- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

گریه نکن ،پهلوان!

[1]

 

شهناز خسروی / میرملاس نیوز  :

گریه نکن ،پهلوان!

 

 

این روزها برای ما لرها باخت را رقم زده اند،از فوتبال تا کشتی …از تهران تا لندن…این روزها دست های خالی ما در مصاف با اربابان سرمایه کم می آورد،از فوتبال تا کشتی …از تهران تا لندن…
گریه های سعید عبدولی،دلاور لر را در مصاف با مافیای داوری فیلا دیدیم و همپای او گریستیم ولی همت وغیرت این قهرمان کشتی فرنگی جهان را هم دیدیم، همانطور که همت گهری ها را در رویارویی با ناداوری های داوران وطنی دیدیم. غیرت و همتی که از خاک تشک های فرسوده ی خوزستان و از زمین های خاکی فوتبال لرستان بر می خیزد.
وقتی درو مدال های طلایی کشتی فرنگی در المپیک ۲۰۱۲ لندن ،توسط دلاور مردان ایرانی آغاز شد،وقتی عبدولی مصمم و در حالی که برق طلا را برسینه ی خود می دید،پای بر تشک نهاد و بدعنقی های داور بلاروس را دیدیم،دانستیم که بیشتر از سهم خود برداشت کرده ایم،دانستیم که قطار مدال آوری کاروان کشتی فرنگی ایران باید متوقف شود و دانستیم که سعید باید اولین ایستگاه این قطار افتخارآفرین باشد.
و در حالی که دومین ناداوری در حق ورزشکاران تیم ملی ایران رقم خورد،شاگردان محمد بنا ،معمار کشتی فرنگی ایران،سه بار پرچم کشورمان رادر لندن به اهتزاز در آوردند تا ایران بالاتر از روسیه در مقام قهرمانی کشتی فرنگی المپیک قرار بگیرد.
 روز گذشته قهرمانان فرنگی کار سرافرازانه درمیان استقبال پرشور مردم قدرشناس ایران به وطن برگشتند  و عبدولی با طنین شعار پهلوان توعزیز قلب مایی  بر دستان همشهریان و هم میهنان فهیمش جای گرفت. و رئیس جمهور به وزیرورزش و جوانان دستور داد ، از عبدولی همچون آورنده ی مدال طلا ،تقدیر شود.
روابط عمومی فدراسیون کشتی ایران از محروم شدن داوران دیدار عبدولی، توسط رئیس فدراسیون جهانی کشتی خبر داد،اما خبرهای غیر رسمی حاکی ازادامه ی کاراودر روز بازگشت اردوی فرنگی کاران ایران است.به هرتقدیر همانطور که سرمربی زحمتکش تیم ملی کشتی فرنگی ایران گفت،دیگر همه چیز تمام شده است.و عبدولی زحمت های چندین ساله اش را بر باد رفته تلقی می کند.
عبدولی فرزند مهاجرت است. پدر زحمت کش او که از طایفه ی عبدولی یکی ازتیره های اصلی کوهدشت لرستان است،درسنین نوجوانی در پی یافتن کار به اتفاق خانواده اش به مهاجرتی اجباری تن می دهد.
خوزستان گرم مامن این مهاجران می شودواندیشمک زادگاه سعید دلاور که تنها غیرت خود ،مهر مادری از طایفه ی ضرون، و بازوی شریف پدر را درتوشه دارد.
مادر سعید فقط یک خواسته دارد: نگذاریم فرزند قهرمانش گریه کند!
توقع زیادی نیست از شیرزنی که  قهرمانی پرورده است که بهترین سال های عمرش را صرف کشتی کرده است .او از همه ی لذت ها وبودن در کنارخانواده چشم پوشیده است تا با آمادگی کامل روانه ی لندن شود، تا با دستان پر به وطن برگردد. اما در کمال ناباوری حقش را دیگری به خانه می برد.خواسته ی مادرسعید،خواسته ی تمام مردم ایران است.تقدیری شایسته ی فرزند دلاورش و فرزند دلاورایران.
مدال طلای سعید عبدولی، در آتش ناداوری سوخت و صدای اعتراضش را در بی کسی ما در فیلا کسی نشنید ،ولی ملت ایران صدای مادرش را شنید :
پهلوان،گریه نکن!

 یقین دارم همت تو ازخاکستر این آتش ،ققنوس وار سربرخواهد کشید!