تاریخ : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
7

گریه نکن ،پهلوان!

  • کد خبر : 8029
  • 20 مرداد 1391 - 12:34

  شهناز خسروی / میرملاس نیوز  : گریه نکن ،پهلوان!     این روزها برای ما لرها باخت را رقم زده اند،از فوتبال تا کشتی …از تهران تا لندن…این روزها دست های خالی ما در مصاف با اربابان سرمایه کم می آورد،از فوتبال تا کشتی …از تهران تا لندن…گریه های سعید عبدولی،دلاور لر را در […]

 

شهناز خسروی / میرملاس نیوز  :

گریه نکن ،پهلوان!

 

 

این روزها برای ما لرها باخت را رقم زده اند،از فوتبال تا کشتی …از تهران تا لندن…این روزها دست های خالی ما در مصاف با اربابان سرمایه کم می آورد،از فوتبال تا کشتی …از تهران تا لندن…
گریه های سعید عبدولی،دلاور لر را در مصاف با مافیای داوری فیلا دیدیم و همپای او گریستیم ولی همت وغیرت این قهرمان کشتی فرنگی جهان را هم دیدیم، همانطور که همت گهری ها را در رویارویی با ناداوری های داوران وطنی دیدیم. غیرت و همتی که از خاک تشک های فرسوده ی خوزستان و از زمین های خاکی فوتبال لرستان بر می خیزد.
وقتی درو مدال های طلایی کشتی فرنگی در المپیک ۲۰۱۲ لندن ،توسط دلاور مردان ایرانی آغاز شد،وقتی عبدولی مصمم و در حالی که برق طلا را برسینه ی خود می دید،پای بر تشک نهاد و بدعنقی های داور بلاروس را دیدیم،دانستیم که بیشتر از سهم خود برداشت کرده ایم،دانستیم که قطار مدال آوری کاروان کشتی فرنگی ایران باید متوقف شود و دانستیم که سعید باید اولین ایستگاه این قطار افتخارآفرین باشد.
و در حالی که دومین ناداوری در حق ورزشکاران تیم ملی ایران رقم خورد،شاگردان محمد بنا ،معمار کشتی فرنگی ایران،سه بار پرچم کشورمان رادر لندن به اهتزاز در آوردند تا ایران بالاتر از روسیه در مقام قهرمانی کشتی فرنگی المپیک قرار بگیرد.
 روز گذشته قهرمانان فرنگی کار سرافرازانه درمیان استقبال پرشور مردم قدرشناس ایران به وطن برگشتند  و عبدولی با طنین شعار پهلوان توعزیز قلب مایی  بر دستان همشهریان و هم میهنان فهیمش جای گرفت. و رئیس جمهور به وزیرورزش و جوانان دستور داد ، از عبدولی همچون آورنده ی مدال طلا ،تقدیر شود.
روابط عمومی فدراسیون کشتی ایران از محروم شدن داوران دیدار عبدولی، توسط رئیس فدراسیون جهانی کشتی خبر داد،اما خبرهای غیر رسمی حاکی ازادامه ی کاراودر روز بازگشت اردوی فرنگی کاران ایران است.به هرتقدیر همانطور که سرمربی زحمتکش تیم ملی کشتی فرنگی ایران گفت،دیگر همه چیز تمام شده است.و عبدولی زحمت های چندین ساله اش را بر باد رفته تلقی می کند.
عبدولی فرزند مهاجرت است. پدر زحمت کش او که از طایفه ی عبدولی یکی ازتیره های اصلی کوهدشت لرستان است،درسنین نوجوانی در پی یافتن کار به اتفاق خانواده اش به مهاجرتی اجباری تن می دهد.
خوزستان گرم مامن این مهاجران می شودواندیشمک زادگاه سعید دلاور که تنها غیرت خود ،مهر مادری از طایفه ی ضرون، و بازوی شریف پدر را درتوشه دارد.
مادر سعید فقط یک خواسته دارد: نگذاریم فرزند قهرمانش گریه کند!
توقع زیادی نیست از شیرزنی که  قهرمانی پرورده است که بهترین سال های عمرش را صرف کشتی کرده است .او از همه ی لذت ها وبودن در کنارخانواده چشم پوشیده است تا با آمادگی کامل روانه ی لندن شود، تا با دستان پر به وطن برگردد. اما در کمال ناباوری حقش را دیگری به خانه می برد.خواسته ی مادرسعید،خواسته ی تمام مردم ایران است.تقدیری شایسته ی فرزند دلاورش و فرزند دلاورایران.
مدال طلای سعید عبدولی، در آتش ناداوری سوخت و صدای اعتراضش را در بی کسی ما در فیلا کسی نشنید ،ولی ملت ایران صدای مادرش را شنید :
پهلوان،گریه نکن!

 یقین دارم همت تو ازخاکستر این آتش ،ققنوس وار سربرخواهد کشید!

 

 

لینک کوتاه : https://www.mirmalas.com/?p=8029

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 55در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۵۵
  1. درود بر او که قلب همه ایرانی ها را تسخیر کرد.

  2. من فکر میکنم حرفای مادر سعید ارزشش برای ما خیلی بیشتر از مدال سعیده ؛ مادری که حاضر نیست به هر دلیلی گریه های دلاورشو ببینه …نه میخاد غرورش بشکنه نه میخاد پسرش و غمگین ببینه…خدایش نگه دارد..

  3. باسلام به خانم خسروی

    به راستی که این متن شما اشک مرا درآورد . درود بر قلم واندیشه ات .

  4. درود بر عبدولی
    او قهرمان است چه با مدال چه بی مدال
    مردم ایران به او مدال طلا دادن گرچه فیلا آن ناداور را از داوری کنارگذاشت.

  5. با سلام خدمت خانم خسروی عزیز و همچنین سعید عبدولی شیر مرد لرستان
    درود بر سعید عبدولی که با زخمهایی که روزگار بر پهلویش نشانده بود بانیروی خود و تلاشهای بی وقفه اش به اینجا رسید جوانی که ۴ سال سخت زندگش را به امید دست یافتن به این مدال سپری کرد و به امید شاد کردن دل مادر راهی دیار غربت شد تا بتواند رویایش را به حقیقت برساند اما دیری نگذشت که جوانه های امیدش به دست ناداوران پرپر شد ناداورانی که دلاوران ما را همچون مهره شطرنج کنار هم چیدند برای از بازی بیرون کردنشان یک بازی از پیش طراحی شده که دل جوان و دلاور درد آشنای ما را به درد آورد زیرا قرعه این بازی شوم کسی نبود جز سعید عبدولی و باید به خوبی اجرا میشد تا دست حریف را که با دستان آن ناداوران بالا بگیرند تا بغضهای سالیان دراز این جوان رنج دیده در دیار غربت در گلویش شکسته شد آن هم بر روی تشکی که سالیان سال تختی ها با جوانمردی خود آن را به اینجا رساندند تا رسم پهلوانی را به همه بیامورند اینک شاهد اشکهای پاک این دلاور زحمتکش که با نامروتی نادوران به خاطر قضاوت از پیش تعیین شده آنها همه به باد رفته بود باشد اشکهای پاکش قلب همه را به دردآورد همه با او باریدیم بر این بازی شظرنج که مهره هایش را ناداوران چیده بودند ولی غافل از اینکه عبدولی با این حرکت و با قضاوت عادلانه مردم سرزمینش شاه میدان بود و برای همیشه اشکها و مدالش که از جنس الماس بود ماندگار شد و مدال طلای خود را که همه به خوبی میدانند که حق مسلم او بود ارزانی وجود ناداوران کرد و لی برای همیشه طلای وجودش به یادگارخواهد ماندمدالی غرور آفرین و پر درخشش. بگذار ناداوران دستان حریف را بالا ببرند آن هم با ناجوانمردی اما تو اکنون سربلند میدانی پس برخیز و باز هم برای مردمانت دلاوری کن تو پهلوان هستی و پهلوانان همیشه جاویدانند برخیز و از پا ی منشین دلاور غیور میدانم که تو جسورتر به کارت ادامه میدهی تو که تختی الگوی زندگیت شده پس ایستاده باش و سربلند پهلوان
    درود بر تو دلاور لر که شیر مردیت در دل همگان ماندگار شد
    با تشکر از خانم خسروی عزیز که همشه با قلمشان بی عدالتی ها را فریاد می زنند درود بر قلم سبزت که هماره حماسه می آفرینی و بی عدالتی ها را اینچنین به تصویر می کشی قلمت همیشه جاویدان شیر زن لرستان

    [پاسخ]

  6. قهرمان ! شاد وسرافراز باش که رنگین ترین مدال را با جای گرفتن در قلب مردم ایران بدست آوردی !

  7. با سپاس فراوان از خانم خسروی
    به قول نویسنده محترم در حق این قوم دلاور بسیار نا عدالتی و حق کشی صورت میگیرد انگار داور بلاروسی فهمیده بود سعید از این قوم دلاور است!!!!! اما قبل از سعید که از طلا دور شد طالب چرا؟ مسئولین و مردم فهیم لرستان به هوش باشیم که بیش از این فراموش نشویم.

    • با عرض سلام و ادب خدمت مخاطبان محترم سایت میرملاس نیوز به ویژه دوستان عزیزی که در این صفحه به درج نظر پرداخته اند.
      جناب آقای یاری پور،بسیار سپاس از تذکر بجای شما.ابنکه در متن فوق ذکری از دیگر دلاور کوهدشتی ، طالب نعمتی،نشده را بگذا رید به حساب کم اطلاعی بنده از رخدادهای ورزشی و گرنه من نیز مانند سایرهمشهریان وهم وطنان قدردان افتخارآفرینی های این دلاوران بوه وهستم.
      از همین جا ازآقای طالب نعمتی پوزش می طلبم و حضور درخشان این قهرمان جهان را در میدان های دیگر،همچون حضورهای دیگرش ،آرزو می کنم.

      • با سلام و عرض ادب خدمت خانم خسروی
        خانم خسروی عزیز همانطور که دوستان در کامنتهایشان از قلم و سواد شما تعریف و تمجید به عمل آوردند بسیار بجا و شایسته حضرتعالیست.جسارتا بنده قصد تذکر یا خدایی نکرده ایرادی از نوشته جنابعالی نبود و اینکه نام طالب را نوشتم منظورم آقای بنا سرمربی کشتی فرنگی بود که خیلی راحت حق طالب را خوردند و اخلاقی را به جای ایشان به المپیک فرستاد در حالی که طالب هم تازگی قهرمان جام جهانی کشتی شدند و هم اینکه سهمیه المپیک را کسب کردند.چرا طالب؟=چرا حق طالب را خوردند؟

  8. با عرض سلام تو ورزش این اتفاقات عادی هستش.این بار قرعه به نام اقای عبدولی دراومد ا امیدوارم در مراحل بعدی موفق ببشه .

  9. این حق کشی ها
    مثل خاکستر ریختن روی آتش است

  10. با سلام خدمت خانم خسروی
    قلم زیبا و شیوای دارید این متن را که خواندم اشک بر چشمانم جاری شد و تحقییر شدن ما مردمان لک را حس کردم و اینجاست که جمله ای لکی هست میگه (لک همیشه ظللم اره بیه) سعید و صالب که حق او را خوردن همیَشه پهلوان هستن یه جمله زیبا هست که میگه پهلوانان نمیمرند . و به راستی که سعید و مخصوصا طالب برای ما مردمان لک افتخار امیز هستند.شاید برای کسی افتخار امیز نباشند ولی برای بنده افتخار امیز هستند درود بر این دو پهلون. و درود بر این احساس زیبای شما

  11. با سلام واحترام خدمت جناب غضنفری وتشکر از پیشنهاد خوبشان مشارکت در این امر را وظیفه میدانم .

    • با سپاس از سرکار خانم خسروی و همشهری گرانقدر،بنده بهمراه سایر دوستان انجمن آمادگی خود را جهت برگزاری این مراسم اعلام می داریم .

  12. سلام
    ممنون از نوشته ی زیبا و تاثیر گذارتون…

  13. وقتی آن ناداوری اتفاق افتاد،همراه سعید پهلوان گرسیتیم وحالا با خواندن این یادداشت زیباوتاثیرگذار،باخانم خسروی.

  14. گریه نکن پهلوان.

  15. درود بر شما خانم خسروی/میخوام بگم که شما هم مانند اقایان نعمت پور و عبدولی از قهرمانان لرستانید /قهرمان در عرصه ای دیگر قهرمان در عرصه قلم

  16. آفرین برشما فرزندان ایران زمین.سربلندو سرافراز باشیدهم درمیدان ورزش هم درگستره ی قلم.

  17. با سلام
    به قول یکی از شعرای لر زبان: “درد را از هر طرف که بنویسی درد است”
    آره خانم خسروی، لرستان مظلومه و همه ما می دونیم ناداوری ها لرستان مستعد رو به لرستان مظلوم تبدیل کرده.
    به امید لرستان آباد

  18. با سلام و خسته نباشید خدمت خانم خسروی دستتون درد نکنه واسه قلمتون که نوشتید مسولین یاد بگیرید به زن و مرد نیست به پست و مقام نیست کیست که دفاع کند به قول خانم خسروی قوم لر همانند بودجه و امکانات باز قهر از ناداوری کشتی و فوتبال گهر خانه به دوش ایا کسی هست فکری کند .. محروم شدن داور روسی هیچ دردی را تسکین نمیدهد ایا حق طالب نبود که در لندن بر روی سکو برود و افتخاری برای ایران لرستان کوهدشت کسب کند افرین بر سعید افرین بر مردم لرستان کوهدشت به امید روزی ……………..

  19. باسلام وعرض ادب
    تشکرازخانم خسروی
    من بااین متن بیشترگریستم تا باعدم موفقیت عبدولی
    گریه ائی که برای نداشته ها وداشته هایمان بود.داراباشی وماندگار

  20. شکست اخلاقی در اولین بازی المپیک/ حبیب نمی خواست کسی اشک هایش را ببیند/جای خالی طالب نعمت پور در تیم ملی
    کشتی – حبیب اخلاقی نتوانست جای خالی طالب نعمت پور را در المپیک پور کند.

    به گزارش خبرنگار اعزامی خبرآنلاین به لندن ؛ حبیب الله اخلاقی شرکت کننده وزن ۸۴ کیلوی کشتی فرنگی کشورمان در وقت اول توانست حریف قلدر کوبایی را با امتیاز فنی شکست دهد. هرناندز که یک نایب قهرمانی و یک سومی جهان را در کارنامه دارد ، در مصاف با اخلاقی حرفی برای گفتن نداشت اما سعی کرد با رقابتی دفاعی ، بازی را به سود خود به پایان ببرد. ابتدا در وقت دوم با امتیاز فنی پیش افتاد و کمی بعد هم در تایم سوم ، یک بار پای اخلاقی از تشک بیرون رفت تا اخلاقی بازنده بازی شود.

    اخلاقی که به جای طالب نعمت پور به المپیک رفته بود انگار نتوانست جای خالی بهترین ۸۴ کیلوگرم دنیا را پر کند. نعمت پور با تصمیم محمد بنا از تیم ملی خط خورد چون بنا اعتقاد داشت ، حبیب الله اخلاقی که سهمیه را کسب کرده باید به المپیک اعزام شود.

    اخلاقی که با این باخت باید امید به فینالیست شدن رقیب کوبایی اش داشته باشد تا در جدول صاحب شانس باشد ، بعد از کشتی درحالی که صورتش خیس از اشکهایش بود ، گرمکن ورزشی اش را روی صورتش کشید تا شاید اشک هایش خیلی به چشم نیاید.

    http://www.khabaronline.ir/detail/233765/

  21. با سپاس از آقای غضنفری به خاطر پیشنهادشان بنده هم موافق نظر ایشان هستم…

  22. درود بر شما بانو خسروی و سپاس از شما به خاطر نوشتار زیبا و البته تلخ تان.
    از آقای غضنفری هم بخاطر این پیشنهاد بجا سپاسگذارم، من به عنوان کوچکترین عضو انجمن کوهدشتی های مقیم مرکز، آمادگی خود را برای انجام هر کاری که برای این مراسم نیاز است اعلام میکنم.
    امید که مرهمی کوچک باشیم بر درد پهلوان نمان …

    • هیچ کس هیچ کاری نمی کند..
      و این فریادها، پا را از این استان فراتر نخواهند گذاشت چرا که ما فقط بلدیم دردهایمان را برای همدیگر بازگو کنیم نه برای دیگران و در جاهای دیگر؛ مثل انتشار چنین مطالبی -در دفاع از حق خودمان- در سایت خودمان! خانم خسروی و دیگر دوستان خوب نوشته اند و خوب اعتراض کرده اند، اما خوب آن است که کسی که باید اینها را بشنود، بشنود. کار خانم خسروی مثل این است که داستان فیلمی را برای کسی تعریف کند که خود آن فیلم را دیده باشد! نمی خواهم ارزشهای ادبی نوشته ی این نویسنده را زیر سئوال ببرم و یا جایگاه سایت میرملاس نیوز را کمرنگ کنم، اما باید واقع بین بود و این حقیقت غم انگیز را پذیرفت که ما لرستانی ها در اعتراض کردن هم ناواردیم و راه و شیوه ی احقاق حقمان را نمی دانیم. حق عبدولی و نعمت پور را خوردند؛ حالا ما هی بنشینیم و برای هم دردنامه بنویسیم و از زیبانوشتن دردنامه تعریف و تمجید کنیم! کجای دردهایمان توسط این دردنامه ها درمان می شود؟
      در پایان من نیز مثل دوستان دیگر از خانم خسروی به خاطر نگارش این متن زیبا تشکر می کنم..

  23. راستی این انجمن کوهدشتی های مقیم مرکز کجاست؟ اصلاً وجود خارجی داره؟ من رفتم توی سایتش بروز نبود. یعنی اصلاً هیچ مطلبی نداشت. خواهش می کنم عزیزان بانی و مدیر این انجمن یه همتی بکنن هم اطلاعات انجمن رو فراگیر کنن هم سایتش رو بروز. سربلند باشید

  24. جناب آقای خدایگان;
    انجمن کوهدشتی های مقیم تهران وجود خارجی دارد و برای نوشتن و تدوین اساسنامه ی آن هم وقت زیادی صرف شده است ولی به دلیل اینکه هنوز مجمع عمومی آن تشکیل نشده است بالطبع هیات مدیره ی آن هم انتخاب نشده اند.و تا گرفتن مجوز و تشکیل مجمع هیات موسس مسولیت امور را بر عهده دارد.البته جلسات انجمن با حضور هیات موسس و سایر همشهریان عزیز هرچند وقت یکبار تشکیل می شود. ایشالا پس از طی شدن مراحل اداری و اخذ مجوز به زودی مجمع عمومی هم تشکیل می شود و کار انجمن هم بطور رسمی شروع می شود.
    در مورد سایت هم تذکر شما بجا می باشد.
    دوستان هم اگر سوالی دارند و یا قصد حضور در جلسات انجمن و کمک به پیشبرد هر چه بهتر انجمن دارند می توانند با شمار ی بنده تماس بگیرند. ۰۹۱۲۲۴۵۷۴۵۸

  25. آقای عبدولی تعصب مردم کوهدشت را نسبت به خود وخانواده محترممت ببین درصورتی من از این همه نویسنده به شما ودرد شما بشتر آشنا هستم ولی یک بار نشد از این مردم تشکر کنید و وقتی از مسابقات بازیهای آسیایی برگشتی مسئولین نا کار شناس کوهدشتی در صورتی ما قهرمانی مثل طالب نعمت پور داشتیم که از مسابقات بازیهای گوانجو قهرمان شد هیچگونه تجلیلی از ایشان نشد پنهانی به اندیمشک امدند و۴عدد سکه بهار آزادی به شما تقدیم کردند تا از شما وخانواده محترمت تقدیر تشکر کنند ولی شما حاضر به اینکه بگویید من کوهدشتی هستم نبودید و خود را خوزستانی خطاب نمودید ولی باز تعصب زادگاه پدریت ببین ………….؟

  26. باسلام خدمت خانم خسروی سوالی که در ای برهه جوابی اساسی برای یک میلیون جمعیت لکها دارد این است که شما لرهستید یا لک؟ آیا لک های لرستان لرهستند؟لک های کرمانشاه وایلام هم حتما کرد هستند؟؟ ولکهای همدان هم فارس یانرک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • با عرض سلام واحترام به روژین گرامی،راستش را بخواهید بنده ترجیح می دهم ،در عرصه ای که در آن تخصصی ندارم وارد نشوم از جمله همین بحثی که شما مطرح کرده اید. ولی نظر به احترامی که برای مخاطبان عزیز قائل هستم،نمی خواهم پرسش شما دوست عزیز،بی پاسخ بماند.قبلا در جایی نوشتم:
      گویشوران لر و لک هزاره‌هاست در کنارهم، زیستی مسالمت آمیز دارند. مرده‌های لر با مویه‌های لکی و نوای سوخته‌ی چمری، به خاک سپرده می‌شوند و نوعروسان لک با نغمه‌های «سیت بیارم» به خانه‌ی بخت روانه می‌شوند. …با نغمه هایی که در جدا سازی این دو فرهنگ بومی ساز می شود،هم ساز نیستم و با تمام دغدغه ای که نسبت به هویت های بومی دارم ،معتقدم انسان مهم است ،قبل از لک یا لر بودنش.
      برقرار باشید.

      • باسلام خدمت خانم خسروی..ممنون ازاین که جواب دادید…ولی به نظرمن شما به عنوان یک روشنفکر احتمالا نسبت به مسایل social و cultural وpoliticalدور وبرتان حساس باشید و «سفارش اجتماعی» بپذیرید آیا شما متخصص داوری و ورزش هستبد که در این عرصه وارد شده اید؟ طبیعتا نه ولی از آنجا که بار پولیتیکال،سوشیال و کالچرال دارد دراین مورد ازهمان جنبه ها به روایت نشسته اید….

        به نظرمن بهتر است روشفکران دغدغه و حساسیتهای هویتی را جدی بگیرند و از تحقیق، مطالعه و نوشتن در این مورد طفره نروند و صورت مسئله را با دادن ارجاعات و رفرنسهای کلی پاک نکنند. امروز قوم لک از هرطرف مصادره میشود درست است ما با اقوام همسایه همزیستی مسالمت آمیز داشته وداریم اما دلیل نمیشود که همانطور در بلاتکلیفی به سرببریم…
        من به عنوان یک نسل بعد ازشما حق دارم که نام ونشانم را ازشما بخاهم !در دانشگاه تهران که بودم احساس کردم فضا برای ایجاد هویتی مستقل و برریشه های خود روییدن ؛واز آنجا به جهان وهستی سرک کشیدن فراهم شده اما هنوز نسل قبلی ما، با تعارفات مارا بدرقه میکند…
        من هم میخواهم قضیه مسالمت آمیز حل شود تا ما ازسردرگمی درآییم و تنها راه، سپردن آن به اهل نظر است وچون شما را اهل میدانم روی سخن باشما دارم.این بحثها را شما و امثال شما باید به درستی، جدیت و حساسیت مطرح کنید تا ما ادامه دار شما باشیم.ما حق داریم هویت داشته باشیم واز سردرگمی ای که بیشتر ریشه درتعارف و «مکیس» با همسایه است به در آییم.اگر شما وامثال شما ننویسنند و نگویند فرصت طلبها همچنان سرنوشت ما را در دست میگیرند و با سیاه نمایی و جنجال مارا از حقوق حقه مان محروم میکنند.ماحتا از داشتن یک مرکز استان محرومیم و درحاشیه ی حاشیه ی حاشیه میزییم! بله ما هم به انسانیت معقدیم و مهمترین ملاک را برای ارزشها همان میدانیم ولی این را نافی هویت طلبی نمیدانیم شما میتوانید همزمان انسان و لک باشید…حداقلی از عدالت(داشتن هویت و یک مرکزیت استان) که یکی از ارزش های والای انسانی است باید نسبت به ما هم اجرا شود امروز نام و نشانی از ما نیست وفردا خودمان….
        پس خواهش دارد این عرصه را جدی بگیرد تا نااهلان و فرصت طلبان هستی ما را به چالش نکشانند

    • دوست عزیز این مطلب شما مربوط به مباحث زبانشناسی است می توانید با مطالعه در این زمینه جواب پرسش خود را بگیرید ولی بنده در اینجا تنهایک پاسخ کوتاه به شما عرض میکنم که ما همگی از نظر جغرافیایی متعلق به استان لرستان هستیم و همانطور که میدانید هر استانی دارای زبانها و گویشهای متعددی است و ما نیز د این میان از قوم لر هستیم که زبانمان یکی از زبانهای دوره جدید از سه دوره زبانشناسی است امیدوارم توانسته باشم تا حدودی مشکل شما را برطرف کرده باشم .

    • با سلام
      به نظر من اینها همش وسیله است برا اینکه لرها و لکها را به جان هم بندازند و بعضیها از آب گل آلود ماهی بگیرند تا جایکه من و همه دوستان میدانیم و یادمان هست این دو قوم بزرگ در کنار هم و با ارزش احترام برای یکدیگر زندگی کرده اند و هیچ مشکلی نداشته اند.پس دوستان عزیز هوشیار باشیم که به این قبیل اختلافاتی که معلوم نیست چه کسی هست دامن نزنیم و اصلا حرفش را به میان نیاوریم.
      با سپاس از دوستان

      • با وجود اینکه خود بنده انسانی هستم که با اصوات لکی تکلم می کنم شما را برحذر می دارم از تکیه بر این منطق بی پایه، این منطق منطقی غیر دورانی ونا هم خوان با جهان -زیست دوران مدرن محسوب می شود بن مایه این منطق براساس نظر ابن خلدون عصبیت(همگرایی براساس خون ،نژاد وقبیله ) می باشد ما در سر فصلی متفاوت با آن دوره زیست می کنیم -گرچه براین باورم ما به علت انقطاع اندیشه گی دچار عقب ماندگی تاریخی شده ایم ولی باید خود را کشان کشان به جلو بکشانیم- در فضای گلوبالیزاسون وانسان جهانی(گرچه به قالب سازی پروژه جهانی سازی نقد دارم که می خوهد با شلوار جین ونوشیدنیهای رستورانهای مک دونالد کیفیتی صرفا غربی را بر جوامع تحمیل کند که البته نه ممکن است ونه مطلوب) ودهکده جهانی بحث بر سر مفاهیم منطقی وعقلانی است و اینچنین بی پایه نمی توان بر آنچه خود داشت تکیه کرد البته به تعبییری از یکی از متفکرین هویتها را نمی توان نادیده گرفت ولی باید آنها را لطیف کرد تا بتوانند در جهان نرم افزاری جدید قابلیت ماندگاری داشته باشد زیرا مدرنیته گرچه بس ثقیل است وبار آوارش گران ولی نمی توان با زبر مطرح کردن منطقی مادون آن در آن زیست ویا فرهنگی را پاس داشت مبتنی بر کلام پیشین آنچه که به ذهن این کمترین می رسد این است این بساط مبتنی بر عصبین وقوم گرایی را که از قضا از سوی تحصیل کردگان است نه از سوی نیروهای سنتی باید جمع نمود ناگفته پیداست که در کوهدشت هیچ گونه شکاف وتضاد وچالشی قومیتی که مبتنی بر گویش باشد وجود ندترد واساسا این بحث لک ولر مساله ای است که هیچ سوالی در باره آن وجود ندارد پس ضمن احترام تمام قد به وجود شریفتان به تعبیری از مولانا حافظ شیرازی:یا سخن دانسته گوی ای مرد بخرد یا خموش.

        • نظر شما را در مورد ارجاع به حافظ و مولوی جالب میدانم بهتر است بدانید آنها مال قرنها پبش بوده اند و این مباحث در جهان مدرن…شما بسیار سطحی این امر را نگریسته اید بهتر است به عرض برسانم در همین جهان به اصطلاح پست مدر ن هزاران کتاب ومقاله علمی و پژوهشی در رابطه با زبان و تاثیر آن بر هستی انسان نگارده شده به نظر هایدگر «زبان ما خانه وجود ماست» و حتا گادامر زبان را تعیین کننده نوع تفکرات ما دانسته است چیزی که شما آن را«اصوات» نامیده اید…
          در ضمن بحث قومبت وحقوق قومی بحثی مدرن است و با عشیره گی و قبیله گرایی ابن خلدونی متفاوت …
          من به عنوان یک دختر لک حق دارم هویت و زبانم را پاس بدارم واین هیچ ربطی به عصبیت ندارد!

        • دوست عزیز،جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولانا که اسم کاملترش «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌ است، و با خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی فرق دارد…!
          با عرض پوزش از شما همشهری عزیز.

        • سرکار خانم” روژین”،دختر لک،همشهری و هم گویش محترم;
          اینکه” زبان خانه ی وجود ماست” و از هویت ها هم باید گفت،درست،اما آن چیزی که شما می فرمایید و از محتوای کلامتان بر می آید حاصل آن شکاف اجتماعی ست. شما دنبال مرزبندی جغرافیایی هستید نه پردازش هویتی.این در حالی ست که به سمت جهانی شدن می رویم و در آمریکای بزرگ و اتحادیه اروپا مرزهای جغرافیایی را بر می دارند ضمن اینکه به هویت ها و خرده فرهنگ ها با حساسیت ویژه می پردازند و حتی بودجه های کلان برای آن در نظر می گیرند ولی شما از استان و مرکز استان می گویید!!! مگر “لرستان” بودن استانی که در آن زندگی می کنیم دستاوردی برای برادران و خواهران “لر” ما داشته است؟بنده در زمینه ی زبان شناسی نه تخصص دارم و نه وارد این مقوله می شوم اما بخاطر حساسیت هاییی که در یکی دوسال اخیر این مقوله در سطح شهر و دیارمان ایجاد کرده است از چند نفر از اساتید زبان شناسی از جمله”استاد کزازی” شخصا سوال کردم و “لری” و “لکی” را هر دو گویش دانسته اند.
          با این وجود بنده دغدغه های شما را درک می کنم و به نظرم هم باید به هویت ها(چه زبان و چه گویش) پرداخت اما باید دانست که اهل فن و متخصصان این امر باید به این مساله بپردازند و از فحوای کلام شما نیز بر می آید که در این زمینه تحصیل کرده اید و یا مطالعاتی در این زمینه داشته اید.بنابراین خواهشی که دارم این است که ضمن اولویت بندی مسائل و مشکلات شهر و دیارمان به این مسائل بپردازیم.این امر حکم شمشیر دولبه دارد و با ریز بینی و حساسیت خاصی باید به آن بپردازیم تا نکند که افرادی کم اطلاع و احساساتی به اختلافات قومیتی دامن بزنند. برای بهتر درک کردن این نگرانی بنده کافی ست سری به شبکه های اجتماعی بزنید که درآنجا عده ای از جوانان باصطلاح تحصیل کرده چه مواضع تندی دارند با همان عصبیت و عشیره گی و قبیله گرایی ابن خلدونی به این قضیه می پردازند..
          امروز غم اصلی مردمان این دیار”نان” است و فقر فرهنگی و . . . وقتی این مسائل را حل کنیم می توان به بسیاری از مسائل دیگر از جمله “هویت” با آرامش و دقت و ریزبینی خاص پرداخت.

        • “۷میشنان” عزیز من آقای ادینه وند را می شناسم و ایشان هر زمان از بزرگان این سرزمین نام می برد به قصد احترام از واژه ی “مولانا” استفاده می نماید. و اینجا منظورش مولای ما بوده است نه”مولانا”یی که لقب جلال الدین بلخی ست.

        • ضمنا خواهر محترم،”روژین”، شمایی که از مدرنیته و پست مدرن صحبت می کنید باید بدانید در این عرصه ها جایی برای مجعول ماندن نیست و افراد باید با شفافیت و روشنی به گفتگو بپردازند نه با اسم مجعول.تا ما بدانیم با چه کسی صحبت می کنیم. طبیعتا شناخت مخاطبین از هم به تبیین موضوع کمک شایانی می کند.

        • سرکار خانم” روژین”،دختر لک،همشهری و هم گویش محترم;
          اینکه” زبان خانه ی وجود ماست” و از هویت ها هم باید گفت،درست،اما آن چیزی که شما می فرمایید و از محتوای کلامتان بر می آید حاصل آن شکاف اجتماعی ست. شما دنبال مرزبندی جغرافیایی هستید نه پردازش هویتی.این در حالی ست که به سمت جهانی شدن می رویم و در آمریکای بزرگ و اتحادیه اروپا مرزهای جغرافیایی را بر می دارند ضمن اینکه به هویت ها و خرده فرهنگ ها با حساسیت ویژه می پردازند و حتی بودجه های کلان برای آن در نظر می گیرند ولی شما از استان و مرکز استان می گویید!!! مگر “لرستان” بودن استانی که در آن زندگی می کنیم دستاوردی برای برادران و خواهران “لر” ما داشته است؟بنده در زمینه ی زبان شناسی نه تخصص دارم و نه وارد این مقوله می شوم اما بخاطر حساسیت هاییی که در یکی دوسال اخیر این مقوله در سطح شهر و دیارمان ایجاد کرده است از چند نفر از اساتید زبان شناسی از جمله”استاد کزازی” شخصا سوال کردم و “لری” و “لکی” را هر دو گویش دانسته اند.
          با این وجود بنده دغدغه های شما را درک می کنم و به نظرم هم باید به هویت ها(چه زبان و چه گویش) پرداخت اما باید دانست که اهل فن و متخصصان این امر باید به این مساله بپردازند و از فحوای کلام شما نیز بر می آید که در این زمینه تحصیل کرده اید و یا مطالعاتی در این زمینه داشته اید.بنابراین خواهشی که دارم این است که ضمن اولویت بندی مسائل و مشکلات شهر و دیارمان به این مسائل بپردازیم.این امر حکم شمشیر دولبه دارد و با ریز بینی و حساسیت خاصی باید به آن بپردازیم تا نکند که افرادی کم اطلاع و احساساتی به اختلافات قومیتی دامن بزنند. برای بهتر درک کردن این نگرانی بنده کافی ست سری به شبکه های اجتماعی بزنید که درآنجا عده ای از جوانان باصطلاح تحصیل کرده چه مواضع تندی دارند با همان عصبیت و عشیره گی و قبیله گرایی ابن خلدونی به این قضیه می پردازند..
          امروز غم اصلی مردمان این دیار”نان” است و فقر فرهنگی و . . . وقتی این مسائل را حل کنیم می توان به بسیاری از مسائل دیگر از جمله مساله ی “هویت” با آرامش و دقت و ریزبینی خاص پرداخت.
          ضمنا خواهر محترم،”روژین”;
          شمایی که از مدرنیته و پست مدرن صحبت می کنید باید بدانید در این عرصه ها جایی برای مجعول ماندن نیست و افراد باید با شفافیت و روشنی به گفتگو بپردازند نه با اسم مجعول.تا ما بدانیم با چه کسی صحبت می کنیم. طبیعتا شناخت مخاطبین از هم به تبیین موضوع کمک شایانی می کند.

        • “۷میشنان” عزیز من آقای ادینه وند را می شناسم و ایشان هر زمان از بزرگان این سرزمین نام می برد به قصد احترام از واژه ی “مولانا” استفاده می نماید. و اینجا منظورش مولای ما بوده است نه”مولانا”یی که لقب جلال الدین بلخی ست

        • ابوطالب جان این نظر بنده بود و همه نظرات هم قابل احترام حالا یا از کم اطلاعی بنده در مورد لر و لک بود یا از کم کردن جو متشنج در بین این دو قوم خود من هم لک هستم.تا حدودی از کامنت جنابعالی یه چیزایی دستگیرم شد لطف کنید یه کم با زبانی شیواتر بنویسید شاید دوستان دیگری متوجه کامنت جنابعالی بشوند.
          هر چند خانم روژین جواب شمارا تا حدودی کارشناسانه تر نسبت به بنده نوشتند لذا دیگر نیازی نیبینم جواب شما را بدم.

      • بله این «دو قوم»!!

      • باآقای یاری پور ودوستان دیگر کاملا موافقم نباید به این زمزمه های مشکوک وخطرناک میدان بدهیم .

        • با سلام و خسته نباشید خدمت دوستان عزیز که با باز کردن چنین بحثی، روشنگر بسیاری از ابهامات تحلیل نشده ی ما شده اند. چند روز است که به این صفحه سر می زنم و بحث را دنبال می کنم. من هم در رابطه با برخی دیدگاه ها نظراتی دارم که با اجازه عنوان می کنم:

          شخصی به نام روژین –در هر جایگاهی با هر نظرگاهی- معتقد است که ما باید از خاستگاه اصالت و قومیتمان به یک هویت ملی برسیم؛ هویتی که بر اساس فرهنگ بومی آمیخته با چشم اندازهای جهانی و مدرن، و مهم تر از همه با ساختاری از زبان خودمان شکل گرفته باشد.
          به نظر من چیزی که روژین می گوید، برخلاف نظر بسیاری از دوستان، باید اتفاق بیفتد.

          “ما حق داریم هویت داشته باشیم واز سردرگمی ای که بیشتر ریشه درتعارف و «مکیس» با همسایه است به در آییم.”

          من مدرنیته را دوست دارم ولی هرگز نمی خواهم مدرنیزه شوم؛ یعنی نمی خواهم روکشی از مدرنیسم داشته باشم. می خواهم خودِ مدرن بودن را در تفکر و اعتقاداتم با حفظ شعور جمعی و بومی ام تجربه و زندگی کنم. مسئله یکی دو تا نیست. ما قوم بزرگی هستیم اما هیچکس ما را بزرگ نمی پندارد. این یک حقیقت تلخ است. حقیقتی که بخش اعظمی از آن بخاطر رفتار سهل انگارانه ی خودمان به وجود آمده است. ما به روژین حمله می کنیم بخاطر اینکه گفته است زبان واحد، استان واحد، هویت واحد و فرهنگ واحد داشته باشیم. این بسیار هم خوب است؛ کاریست که تمام اقوام و ملل دنیا به دنبال آنند و هر قومی در این راستا متحد شد موفق گردید. برخی از دوستان از جهانی شدن سخن می گویند اما لازمه جهانی شدن چه چیزیست؟ غیر از آن است که ابتدا ملی شدن را به تکامل برسانیم و سپس به سراغ جهانی شدن برویم؟ مگر می شود بدون گذار منطقی از دوره های مختلف به دوره های بالاتر رسید؟ ما نمی توانیم جهانی شویم دوستان مگر آنکه ابتدا به یک ساختار نهایی از زبان و فرهنگ بومی و قومیتی مان دست پیدا کنیم. ما نه به سمت جهانی شدن حرکت می کنیم و نه در اصالت خود مانده ایم؛ کجای جهانیم؟ مشخص نیست! کردها و ترکها را مثال می زنم: کردها با پافشاری بر فرهنگ اصیل و زبان محلی خود به یک تفکر واحد رسیدند و حالا در جهت جهانی شدن گام برداشته اند. ترکها خیلی پیش تر زبان و فرهنگ خود را تثبیت کرده بودند و در دهه های اخیر آنچنان جهانی شدند که آب از آب تکان نخورد!
          به نظر من اگر کسی بگوید که باید ما لکها نیز استان بشویم یا زبانمان را به تثبیت برسانیم و … نباید تصور کرد که این سخن از روی تعصبهای غیرمنطقی است. باید نگاهی دیگرگونه به این موضوع داشت.

          “ویتکنشتاین” در دو دوره زمانی، دو نظریه متفاوت راجع به زبان ارائه داد. ابتدا گفت تنها راه نجات زبان آن است که تمام زبانهای دنیا یکی شوند. در واقع او جهانی شدن و اتوپیای خود را در تک زبانی مردم دنیا می دانست. اما ده سال بعد نظر خود را تغییر داد و گفت تنها راه نجات زبان و تنها راه پویایی آن، آن است که تمام زبانها، گویشها، لهجه ها و … دنیا را زنده نگاه داریم و به هرکدامشان هویتی قومی-جهانی ببخشیم. او حتی مثالی از یک قبیله در سودان می آورد که تنها ۱۵ نفر ساکن دارد و زبانشان تنها مختص به همین ۱۵ نفر است. او معتقد است که باید همین زبان ۱۵ نفره را هم حفظ و جهانی کرد. البته راه جهانی شدن، عبور درست از یک “قومیتِ تثبیت شده” است.
          در پایان باید عذرخواهی کنم برای این همه پرحرفی! همگی سربلند باشید.

  27. ناراحتی را که در ناداوری در حق آقای عبدولی شد احساس کردم بسیار بیشتر از شادی کسب مدال های طلا بود،چندین روز تحت تاثیرش بودم و افسوس میخوردم و وقتی مصاحبه اش را از تلویزیون دیدم همراه حرفهایش اشک می ریختم اما یقین دارم که همه ی مردم ایران او را قهرمانی با کسب مدال طلا میدانند و دوستش دارند،ما هم که به محروم بودن و پایمالی حقمان عادت داریم شاید صدایمان به جایی نرسد اما لااقل درد دل از دستمان بر می آید که اینجا جایه مناسبی است.از خانم خسروی بسیار سپاسگزارم،ممنون میشم ما را هم در جریان انجمن بگزارند.

  28. ستم گرانی بود بر تن آدمی این ناداوری ولی اشکهای سعید را سزا بیش از این بود پیشنهاد جناب غضنفری می تواند کمی قدر این جوان قدر قدرت را پاس بدارد بنده هم آمادگی خود را جهت همکاری با تشکیل اینچنین مراسم پاسداشتی اعلام می دارم تا هیچ جا ستم وناداوری مذبوحیتش فراموش نشود.

  29. اشکهای عبدولی اشکهای لرستان بود ،تا بار دیگر بخاطر بیاوریم مردمی توانا اما تنها هستیم ، مردمی غیور اما بی تکیه گاه هستیم ، میتوانیم اما نمیگذارند، تلاش میکنیم اما نادیده گرفته میشویم ، در شرایطی که حق دیگر کشتی گیر لرستانی طالب نعمت پور در درون کشورمان و به وسیله هموطنانمان نادیده گرفته میشود چه انتظاری باید از بیگانگانی از سرزمین و در کشوری دیگر داشت!؟ پس گریه نکن پهلوان که مدال طلای تو اشک حسرت تمام لرستانیهایی بود که با اشکهای تو جاری شد نه برای ناداوری روا شده در حقت ،بلکه برای طعم تلخ ناکام ماندن امیدها و آرزوهای لرستانیها!
    شهناز عزیزم یکبار دیگر قلم توانایت حماسه ای از جنس درد دل مردم توانا اما مظلوم لرستان آفرید تا نشان دهی که در هر کجای دنیا هم که نادیده گرفته شویم و مورد ناعدالتی باز هم شیر زنانی چون تو داریم که دردهایمان را با قلمی توانا فریاد کنند.

  30. آقای حاجی زاده
    ضمن احترام به آقای کزازی نظر ایشان رادرست نمیدانم. توضیح این که هرگاه در یک اجتماع دو گروه از افراد از نظامی ارتباطی استفاده کنند و گفته های همدیگر را از طریق کلام (و نه با توسل به ایما و اشاره) به رغم تفاوت‌ها، متوجه شوند؛ آن دو گروه با گویش های متفاوت یک زبان سخن می گویند (مانند ترکمنی و ترکی). اما اگر تفاوتها در حدی باشد که این فهم مشترک برقرار نشود و امکان همفهمی و تعامل وجود نداشته باشد؛ آن دو گروه با دو زبان مختلف سخن می گویند (مانند لکی و فارسی). حال اگر درک متقابل وجود داشته باشد اما تفاوتهای زبانی به خصوص در سطح آوایی و واژگانی مشهود باشد؛ دو گروه لهجه های متفاوت از یک زبان دارند (مانند فارسی شیرازی و فارسی نجف آبادی).
    به عنوان مثال امکان همفهمی بین دو نفر که به لکی معیار (کوهدشت ونورآباد) و فارسی معیار (فارسی تهران) گویش می کنند، وجود ندارد در حالیکه زبانوران دو زبان ایتالیایی و فرانسوی یا سوئدی و نروژی در ارتباط با یکدیگر می توانند تفاهمی در حد کامل داشته باشند.
    گاه یک زبان در حد گویش یا حتی لهجه تقلیل داده می شود!!!!!. گاه دلایلی چون نداشتن نوشتار و دستور زبان از سوی قدرتهای سیاسی برای به حاشیه راندن و منسوخ کردن یک زبان به گویشوران آن القا می شود. حال آن که زبان با نظام نوشتاری، زبان نمی‌شود؛ صدها زبان در جهان امروز همچنان بدون نظام نوشتاری اند و تنها ادبیات شفاهی دارند. از دیگر سو زبانها چه زبانشناسان برای آنها دستور زبان توصیف کنند یا نه، دستور زبان دارند!!!!!!!!. ولی لکی هم ادبیات کتبی دارد و هم دستور زبان!
    (مخاطبان را به این مقاله ارجاع میدهم که این مبحث را با تغییر مثالها و اندکی تغییرات نوشتاری از آن اخذ کرده ام: زبان چیست و آیا کردی یک زبان است؟ سایت فرهنگستان زبان کردی)

  31. آقای حاجی زاده
    هرکس حق دارد نام خود را فاش نسازد و در دنیای مدرن از حقوق فردی هرکس «حق بر نام »وحق بر عکس» است!!! افراد میتوانند حتی از کسی که بدون اجازه از آنها عکس برداری کند شکایت کنند!!و من هم از این حق فردی استفاده کرده ام

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.