکه داخه
دلت لاستی سر برزی شاخه

 

آدرینای عزیز همه بر مرگ تو گریستند و من هم .تو یک بار برای همیشه در آغوش باران آرام گرفتی و آب برای همیشه از سرت گذشت اما کسی بر مرگ خواهرانت نگریست که شانه به شانه و دست در دست هم جان دادند.خواهرانت در تنگه ی دل تنگ سیاب آن جا که هزاران انار عاشق با گونه های بر افروخته نجیبانه و سر به زیر جان سپردند به سیلاب. بی آن که دل از شاخه بکنند و یا پینه های خسته ی دستان باغبان لمسشان کند.

آن ها مردند تا ده ها جوان و خانواده به تدریج بمیرند…
آری کسی بر مرگشان نگریست جز باغ های بای بردی و در تنگ که دانه دانه خون گریستند و آرام و سر به زیر از غصه زنگشان برده بود۱
کسی فکر نمی کرد روزی باران دهان سیاب را گل بگیرد تا حرفش را شفاف نزند اما نه باران نبود باران همیشه نوازشگر است و نعمت .این زمین ویران شده از دست ما بود که توان درک و دریافت این همه باران را نداشت و سیل خشم از خویش می راند.
هنوز چند روز از جشن تولدشان(جشنواره ی انار)نگذشته بود جشنی که همه آمده بودند تا عکس یادگاری بگیرند و برند خویش را برآورند.
آدرینای عزیز پس از عروجت بلافاصله همه آمدند و تنهایت نگذاشتند اما آنجا کسی نیامد چرا که سیل راه نمیداد و تنها باغبانان بودند که در مرگ فرزندان(انار ها )خویش سه روز چراغشان را خاموش کردند و سه روز از حسرت سیاب آب را ندیدند چرا که نانشان را آب برده بود. نه راه گریز بود و نه راه امداد .پل هایشان چنان کمرشان شکسته بود تا راه به جایی نبرند .
آری آدرینای نازار ما حتی برای عروسکت گریستیم بزرگان برایت مویه سرودند اما دلی از دل تنگی تنگه ی سیاب عبور نکرد بگذار فیلم ها و تصاویر بیایند تا بگویند انار چگونه مرده است؟!
آدرینا برای تو دست و دلم به قلم و قلبم رفت اما سیلاب انارستان را چنان در خویش فرو برده بود که حتی دست شاخه ای به امداد بیرون نمی آمد باید می بودی و این همه نگاه نابود شده را بر دوسوی جلگه ی سیاب می دیدی که هیچ باغبانی آز ایستادن نداشت و همه نشسته دانه دانه انار از چشم فرو می ریختند
آدرینا،انارم آنجا بنشین میان آن همه انار زیر سایه ی آن همه درخت؛ نازارم بهشت تو پیش از تو به استقبالت رفته است.