سردار اندیشه و اخلاق / کوروش هادیان
برای نسلی که روزگار سرداران حقیقی را ندیدهگاه تشخیص دشوار میشود.
من بهاختصار از یک سردار سخن میگویم.
من از سرداری سخن میگویم که نخستین بار اعلامیه و عکس حضرت امام (ره) را در روزهایی که بردن نام خمینی میتوانست به بهای جان شیرین تمام شود، نزد او یافتم.
و نخستین بار صدای گرم و شورآفرین دکتر شریعتی را در روزهایی که شریعتی معلم انقلاب خوانده میشد، روی نوار کاست نزد او شنیدم.
من از سرداری سخن میگویم که در نخستین روزهای هجوم بعث متجاوز برای دفاع از میهن و انقلاب، آن روزها که ادعا و تظاهر بهکار نمیآمد و یک قبضه تفنگ و شجاعت برداشتن آن حکم کیمیا را داشت و انفجار بیوققهٔ بمبها و توپها و خمپارههای عراقی، نه تنها خرمشهر و آبادان که اهواز را هم در گردابی از وحشت و اضطراب و تهدید فروبرده بود، سلاح برگرفت و در کنار بزرگانی همچون محسن رضایی و شمخانی و صادق آهنگران و صادق محمدی، در گمنامی و غربت بهدفاع از مرزهای کشور و باور خویش پرداخت.
و از آن زمان تاکنون در عرصههای خطیر حادثه و حماسه استوار و پایدار مانده، بیآنکه سلاح او راهزن اندیشه و اخلاق و آزادگی او شود.
من از سرداری سخن میگویم که نخستین بار نام بسیج را از او شنیدم و مفهوم حقیقی بسیج و بسیجی را از او آموختم و دریافتم که بسیجی یعنی آنکه به عشق کشور و ملت و انقلاب و اسلام گام برمیدارد و در راهی که میرود، بیش و پیش از سلاح و باتوم، بر فهم و اندیشه و بصیرت و تقوای خویش تکیه دارد، چنانکه دشمن از نامش بهخود میلرزد و ملت در پناه مردمداری و از خودگذشتگیاش آسوده میخوابد.
من از سرداری سخن میگویم که بیش و پیش از آنکه سردار باشد، مربی و معلم است! گواه سخن من، مطالعات حوزوی و دانشگاهی او و سخنرانیهای او در سالهای نخست انقلاب و جنگ در رادیو اهواز و مهمتر از آن تربیت نسلی از بسیجیان فرهیخته و بااخلاق در دههٔ شصت در کوهدشت در کنار شهید بزرگوار و معلم اخلاق، غلامرضا صرامی است.
من از سرداری سخن میگویم که حتی در صحنههای خطیر و ظریفی چون کردستان هم، که دشمنگاه مردم کوچه و بازار را سپر بلای خویش میساخت و از اینرو شناخت و رویارویی با دشمن بسیار دشوار میشد، به تأسّی از شهید بزرگوار سردار محمد بروجردی، همواره و بهدرستی حساب مردم پاکدل و مظلوم کردستان را از برخی عناصر فرصتطلب و قدرتطلب و سیاستبازان حرفهای و جنایتکارانی که دستشان تا مرفق بهخون کرد و غیرکرد آغشته بود، جدا میکرد و هیچگاه حکم به سوزاندن خشک وتر با هم نمیکرد.
من از سرداری سخن میگویم که در راه روشنی که در پیش گرفته از بذل مال و جان و آبروی خویش دریغ نداشته، چه آن روز که دشمن آشکار، رودررو میجنگید و چه امروز که دوست نادان به نامردی از پشت خنجر میزند.
این سردار و سردارانی مانند او را،
من میشناسم،
تو میشناسی،
همهٔ مردم و تمام وجدانهای بیدار؛
و هر آنکه بهرهای از مردانگی و خرد و انصاف و عشق به ملت خویش برده؛
و همهٔ آنان که در بهشتزهرا آرمیدهاند و نام شهید برای همیشهٔ ابدیت بر سینهٔ آنان حک شده است، میشناسند.
آنها که مرا میشناسند، میدانند که اهل اغراق و تمجید نیستم و من که حسن باقری را میشناسم میدانم که او نیز مشتاق شنیدن این جملات نیست و چه بسا که آنچه مینویسم، رنجش او را در پی داشته باشد.
این چند جمله را نوشتم تا به نسل امروز و فردا بگویم میان نسخهٔ اصل و بَدَل تفاوت بسیار است.
این چند کلمهٔ ناقابل را برای «حاجحسن» نوشتم تا بداند و مطمئن باشد که در وانفسای این روزگار کجمدار، آنچه از دل و جان و خاطر و اندیشهٔ ما نخواهد رفت، نام و یاد بزرگوارانی چون اوست که بر گردن این ملت و این کشور حق حیات دارند.
این چند کلمه را نوشتم و میدانم که هزاران کلمه مانند این نیز ذرهای از حق پاکبازان فداکار و بیادعایی مانند او را ادا نخواهد کرد.
این چند کلمه را برای دل خودم نوشتم،
برای تسکین دلتنگی خودم،
و برای حسن باقری،
که این روزها نام و نشان چندانی از او و امثال او در شبکههای پرزرق و برق و کممحتوای رادیو و تلویزیون و صفحههای رنگین روزنامهها و مجلهها نمیبینیم.
این روزها من سرداران زیادی نمیشناسم!
اما!
سردار!
تو را میشناسم،
سالهاست!
احسنت به شما همرزمان شهدا.خداوند پشت وپناه سردار باقری است.
زیبا…….
خداوند به سردار کمک کند
سردار در این روزها نشان داده است که همچنان بر اعتقادات خود استوار است. به دور از دروغ و عوامفریبی…
با سلام. ضمن تقدیر و تشکر بابت نوشته و درد دل زیبایتان. امید به خدا داریم که شهر کوهدشت تحولی اساسی را در خود ببیند. برای سردار عزیز و همرزم شهدا آرزوی توفیق و عزت روزافزون را از درگاه ایزد منان دارم.
باسلام وآرزوی موفقیت برای این عزیزمومن وباخداامیدواریم مردم کوهدشت به خودشون بیان وفردصالح وسالمی مانندآقای باقری وانتخاب کنن این همه بدبختی وبی توجهی به شهرمان کافیست
سلام سردار خسته نباشی. دوست نادیده عزیز به موقع آمدی وقتی تیغ بی رحم نظارت رمق همه را گرفته. موفقیت برقرار کردن نسبتی بین امکانات و تواناییهاو شرایط در زمان مناسب. امکانات اداری و… که نداریم. یک امکان بزرگ داریم که همه کمبودها را جبران میکند وفاق بین نیروهایی موثر و داری نفوذ. من این را قبلا به بهزاد گفتم اما هنوز کاری نشده افراد زیادی را میبینم که چون کاری انجام نشده دنبال دیگران راه افتاده اند. این قسمت کار مهمترین کار است ما قبلا خدمت آقای حاج سوری این راه را رفتیم.
میخواهم بدانم سردار فریادیان چه کسی هست خواهشمند است فعلیتهای ایشان را مستند سازی کننید برای مردم ودوستانش با عکس در جبهه در سایت تعریف کنید
درود خدا بر حافظان ومدافعان ایران اسلامی وپاسداران خون شهیدان انقلاب
درود