- پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس - https://www.mirmalas.com -

ثبت نام دانش آموز یا استخدام معلم ؟!

[1]

 

 

 

 

 

کریم دوستی / میرملاس نیوز :

ثبت نام دانش آموز یا استخدام معلم ؟!

 

چند روز بیشتر از شروع تبلیغات تأسیس مجتمع آموزشی غیر دولتی ام نگذشته است که نام آن در فضای شهر پیچیده و ما منتظر مراجعه ی دانش آموزان برای ثبت نام هستیم. چند هفته از آغاز ثبت نام دانش آموزان گذشته است . هر بار زنگ تلفن ، گوشی همراه و حتی در منزل به صدا در می آید و ما هم قلم را آماده می کنیم دانش آموز جدیدی را نام بنویسیم اما آن سوی زنگ ، صدای گرفته و ناامید جوان بیکاری به گوش می رسد و یا با رنگ پریده دختری روبه رو می شویم که آمده است خواهش کند چند ساعت تدریس برایش جور کنیم و هر طور شده گوشه ای از بیکاری ویران کننده اش را در کلاس درس پر کند . خانم هایی که زنگ درهای دیگر را هم برای کار و تدریس به صدا درآورده و گام های خسته خود را به مدرسه ی نوبنیاد ما نیز رسانده اند شاید تیر امیدشان به شاخه ی میوه داری اصابت کند . آن ها این بار با امید به کار در این مجتمع غیردولتی آمده اند و آماده اند در قبال مبلغی ناچیز به چند ساعت تدریس دل خوش کنند . حتی بعضی از آن ها حاضرند بدون مزد هم مشغول شوند . حالا من مانده ام و دلی پشیمان و نگران از تأسیس این مجتمع و نگران از روبه رو شدن با این همه تحصیل کرده ی بیکاری که مراجعه شان واقعاً آزارم می دهد و کاری از دست مدرسه ی کوچکم برنمی آید . گفتنی ست جوان های بسیاری را می شناسم که سال هاست در مدارس غیرانتفاعی تدریس می کنند اما متأسفانه جزو سابقه ی کاری شان به حساب نیامده است . ای کاش این امر در دستور کار مسؤلان آموزش و پرورش قرار گرفته و یا لااقل در هنگام آزمون های استخدامی و به کارگیری ها در اولویت قرار میگرفتند . کسی که سال هاست در مدارس غیردولتی تدریس می کند چه تفاوتی با یک نیروی حق التدریس می تواند داشته باشد که دو سه سال بیشتر کلاس درس را تجربه نکرده است ؟ در آستانه ی مهرماه هستیم و ۷۰ دانش آموز را ثبت نام نموده ام اما آمار متقاتضیان تدریس و کار – آن هم در جایی که هیچ آینده ای را تضمین نمی کند – از ۱۰۰ نفر گذشته است . حال من مانده ام و مدرسه ی غیرانتفاعی تازه تأسیس و لیست بلندبالایی از تحصیل کردگان با مدرک های کاردانی تا کارشناسی ارشدی که زیر بغل های ناامیدی شان مچاله شده است … . این را نوشتم تا مسئولان محلی و استانی و نمایندگان مجلس شهر و استان با دغدغه ی بلند نگرانی و احساس مسئولیت به فکر راهکار و چاره ای برای فارغ التحصیلان باشند . تحصیل کردگانی که با داشتن دانش روز و سواد علمی خوب چشم بر جاده ی ناامیدی دوخته و در پی لقمه ای نان کوچک ، صبح را با دل هایی پر از بغض و دغدغه به شب می رسانند . تحصیل کردگانی که کارخانه ای و کار مناسبی در شهرشان وجود ندارد و مجبورند به پایتخت بروند تا جسم بی رمق و نحیفشان زیر آوار سعادت آبادهای فقر و فلاکت جا بماند و مادران دل سوخته ی این شهر را به عزا بنشانند .